یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

یادداشتی بر فیلم هرشب تنهایی


یادداشتی بر فیلم هرشب تنهایی

داستان "هرشب تنهایی" از این قرار است، عطیه نویسنده ومجری رادیو به همراه همسرش به مشهد آمده است. عطیه که از بیماری سختی رنج می برد حاضر نیست که برای درمان عمل شود، این بیماری …

داستان "هرشب تنهایی" از این قرار است، عطیه نویسنده ومجری رادیو به همراه همسرش به مشهد آمده است. عطیه که از بیماری سختی رنج می برد حاضر نیست که برای درمان عمل شود، این بیماری و مساله عمل باعث پیچیدگی مناسباتش باهمسرش شده. از طرفی دیگر، او با اعتقاد داشتن و نداشتن درگیر است تا اینکه در حرم امام رضا(ع) بچه ای گمشده به او پناه می آورد و این پاسخی است به کشمکش های درونی او...

رسیدن به رئالیسم و درک و بازنمایی واقعیت، دغدغه چند ساله صدرعاملی بوده است. او از "دختری با کفشهای کتانی" مسیر قابل توجه و تجربیات مهمی برای رسیدن به واقعیت زیستی یک نسل از طبقه متوسط شهری ایران را پیش گرفت که در "من ترانه پانزده سال دارم" و سپس "دیشب بابات دیدم آیدا" به اوج خود رسید، اما به نظر میرسد در مسیر جدید فیلمسازی صدر عاملی و حالا مشخصا در "هر شب تنهایی" از دو جهت این آرمان (رسیدن به واقعیت اجتماعی) دچار خلل شده است.

۱) رئالیسم در نفس خود بدلیل دغدغه واقعیت در مقابل نگرش ها و رویکردهای سبک پردازانه در هنر قرار می گیرد.رئالیسم در نوعی بی پیرایگی و ادراک بازنمایانه، خود را تعریف می کند که بیشتر از تصرف واقعیت سعی در نمایش حقیقی آن با کمک گرفتن از تحلیل های روانشناسانه و جامعه شناسانه دارد آن هم در بستری روزمره و بری از فراروی از واقعیت مشترک.

"هرشب تنهایی" اما آنقدر در رسیدن به واقعیت دست به حذف و بازی با سکوت می زند که کاملا رئالیسم جاری در خود را تبدیل به نوعی تمهید سبک پردازانه کرده و نوعی فرمالیسم از درونش ایجاد کرده. بازی با سکوت و کلام، و همین طور گفتارها یا نریشنهای درون کار تلاش هایی است که واقعیت اثر را به سرعت تبدیل به نوعی مصنوع و ایده ای فراتر از خود می کند، آنچنان که دیگر در سطح روزمره یک زندگی آشنا با قراردادهای همیشگی قابل شناسایی نیست.در واقع اثر پیراسته تر از آن است که رئال باشد. از این منظر "هر شب تنهایی" به دنبال تاثیری با رویکرد واقعگرایانه به روی مخاطب نیست بلکه تلاش می کند که بیشتر با استفاده از بازی ریتم و سکون و ایجاد فضایی کلی و استعلایی در درون اثر تاثیری فراتر از بطن داستان فیلم به روی مخاطب خود بگذارد. اما نکته این است که همین فضا تا میانه فیلم فارغ از تناقضات سبک شناسانه ای که ذکر شد.

یکدست و دوست داشتنی پیگیری می شود، اما درست پس از گذشتن از نیمه این یکدستی از بین می رود و با ورود دختر بچه(طوطی) به داستان تمام فضای فیلم شکسته شده و از حسی محزون و البته "معنوی" فاصله گرفته و از آنجا فیلم دچار گسست می شود، که این دوپاره شدن و تغییر بنیادین در حس و حال فیلم به نظر آزار دهنده و برای مخاطب پس زننده می آید ونتیجه فیلم را که طبیعتا "معنوی" است به لحاظ منطق حسی غیرقابل پذیرش می کند.

۲) واقعیت اجتماعی، در آثاری که نگرش های اعتقادی در آنها اهمیت بیشتری دارد و از پیش نتیجه گیری آنها مشخص است، به سختی قابل نمایش است چرا که فیلم معطوف به آن هدف است و شخصیت ها بر اساس آن نگرش پرداخته و مسیرشان تعیین می شود، بنابراین بجای یک روند واقعگرایانه نسبت به یک هدف(آرمان) یک روند آرمان خواهانه دارند.فیلمی مثل "هر شب تنهایی" بیشتر از اینکه درباره مساله اعتقاد و بی اعتقادی شخصیت اصلیش(عطیه) باشد یا بیشتر از آنکه درباره موقعیت دراماتیک داستان باشد،درباره چگونگی رسیدن حتمی شخصیت اصلی به اعتقاد است. لذا ما از ابتدا چون می دانیم که در جنگ معتقد بودن و بی اعتقاد ماندن، اعتقاد داشتن پیروز است بنابراین نمیتوانیم نگاه فیلم را یک کاوشگری واقعگرایانه بدانیم، چرا که خود فیلم بر اساس الگوهای کلیشه شده و تکراری، نتیجه ای از پیش تعیین شده و قطعی خواهد داشت که با نگرش رئالیستی کاملا در تضاد است.

عدم درگیر شدن عمیق فیلم بامساله ای مثل اعتقاد، آن را از فردیتی که در پاره اول برای خود دست و پا می کند دور کرده و در دسته وگروه انبوه فیلم های سهلی قرار می دهد که با راه دادن به مفردات تکراری و آشنا مثل سادگی،دیدن نشانه های رستگاری در انسان های ساده و کوچک و... به یک دیدگاه و نتیجه همیشه درست می رسد. این همیشه درست بودن تا آنجا که به محتوای نتیجه گیری و همچنین پیام اثر برمی گردد بی مشکل است، اما وقتی ملزوماتی به بار می آورد که فیلم را دچار از پیش تعیین شدگی و سطحی نگری در روند مفهومی می کند، به شکل اثر و ساختارش هم ضربه وارد می شود و باعث می شود که اثر از انسجامی که می تواند به آن برسد دور شده آنگاه آن محتوای درست هم خالی از تاثیر شود و حتی توجه مخاطب را به خود جلب نکند.

نویسنده : علیرضا نراقی