پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قدرت اخلاق


قدرت اخلاق

اخلاق, اساس و پایه پیشرفت است, در واقع برای سفر معنوی قدم اول اخلاقیات است اگر زندگی را با اخلاقیات همراه نکنیم, پوچ خواهد شد, امروزه انسان ها می خواهند به طور معجزه وار اخلاق خود را عوض کنند, این غیرممکن است, تقوی لازمه این سفرمعنوی است

اخلاق، اساس و پایه پیشرفت است، در واقع برای سفر معنوی قدم اول اخلاقیات است. اگر زندگی را با اخلاقیات همراه نکنیم، پوچ خواهد شد، امروزه انسان‌ها می‌خواهند به طور معجزه‌وار اخلاق خود را عوض کنند، این غیرممکن است، تقوی لازمه این سفرمعنوی است. اخلاق یعنی تکیه کردن به حقیقت، عشق، نیکی، حس وظیفه، آرامش، عدم خشونت و مقدرات الهی، همان طور که استنباط می‌کنیم این مقوله‌ها، ارزش‌هایی انسانی هستند که در واقع عمق آموزش‌های مذاهب را تشکیل می‌دهند، متکی بودن به اخلاق نشانگر این است که الوهیت را در خود و در دیگران قبول داریم و بدین طریق برای دیگران ارزش قائلیم. پیروی از اخلاق پیش از اطاعت از قواعد اجتماعی است.

رعایت اخلاق است که انسان را می‌سازد و به سوی خدا رهسپار می‌کند.اخلاق به عنوان وظیفه معنوی و دینی به این معنی نیست که فقط از قواعد روزمره زندگی پیروی کنیم، بلکه پیروی از اخلاق راه درست برای شکوفایی است. ارنست همینگوی می‌گوید: اخلاق آن است که به شما حالی خوش عطا کند، آنچه شما را ناراحت می‌کند عدم درستکاری است.

● چگونه می‌توانیم خصلت‌های خوب داشته باشیم؟

درس‌های اولیه اخلاق این است که دروغ نگوییم، دزدی نکنیم، به دیگران آزار نرسانیم و اگر این کارها را انجام دهیم بازتاب‌های سریع خواهند داشت. کردار غلط منجر به درد و رنج می‌شود، ارتکاب گناه تجربه خطرناکی است، غم‌انگیزترین قسمت داستان این است که علی‌رغم این همه گرفتاری‌هایی که می‌بینیم و می‌شنویم باز دست در آتش می‌کنیم و می‌سوزیم. انسان امروزی همه چیز را می‌بیند و می‌شنود ولی باز گرفتار درد و رنج می‌شود و سقوط می‌کند چرا که هنوز به باطن خویش واقف نشده است، انسانی که این اصل را نادیده می‌گیرد تجربه خطرناکی را که نتیجه آن جز درد و رنج و پشیمانی نیست به دست می‌آورد. اساس معنویت عطش درست زندگی کردن است، کسانی که دارای این نیرو هستند و حس تشخیص دارند خیلی کم اند، کسی به نزدیکی مرگ فکر نمی‌کند، اما مرگ هر لحظه ممکن است فرا برسد و تمام دارایی‌های مادی ما را بگیرد، آنچه که مرگ برای ما بر جا می‌گذارد خصایل خوب است، ارزش زندگی ما با بصیرت اخلاقی سنجیده می‌شود نه با دارایی ما.

فکر نکنید کسانی که با زرق و برق و تشریفات فراوان نیایش خدا را به جا می‌آورند افراد خداپرستی هستند؛ هر کس که در راه معنوی گام برمی دارد به آنچه می‌گوید عمل می‌کند؛ با رنج دیگران ناراحت می‌شود و با خوشی آنها خوشحال، او سرسپرده واقعی است. اخلاقی که تکیه به وجدان درست کند خود راه معنوی درست است، پیروی از یک راه درست، پیشرفت معنویت است و ما را به خدا نزدیکتر می‌کند، نیکوکار باشید ولی به دنبال نتیجه و ثمره آن نباشید. اگر برای امور خیریه‌ای که انجام داده اید مورد قدردانی واقع نشدید شکوه و شکایت نکنید. ثمره چه خوب و چه بد از آن خود شماست، بنابراین بهترین راه آزاد شدن از عواقب عمل و عکس العمل ندیده گرفتن نتیجه و انجام دادن به خاطر نفس عمل است. ایثار و فداکاری با تظاهر و خودنمایی بیگانه است، ایثار در واقع ترویج روح و جان است. آن گنجینه‌ای که باید در سکوت و انزوا به دنبالش گشت، حکما می‌دانند چگونه آن را حفظ و در عمیق‌ترین گوشه‌های جانشان از آن محافظت کنند. درحقیقت، قلب انسان بهترین راهنمای اوست، زمان نیز استاد بزرگی است، کیهان پهناور کتابی عالی برای همگان است، فقط یک دوست واقعی وجود دارد و آن خداست.

لازم است، اهمیت زمان را تشخیص دهید، زمان بسیاری از اعمال ما را در زندگی تعیین می‌کند، زمان استادی بزرگ است. جهان کتابی بزرگ است. وقتی آنچه را در جهان روی می‌دهد با دقت مطالعه کنیم می‌توانیم درس‌های ارزنده بیاموزیم. خداوند بهترین و شکست ناپذیرترین دوست بشر در همه زمان هاست، همه دوستان دیگر به زمان خدمت می‌کنند، انسان‌ها با باور دوستان موقت خود زندگیشان را هدر می‌دهند. بهترین دوست شما در قلبتان حضور دارد و ساکن آن است؛ قلب شما وطن شماست. راه توسعه و پرورش نیروی اخلاقی، عشق بدون نفس است، ما وقتی پی ببریم الوهیتی که در ما است در دیگران نیز وجود دارد از ارتکاب اعمال خودخواهانه جلوگیری خواهیم کرد.

ما با گسترش این بینش که روح الهی در وجود همه هست به جایی می‌رسیم که دیگر به کسی آسیب نمی‌زنیم و به دیگران آزار نمی‌رسانیم. عشق اساس حفظ و نگهداری و رشد جامعه است. شما می‌توانید اخلاق را پرورش دهید، اخلاق را باید با عشق عاری از نفس، عدالت و نظم و قانون اجتماعی تدوین کرد، غذای ما، عشق است، اگر عشق نزد انسان ارزشش را از دست بدهد، ملت‌ها ضعیف می‌شوند و عالم بشریت از بین می‌رود. انسان عشق را باید به خاطر خود عشق بپروراند. اگر چنین رفتار کنید کل جامعه خوشبخت خواهد بود و در نتیجه شاهد چنان وجودی خواهیم بود که هیچ عصر پیشینی نظیر آن را ندیده است، شادی و آرامش در اشیای بیرونی نیست بلکه در درون خود شماست و به دلیل نادانی است که این کیفیات در بیرون جست وجو می‌شوند، عصاره و جوهر هر چیز را بشناسید، حقیقت لایزال عشق را که خداست تجربه کنید و حقیقت را پذیرا باشید و مابقی را رها کنید تا زمانی که اشتیاقات دنیوی وجود دارد از غم و پریشانی رهایی نیست. عشق و عاشق و معشوق هر سه یگانه و واحدند، بدون عشق، عاشق نمی‌تواند وجود داشته باشد، حتی اگر عشق و عاشق هر دو وجود داشته باشند بدون معشوق، عشق عملکردی نخواهد داشت، در هر سه مورد عشق اساسی است.