شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

جشن چلّه بزرگ زمستانی سده در سنت نیز به غیر از شب آرامش یلدا بوده است


جشن چلّه بزرگ زمستانی سده در سنت نیز به غیر از شب آرامش یلدا بوده است

جشن سده در میان خمسه جشن چله میانی یعنی حدود روز تیرگان بهمن ماه و جشن تیرگان سیزدهم ماه تیر, یک هفته بعداز آغاز چلّه تابستانی و جشن سیزده بدر روز تیرگان فرودین ماه نشانه آنند که این جشنها از برای رفع شّر آفات منسوب به ایزد شرارت تیر, شیوا, آداد ازجمله گرمای شدید و سرمای شدید سده منسوب بدان برگزارمیشده است

جشن سده (در میان خمسه جشن چله میانی یعنی حدود روز تیرگان بهمن ماه ) و جشن تیرگان (سیزدهم ماه تیر، یک هفته بعداز آغاز چلّه تابستانی) و جشن سیزده بدر (روز تیرگان فرودین ماه) نشانه آنند که این جشنها از برای رفع شّر آفات منسوب به ایزد شرارت (تیر، شیوا، آداد) ازجمله گرمای شدید و سرمای شدید (=سده) منسوب بدان برگزارمیشده است. جالب است که از نام گاهنبار زرتشتی بیستم دی ماه (میانهً چله بزرگ) یعنی میدیارم (میانهً آرامش) نیز معنی شدت سرما برای نام سده (شدت سردی) قابل استنتاج است. آغاز چلّهً تابستانی (انقلاب صیفی) یعنی از اول تیر تا پنجم تیرماه روز اسفند (در همسپت مئیذی=پنجه مسترقه میانی) آغاز این ماه می بوده است و ظاهراً جشن و آتش مقدس همراه خود نداشته است و تحت نام میذیوشم (میانهً تابستان) روز استراحت به شمار میرفته است. گرچه آن را در تقویم جلالی صرفاً یک هفته از جشن معروف تیرگان فاصله و تقدم زمانی بوده است. جالب است که جشن آخر چّله کوچک یعنی روز بیستم بعد از جشن چله بزرگ، مصادف با جشن اسفندگان (روز اسفند یعنی روز پنجم ماه اسفند) میگردیده است.

لذا جشن شب یلدا (انقلاب شتوی) که روز مقطع تقسیم سال به دو فصل تابستانی و زمستانی با طولانیترین شب و کوتاهترین روز بوده و در شمال بین النهرین با ایزد خورشید مهر (خورشید شکست ناپذیر) ربط داده میشده اساساً ارتباطی با جشنهای زمستانی چّله بزرگ (سده) و کوچک (اسفندگان) نداشته است. گرچه آغاز چله زمستانی بزرگ یعنی هفتم دی ماه تقویم جلالی تنها یک هفته با شب یلدا (آخر آذر ماه و اول دی ماه) فاصله داشته است. چنانکه اشاره شد مقطع دیگر سال آغاز چلًه تابستانی حدود پنجم تیرماه (روز اسفندگان تیر ماه) در تقویم جلالی محل کوتاهترین شبها و درازترین روزها به شمار می آمده است و آن را هم جشن خاصی همراهی نمی کرده است.

لذا در مجموع جشن چّله بزرگ به خطا با جشن یلدا (یک هفته پیش از آغاز چلّهً بزرگ در تقویم جلالی) یکی به شمار رفته است و جشن چلهً زمستانی در اساس همان جشن آخر چلّه بزرگ همان جشن سده در اواسط بهمن ماه (دهم تا شانزدهم آن) بوده است و آن ربطی به جشن و شب نشینی شب بدون آتش آیینی یلدا در مقطع آغاز نیمه زمستانی سال (انقلاب شتوی در آخر آذر ماه و اول دی ماه یا پنجه مسترقه آن) نداشته است و صرفاً در نتیجه ساده شدن بعدی است که زمان آغاز چلهً بزرگ به سهو با شب یلدا در اول دی ماه و آخر آذر ماه یکی شده است. در واقع شب یلدا نه ویژگیهای یک جشن بزرگ بلکه ویژگیهای یک روز استراحت سنتی کهن را به خوبی در خود حفظ نموده است.

● جشن سده، نمادی از مقاومت انسان در برابر طبیعت

آتش به همراه آب و خاک و هوا، یکی از چهار عنصر مقدس در طبیعت است که در بسیاری از فرهنگها و از جمله در فرهنگ آریایی مورد احترام و تکریم واقع شده است و برایش جشنها و آدابی برگزار می شود. مسلم است که تقدس آتش با خورشید و نیروی حیات بخش آن که در آتش به ودیعه نهاده شده، مرتبط است. آتش با باروری در ارتباط است. این گونه از اندیشه باروری را در عمل پراکندن خاکستر برخاک یا زمین زراعی می‌یابیم. از آن‌جا که خاکستر نماد رستاخیز است،خواست رویش دوباره غلات و گیاهان در این عمل، دور از ذهن نیست.

همچنین آتش زدن ساقه خرد غلات باقی مانده در کشتزارها بعد از کشت محصول، نمادی از باور به نیروی باروری آتش است. هرچند که این رسم اکنون در بسیاری از نقاط منسوخ شده است، ولی اعتقاد بر این بود که این آتش، زمین را تطهیر می‌کند و رطوبت اضافی‌اش را می‌خشکاند و منافذ و مجاری بسته زیرزمینی را می‌گشاید و عمل رویش را بهتر و فراوان‌تر می‌کند. آتش در کنار آب یکی از مصادیق پاک کنندگی و تطهیر به شمار می‌رود، برای اثبات بی‌گناهی و گناهکاری از موارد آزمون متهم است (هم‌چنان که در اسطوره سیاوش به آن برمی‌خوریم)، سوگند به نور و گرمای آتش هنوز در فرهنگ ایرانی مشاهده می‌شود و اجاق خانه‌ها از تقدس برخوردار است.

رسم سوزاندن مرده در آتش از رسم‌های قدیمی است که تا دوره ما هم در برخی از فرهنگ‌ها مشاهده می‌شود. همچنین آیینی که در هند با نام "ساتی" یا "ستی" معروف است و در آن بیوه‌گان بعد از مرگ شوهر، خود را در آتش می‌سوزانند تا اثبات کنند که بانوی وفاداری هستند کماکان در عصر حاضر دیده می‌شود. "ستی" هم نام این رسم است و از طرفی هم به معنی "دوست" و هم به معانی "بانوی اصیل و معطر و خوب" به کار برده می‌شود. این واژه در نام‌های ایرانی هم مشاهده می‌شود و پیشینه مشترک ایرانیان و هندیان را یادآوری می‌کند. "مهستی" در واقع "مه ستی" (به کسر میم) و به معنای بانوی بزرگ است. ساتی در واقع نام الهه ای است که همسر شیوا (ایزد طوفان و رعد و ویرانگری، تیر، هودها/هاروت) به شمار آمده است و برایش نزد سامیان شمال بین النهرین کودک قربانی میشده است. نام ساتی همچنین یاد آور سود (پرستار) الهه زیبایی بابلیها و همسر انلیل (ایزد هوا و آسمان) و همچنین سودابه همسر کیکاووس آسمان پیما و نامادری سیاوش است. معانی "معطرِ" و "اصیل و خوب" ساتی این الهه را با سپنت آرمئیتی الهه مقدس زمین ایرانیان (به معنی لفظی بانوی نجیب و باشکوه) مطابقت می دهد.

آتش همچنین با جاودانگی و مرگ و خون و آداب رازآموزی و عرفانی در ارتباط مستقیم است. آتش با اسطوره‌های ایرانی و ادیان پیش از اسلام در این سرزمین، پیوندی عمیق دارد.

ققنوس که یکی از پرندگان اساطیری ایرانیان و برخی دیگر از فرهنگ‌ها به شمار می‌رود، گونه‌ای از مرغ آتش و در عین حال بسیار رمزگونه است. کاوه که یکی از قهرمانان افسانه‌ای ایران به شمار می‌رود و ایرانیان را از چنگ ضحاک رهانید، آهنگر بود و با آتش کوره در تماس مستقیم. اصولا کوره آتش و چکش و سندان در اساطیر رموز بسیاری را در خود نهفته دارند و اعمال جادویی خاصی به آن‌ها نسبت داده می‌شود. وجود آتشکده و آتشگاه در سراسر سرزمین ایران و آدابی که به آن‌ها منتسب است از موارد دیگر احترام و اعتقاد به آتش در میان ایرانیان و زرتشتیان در همه‌جای گیتی است.

همان طور که در ابتدای این نوشتار اشاره شد جشن سده یکی از جشن‌های آتش محسوب می‌شود. این‌گونه جشن‌ها تنها مخصوص ایران نیست بلکه در جای‌جای دنیا جشن و سروری که با آتش همراه است مشاهده می‌شود. جشن هالووین و جشن روز می از این جمله‌اند. همچنین آداب بسیاری را هم در ایران و هم در نقاط دیگر دنیا سراغ داریم که مردمان از روی آتش می‌پرند و به دور آتش می‌رقصند و بازی‌هایی را با آن ترتیب می‌دهند.

افسانه پیدایش آتش در ایران را به هوشنگ پیشدادی نسبت می‌دهند. روزی وی به همراه یاران خود از کوهی می‌گذشت که ناگهان ماری( اژدهایی) را در راه می‌بیند. به عزم کشتن مار، سنگی به طرف مار پرتاب می‌کند. سنگ به سنگ آتش‌زنه‌ای برخورد می‌کند و آتشی از آن میان می‌جهد. هوشنگ و یارانش آن را پرتوی از جانب خدا می‌یابند و در برابر‌ش به سجده می‌افتند. به این ترتیب آتش توسط هوشنگ کشف می‌شود و از آن پس جشن سده هرساله توسط ایرانیان برگزار می‌شود.

در رابطه با زمان برگزاری این جشن، باید به دورانی اشاره کنیم که در تقویم کهن ایرانی، سال تنها به دو فصل تابستان(هفت ماه) و زمستان(پنج ماه) تقسیم می‌شد. تابستان از ماه فروردین آغاز می‌شد و تا آخر مهر ادامه داشت و زمستان از ابتدای آبان بود تا پایان اسفند.

به این ترتیب جشن سده که در ۱۰ بهمن (۱۶بهمن تقوی قدیم جلالی) برگزار می‌شود مصادف با صدمین روز از آغاز زمستان است. ارتباط جشن سده با صد به این خاطر است که بعضی از پژوهشگران واژه سده را از ریشه "ست" در زبان پهلوی به معنای عدد "صد" می‌دانند. برخی نیز عقیده دارند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول است. از طرفی جشن سده چهل روز پس از شب چله بزرگ (یک هفته بعد ازشب یلدا) و تقریباًهم‌زمان با آغاز چله کوچک است. مسلم می نماید در اساس سده به معنی شدت سرما یا سی و ده (به معنی چهله=چله) است و نام مناسبی برای جشن میان چله زمستانی است.

مهرداد بهار هم عقیده دارد که: " چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را می‌بینیم که مربوط به سده است. اما توجیه آن با عدد "صد" اشتقاقی عامیانه است، چنان‌که پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز را "سده" فرض کرده‌اند. به گمان من، سده از ریشه سند اوستایی و به معنای "ظاهر شدن" است.

در رابطه با فلسفه جشن سده باید ذکر کنیم که در تفکر مدم عامی سرمای فصل زمستان در بهمن ماه به اوج می‌رسد و انسان باید به هر شیوه‌ای که می‌داند در برابر آن مقاومت کند. چله بزرگ در ده بهمن به پایان می‌رسد و چله کوچک به مدت ۲۰ روز آغاز می‌شود. بنابراین مردم به صورت نمادین آتش روشن می‌کنند تا وسیله و کمکی برای مقاومت آنان در برابر سرما باشد.

هم‌زمان با جشن سده و فرا رسیدن دهم بهمن ماه، اصطلاح "چارچار" و "اهمن (ا-بهمن) و بهمن" در برخی از مناظق ایران به گوش می‌رسد. روزهای "چارچار" و "اهمن و بهمن"، هشت روز است که چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را در بر می‌گیرد. سنگسری‌ها عقیده دارند که بین چله کوچک (دانای سیمیار کردان=یاور زمستان، شیوا/آداد/تیر) و چلّه بزرگ (پیرشالیار کردان= یاور سرما و سال، زروان/انلیل) رقابت شدیدی برای سرد کردن هوا وجود دارد. با این که چله کوچک از برادر خود، چله بزرک کوچکتر و تعداد روزهایش کمتر است، اما می‌خواهد که در سردی و برودت هوا بر او پیشی بگیرد و با او رقابت می‌کند. سرمای چارچار نتیجه درگیری این دو رقیب است. به این ترتیب جشن سده که یکی از جشن‌های فصلی است که مرحله گذر از چله بزرگ به چله کوچک و در نهایت رسیدن به بهار را تداعی می‌کند.

"مری بویس" موضوع جالب دیگری را مطرح می‌کند. وی فلسفه افروختن آتش در جشن سده را در ارتباط با "رپیهوین" می‌داند. رپیهوین یا آن‌طور که در اوستایی مشهور است، " رپیتوین" ایزد تابستان و نیمروز و رویاننده محصول است که بر هفت ماه تابستان فرمانروایی می‌کند و از جمله ایزدانی است که می‌میرند و زنده می‌شوند.

به زعم "مری بویس" مردم با افروختن آتش، صد روز بعد از رفتن رپیهوین و پنجاه روز پیش از بازگشتش، برای گرم کردن گیاهان و چیرگی بر سرمای سخت به او یاری می‌رسانند.

جشن سده در پیش از اسلام در بسیاری از شهرهای ایران برپا می‌شد. ظاهرا بزرگترین جشن سده پس از ورود اسلام به ایران در سال ۳۲۳ هجری قمری و در روزگار مرداویچ بن زیار دیلمی و در کنار زاینده رود در شهر اصفهان برگزار می‌شده است.

امروزه جشن سده بیشتر در برخی از شهرهای استان یزد و کرمان و توسط زرتشتیان برگزار می‌شود. در این مناطق از چند روز قبل از جشن، جوانان و نوجوانان هیزم مورد نیاز را فراهم می‌کنند و توده بزرگی از هیزم را روی هم انباشته می‌کنند. از بامداد روز جشن سده بانوان در محل برگزاری جشن حضور می یابند و با کمک یکدیگر آش مخصوص و خوراکی‌های سنتی تهیه می‌کنند و نهایتا همگی مردم با حضور روحانیون زرتشتی مراسم جشن سده را برگزار می‌کنند.

یکی از آیین‌هایی که در ارتباط با جشن محسوب می شود، آیین پیر شالیار است که در روستای "اورامان تخت" برگزار می‌شود. جشن عروسی پیر شالیار (زماون) در روستای "اورامان تخت" در ۲ نوبت برگزار می‌شود که یکی از آن‌ها مصادف با جشن سده است.

در رابطه با برگزاری این جشن، افسانه‌ای وجود دارد که به طور خلاصه چنین است:حدود ۱۰۰۰ سال پیش، در بخارا پادشاهی زندگی می‌کرد که دختری کر و لال داشت و هیچ حکیم و جادوگری نتوانسته بود او را معالجه کند، از سوی دیگر در منطقه اورامان کردستان، مردی مقدس به اسم پیرشالیار زندگی می‌کرد که دارای معجزه و کرامات بود و شهرتش عالمگیر. چون خبرش به پادشاه رسید، دخترش را به همراه برادرش (برادر پادشاه) راهی منطقه کرد. آن دو وقتی به نزدیکی روستا می‌رسند، دختر احساس می‌کند که شنوایی‌اش را به دست آورده است. پیر شالیار از ورود آن‌ها با خبر بود و به پیشواز آن‌ها می‌آمد. در هنگامی‌که آن دو تن به خانه پیر نزدیک می‌شدند ناگهان از بالای کوه نزدیک آبادی، دیوی نعره‌کشان به درون دره می‌افتد و با افتادن دیو، زبان دختر نیز بهبود پیدا می‌کند.

در این هنگام پیر شالیار (معادل زروان خدای هوریانی/انلیل یا ایزد رعد و طوفان تیر) به برادر پادشاه می‌گوید: دو دیو گوش و زبان دختر را جادو کرده بودند و من با تیرهای غیبی آن‌ها را نابود کردم (به نظر میرسد اسطوره اشاره ای به ایزد تیر/ آداد/ویشنو و همسرش ساتی داشته باشد).

از آن‌جا که پادشاه گفته بود هر کس بیماری دختر را معالجه کند می‌تواند با او ازدواج نماید، دختر به همسری پیر در می‌آید. چون پیر شالیار از مال دنیا چیزی نداشته، اهالی کمک می‌کنند و براش عروسی مفصلی می‌گیرند.در این عروسی هرکدام از طوایف، بخشی از هزینه‌ها و کارهای عروسی را برعهده می‌گیرند. پیر نیز قبل از مرگش وصیت می‌کند که تا آخر دنیا مراسم سالگرد عروسی‌اش را همه ساله برگزار کنند. امروزه هم، روز مراسم عروسی پیر شالیار به اطلاع همگان می‌رسد و با همیاری مردم، با روشن کردن آتش و پختن غذا بر روی آن‌ و جشن و سرور و شادمانی و اجرای گونه‌ای رقص آیینی توسط دراویش، زمستان سرد اورامان به گرمی دل‌انگیزی بدل می‌شود.

در کتاب "چند چهره کلیدی در اساطیر گاه‌شماری ایرانی" آمده است: "در استان‌های غربی و مرکزی ایران، در روز دهم بهمن ماه نوعی نمایش مرکب از آیین‌های جادویی همراه با گردآوری پول و هدیه برگزار می‌شده است. این نمایش‌ها که شباهت قابل توجهی با جشن‌های شاد و پر سر و صدای اروپائیان دارد، با این هدف برگزار می‌شود که با رفتن به در هر خانه‌ای برای آن برکت و فراوانی به ارمغان بیاورد و بالاتر از آن سلامت و افزونی گله و رمه را موجب شود." (بر گرفته از خبرگزاری میراث فرهنگی، از مقالهً آرش نورآقایی).

شب چله نزد ایرانیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دی ماه (در واقع هفتم دی ماه قدیم) تا ۱۰ بهمن ماه (در واقع شانزدهم بهمن ماه قدیم) را در بر می گیرد و از ۱۰ بهمن (در واقع شانزدهم بهمن ماه قدیم) به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.شب یلدا یا «شب چله» شب اول زمستان و درازترین شب سال است و فردای آن با دمیدن خورشید، روزها طولانی تر شده و تابش نور، افزونی می یابد. این بود که ایرانیان باستان، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می کردند. در زمان ابوریحان بیرونی به دی ماه، «خور ماه» (خورشید ماه) نیز می گفتند که نخستین روز آن خرم روز نام داشت و ماهی بود که آیین های بسیاری در آن برگزار می شد. از آن جا که خرم روز، نخستین روز دی ماه، بلندترین شب سال را پشت سر دارد پیوند آن با خورشید، معنایی ژرف می یابد.

از پس بلندترین شب سال که یلدا نامیده می شود خورشید از نو زاده می شود و طبیعت دوباره آهنگ زندگی ساز می کند و خرمی جهان را فرا می گیرد. به عبارتی دیگرخورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین ترین نقطه افق جنوب شرقی می رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگر باره به سوی شمال شرقی بازمی گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانه روز خورشید اندکی پایین تر از محل پیشین خود در افق طلوع می کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین ترین حد جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی های طلوع خورشید معکوس شده و مجددا بسوی بالاو نقطه انقلاب تابستانی باز می گردد. آغاز بازگشت خورشید به سوی شمال شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می شد و آن را گرامی و فرخنده می داشتند.

●تنوع برگزاری یلدا

یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال به دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها بهانه هایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر جمع شوند و بلند ترین شب سال را با شادی و صفا سحر کنند.در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع تنقلات و خوراکی ها به تبع محیط و سبک زندگی مردم منطقه مصرف می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا عده زیادی اعتقاد دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.در گذشته، آیین هایی در این هنگام برگزار می شده است که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمه های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است و همچنین خوراکی های فراوان برای بیداری دراز مدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.

علی مفرد

منابع:

*رمزپردازی آتش، ژان پیر بایار، ترجمه جلال ستاری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۶

*تجلی دوازده ماه در آیینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، نوشته دکتر جابر عناصری، نشرقمری مرند، ۱۳۷۴

*آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز، نوشته محمود روح‌الامینی، تهران، آگاه، ۱۳۷۶

*چند چهره کلیدی در اساطیر گاه‌شماری ایرانی، انا کراسنوولسکا، ژاله متحدین، چاپ اول بهار ۱۳۸۲

*ازنوروز تا نوروز؛آیین‌ها و مراسم سنتی زرتشتیان، پژوهش و نگارش کورش نیکنام، تهران، فروهر، ۱۳۸۲

* از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، گردآورنده و ویراستار ابوالقاسم اسماعیل پور،ویرایش ۲،تهران،نشر چشمه، ۱۳۷۷.

به مناسبت فرارسیدن طولانی ترین شب سال شب چله (روزنامه رسالت)