جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

صدیق تعریف خواننده


صدیق تعریف خواننده

تعریف ازجمله یا شاید هم معدود خوانندگانی است كه می شود بارها با او مصاحبه كرد درحالی كه هربار حرفی تازه برای گفتن داشته باشد

تعریف ازجمله - یا شاید هم معدود - خوانندگانی است كه می شود بارها با او مصاحبه كرد درحالی كه هربار حرفی تازه برای گفتن داشته باشد.

هر دریچه را كه بازمی كنی نقبی می زند به درون موسیقی فاخر ایرانی و بسیار جدی و مجدانه می كوشد همه چیز را موشكافانه بررسی كند. آنها كه با او حشر و نشری دارند و می دانند كه بسیار باوسواس می پذیرد كاری را بخواند و این وسواس و دقت را در همه حوزه هایی كه به او مربوط باشد تعمیم می دهد و حتماً به این دلیل است كه پس از ۲۰ سال كار حرفه ای در حوزه موسیقی سنتی ایران تعداد آثار منتشر شده اش بسیار كمتر از آن چیزی است كه باید باشد، اما شما می توانید مطمئن باشید كه هیچ كاری را به قول خودش باری به هرجهت انجام نداده است.

این مصاحبه هم مصون از آن وسواس های احترام برانگیز نبود و با اینكه فضای آن اصلاً دستخوش تغییر نشده است اما جواب های آن به دقت یك سردبیر و سرویراستار مجرب غلط گیری و اصلاح شده است و این بینش ادبی از این خواننده ادیب - صدالبته - بعید نیست. فراموش نكنید كه صدیق تعریف هنرآموخته هنرهای نمایشی است و سالها با بزرگان ادبیات این مرز و بوم حشر و نشر جدی داشته است؛ بیشتر از هر موسیقیدان دیگری.

تعریف پس از یازده آلبوم همچون امام علی (ع)، كردانه، ماه بانو، شوردشت و ... چندی قبل آلبوم «ماه عروس» را روانه بازار موسیقی كرده است، بهانه آغاز گفت وگو با این خواننده آلبوم دوازدهم او است.

فكر می كنم اسم «ماه عروس» را شما برای آلبوم آخرتان انتخاب كردید...

... ماه عروس را نه. اما به محض اینكه این اسم را شنیدم فكر كردم مناسب ترین نام برای این آلبوم است و اگر من هم می خواستم برای این آلبوم اسمی انتخاب كنم به احتمال قریب به یقین همین اسم را انتخاب می كردم. چرا كه اساساً به كلمه ماه بسیار علاقه مندم. كما اینكه اسم یكی از آلبوم های قبلی ام «ماه بانو» است و قطعاً در نوار دیگری كه منتشر خواهم كرد باز هم كلمه «ماه» خواهدبود. من عشق عجیبی به كلمه ماه دارم. نمی دانم چرا. شاید هم می دانم! این كلمه به طرز باورنكردنی و عجیبی برایم خیال انگیز و رؤیایی است.

لابد كسی هم كه داشت اسم «ماه عروس» را برای آلبوم انتخاب می كرد، به این مسأله توجه كرده بود كه چون شما قرار است بخوانیدش به این تركیب علاقه مند هستید.

نه. این فقط یك اتفاق است شاید. این اسم برگرفته از بیتی از قصیده معروف شادروان ملك الشعرای بهار است روی آهنگی كه با گویش مشهدی آن را اجرا كرده ام. «امشو در بهشت خدا وایه پندری ماه ره عروس منن شو آرایه پندری» كسی كه این اسم را انتخاب كرده آهنگساز این اثر است و از ابتدا هم قرار نبوده كه خواننده این اثر من باشم. هشت سال بعد از ضبط قطعات گروهی این كار آقای حمید متبسم، تنظیم كننده و آهنگساز این اثر خواندن آن را به بنده پیشنهاد كرد و بنده بعد از شنیدن ماكت كار، به آن علاقه مند شدم و دوست داشتم كه بخوانمش و خواندم.

● آیا فكر می كنید كه اگر هم اكنون هشت سال قبل بود و همان موقع كه كار ساخته شده بود به شما پیشنهاد می شد آن را می خواندید؟

نمی دانم. چون هشت سال پیش حال و هوای حسی و عاطفی و نگرش اجتماعی من مثل هركس دیگر طبیعتاً متفاوت بود. اما خیال می كنم كه می پذیرفتم و می خواندم. این كار توسط گروه دستان اجرا شده؛ گروه دستانی كه اعضایش از نخستین كسانی بودند كه گروه دستان اولیه را تشكیل دادند. در آلبوم ماه عروس هشت نوازنده، یازده ساز زده اند و این كار به هرحال بعد از هشت سال وقفه خوانده شد.

اینكه می گوییم بعد از هشت سال شاید این طور به نظر برسد كه این كار احتمالاً كار تازه ای نیست اما من بر این اعتقادم كار اگر كار باشد مانند یك كتاب خوب همیشه خوب است و خواندنی. كتاب خوب مگر كهنه می شود؟ فیلم خوب مگر كهنه می شود؟ این كار با این نیت شكل گرفته كه كاری ماندگار باشد و براین اعتقادم كه این كار ریشه در سنت های موسیقایی ما دارد. این كار هم به نظر من از آن نوع كارهاست كه ریشه در سنت ها و میراث های موسیقی ایران دارد.

به هرحال هشت سال قبل گروه دستان كه نه ولی خود آقای متبسم به نظرم وجهه كنونی خود را نداشت و شما آن موقع وجهه الآن خود را داشته اید...

... این نظر شماست. فكر می كنم درمورد وجهه داشتن یا نداشتن صحبت نكنیم بهتر باشد. وجهه داشتن با نامدار بودن متفاوت است. ممكن است كه یك نفر وجهه داشته باشد ولی نامدار نباشد یا حداقل در حوزه محدودتری صاحب وجهه باشد. صرف نامداری و نامی بودن، به خودی خود انسان را صاحب وجهه نمی كند. بستگی دارد كه شما وجهه را از چه منظری نگاه كنید و تعریف تان از آن چه باشد. شاید شما می خواهید بگویید شهرت.

می خواستم بگویم كه گروه دستان كارهای عمده اش را بعد از هشت سال قبل انجام داد و بعد از آن به شهرت رسید...

شاید كارهای مطرح شده شان را بعد از آن انجام داده باشند ولی اگر منظورتان این باشد كه انسجام و حس كارهای گذشته شان از منظر هنری و فنی قضیه بهتر بوده است، درست است كه گروه دستان آن موقع شهرت هم اكنون خود را نداشت اما بنیانگذاران آن گروه كسانی بودند كه امروز جزو نامداران موسیقی ایران هستند. آن هسته اولیه به اجبار روزگار و شرایط یواش یواش تغییر كرد. هسته اولیه گروه از آقایان متبسم، بهروزی نیا، كلهر و كیانی نژاد و چندنفر از برادران كامكار تشكیل شده بود.

● همه این دوستان دراین آلبوم هم نوازندگی كرده اند؟ فكر می كنم روی آلبوم اسم نوازندگان نیامده است...

بله. بنا به دلایلی تأسف بار اسم ها حذف شده اند و من واقعاً متأسفم از این بابت چرا كه احساس می كنم حق معنوی جمعی از نوازندگان اثر ضایع شده است. غیر از آقای متبسم كه اسمشان آمده و علاوه بر تنظیم و آهنگسازی تار و سه تار این آلبوم را هم نواخته اند. نی را آقای فروهری و عود را آقای حسین بهروزی نیا كه از هم اكنون فعال گروه دستان است و جوانی به نام آقای مسعود خضری كه دوتار این كار را زده اند. نام بقیه هم كه بماند.

البته من در اینجا نمی خواهم دسته بندی كنم ولی به نظر می رسد كه روند كاری شما را شاید بشود به نوعی دسته بندی كرد. در مرحله اول شما به بازخوانی آثار قدما پرداختید و آمدید تا آلبوم «كردانه، دره كردانه» بازخوانی تعدادی از آثار كردی را انجام دادید و بعد از آن این كار كه درآن چند اثر خراسانی هم گنجانده شده است. یعنی در مرحله اول بازخوانی آثار موسیقی سنتی و بعد بازخوانی آثار موسیقی مناطق و محلی ایران...

... این خط سیر كه شما اشاره كرده اید اصلاً براساس نقشه قبل نبود و برحسب اتفاق و اقتضای روزگار و شرایط زمانه پیش آمده است. اولاً كه من بخشی از كار خود را بازآفرینی می دانم و نه صرفاً بازسازی نعل به نعل. روی كلمه بازآفرینی تأكید دارم. اعتقاد دارم بازسازی یعنی اجرای صرف هرآنچه كه بوده. من فكر نمی كنم كه یك هنرمند صرفاً مجری نعل به نعل یك كار باشد. درواقع یك آفرینش یا اقلاً یك شبه آفرینش باید دركار باشد. درواقع من روایت خودم را از یك سری آثار قدیمی ارائه داده ام و اعتقاد دارم كه این بازآفرینی است نه بازخوانی. در سینما هم این اتفاق زیاد افتاده و می افتد. مثلاً یك فیلمساز یك فیلم را قبلاً ساخته و...

مثل فیلم «روانی» آلفرد هیچكاك...

... بله و خیلی فیلم های دیگر تاریخ سینما. بعد می آیند امروز یك برداشت جدید از همان فیلم را ارائه می دهند. بازیگرانش فرق می كند، كارگردانش فرق می كند و فضا یك فضا و اتمسفر دیگر است. این در حوزه موسیقی هم می تواند اتفاق بیفتد. در موسیقی كلاسیك غربی هم فراوان اتفاق افتاده و می افتد و باید هم بیفتد. من بازهم مثال تكراری خودم را می زنم كه نقش یك خواننده خیلی شبیه نقش یك بازیگر در سینما یا تئاتر است. همیشه تنها یك نفر گزینه ایفای یك نقش نیست. اگر آن یك نفر كه موردنظر كارگردان است بنا به دلایلی در دسترس نباشد یا به توافق نرسند كارگردان انتخاب دومش را انجام خواهدداد.

یك نقش وجوددارد با تمام خصوصیاتش با همان میزانسن و دیالوگ و دیگر مختصات آن نقش، اما دو بازیگر كه مناسب این نقش هستند هركدام این نقش واحد را به شیوه خود ارائه خواهندكرد. یك خواننده هم باید شبیه به یك بازیگر عمل كند.

شاید با حس و حالی امروزی تر و با گروهی دیگر و سونوریته گروهی دیگر. من نیامدم همان اجرا را نعل به نعل كپی كنم. این اشتباهی است كه توضیح فنی و جامع لازم دارد و دراین مقال نمی گنجد.

امیدوارم كه در جلسه یا جلساتی دیگر به آن پرداخته شود و این را تا حدودی از ذهن ها زدود كه بازسازی آثار گذشته صرفاً یك بازسازی نیست. این مسأله متأسفانه در مورد دستگاه های ایرانی در افواه عمومی و حتی در افواه خاص هم هست. مثلاً می گویند چقدر در دستگاه ماهور قمر خوانده، آقای بنان خوانده، دیگران هم خوانده اند و دارند می خوانند! آن ماهوری كه قمر خوانده یك چیز است و این كه مثلاً آقای شجریان می خواند چیز دیگری است. ریزه كاری های زیادی دارد و چیزی هم نیست كه به لحاظ كمی و كیفی برای همگان مشهود باشد. یك آدم فنی می تواند آنالیز بكند ماهوری كه قمر خوانده فرق می كند با ماهوری كه ادیب خوانساری خوانده باشد. حتی ماهوری كه یك خواننده امسال خوانده با ماهوری كه چندین سال قبل اجرا كرده بود یا چندسال بعد خواهد خواند تفاوت چه بسا گاهی اوقات ماهوی داشته باشد. توجه می كنید؟ ما در طبیعت میلیاردها صوت داریم. میلیاردها لحن و تركیب داریم. تركیب اصوات با همدیگر. شاید لازم باشد مثال دیگری برای این قضیه فنی بزنم. ابزار ما برای هر زبانی حروف آن زبان است. به طور مثال ما در زبان فارسی ۳۲ حرف داریم و در زبان انگلیسی كمتر. ولی با همین تعداد حروف آدمهای ادیب و توانمندی مانند فردوسی آمدند، مانند حافظ و سعدی. درزبان انگلیسی شكسپیر آمده، الیوت آمده و دیگران. مسأله این است آن كسی كه این تركیبات را خلق می كند چه كسی است؟ آیا هیچ كدام آمده اند كه به این تعداد حرفی و چیزی اضافه كنند؟ مسأله این است شما چقدر خلاق باشید كه این حروف را تبدیل به كلمه كنید و كلمات را چگونه بغل هم بگذارید كه ساختار خوبی پیدا كند كه بشود نمایشنامه هملت، بشود شاهنامه فردوسی یا دیوان حافظ. پس بنابراین از همین هفت نت و چند پرده و نیم پرده و ربع پرده و یك دهم پرده در موسیقی می توان هزاران تركیب بدیع و نو و زیبا آفرید مشروط بر این كه آفرینشگر خلاق باشد. خیلی روشن است...

... این بحث خوبی است و خوشحالم كه بحث كشیده شده به این سمت ولی شما خیلی ریز كرده اید. این قدر نمی شود ریز شد كه شما شده اید و مقایسه را كشانده اید به حروف. می توانید قالب ها را بگویید كه مثلاً قالب غزل، قصیده، مثنوی و دیگر انواع شعر وجود دارد و از میان همین قالب ها شاعران بزرگی درآمده اند...

می خواهم وسعت كار را بگویم. چه غزل، چه قصیده، چه شعر امروز ایران و چه نثری مانند كلیدر آقای دولت آبادی و چه رمان های داستایوفسكی وچه اشعار لوركا و والت ویتمن و پابلو نرودا و نزارقبانی وچه تاریخ بیهقی و دیوان عبید زاكانی و... در شكل های مختلف همگی تركیبی از همان حروف اند. فرق نمی كند. آیا اگر شما هزارسال ادبیات پارسی را بگردید به جز این ۳۲ حرف، حرف دیگری اضافه بر این حروف پیدا می كنید؟ علت این همه تنوع مثلاً در ادبیات و شعر چیست؟ آیا غیر از این است كه فرمانده و به كار گیرنده و به كار آورنده حروف هنرمند و خلاق و آفرینشگر است؟ آن شاعر، آن آوازخوان و آن آهنگساز و... است، اگر توانا باشد با تسلط بر ابزاری كه در اختیار دارد توسط ذهن، روح و احساس خلاقش باعث تولد اثر می شود.

این بحث، بحث دامنه داری است. می خواستم برگردم به همان كه هشت سال قبل اگر این كار به شما پیشنهاد می شد چه می شد و بعد با توجه به دسته بند ی ای كه بعداً كردم به نظرم رسید كه شما آن موقع در مود خواندن آثاری با تم محلی و یا نواحی نبودید و...

اولاً نكته ای را باید عرض كنم و آن این است كه می گویند موسیقی نواحی یا محلی و اینها، هر كدام توضیحی برای خود دارد. موسیقی ای كه در این آلبوم اجرا شده را نمی توان موسیقی محلی و نواحی تلقی كرد. در این آلبوم تحت تأثیر موسیقی خراسان و با ابزار موسیقی سنتی یك نوع موسیقی اجرا شده است كه به نظر من می شود گفت موسیقی شهری شده محلی. همین موسیقی شهری شده خراسان، این موسیقی، موسیقی محلی نیست. ثانیاً با توجه به بخشی از سؤالتان ناچارم نكته ای را به عرض تان برسانم و آن این كه از سال حدود ۶۲ كه نخستین كارم را به صورت رسمی و جدی با استاد محمد رضا لطفی كار كردم تا به امروز كه در خدمت شما هستم چیزی در حدود ۶۰ ، ۷۰ كار پیشنهاد شده كه از كل آنها ۱۰ كار را اجرا كرده ام تازه از این ۱۰ انتخاب چند تاش را مستقلاً خودم كار كرده ام. نه این كه آن كار خدای ناكرده كارهای در خور و خوبی نبوده اند، بلكه نتوانسته ام با آنها ارتباط عاطفی و حسی برقرار كنم. بر این باورم «ماه عروس» را كه با آن ارتباط حسی خوبی برقرار كرده ام و خواندمش اگر همان موقع هم پیشنهاد می شد می خواندمش.

آرش نصیری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید