پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مناجات دیروز , مناجات امروز


مناجات دیروز , مناجات امروز

وقتی در روزهای ماه رمضان و محرم پای تلویزیون می نشینی یا به رادیو گوش می سپاری, آنچه بسیار به نظر می آید و بسیار شنیده می شود غالباً پدیده هایی است کاملاً جدید و بی ارتباط با گذشته چند صد ساله فرهنگ ایرانی و چون ایام جشن و سرور و شعبانیه از راه برسد, وضعیت همانگونه است که پیش از آن دیده ایم

وقتی در روزهای ماه رمضان و محرم پای تلویزیون می نشینی یا به رادیو گوش می سپاری، آنچه بسیار به نظر می آید و بسیار شنیده می شود غالباً پدیده هایی است کاملاً جدید و بی ارتباط با گذشته چند صد ساله فرهنگ ایرانی و چون ایام جشن و سرور و شعبانیه از راه برسد، وضعیت همانگونه است که پیش از آن دیده ایم. فقط واژه ها کمی تغییر کرده اند. آنجا صحبت از درد و مصیبت و شهادت بود و اینجا جشن و میلاد و برکت. موسیقی رایج در اینگونه مجالس هم عموماً یکی است و با کمال تأسف متأثر از نوعی موسوم به لس آنجلسی و البته از روی ناآگاهی که بدبختانه جریان غالب نیز شده است. در طول سال ما همواره شاهد یک موسیقی نوعاً غربی زده و شهری شده ای هستیم که جولانگاهش مناسبت های مذهبی است و این چرخ معیوب را ظاهراً ترمزی نسیت. نمونه های شنیداری عصر حاضر آنقدر با گوش بیگانگی می کنند که گاهی از خود می پرسیم گذشتگان ما در یکصد سال پیش چه می خواندند و چه می شنیدند؟ اصولاً موسیقی مذهبی چیست؟ ابزارش کدام است؟ کاربردش کجاست؟ چه عواملی باعث می‌شوند تا یک نوع موسیقی عنوان مذهبی به خود بگیرد؟

بی گمان اگر بتوان پاسخ درستی برای این پرسش ها یافت، با کنکاش در گذشته ها ممکن خواهد بود. امروز برای ما وقتی ارزش دارد که بر بنیاد دیروز ساخته شده باشد. در حوزه موسیقی مذهبی، امروز منهای دیروز همان است که الان شاهد هستیم. ملغمه ای از نغمات همه جایی که قادر نیستند همانند گذشته، نگاه ها را به سوی خود جذب کنند. حتی به صرف سوار کردن واژگان مذهبی نمی توان خوشبین بود تلنگری به دلهای زنگار زده وارد شود. چه اینکه اگر عناصر هویتی اقوام گوناگون حکمتی نداشت، خداوند عالم هیچگاه ما را گوناگون نمی آفرید. همه می توانستند با یک فرهنگ واحد زندگی کنند. در حالیکه واقعیت امر به گونه ای دیگر است. دقیقاً حکایت موسی و شبان به ذهن متبادر می شود. قرار نیست همه آدم ها به یک صورت خداپرستی کنند. هر کسی از ظن خود یار او می شود و به قول شیخ بهایی:

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

ما نیز با توجه به فرهنگ ایرانی اسلامی خود می بایست به دنبال غزل خوانی خاص خود باشیم. گر چه برای پروردگار جهان فرقی نمی کند که به چه زبانی با او سخن بگوییم. اما برای خودمان خیلی فرق می کند. فرقش این است که وقتی به زبان و فرهنگ خود مناجات می کنیم، تأثیر متقابل روی دیگران می گذارد. وقتی زنده یاد رحیم موذن زاده اردبیلی با آواز خالص ایرانی، اذان معروف بیات ترک را سر می دهد، مردم کوچه و بازار رغبت بیشتری برای رفتن به مسجد پیدا می کنند.

یکی از مصادیق بارز فرهنگ دوگانه ایرانی اسلامی، سحری خوانی به شیوه قدیم است که در حال حاضر بسیاری از مجریان توانمند آن روی در نقاب خاک کشیده اند. البته الان هم مناجات سحر کم شنیده نمی شود. گو اینگه به واسطه رسانه های متعدد، به مراتب بسیار بیشتر از گذشته پرده گوش مومنان به لرزه در می آید ولی حکایت سنت گذشتگان چیز دیگری است.

سحری‌خوانی‌ قدیم ریشه در فرهنگی والا و تفکری عمیق داشت که هزار سال پیش از تولدش، خواجه‌ی هرات به نوعی بنیان‌اش را نهاده بود. آن روزگار، زبان عربی حکم زبان انگلیسی امروز را داشت. همه به این زبان ترویج علم می‌کردند و تمام منابع دینی هم به همین زبان بود. در نتیجه به جز اهل علم و ادب، عامه‌ی مردم فارسی‌زبان با وجود مسلمان بودنشان درکی از واژگان عربی نداشتند و بیشتر دعاهای مذهبی برایشان مفهوم نبود. گویا خواجه عبدالله انصاری به نیاز زمانش واقف بود که مناجات‌های فارسی و زیبایی را در قالب دوبیتی به یادگار نهاد. یادگاری که به سرعت با نغمات موسیقی ایرانی عجین گشت و نزدیک به هزار سال مناجات‌خوان‌ها دل و جان مؤمنان را صفا بخشیدند.

سحری‌خوانی آداب خاصی دارد. اشعار مخصوص و همین‌طور نغمات مخصوص به خود. غم و غصه و گریه در این آیین جایگاهی ندارد و طبیعتاً نغمات‌اش نمی‌تواند رزمی و بزمی هم باشد. تا همین چهل پنجاه سال پیش نیز در پایتخت رواج ملموسی داشت. زنده‌یاد خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایرانی به یکی از بهترین‌ها اشاره می‌کند. "به راستی کسی که با سبک مطلوب و دلپذیری مناجات می‌کند و صوت‌اش آدمی را از خواب غفلت به هوش می‌آورد، بهترین وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و بیداری روان است. به‌خصوص مناجات‌کننده‌ای که به رموز موسیقی واقف باشد و اشعار را در گوشه‌های مختلف و متنوع دستگاه‌ها بخواند. مانند سیدحسین عندلیب اصفهانی که در این فن مهارتی به سزا داشت و هنگامی که در گلدسته‌ی مسجد سپهسالار تهران در شب‌های ماه رمضان مناجات می‌کرد، همه‌ی خفتگان را به هوش می‌آورد و مجذوب می‌کرد."

در حال حاضر از سحری خوانی قدیم چیزی برای شاهد آوردن وجود ندارد. گوش نسل جدید با خوراک رسانه ها پر شده است و در نظر آنان مناجات همین است و بس. حتی مداحان و مناجات خوان های حال حاضر یا از وجود ارزش های فرهنگی خودمان بی خبرند و یا اینکه شیوه های جدید و نوعاً بیگانه با عناصر هویتی ایرانیان را نمی پسندند! صورت و محتوا بسیار مخدوش اند. مناجات خوان امروزی، فضای نیایش را با مجلس عزا یکی می پندارد. او به ظاهر با خدا راز و نیاز می کند ولی در عمل سعی به گریه درآوردن مخاطب دارد، آنهم از نوع عزا گونه. در حالیکه مناجات خوانی شیوه قدیم اگر اشکی هم بر دیدگان جاری می کرد، به واسطه وجه عرفانی اش بود. موسیقی مورد استفاده در آن نیز با موسیقی مجلس عزا خیلی فرق می کرد. اساساً مناجات خوان سنتی قصد دارد دل ها را به حضرت حق نزدیک کند نه اینکه با آواز حزین و مصیبت گونه بگریاند.

مجریان موسیقی مذهبی امروز توجه ندارند که هر نغمه، ریتم، آواز و ترکیبات مربوطه، فقط و فقط تحت شرایط مشخصی می توانند به درستی بیانگر مفاهیم مذهبی باشند. اکتفا کردن به تعدادی واژه مقدس و سوار کردن آنها به دم دستی ترین موسیقی های روز نمی تواند توجه ایرانی فرهنگ مدار را به سمت خود جذب کند که اگر اینگونه بود، در طول قرن ها این همه آواز متنوع و متفاوت در حوزه های مختلف بوجود نمی آمد.

این مطلب در مجله خیمه شماره ۳۶-۳۵ مهر و آبان ۸۶ چاپ شده است

http://hooshang-samani.blogfa.com

نوشته شده توسط هوشنگ سامانی