پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فقط خودش باید تصمیم بگیرد


فقط خودش باید تصمیم بگیرد

پس از سوت داور و شكست تلخ تیم ملی به مكزیك در حالی كه رحمان رضایی با اشتباهش پایه گذار شكست تیم ملی شده بود همه به همراه میرزاپور كس دیگری را دلیل باخت می دانستند مقصری به نام كاپیتان علی دایی

● گفت وگو با ناصر حجازی درباره علی دایی

پس از سوت داور و شكست تلخ تیم ملی به مكزیك در حالی كه رحمان رضایی با اشتباهش پایه گذار شكست تیم ملی شده بود همه به همراه میرزاپور كس دیگری را دلیل باخت می دانستند. مقصری به نام كاپیتان علی دایی! بازیكنی كه از سال ۷۳ تا به حال جزیی جدانشدنی از بازی های ملی بوده و البته چند سالی است كه دیگر نشانی از طراوت قدیم ندارد. شرایط به حدی بد شد كه دایی پس از ۹ سال و برای دومین بار در طول فوتبالش مجبور به نشستن روی نیمكت ذخیره ها در بازی با پرتغال شد و اینگونه بت دایی شكست؛ ستاره ای كه حضور او در سطح اول فوتبال ایران را به ناصر حجازی ربط می دهند. اما حالا او تمام افتخار و محبوبیت ۱۳ساله اش را در یك شب باخته است. گفت وگو با سرمربی سابق دایی در بانك تجارت را از روز های اول آشنایی آغاز كردیم. ناصر حجازی كسی كه دایی درباره اش می گفت هر وقت رفتم سر تمرین زودتر از بقیه آنجا بود. آنها در فصل ۷۲ زوج بی نظیر و پرافتخاری بودند. امروز اما ناصرخان یك مربی بدون تیم است. مثل دایی كه مشخص نیست كدام تیم برای استخدام او پیش قدم می شود.

▪ یادتان هست اولین بار علی دایی را كجا دیدید؟

آره سال ۷۳ یك بازی از دسته ۳ تهران بود رفته بودم استادیوم رسالت، او برای تاكسیرانی بازی می كرد. خوب می دوید، هد می زد. چند ماه بعد آوردمش بانك تجارت. او، افشین پیروانی، محمد احمدزاده و یحیی گل محمدی؛ تیم جوان و خوبی را جمع كرده بودم.

▪ و خودتان به تیم ملی معرفی اش كردید؟

نه، اما همان سال اول دایی هم برای ما خیلی خوب گل زد و هم عالی بازی كرد. همین باعث شد علی پروین دعوتش كند به تیم ملی.

▪ آن موقع دایی بازیكن منظمی بود؟

هر كسی در تیم من بازی می كرد مجبور بود منظم باشد. علی دایی كه آن موقع اسمی نداشت، گنده تر از دایی ها اگر كوچكترین بی نظمی انجام می دادند جایی در تیم نداشتند. البته فكر می كنم همین ویژگی ام است كه باعث می شود بیكار بمانم!

▪ دایی چطور به تیم ملی دعوت شد؟

برای بانك تجارت گل های زیادی زد و پروین هم كه نیاز به فورواردی با ویژگی های دایی داشت دعوتش كرد.

▪ و چطور شد كه به پرسپولیس رفت؟

سال بعد من رفتم بنگلادش، مربی بانك تجارت عوض شده بود و من هم خیلی از اتفاقات ایران خبری نداشتم. وقتی برگشتم متوجه شدم دایی به پرسپولیس رفته. البته با قرارداد گرانقیمتی هم به پرسپولیس رفته بود.

▪ رابطه تان با او چطور بود؟

آن سال ها خب، خیلی تماس می گرفت. دایی هنوز به شهرت حالا نرسیده بود.

▪ كدام ویژگی دایی باعث شد او به این همه عنوان برسد؟

او خیلی سخت كوش بود. با جدیت تمرین می كرد و برای رسیدن به هدفش با تمام وجود تلاش می كرد. سیر صعودی او در كمتر از چهار سال از تاكسیرانی تا تیم ملی، پرسپولیس و بعد آلمان و عناوینی كه در این مدت به دست آورد به خوبی این انگیزه او را ثابت می كند. البته در آن سال ها دایی جوان بود و انرژی زیادی داشت.

▪ خصوصیات اخلاقی اش چطور؟

معمولاً احترام بزرگ ترها را نگه می داشت. البته خیلی از آن سال ها گذشته اما او وقتی جوان بود مشكل اخلاقی و رفتاری نداشت.

▪ فكر می كنید رفتارش عوض شده؟

خب دایی دیگر آن جوان ۲۴ساله نیست كه انرژی تمام نشدنی برای دویدن داشته باشد. انتقاد ها هم زیاد شده و این فشار روانی او را بالا می برد.

▪ روزهای پرافتخار زیادی گذشت تا بازی با مكزیك رسید. فكر می كنید دایی چقدر در آن اتفاق مقصر بود؟

این تقصیر دایی نیست. مشكل از سرمربی تیم است. اگر دایی خوب بازی نمی كند، مربی تیم است كه باید تعویض اش كند. متاسفانه مشكل تیم ما سرمربی اش بود و نباید به دایی خیلی ایراد گرفت.

▪ اما تجربه نشان داده خیلی فرقی ندارد چه كسی سرمربی باشد هر كس بوده دایی را عوض نمی كرده؟

شما نگاه كنید كه در این مدت چه كسانی سرمربی تیم ملی بوده اند. كدامشان شهامت برخورد با بی انضباطی و بازیكن سالاری را داشته اند. بزرگترین آنها كسی بوده كه بازیكن وقتی تعویض شده تو رویش فحش می داده. من وقتی تیم او را گرفتم تمام آن بی انضباطی ها را كشتم. اگر كسی جرات نمی كرده دایی را عوض كند مشكل از خودش بوده چون جرات و شهامت نداشته.

▪ و اگر شما بودید این كار را می كردید؟

می توانید از خود دایی بپرسید. همان سال كه تازه اسم در كرده و به تیم ملی دعوت شده بود یك روز قبل از بازی ساق بندش را نیاورده بود. سر ناهار به او گفتم می روی ساق بندت را می آوری و تا ساعت ۵/۴ برمی گردی. ده دقیقه دیر كرد بیژن طاهری را فرستادم جایش تو زمین، سرپرستمان گفت این دایی است گفتم فرقی ندارد از كنار من روی نیمكت بازی را می بیند تا یاد بگیرد منظم باشد. ۸۰ دقیقه آن روز روی نیمكت نگهش داشتم و در ۱۰ دقیقه آخر وقتی ۳ بر صفر جلو بودیم فرستادمش به زمین.

▪ فكر نمی كنید علی دایی خیلی زودتر از اینها باید خداحافظی می كرد؟

این چیزی است كه تنها خود او می تواند درباره اش تصمیم بگیرد. شاید او احساس می كرده كه هنوز توان بازی را دارد و به همین دلیل ادامه می دهد. در تمام دنیا همین طور است اما برای تیم ملی این دیگر دست سرمربی است كه تشخیص بدهد بازیكنی را دعوت كند یا نكند. مثل مالدینی او را تا زمانی كه موثر بود بی توجه به سنش دعوت می كردند اما بعد از آن خیلی راحت دیگری را به جایش می آورند و یا كافو كه هنوز برای برزیل بازی می كند.

▪ یعنی از نظر شما دایی هنوز شرایط بازی را دارد؟

گفتم این را خودش بهتر از هر كسی می داند. معمول بر این است كه بازیكنان بزرگ ترجیح می دهند در اوج فوتبال را كنار بگذارند اما كسانی هم هستند كه به اشتباه این كار را نمی كنند و اصرار به ادامه فوتبالشان دارند. اما این سرمربی تیم ملی است كه باید این شهامت را داشته باشد كه اگر یارش خوب نبود دعوتش نكند یا حداقل تعویض كند.

▪ خود شما یا علی پروین چطور؟ در چه سنی فوتبال ملی را كنار گذاشتید.

من را كه به ناحق در ۲۹سالگی كنار گذاشتند. در حالی كه همه دروازه بان ها از ۳۰ سالگی به بعد تازه اوج می گیرند مرا خط زدند. علی پروین هم تا ۳۲سالگی ملی بازی كرد. البته ما باشگاهی بازی می كردیم اما از تیم ملی در اوج كنار رفتیم و همین باعث ماندگاری مان شده است.

▪ نشستن دایی روی نیمكت در بازی با پرتغال را چه دلیلی می توان برایش آورد؟

بعد از بازی با مكزیك دیدید كه چه جوی به راه افتاده بود. این SMSها، حرف های مردم و... دیگر بحث یك روزنامه یا دو روزنامه نبود. هفتاد میلیون نفر او را مقصر می دانستند. در این شرایط تنها دو راه حل برای آدم می ماند؛ اول اینكه بخواهی مبارزه كنی و با جبران گذشته پاسخ مردم را بدهی كه كار سختی است چون نیاز به توان بالایی دارد اما وقتی انرژی این كار را برای دویدن نداشته باشی بهترین راه حل پذیرفتن حقیقت و خواست مردم است. اینكه به بهانه ای روی نیمكت بنشینی.

▪ تا به حال به یاد دارید هیچ كدام از ملی پوشان ایرانی در دوران بازی شان به وضعیت مشابه دایی دچار شوند؟

فكر می كنم هیچ یك از ستاره هایمان در طول دوران بازی به آنچه برای دایی اتفاق افتاد دچار نشده باشند، من به یاد ندارم.

▪ و شما وقتی این اتفاق برای دایی افتاد چه احساسی داشتید؟

خوب ناراحت شدم. همان طور كه هر وقت افتخارآفرینی می كرد از این كه او را معرفی كرده ام خوشحال می شدم روز تلخش هم ناراحت می شدم. نه فقط او وقتی رحمان هم جلوی مكزیك اشتباه كرد عصبانی شدم چون این من بودم كه اولین بار رحمان را به خط دفاع آوردم و او را به تیم ملی معرفی كردم.

▪ هنوز هم با دایی رابطه دارید. او با شما تماس می گیرد؟

ای بابا، چه انتظاری باید داشته باشم. ما ایرانی ها عادت داریم همدیگر را فراموش كنیم. باز دایی چون مغازه اش نزدیك مغازه من است گاهی پیش ام می آید اما مثلاً آقا رحمان حتی سالی یك بار هم برای سال نو زنگی به من نمی زند. قدیم ها گاهی زنگ می زد ولی حالا دیگر مرا یادش رفته اما چه می شود كرد. این خصلت ماست كه بزرگترها را فراموش كنیم.

▪ از تمام حرف های شما این طور استنباط می شود كه معتقدید دایی باید خداحافظی می كرد و به جام جهانی نمی رفت.

نه من این را نمی گویم. درباره خداحافظی فقط خودش باید تصمیم بگیرد. اگر هم خوب نبوده مربیان باید دعوتش نمی كردند اما حرف من این است كه وقتی سن بالا برود دیگر بازیكنان صاحب نام هم آن قابلیت گذشته را ندارند. اگر اسم بازی می كرد باید من هم حالا توی گل تیم ملی می ایستادم.

▪ حالا به دایی توصیه می كنید خداحافظی كند؟

بگذارید وقتی برگشت به عنوان یك برادر بزرگ تر حرف هایم را به خودش می گویم!

فرهاد عشوندی