دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

ظهور رشته مطالعات ادیان نوپدید از دیدگاه ملتون


ظهور رشته مطالعات ادیان نوپدید از دیدگاه ملتون

سؤالی كه اكنون مطرح است آن است كه «آیا چیزی آموخته یم »,آیا در مطالعات خود پیشرفتی داشته ایم … و این, سوالی كه به نوبه ی خود جالب توجه, در جهان پست مندرنی است كه در آن زندگی می كنیم

نقطه‌ی عطف نمادین ظهور یافته در آغاز هزاره‌ی جدید و برگزاری آخرین جلسه CESNUR در هزاره‌ی پیشین، فرصتی به وجود می‌آورند تا با نگاهی به گذشته به ارزیابی مسیر مطالبات ادیان جدید در نسل قبل بپردازیم (۱) . از زمانی كه مطالعات ادیان جدید به عنوان حوزه‌ای مجزا و تخصصی در مطالعات ادیان و جامعه‌شناسان ادیان در دهه‌ی ۱۹۷۰ به وجود آمد، به معنی واقعی كلمه، صدها كتاب و هزاران مقام در تلاش برای درك ذات ادیان جدید و نقش احتمالی آنها در قرن آینده به نگارش درآمده است. در سال ۱۹۷۰ تعداد كسانی كه اولویت اول علایقشان، مطالعه ادیان جدید بود از تعداد انگستان دست تجاوز نمی‌‌كرد، اما امروزه صدها محقق،‌این حوزه را كانون اصلی توجه خود در تحقیق و تألیف قرار داده‌اند و تعداد بیشتری از خبرگان نیز به نوعی در كمك به این حوزه، سهیم هستند. در سال ۱۹۷۰ پیدا كردن همایشی برای ارائه‌ی مقاله در این زمینه مشكل بود؛ تا چه رسد به چاپ آن. امروزه،كنفرانسهای مختلف،‌فضای چشمگیری برای مطالعات ادیان جدید به وجود آورده‌اند و CESNUR و Religio Nova ، نیز محلی دائمی برای بحث و گفتگو هستند.

اما سؤالی كه اكنون مطرح است آن است كه «آیا چیزی آموخته‌یم؟»،آیا در مطالعات خود پیشرفتی داشته‌ایم؟… و این، سوالی كه به نوبه‌ی خود جالب توجه،‌در جهان پست‌مندرنی است كه در آن زندگی می‌كنیم. می‌توان گفت در مورد ادیان جدید، باورهایی را به كنار نهاده‌ایم، باورهایی كه مشخص شده است ارزش اندكی در درك این ادیان دارند و نیز مفروضاتی را دور انداخته‌ایم،‌مفروضاتی كه در ایجاد نگاهی جامع به پدیده‌های وسیعی كه امروزه كشف و بررسی‌شان كرده‌ایم، ناتوان بوده‌اند، حال چه این امر را پیشرفت بدانیم و چه ندانیم. البته برای آگاهی از تغییرات دیدگاه خودمان درباره‌ی ادیان جدید،‌ لازم است با برخی از سؤالات اساسی‌تر مربوط به طبیعت خود این رشته و موضوع بحث، سروكله بزنیم.

اولاً مطالعات ادیان جدید در دهه‌ی ۱۹۷۰، هم‌زمان با همگرایی مطالعات دینی و مطالعه علمی اجتماعی دین به عنوان یك زیر گرایش مجزا ظاهر شد. مطالعه‌ی ادیان جدید از آغاز دقیقاً سرگذشتی چند رشته‌ای داشته است، رشته‌هایی كه به جای اتحاد از طریق رویكرد روش‌شناختی، از طریق موضوع به هم گرده می‌خوردند. در دانشگاهها، مطالعه‌ی ادیان جدید با مطالعاتی نظیر مطالعه‌ی ادیان شرقی،‌ادیان زنان و باطنی‌گرایی همپوشانی دارد. عملكرد ما مانند انسان‌شناسان،‌جامعه‌شناسان و روان‌شناسان است. ما هم دائماً تلاش می‌كنیم با همكارانمان ارتباط برقرار كنیم، همكارانی كه مكرراً با روش شناسیها و فرضیات بسیار متفاوتی به موضوع نزدیك می‌شوند و علاقه‌ی خود را بر دسته‌ای از گروهها متمركز می‌كنند و دیگر گروهها را از دستور كار خود حذف می‌نمایند. البته به رغم این اختلافات، از زمان تغییر اصطلاح «كیش» به «ادیان جدید»، (۲) پیشرفت شگرفی در مطالعه ادیان جدید به وجود آمده است. {۱}

به وجود آمدن مطالعات ادیان جدید به صورت گرایشی جداگانه، بر دو پایه‌ی تاریخی استوار است: تكامل رشته كهن‌تر تاریخ ادیان و مطالعه‌ی كیشها كه بیشتر بر الهیات و جامعه‌شناسی متمركز بوده است. در طول قرن حاضر {قرن بیستم} مطالعه‌ی ادیان جهان،‌ما را از آرایش حیرت‌زای عقاید و اعمالی كه مورد پیروی انسانها قرار گرفته‌اند آگاه كرده است و چشم‌انداز ما را در مورد آنچه در ادیان، امر عادی و بهنجار تلقی می‌شود تغییر داده است. پس از آنكه جنبشهای توده‌ای مردم در قرن حاضر {قرن بیستم} جمعیتهای بزرگی از ادیان عمده‌ی جهان را به غرب آورد، بینشهای موجود در مطالعات تطبیقی ادیان، به وضوح تقویت شده است.

هم‌زمان با این مطلب، حضور آزادی دینی در غرب، ازدیاد مداوم تعداد گزینه‌های دینی در حوزه‌ی فرهنگ را موجب شده شده است. در ایالات متحده،‌تعداد فرقه‌ها و گروههای دینی مختلف از ۱۷ مورد در سال ۱۷۹۰ به ۳۵۰ مورد در سال ۱۹۰۰ از ۲۰۰۰ مورد در زمان ما افزایش یافته است. {۲} هر چند بیشتر از این دو هزار گروه،‌انشعابات مسیحی هستند (شامل اكثر آن ۳۵۰ گروهی كه در سال ۱۹۰۰ وجود داشتند) اما درصد رو به افزایشی از آنان نیز داخل طیفی وسیع از ادیان سراسر جهان قرار دارند. از جمله این ادیان می‌توان به انشعابات «غیرانشعابی» مسیحی، ادیان آفریقایی مانند وودو (۳) و سانتریا(۴) و حتی چندین گروه كه به لحاظ دینی، غیردینی هستند یعنی ملحدان و اومانیستها اشاره نمود.

در اوایل حاضر {قرن بیستم} برخی كشیشان آمریكایی دریافتند چند پارگی مسیحیت صرفاً امری كه در غرب اتفاق افتاده باشد نیست. تعدادی از گزینه‌های دینی عجیب در حال ظهور در عرصه‌ی شهری بودند، مانند «دانشمندان مسیحی»، «معنویت‌گرایان»، «مورمنها» و پیروان «حكمت اشراق». در دهه‌های بیست‌ و سی، این فرقه‌ها توسط امثال «رسالت صلح خدای پدر» و «شهود یهوه»،‌با یكدیگر متحد شدند. این گروهها، «كیش» خوانده شدند و یكسری از كتابهای مسیحی (پروتستانهای محافظه‌كار) ضد كیش، هشدار دادن به مردم نسبت به حضور این ادیان متفاوت و عجیب را آغاز كردند. {۳} {در اروپا واژه‌ی «فرقه»(۵) اصطلاح متداولی معادل آنچه در آمریكا «كیش» خوانده می‌شد باقی ماند.} اولین مطالعات غیر الهیاتی این «كیشها» زمانی آغاز شد كه متخصصین رشته‌های جدید جامعه‌شناسی دین و روان‌شناسی دین، برای اولین بار به ادیان اقلیت نظر افكندند و {در این زمینه} در دهه‌ی ۱۹۴۰ تعدادی كتاب و مقاله منتشر شد. تا پایان جنگ جهانی دوم مطالعه علمی دین راه افتاده بود. دروس روان شناسی و جامعه‌شناسی دین ارائه می‌شدند و براساس نیازی كه حس می‌شد متون درسی‌ای برای جمع‌بندی یافته‌های روز تولید گردیدند. البته این متون، شامل خلاصه و چكیده‌ای از اندیشه‌ها در مورد «كیشها» بودند كه مبنای كار مطالعات آینده شدند. نمونه دركی كه از كیشها وجود داشت را در پاراگرافی از كتاب درسی رایج ملتون یینگر، دین، جامعه و فرد،‌كه مكرراً نقل می‌شود می‌توان یافت:

اصطلاح «كیش»، به طرق مختلف و معمولاً همراه با این مفاهیم ضمنی: اندازه كوچك، جستجوی تجربه‌ای عرفانی، فقدان ساختار سازمانی و حضور رهبر كاریزماتیك استفاده می‌شود. برخی از این ملاكها (به عنوان مثال، عرفان)، بر مشخصه‌هایی فرهنگی تأكید دارند كه برای طرح طبقه‌بندی ما نامناسبند، اما به نظر می‌رسد نیاز به اصطلاحی وجود دارد تا گروههای شبیه به فرقه‌ها را توصیف كند و در عین حال برحسب شاخصه‌های دینی، نشانگر فاصله عمیق آنها از سنت دینی حاكم بر یك جامعه باشد. از این‌رو، منظور ما از «كیش» گروهی است كه در دورترین فاصله از «كلیسای جهانی» كه دینمان را از آنجا شروع كرده‌ایم قرار دارد. كیشها، كوچك،‌كوتاه‌مدت،‌غالباً محلی و معمولاً شكل گرفته حول یك رهبر حاكم هستند. ( در مقایسه با تمایل بیشتر فرقه به مشاركت گسترده مردم عوام). كیش، به دو علت تمایل دارد كوچك باشد. یكی اینكه اعتقادات و شعایر كیشها از آنچه در جامعه به صورت سنت درآمده است، به طور وسیعی منحرف است(به عنوان مثال تمایل كمی برای تمسك به مسیحیت اولیه وجود دارد) و دیگر اینكه مشكلات جانشینی یك رهبر كاریزماتیك پس از مرگ او جدی است. كیش تقریباً به صورت كامل با مشكلات فرد سروكار دارد و توجه كمی به مسائل مربوط به نظم اجتماعی دارد؛ شركت كیش در هرج‌ومرج، حتی از شركت فرقه در آن نیز بیشتر است؛ البته این امر {سروكار داشتن با مشكلات فرد} از طریق علاقه‌ی كیش به «رفتار درست» (خواه اجتناب از گناه فردی و خواه بنیان نهادن عدالت اجتماعی) به مشكل انسجام اجتماعی بازگردانده می‌شود. كیشها «جهش‌یافتگاه» (۶) دینی هستند، گونه‌های افراطی در عرصه‌ی موضوعهای غالب كه انسان به وسیله‌ی آنها تلاش می‌كند مشكلات خویش را حل كند. كیشهایی از نوع ناب، در جامعه‌ی غربی رایج نیستند؛ بیشتر گروههایی كه می‌توان آنها را كیش خواند به نوع «فرقه»، قرابت نسبی دارند. شاید بهترین مثال از این دست گروههای معنویت‌گرای مختلف و برخی گروههای «مسلمان» در بین سیاهان آمریكا باشند. {۴}

بخش عظیمی { از ادبیات} كه بعدها به رشته‌ی مطالعه ادیان جدید تبدیل شد، تعاریف یینگر را در مورد چالش و بررسی قرار می‌داد. اتفاقاَ درصدی از پیشرفت ما را می‌توان با میزان پایبندی ما به همان درك {یینگری} از NRMs سنجید.

دومین موضوع اساسی، مسئله‌ای ادامه‌دار است كه در محدوده‌ی مطالعات ما هیچ‌گاه به صورت واقعی حل نشده است. ادیان جدید یا جنبش ادیان جدید دقیقاً به چه معناست؟ اجازه دهید با كمی جرئت، تعریفی عملی را بیازمایم. من در طول ۳۵ سال گذشته تقسیمی سه شقی از سازمانهای دینی را مبنای كار قرار داده‌ام و اصطلاحاً آنها را شق اول، دوم و سوم نامیده‌ام. گروههای دینی شق اول آن گروههایی هستند كه از حامیان و پیروان خود، بیعت دینی اولیه اخذ كرده‌اند. این حامیان فرصتهای مداوم و منظم برای عبادت (یا معادل آن) را ایجاد می‌كنند و آنان گروه اصلی خواهند بود كه یك مؤمن با آنها هویت‌دار می‌شود. آنها تمایل دارند گروهی باشند كه كاركردهای حیاتی چرخه‌ی زندگی مانند ازدواج و تدفین را انجام می‌دهند (مانند: «كلیسای متحد متودیست»، «كلیسای وحدت‌بخش»، «خانواده»).

گروه دینی شق دوم،‌ سازمانی است كه یكی از موارد بسیار محدود كاركرد دینی را از قبیل آموزش، خدمات انجیلی، (۷) نشر،‌خدمات اجتماعی و غیره ارائه می‌دهد. {مثالهای شق دوم: انجمن اوانجلیست بیلی گراهام، انتشارات شامبهالا، مؤسسه مودی بایبل} (۸) گروههای دینی شق اول، همین كه رشد كرده و توسعه می‌یابند تمایل پیدا می‌كنند كه ساختارهایی فرعی به عنوان بازوهای انتشاراتی، آموزشی یا امدادی برای خود تولید كنند. گروههای مستقل شق دوم برای خدمت به دسته‌ای از گروههای مربوطه‌ی شق اول ظهور پیدا می‌كنند. گروههای دینی شق سوم، اساساً گروههایی از گروهها هستند؛ سازمانهایی كه به طور متمركز به گفتگوی بین گروههای دینی شق اول یا كار مشاركتی چندین گروه دینی شق اول برای هدفی خاص، می‌پردازند {مثالهای شق سوم: «شورای جهانی كلیساها»، «فدراسیون جهانی بودایی»، «ویشواهندو پاریشاد».} (۹) گروهها یا جنبشهای دینی جدید، گروهها/ جنبشهای دینی شق اول هستند كه مستقل از فرهنگ دینی حاكمی كه در درون آن قرار دارند (در مورد ما،‌غرب مسیحی) عمل می‌كنند؛ اما با این وجود در فرهنگ جدیدی كه میزبانشان شده است به دنبال یافتن حامی هستند. با توجه به این تعریف، تنها بخش عمده‌ی در مفهوم NRMها،‌نشان‌دهنده‌ی مداخله‌های جدید از سوی دینی قدیم‌تر كه وابسته به فرهنگی دیگر است می‌باشد؛ مانند هیر كریشنا و ذن‌بودیستها. تعدادی از این NRMها از سنتهای دینی كوچك‌تر مانند سنت پنجابی سانت مات (۱۰) (رسالت نور الوهی)، شینتوئیسم (مهیكاری (۱۱)) و دین زرتشت (مزدرنان (۱۲) )‌. دسته‌ی دوم NRMها نماینده‌ی سنت دینی كهن‌تری هستند كه در طی چندین نسل هیچ‌گاه در فرهنگ غالب ادغام نشده‌اند (حكمت اشراق، معنویت‌گرایی). باید توجه كرد در طول قرونی كه مسیحیت،‌ سنت‌ دینی حاكم بر غرب بوده است، سنت مخالف و رقیب كه ما از آن تحت عنوان غنوصیت باستانی یاد می‌كنیم هرگز از بین نرفته است. این سنت از طریق جمعیتهای مختلف اقلیت، دگرگون و تثبیت شد تا اینكه در قرن شانزدهم،‌ در پی آنكه اصلاحات پروتستان، فضایی برای تعابیر دینی جایگزین در اروپا آفرید، جانی تازه گرفت. {۵} امروزه در پی جنبشهای متوالی باطنی‌گرا، یك جمعیت «غنوصی» جدید ظهور كرده است كه كار خود را با قبالای میسحی شروع كرد و خود را در «رزیكروسیانیسم»، فراماسونری نظری،‌حكمت اشراق، جادوی آیینی و اخیراً جنبش نیو ایج (عصر جدید) تثبیت نمود. بی‌ربط نیست كه بگوییم، سنت «دانش مسیحی/ تفكر جدید» نیز همچنان به سهم خود، در تأسیس سازمانهای جدید دینی شریك است. نكته آخر اینكه،‌گاه‌گاهی در یك فرهنگ میزبان،‌ نوآوریهای بنیادین و جدیدی ظاهر می‌شود. «علم‌شناسی»،‌گویاترین مثال قرن اخیر است. البته تنها مشخصه‌ای كه گروههای متنوعی همچون ECKANKAR، «میثاق الهه» و «فرمان صوفی» در آن مشترك‌اند، این است كه هر یك، در فضای اسطوره‌ای دینی‌ای كاملاً متفاوت با اسطوره‌ی دینی فرهنگ حاكم عمل می‌كنند.

باید به این ادیان جایگزین، آن گروههای دینی جدید را نیز اضافه كنیم كه عقیده‌ی اساسی دین حاكم را می‌پذیرند و در عین حال، یك اختلاف الهیاتی مهمی نیز اختیار می‌كنند یا بنابر الگویی متفاوت با اكثریت عمل می‌كنند. در این زمینه، «خانواده» و «شهود یهوه» به سرعت به ذهن متبادر می‌شوند. (۱۳) در جامعه‌ی مسیحی، عدم اعتقاد به تثلیت، پذیرش یك سبك خاص زندگی گروهی و حمایت از یك اخلاق جنسی متفاوت، همواره از موارد سوءظن بوده‌اند.

تبلیغ، مخصوصاً اگر به عنوان گوسفند‌دزدی (۱۴) به آن نگریسته شود، منبع تنش بین جمعیتهای دینی بوده است. به طور كلی، ادیان مهاجر یعنی جمعیتهای مهاجرانی كه پیرو دینی دیگر هستند، اما تلاشی در تبلیغ و ایجاد مزاحمت برای فرهنگ میزبان نمی‌كنند (كلیساهای بودایی آمریكا، كلیسای ارتدكس آلبانی) جزو ادیان جدید به حساب نمی‌آیند. با توجه به تعریف ادیان جدید، «سوكا گاكائی» و «مركز ذن لس آنجلس» جزو ادیان جدید هستند،‌اما كلیساهای بودایی آمریكا جزو آنها نیستند. ISKCON و «مدیتیشن سیدا یوگا» (۱۵) جزو ادیان جدید هستند، ولی «معبد هندو»ی نیوجرسی و «معبدسری ونكاتسوارا»(۱۶) در پیتسبورگ جزو آنها نیستند. نكته‌ی بسیار مهم این است كه ما به این اجماع كلی رسیده‌ایم كه ادیان جدید ادیانی اصیل و معتبر هستند. ممكن است اندكی از آنها ادیان بدی باشند و برخی از آنها توسط افراد شرور رهبری شوند؛ اما دین هستند. به علاوه، این ادیان موضوع جالبی برای مطالعه هستند و برخی واقعیتهای مهم را در مورد كلیت جامعه به ما بازگو می‌كنند( هر چند در این مورد كه دقیقاً چه چیزی به ما می‌گویند اختلاف داریم و در حال بررسی گزینه‌های مختلفیم). البته در این مورد توافق داریم كه پدیده‌هایی كه در ادیان جدید با آنها مواجه بودیم تفاوتی ندارند و اینكه ادیان جدید، در مظنه‌ی نسخه‌برداری و وام‌گیری وسیع از ادیان و فرهنگ كهن‌تر هستند. وقتی در پرتو جنبشهای احیاگر آفریقایی، نظامهای راهبانه‌ی بودایی و مسیحی،‌گروههای میسیونری مسیحی در جهان سوم و سرچشمه‌های ادیان حاكم فعلی، به ادیان جدید می‌نگریم، به وضوح، پیوستگی آنچه در ادیان جدید می‌بینیم را با كلیت پدیده‌های دینی مشاهده می‌كنیم. همچنین در این نكته نیز متفق‌القول هستیم كه وقتی با استفاده از چند روش‌شناسی خاص به مطالعه‌ی ادیان جدید می‌پردازیم، در واقع از همان روش‌شناسیهایی استفاده می‌كنیم كه در مطالعه‌ی سایر ادیان، سودمندشان یافته‌ایم.

با معتبر و اصیل دانستن ادیان جدید درمی‌یابیم كه آنها نیز مانند ادیان قدیمی‌تر از انسانها تشكیل یافته‌اند و هر دو گروه و اعضایشان از كمال، فاصله دارند. هیچ سطح یا الگویی از رفتار شایان محكومیت در ادیان جدید نمی‌یابیم مگر آنكه در ادیان كهن‌تر نیز حضور دارد. برخی گروهها (چه ادیان قدیم و چه از ادیان جدید)، به فعالیت غیرقانونی و خشونت‌آمیز متهم شده‌اند و اندكی از آنها رهبران و هوادارانی شده‌اند كه در دادگاه قانون به خاطر چنین اتهاماتی مقصر شناخته شده‌اند. هرجا چنین فعالیتهایی را مشاهده كنیم، درستش آن است كه محكوم شوند و ما نیز تا به حال آنها را محكوم كرده‌ایم. با این وجود، این را هم می‌دانیم كه تنها تعداد اندكی از گروهها، تحت اتهامات سنگین فعالیت غیرقانونی یا خشونت‌آمیز قرار گرفته‌اند و حتی تعدادی كمتر از این،‌نهایتاً در دادگاه مجرم شناخته شده‌اند. اینكه موارد اندكی {فعالیت ناصحیح} اتفاق افتاده‌اند، موجب نمی‌شود اكثریت قریب به اتفاق گروهها را محكوم كنیم یا حتی به آنان ظنین شویم.

مشكل واقعی ما در مطالعات ادیان جدید،‌نقطه‌ی شروعی است كه اساساً «منفی» است. به عبارت دیگر، مجموعه ادیان جدیدی كه به مطالعه آنها می‌پردازیم به جای آنكه برحسب آنچه هستند تعریف شوند، برحسب آنچه نیستند مورد تعریف قرار می‌گیرند. تمامی آنها،‌گروههایی هستند كه جدای از فرهنگ دینی حاكم عمل می‌كنند و از این رو از ارائه تعریفی معنی‌دار در مورد كلیت ادیان جدید عاجزیم. تقریباً هر چیزی كه درباره‌ی طبیعت «مثبت» یعنی چیستی ادیان جدید بگوییم نادرست است. به عبارت دیگر یك گروه با یك مشخصه یا مجموعه‌ای از مشخصه‌هایی كه دارد (رهبر كاریزماتیك، تمرینهای معنوی معمول،‌خصوصیات معمول جمعیت‌شناختی و غیره)،‌ دینی جدید به حساب نمی‌آید. دین جدید، در وهله اول، بدین‌طریق تعریف می‌شود كه گروهی بیرون از اجماع فرهنگی «بهنجار» است. با این تعریف سلبی است كه گروه، به یك دین جدید تبدیل می‌شود و نتیجتاً موضوع تحقیق ما قرار می‌گیرد. البته هر دین جدیدی كه منفرداً بدان نظر می‌افكنیم، خواهیم دید كه جهات اختلافش با آن اجماع با جهات اختلاف دین جدید دیگری كه احیاناً تصمیم به بررسی آن داریم تفاوت دارد (و لذا با آن دین جدید دیگر، بسیار متفاوت به نظر می‌رسد). تصور كنید چه مشخصه‌های مشتركی،‌می‌توان به «میثاق الهه»، «گروه شفابخش ریكی»(۱۷) و «كلیسای وحدت‌بخش» نسبت داد.

ادیان جدید نیز مانند ادیان كهن‌تر ممكن است تأیید‌كننده یا ردكننده‌ی فرهنگ باشند. ادیان جدید،‌تنوع زیاد از گروههای دارای سلسله مراتب فوق تا گروههای مملو از هرج‌ومرج دارند. برخی از ادیان جدید، زنان را فرودست تلقی می‌كنند، در حالی كه برخی دیگر، از حقوق زنان حمایت می‌كنند. برخی NRMها،‌خانواده‌گرا هستند و برخی دیگر، همواره خانواده را تضعیف می‌كنند. برخی گروهها بر اعمال معنوی تأكید می‌ورزند و برخی دیگر هر گونه نیاز به آنها را نفی می‌كنند. برخی گروهها درگیر سیاست‌گذاری اجتماعی می‌شوند و برخی دیگر تمایل دارند با بیگانه‌ها و ساختارهای سكولار اجتماعی سروكاری نداشته باشند. برخی گروهها در طبقه‌ی متوسط قرار دارند و در حال ترقی هستند و برخی دیگر هرگونه اكتساب مادی را رد می‌كنند.

مطالعات ادیان جدید بیشتر بر مطالعه‌ی جنبشهای «جدیدتر» متمركز شده است؛ یعنی ادیانی كه پس از پایان جنگ جهانی دوم یا دقیق‌تر بگوییم از دهه‌ی ۱۹۶۰ در غرب پیدا شده‌اند (یا مورد توجه ما قرار گرفته‌اند). این امر، تابع گوروها (مرشدها)یی از هند بوده است كه بدون داشتن دغدغه‌ی زیادی نسبت به رشد هندوئیسم قومی، صرفاً تلاش كرده‌اند در جوامع آنگلو، پیروانی پیدا كنند. این مطالعات، گروههای مسیحی‌ای را كه به دلیل تفاوتهای شدید آموزه‌ای یا رفتاری،‌توسط رمیها، پروتستانها و اوانجلیكها طرد شده‌اند مدنظر قرار داده است. با این‌حال، این مطالعات، گروههای قدیمی‌تر را نیز كه هنوز خارج از فرهنگ رایج هستند (از حكمت اشراق گرفته تا سوئدنبورگیانیسم ) (۱۸) شایان بررسی تلقی می‌كند.

با در نظر گرفتن تعریف فوق، در حال حاضر، بین ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ دین جدید در آمریكای شمالی وجود دارد. این تعداد، شامل ادیان ماوراءالطبیعی، اجتماعی،‌عصر جدید، جادویی، سری، هزاره‌ای و ادیان شرقی است. تقریباً همین تعداد نیز در اروپا وجود دارند و بیش از ۵۰ درصد گروههایی كه در اروپا فعالیت می‌كنند در آمریكای شمالی نیز فعال هستند. تعداد ادیان جدید (در آمریكای شمالی و اروپا) در مدت بیش از پنجاه سال یه صورت مستدام افزایش یافته است و هیچ نشانی از توقف در آن دیده نمی‌شود. با توجه به اینكه چه تعداد از گروههای مسیحی (بالاخص گروههای منتظران ظهور، قدیسان آخرالزمان، گروههای اجتماعی و اوانجلیك جدایی‌طلب) از این فهرست حذف یا به آن اضافه شوند، تعداد ادیان جدید متفاوت خواهد بود.

این مطلب كه در آمریكای شمالی بیش از حدود ۱۰۰۰ دین جدید فعال وجود ندارد بدین‌معنی است كه ارقام تخمینی ۳ تا ۵ هزار گروه كه اغلب در نوشتجات عامیانه درباره‌ی «كیشها» دیده می‌شود صحت ندارند. پس از یك نسل مطالعه می‌توان دید كه مطلقاً هیچ مستندی برای این رقم وجود ندارد و نمی‌توان سخن كسانی كه به ارائه چنین ارقامی ادامه می‌دهند جدی گرفت.

ادیان جدید، نسبت به جمعیت میزبان نیز جمعیت اندكی دارند. در آمریكای شمالی تعداد هواداران یك دین جدید متوسط الحال، صدها یا هزاران نفر است نه ده‌ها هزار و صدها هزار. برای اینكه تصویر كامل‌تری از عضویت به دست آوریم، باید «قدیسان آخرالزمان»،‌«شاهدان یهوه» و كل مجموعه گروههای رده اول و رده دوم كه جنبش عصر جدید را تشكیل می‌دهند را نیز به حساب آورد. LDS از ۵ میلیون عضو در ایالات متحده،‌خبر می‌دهد و پژوهشهای پیمایشی حاكی از آنند كه عصر جدیدیها بین ۱ تا ۲ درصد جمعیت را تشكیل می‌دهند (یعنی بین ۳ تا ۵ میلیون نفر).

پاورقی

۱-مقاله حاضر، برگردان نوشتار زیر است:‌

J. Gordon Melton, The Rise of the Study of New Religions, A Paper at CESNUR ۹۹, Bryn Athyn, Pennsylvania- Preliminary Version © J. Gordon Melton. ۱۹۹۹ . http:// www. Cesnur. Org.

این مقاله توسط آقای مجتبی كرباسچی و بهزاد حمیدیه برگردان شده است.

۲-NRM

۳-Voudou

۴-Santeria

۵-Sect

۶-اشاره به موتاسیون (جهش كروموزمی).

۷-evangelism

۸- Moody Bible یا كتاب مقدس دمدمی .

۹- Vishwa Hindu Parishad

۱۰- Sant Mat

۱۱-Mahikari

۱۲- Mazdaznan

۱۳- در میان گروههایی كه در لیست «كیشها» قرار گرفته‌اند،‌ چندین گروه جدید مسیحی قرار دارند؛ مانند كلیسای محلی كه منشاء برون مرزی دارد و توسط مهاجران به آمریكا آورده شده است و برنامه اورانجلیسم فعالی را دنبال می‌كند. در حال حاضر تعدادی از كلیساهای مستقل آفریقایی در حال محكم كردن جای پای خود در جامعه آمریكا- آفریقا هستند.

۱۴- توجه شود كه Sheep در فرهنگ مسیحی، اشاره‌ای لطیف به فرد مؤمن است كه تحت حضانت و كفالت شبانان (ارباب كلیسا) قرار دارد. م.

۱۵- Siddha Yoga Meditation

۱۶- Sri Vankatesware

۱۷- Reili healing group

۱۸- Swedenborgianism گروهی دینی مبتنی بر عقاید امانوئل سوئیدنبورگ. (۱۷۷۲-۱۶۶۸) فیلسوف و نویسنده دینی اهل سوئد كه آثاری در تأویلات معنوی و روانی كتاب مقدس دارد. پیروان او كلیسای «اورشلیم جدید» یا همان سوئیدنبورگیانیسم را بنا نهادند. م

۱۹- delayed stress

۲۰- درباره‌ی پرونده حقوقی سال ۱۹۹۰ (ایالات متحده در مقابل فیشمن) برترین سرشناسان فرضیه‌ی شستشوی مغزی یعنی مارگارت سینگر و ریچارد آفش، به دلیل رد اعتبار علمی این نظریه از سوی توسط دادگاه، اجازه نیافتند درباره آن موضوع در دادگاه صحبت كنند. در نتیجه، وقتی دادگاهها درگیر ماجرایی همانند كشیده می‌شدند اغلب چنین شهادتهایی را رد می‌كرد.

۲۱- Sahaja Yoga

۲۲- spiritism

۲۳- Afro- Cuban

پانوشتها

۱- برای مطالعه‌ی بیشتر رجوع كنید به :

- Elieen Barker, New Religious Movements: A Practical Introduction . London: Her Majestys Stationary Office, ۱۹۸۹ .

- John A, Saliba, Understanding New Religious Movements, Grand Rapids, MI: William B. Eerdmans, ۱۹۹۵….

۲-برای مطالعه‌ی بیشتر رجوع كنید به:

- J , Gordon Melton , Eneyclopedia of American Religions, Detroit, MI: Gale Research, ۶th, edition, James R. Lewis, The Eneyclopedia of Cults, Sects and New Religions, Amherst, NY: Prometheus Press , ۱۹۹۸.

۳-رجوع كنید به:

- Jan K. Van Baalen , The Chaos of Cults , Gravd, Rapids, MI: Wiliam B. Eerdmans, ۱۹۳۸, ۲۷ th Printing, ۱۹۷۵.

۴- J. Milton Yinger, Religion Society and Individual, New York : Macmillan Company, ۱۹۵۷: pp. ۱۵۴- ۱۵۵.

۵-برای مطالعه‌ی بیشتر رجوع كنید به:

- Antione Faivre, Access to Western Esoptericism, Albany, NY: State University of New York Press, ۱۹۹۴.

- Antoine Faiver and Jacob Needleman, eds, Modern Esoteric Spirituality, New York : Crossroad, ۱۹۹۲.

- Wouter J, Hanegraaff, New Age Religion and Western Culture Esotericism in the Mirror of Secular Thought, Lerden : Brill, ۱۹۹۶.

- Gordon Melton, James R. Lewis Aidan Kelly , New Age Encyclopedia . Detroit: Gale Research , ۱۹۹۰ .

۶- رجوع كنید به:‌

-James R. Leeis and David G . Bromley, The Cult Withdrawal Syndrome: A Case of Misattribution of Cause, Journal for the Scientific Study of Religion ۲۶, ۴ (۱۹۸۷): pp. ۲۰۸- ۵۲۲.

۷-رجوع كنید به :‌

-Timothy Miller, ed. When Prophets Die: The Postcharismatic Fate of New Religious Movements, Albany , NY: State University of New York Press, ۱۹۹۱.

۸-برای مطالعه بیشتر رجوع كنید به:

- Brainwashig & the Cults, No. Hollywood, CA: Wilshire Bool Company, ۱۹۹۷.

- Coming Out of the Cults , Pasychology Today ۱۲, January ۱۹۷۹, p. ۸۰.

۹- رجوع كنید به:

- James T. Richardson , Legal Status of Minority Religions in the United Ststes, Social Compass ۴۲, ۲ (۱۹۹۵), pp. ۲۴۸-۲۶۴,.

- Mars Galanter, Cults Faith, Healing and Coercin, New York : Oxford University Press , ۱۹۸۹ .

۱۰- رجوع كنید به :

- David G. Bromley and James T, Richardson , eds, The Brainwashing / Deprogramming Controversy, New York: Edwin Mellen Press, ۱۹۸۳

۱۱- رجوع كنید به :‌

- Dick Anthony, Religious Movements and Brainwashing Litigation Evaluating Key Testimony , in Thomas Robbins and Dick Anthony , eds, In Gods e Trust: New Patterns of Religious Pluralism in America, New Brunswick , NJ: Transaction Press, ۱۹۸۰.

۱۲- International Directory of the Worlds Religions . Vols ۱- Atlanta , GA: Scholars Press, Forthcoming ۱۹۹۹.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.