چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
انقلاب و سیر تکاملی جنبش دانشجویی
وابستگی جنبش دانشجویی در ایران به جریان روشنفکری تا حدی است که نهتنها میتوان تحولات این جنبش از تولد تا اکنون را بر مبنای تحولات جریان روشنفکری بررسی کرد بلکه بدون اغراق باید گفت هر تحلیل شناختشناسانهای از جنبش دانشجویی که تحولات جامعه روشنفکری در ایران را نادیده بگیرد تحلیلی ناقص و در عیان کردن ماهیت انتولوژیک این جنبش ناتوان است.
ذکر این نکته ضروری است که با بالندگی جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی، چنان که اشاره خواهم کرد این وابستگی طی زمان به یک تعامل دوسویه تبدیل میشود و گفتمان زاییده این تعامل به موازات جریان وحدت حوزه و دانشگاه در فربه کردن هویت فرهنگی ـ سیاسی انقلاب نقشی بیبدیل بازی میکند.
فاصلهگیری این وضعیت از وابستگی اولیه گاه حتی از تعامل دوسویه نیز پا فراتر گذارده و عملا جامعه روشنفکری را پشتسر میگذارد که بهترین مثال آن وقایع ۱۳ آبان است.
قصد من در این نوشتار، بررسی تحولات جنبش دانشجویی در ایران بر اساس منطق فوق و خرده اشارهای به این تحولات در جریان انقلاب اسلامی است.
به عبارت دیگر میخواهم کیفیت خود به خودی رخ نمودن ماهیت هستیشناسانه جنبش دانشجویی را در قالبی مبتنی بر سیر تکوینی جریان روشنفکری در ایران به تصویر بکشم.
۱ـ هژمونی گفتمان چپ مارکسیستی در فضای روشنفکری جامعه ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد امری مبرهن و غیرقابل انکار است و این سلطه انکارناپذیر هدایت نخستین جرقههای شکلگیری جنبش دانشجویی را موقتا در اختیار میگیرد.
حزب تازه تشکیلشده توده به این هژمونی فرمی تشکیلاتی میبخشد و به فعالیت خود در محیط دانشگاه رسمیت بخشیده و حتی در دو سال اول، دانشگاه تهران را مجبور به پذیرش این رسمیت میکند.
سرعت نفوذ حزب توده در دانشگاه به گونهای بود که وقتی پس از سه سال از آغاز فعالیت (در سال ۱۳۲۷) غیرقانونی اعلام میشود، اگر چه این غیرقانونی اعلام شدن تبعاتی را در بیرون دانشگاه برای حزب ایجاد کرد اما حزب در درون دانشگاه توانست با تشکیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران (که در واقع فقط یک تغییر اسم بود) بدون پرداخت هزینه به فعالیت خود ادامه دهد و حتی تحت همین عنوان و تحت لوای گفتمان بهاصطلاح انترناسیونالیستی مارکسیسم ، ارتباطاتی با گروهها و انجمنهای مشابه در خارج از کشور برقرار کند.
از ابتدای تاسیس اتحادیه دانشجویی و سپس سازمان دانشجویان، با گذشت زمان ایدئولوژی چپ کمونیستی بهصورت شدیدتری رشد و قدرت مییافت.
همین غلبه فوق تصور گفتمان چپ بر فضای دانشگاهها بود که سببساز ایجاد تشکلهای رقیب شد اما در این بین اگرچه نیروهای اسلامگرا در جهت تقابل با تودهایها در دانشگاه سعی در ایجاد تشکیلات مستقل کردند و انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به عنوان اولین گروه اسلامگرا در سال ۱۳۲۲ تاسیس شد، اما به دلیل آنکه هژمونی گفتمان چپ مارکسیستی هنوز در جامعه روشنفکری (بیرون دانشگاه) غالب بود و خلاهای موجود هنوز توسط جریانهای دینی پر نشده بود، جریان اسلامگرا در آن برهه هنوز توفیقی در دانشگاه نیافت و فیالواقع چارهای جز التقاط نداشت.
به عبارت دیگر نفوذ گرایش چپ تا حدی بود که تعدادی از دانشجویان مسلمان جهت امکان فعالیت در فضای دانشگاه و توان عرضه افکار دینی تشکیلاتی را تحت نام نهضت خداپرستان سوسیالیست در سال ۱۳۲۲ شکل دادند.
از طرف دیگر، سازمان دانشجویی جبهه ملی هم در سال ۱۳۲۹ برای مقابله با تودهایها آغاز به کار کرد، اما چون دارای خرده گفتمان ناسیونالیستی ـ لیبرالیستی بود که در گفتمان غالب جامعه روشنفکری در آن زمان در برابر مطالبات برابریطلبانه مارکسیستی ارج و قربی نداشت و رویکرد ضدامپریالیستی در آن برجسته نبود، توفیقی نیافت.
۲ـ سلطه تفکر چپ بر جامعه روشنفکری ایرانی به سلطه محتوایی محدود نماند و از اواخر دهه ۴۰، «فرم» را هم در بر گرفت و در تاکید بر مبارزه مسلحانه و تشکیل گروههای چریکی ظهور کرد.
این گروهها که فعالیتشان با تکیه بر الگوهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیای جنوبشرقی انجام میگرفت، دارای الگوهایی از مناطق و شخصیتهای مختلف همچون مائو (چین)، کاسترو و چگوارا (کوبا)، فرانتس فانون (الجزایر) و جیاپ (ویتنام) بودند که روشهای گوناگون آنها را به عنوان راههای مفید جهت مبارزه مورد استفاده قرار میدادند.
بسیاری از گروههای چریکی آن زمان با یارگیری از میان دانشجویان تشکیل شده و حتی رهبری پارهای از آنها به دست دانشجویان بود و این درهمتنیدگی دیگر وابستگی تکوین جنبش دانشجویی به تکوین جامعه روشنفکری نام نداشت، بلکه سوءاستفاده پارهای گروهها از احساسات پاک دانشجویان بود که البته عدم برنامهریزی صحیح برای دانشگاه از سوی جریانهای دینی نیز باعث شده بود تا تنها گزینه برای جوان متفکر آن روزها (به خصوص دانشجویان) گرایش به چنین نحلههایی باشد.
۳ـ نهضت حضرت امام خمینی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شروع شده بود و اگر چه عامه مردم را طی زمان همراه خود کرده بود، اما در آغاز در جامعه روشنفکری تبلور چندانی نداشت و یکی از دلایلی که انقلاب را بهرغم آگاهی تودهها و بهرغم مرارتهای گروههای مبارز و دانشجویان و جریانهای مختلف به تعویق انداخت همین جدایی توده مردم از روشنفکران و جریان روشنفکری بود.
علل این افتراق را باید به شکل دوسویه بررسی کرد، هم از سویی جریان روشنفکری به دلیل متاثر بودن از جریان چپ به مذهب روی خوش نشان نمیداد و هم اینکه قرائتهای ناصواب مقدسنماها از دین سبب دینگریزی بخشی از جوانان و روشنفکران میشد.
چه آنکه قرائت قشری از اسلام توسط مقدسنماها و متحجرین مطرود حضرت امام کجا و نیازهای دانشجوی ایرانی شیفته عدالت و مبارزه و آزادگی کجا؟ در چنین وضعیتی هژمونی گروههای چپ در جامعه روشنفکری و بهتبع در جریانهای مختلف جنبش دانشجویی امری عادی و اجتنابناپذیر بود و نمیشد مثلاً از دانشجوی آرمانگرای آن روزها انتظار داشت که به جای انتخاب مشی گروههای چپ، مشی انجمن حجتیه را انتخاب کرده و با سازش با دیکتاتوری پهلوی، به انتظار افزایش گناه و فسق و فجور و در نتیجه ظهور حضرت ولیعصر (عج)بنشیند. از همین رو عدم توفیق جریانهای اسلامی درون دانشگاه تا آن زمان، قابل فهم بود.
۴ـ عامل تغییردهنده این فضا برای جریانهای دانشجویی اسلامی، ظهور روحانیون و روشنفکرانی بود که توانستند به نیکی آموزههای دینی را خواستهای آرمانگرایانه دانشجویان آشتی دهند.
ظهور شخصیتهایی چون آیتالله طالقانی و استاد مطهری و سایر روحانیون انقلابی از یک سو و وجود روشنفکرانی چون دکتر علی شریعتی در سوی دیگر ماجرا، وضعیت را به گونهای دیگر رقم زد و موجب ادامه جریانی شد که از سیدجمالالدین اسدآبادی شروع شده بود و نیمنگاهی هم البته به اقبال لاهوری داشت.
نمود این تغییر و تحولات جامعه روشنفکری در جنبشهای دانشجویی بسیار مثبت بود و جریان چپ را دیگر یارای مقابله و حتی رقابت با دانشجویان متاثر از جریان روشنفکری دینی نبود.
حکومت شاه هم به خیال زورآزمایی این جریان با چپها و تودهایها ابتدا کاری به کار آن نداشت و زمانی متوجه شد این جریان برایش به مراتب خطرناکتر از آنهاست که دیگر خیلی دیر شده بود و جنبش دانشجویی به محوریت در داخل و خارج کشور قوام یافته بود.
این بخش از جنبش دانشجویی این کشور ضمن ایفای نقش تاریخی خود در قوامبخشی به اهداف انقلابی نهضت، با خلق ۱۳ آبان حتی بسیار جلوتر از روشنفکران، در برابر نماد امپریالیسم جهانی قد علم کردند.
دوباره به سال۱۳۵۶ برگردیم. مذهب که دیواری میان مردم و روشنفکران بود، به همت جریان روشنفکری دینی عامل اشتراک آنها شده بود و در ۱۵ خرداد ۱۳۵۶ سالگرد قیام حضرت امام برای نخستینبار در دانشگاه و توسط دانشجویان برگزار شد و پیوند مبارک جنبش دانشجویی را با حرکت مردم کوچه و خیابان را به تصویر کشید.
۵ـ جنبش دانشجویی پس از انقلاب نیز به حیات خود ادامه داد و در مقاطع مختلف تاریخی نقش ویژه خود را ایفا کرد، مقاطعی چون وقایع اول انقلاب و خیانتهای گروهکها، جنگ تحمیلی و... که بررسی آنها را به یک مقاله مبسوط دیگر وامیگذارم، اما بر بالندگی تعامل هنوز و همچنان جریان روشنفکری و جنبش دانشجویی تاکید کرده و به یک تفاوت ویژه اشاره میکنم: باب مفتوح اجتهاد در اسلام و بخصوص مکتب تشیع موجب میشود که علمای دین در هر دورهای مقتضیات آن دوره را در اجتهادات دینی خود لحاظ کنند.
هم از این روست که دین همچنان هم حلقه وصل مردم و روشنفکران مسلمان است و جنبشهای پیشروی دانشجویی در شرایط فعلی نیز در تحقق اهداف بلند مدت جمهوری اسلامی نقش برجستهای دارند؛ نقشی که بررسی تفصیلی آن شاید نیازمند مقالی دیگر باشد.
عرفان رضائیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست