چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
پای شکسته دایی
پای دایی شکست. من و مامان به دیدن دایی رفتیم. وقتی دایی را دیدم، اول از همه به پای شکسته اش نگاه کردم و بعد به صحبت های بقیه گوش دادم که می گفتند: خدا بد نده، چرا پایتان شکسته؟!
از این جور حرف هایی که بزرگ تر ها، این جور وقتی به هم دیگر می زنند. اما من همه اش به این فکر می کردم مگر ممکن است پای آدم بشکند؟! پای آدم که ظرف چینی نیست! باند سفید روی پای دایی خیلی جالب بود. باند را بسته بودند تا پای دایی ام به هم وصل شود. وقتی یک ظرف چینی می شکند، مامان آن را یا دور می اندازد یا چسب می زند.
حتماً پای دایی را هم چسب زده اند. دایی با یک پا به سختی می توانست راه برود، کاش من می توانستم یک پایم را به دایی بدهم، اما پای من کوچک است و به درد او نمی خورد. تازه اگر این کار را بکنم، خودم دیگر یک پا ندارم. به دایی گفتم چرا وقتی پایت شکست پای نو نخریدی؟
دایی خندید و گفت: «پول نداشتم». طفلکی دایی! من پول های قلکم را جمع می کنم و وقتی زیاد شد برای دایی یک پای نو می خرم. اصلاً چیزی که شکست، دیگر به درد نمی خورد حتی اگر درستش کنی. این را مامان همیشه می گوید. حتماً پول هایم را جمع می کنم و برای دایی یک پای نو می خرم؛ چون این پای شکسته دیگر برای او پا نمی شود.
نگار طاهونچی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست