جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
از پست و بلند اندیشه اقتصادی

دوره اوج مکتب کلاسیک همزمان شد با رشد افسانهای تولید و مبادله بینالمللی ناشی از رواج ماشینها (انقلاب صنعتی) و پیشرفت ارتباطات. اما سه واقعیت، مکتب کلاسیک را بدنام کرد.
اولی این کشف بود که آنچه قوانینی گرفته میشدند که از قرار معلوم از مشاهده پدیدههای اقتصادی در یک منطقه جغرافیایی محدود (به ویژه انگلیس و فرانسه) قابل استنتاج بودند و هواخواهان مکتب کلاسیک اختلافهای فراوانی درباره آنها داشتند، در حقیقت اصلا قانون نیستند، بلکه صرفا نظمهایی هستند که وقتی همچون قوانینی لغزشناپذیر با آنها رفتار میکنیم، غالبا کاربستشان با مشکل روبهرو میشود.
دومی جایگاه رقابتی نازلی در بازار جهانی بود که کشورهای نوپاتر، مخصوصا آلمان و آمریکا حس میکردند که در آن قرار دارند. سومی این باور عمومی بود که طبقات پایینتر و خاصه کارگران از پیشرفت مادی ناشی از کاروکسب خصوصی صرفهای نمیبرند؛ باوری که کمابیش موجه بود، اما در اثر تبلیغات گسترش یافته بود و روشنفکران و طبقه متوسط، نیندیشیده آن را پذیرفته بودند.
به این خاطر سه نهضت مخالف سر برآورد: حمایتگرایی ناسیونالیستی که فردریک لیست آن را در آلمان به راه انداخت و آخرین و برجستهترین نمایندهاش، آدولف واگنر بود (سیاستی که در آمریکا، هنری کری و در انگلیس، چمبرلین و طرفداران نهضت اصلاح تعرفه از آن حمایت میکردند)؛ سوسیالیسم در اشکال گونهگونش که مشهورترینشان «سوسیالیسم علمی» کارل مارکس و فردریک انگلس بود و مکتب به اصطلاح تاریخی (برونو هیلدبراند، کنیس، روشر و شمولر) که خود بازتابی از رومانتیسم و پوزیتیویسم آگوست کنت بود و براساس آن، یکیک کشورها اقتصاد خاص خود را دارند که با شرایط و سنتهایشان میخواند و نه منافع فرد، بلکه منافع ملی را برمیآورد. این سه گرایش فکری، از جمله گرایش سوسیالیستی که در اصل سرشتی جهانوطنی داشت، افسانه ثروت ملی را که ثروت فرد را فرع بر آن میدانستند و در دفاع از آن تصدیق میکردند که هر کاری به خاطر «خودخواهی مقدس» مجاز است، پذیرفتند.
شگفت اینکه این مکاتب که خود را «مدرن» میخواندند و بعدا به تفصیل آنها را واخواهیم کاوید، با وجود مخالفت ظاهریشان با لیبرالیسم کلاسیک، همگی (از جمله سوسیالیسم مارکسی) پا جا پای آن گذاشتند و آنقدر که ثمره آن هستند، هماوردش نیستند.
اولا اینها درونمایه اقتصاد را نه تلاش جمعی انسان برای رفاه، بلکه اقتصاد سیاسی ملی میدانند. به همین خاطر تازگیها پروفسور فوکس آلمانی، اقتصاد سیاسی را «مطالعه اقتصاد یک ملت» تعریف کرده و کارکردهایش را «افزایش روزافزون حمایت از نیازهای یک جمعیت رو به رشد در سرزمینی معین و برآوردن هرچه کاملتر آنها» دانسته است. ثانیا این مکاتب اقتصاد را در وحدت و کلیتش در نظر نمیگیرند، بلکه توزیع و مصرف را جدا و بیهیچ پیوندی میانگارند، چنانکه گویی اینها نه صرفا بخشهایی از یک فرآیند عمومی، بلکه ذواتی مستقلاند. ثالثا بر باور به وجود قوانینی که فرآیند اقتصادی را مستقل از اراده انسان کنترل میکنند، پا میفشارند. به این خاطر بود که خود مارکس - برخلاف همه تجربههای پیشین و نیز پسین - گمان میکرد که روند تاریخی تحول اقتصادی زیر سایه قانون بزرگ تمرکز سرمایه قرار دارد که در اثر آن، ثروت هر روز در دست افراد کمتری تمرکز مییابد و در همین حال «ارتش پرولتاریا» بزرگتر میشود، تا اینکه لحظه موعود درمیرسد و «استثمارگران استثمار میشوند».
از خاطر شارحان و نمایندگان این مکاتب نگذشت که رخدادهای اقتصادی نه گریزناپذیر، بلکه محصول اراده آزاد انسان هستند؛ که تولید، توزیع و مصرف صرفا وجوهی متفاوت از یک فرآیند اقتصادی واحدند؛ که با وجود تجربیات ملیگرایانه و انزواطلبانه، اقتصاد کل دنیا کلیتی واحد دارد یا دستآخر از خاطرشان نگذشت که هیچ قانون یا دولتی نتوانسته یا در حقیقت نمیتواند همه انسانها را از تلاش در راه رفاه اینجهانی خود و آنها که دوستشان دارند، به شیوهای که خود مناسبتر از هر روش دیگری میپندارند و با استفاده از قوه انتخاب آزاد خود بازدارد (این، چنانکه در فعالیتهای قاچاقچیها در نقض قوانین محدودکننده تجارت بینالمللی و در به اصطلاح «بازار سیاه» در زیر پا گذاشتن محدودیتهای حقوقی بارشده بر تجارت داخلی میبینیم، پیامد طبیعی آزادی انسان است).
این سه گرایش «مدرن» - بدگمانی به قوه ابتکار فردی، ناسیونالیسم افراطی (که از روی نام شوون۱، بناپارتیست شدیدا ناسیونالیست فرانسوی، شوونیسم خوانده میشود) و سوسیالیسم - در حقیقت در پایان قرن نوزده و آغاز قرن بیست در نئومرکانتیلیسم گرد هم آمدند. نئومرکانتیلیسم در آلمان دوره بیسمارک و در آمریکا سر برآورد، به شکلی واکنشی به انگلیس، فرانسه و کشورهای دیگر گسترش یافت، دو جنگ جهانی پدید آورد و تقسیم بینالمللی کار را نابود کرد.
نئومرکانتیلیسم که در سال ۱۹۲۰ در آلمان، «اقتصاد برنامهریزیشده»۲ خوانده شد و پس از آن همه جا «اقتصاد کنترلشده» نام گرفت، با دستاویز دفاع از منافع ملی در برابر رقابت خارجی و حمایت از طبقات فرودست در برابر سرکوب داخلی، هر جا که جای پایی باز کرده است، دولت قدرقدرت بر تخت نشانده و دموکراسی و آزادی را که زمانی تصور میشد پیروزی جهانیشان بالاخره تضمین شده، از صحنه به در کرده است.
اما عشق به آزادی کمتر از عشق به دانش یا به سخن دیگر، طلب بیطرفانه و بیهراس حقیقت، جاودانی نیست. این روحیه سراسر علمی بود که تقریبا در سال ۱۸۷۰ کارل منگر را برانگیخت که با هدف نشاندن عمارت اقتصاد بر شالودهای واقعا علمی، در مکاتب اقتصادی رایج بازاندیشی کند.
منگر، استاد وینی اقتصاد، نظریه مطلوبیت نهایی۳ را تقریبا همزمان با استنلی جِوونز در انگلیس و لئون والراس در فرانسه پی ریخت. از این نظریه، دو جریان اندیشهای متمایز بیرون آمد: مکتب ریاضی و مکتب موسوم به «اتریشی» که خود منگر، بومباورک، وایزر و دیگران نمایندگیاش میکردند و این روزها۴ لودویگ فون میزس، نویسنده کنش انسانی و شاگردش، فردریش فون هایک، نویسنده کتاب مشهور راه بردگی سخنگویانش هستند. هر دوی آنها امروز در آمریکا استادند و تعداد روزافزونی شاگرد دارند و هنری هازلیت، اقتصاددان آمریکایی و نویسنده کتاب مشهور اقتصاد در یک درس از عقایدشان جانبداری
میکند.
مکتب ریاضی که در آثار کورنو، اقتصاددان فرانسوی به اوج خود رسید، دو جریان اندیشهای متفاوت در پی آورده: یک شاخه که با والراس، پارتو و پانتالئونی آغاز میشود، آنچه را که به «اقتصادسنجی» موسوم است، شکل داده که وانمود میکند میتواند به دقتی کامل در محاسبه اقتصادی دست یابد و خاکریز اصلی ایدئولوژی برنامهریزی متمرکز اقتصادی در روزگار ما است، حال آنکه شاخه دیگر که با مارشال، اقتصاددان انگلیسی آغاز میشود، ریاضی را تنها در مقام ابزاری ترسیمی برای بیان اندیشههای اقتصادی به کار میگیرد، بیآنکه به هر طریقی ادعا کند که از اقتصاد، یک «علم دقیق» درآورده. در میان این اهالی کوچه اقتصاد ریاضی، باید از جان بیتس کلارک و ایروینگ فیشر هم نام برد.
والتر اویکن و ویلهلم روپکه که هر دو آلمانی بودند (هرچند دومی بیشتر کارهایش را در مصر و سوئیس انجام داده)، نماینده گرایشی لیبرال و ناریاضیاند. در فرانسه که جایگاهی والا در علم اقتصاد داشته، نهضت لیبرال را چهرههای برجستهای چون شارل ژید، ریس و اخیرا ژاک روف، لویی بدن، پیر لوستلشوم و خیلیهای دیگر نمایندگی میکنند.
در اندیشه اقتصادی میتوان از چند مکتب معاصر دیگر هم نام برد؛ مثل مکتب اقتصاد «پویا» که در کشورهای حوزه اسکاندیناوی شکل گرفت و شومپیتر (اتریشیای که به تازگی در آمریکا درگذشت) از نمایندگانش است؛ اما این مکاتب، صورتی معین یا نفوذی قابل ملاحظه ندارند. از سوی دیگر باید اشاره کرد که لودویگ فون میزس و شاگردانش، پیشرفتی چشمگیر را نسبت به اسلاف خود در مکتب موسوم به «اتریشی» بازتاب میدهند؛ در حقیقت آنها را میتوان بنیانگذاران مکتبی کاملا نو خواند که به خوبی میتواند مکتب «انتقادی» نامیده شود.
بر اساس این مکتب فکری کاملا علمی و نو، قلمرو علم اقتصاد، کنش انسانی معطوف به ارضای خواستهها از راه اعمال قدرت انتخاب است. از این رو علم اقتصاد، مطالعه این فعالیت اقتصادی انسان است. علم اقتصاد دلمشغول مسائل فلسفی یا اخلاقی نیست، چون علمی است توصیفکننده، نه داوریکننده. بر همین اساس، اقتصاد به مسائل سیاسی هم نمیپردازد، چون اقتصاددان توصیه نمیکند، او خود را تنها به شرح سرشت فعالیتهای اقتصادی محدود میکند و این را به شعور دولتمردان و به طور کلی، شهروندان وامیگذارد که هر نتیجهای را که خود صلاح میدانند، از این دانش استخراج کنند. دستآخر اینکه اقتصاد هیچ توجهی به مسائل تاریخی نمیکند، چون تاریخ تنها به ما میگوید که چه بوده - و به این طریق میتواند علم سیاست را یاری کند - اما نمیگوید که چه هست، چه رسد به اینکه بگوید چه خواهد بود. آمار هم که تنها به رخدادهای گذشته ربط دارد، نمیتواند چیزی فراتر از کمککاری برای تاریخ باشد.
به این طریق است که به یگانه قلمرویی که موضوع علم اقتصاد را میسازد، میرسیم. فعالیت اقتصادی چون در زمان و مکان رخ میدهد، تقارنها، تضادها و تسلسلهایی از رخدادها را در خود دارد. این دگرگونیهای بیرونی موضوع مناسب تاریخ و جغرافیای اقتصادی هستند. اما تفکر و تامل (هرچند نه با فرآیندی از مشاهده و مقایسه صرف)، وجوه یکپارچه و نامتغیری از فعالیت اقتصادی انسان را در پس این گونهگونیها کشف میکند که چند نمونه از آنها را در آغاز این فصل بیان کردهایم. این اشکال عمومی و ثابت فعالیت اقتصادی انسان، موضوع علم اقتصاد هستند، حال آنکه دگرگونیهایشان در زمان و مکان، ساحت خاص جغرافیا و تاریخ را میسازد.
فاستینو بالوه
مترجم: نیلوفر اورعی
پاورقی:
۱. Chauvin
۲. Planwirtschaft
۳. Grenznutztheorie
۴. این متن در سال ۱۹۵۶ نگاشته شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست