شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اخلاق برای کودک مثل هواست


اخلاق برای کودک مثل هواست

درست است که کوچک است و قد و قواره اش شبیه عروسک هاست, اما او همان طور که اگر نفس نکشد تلف می شود, اگر اخلاق هم نداشته باشد, از دست می رود کودک یک انسان کوچک است مثل یک تکه خمیر که هر شکلی به آن بدهی همان طور قالب می گیرد و ساخته می شود

درست است که کوچک است و قد و قواره‌اش شبیه عروسک‌هاست، اما او همان‌طور که اگر نفس نکشد تلف می‌شود، اگر اخلاق هم نداشته باشد، از دست می‌رود. کودک یک انسان کوچک است؛ مثل یک تکه خمیر که هر شکلی به آن بدهی همان‌طور قالب می‌گیرد و ساخته می‌شود.

بچه‌ها حتی آن وقت که دندان درنیاورده‌اند و توان حرف زدن ندارند، قدرت درک دارند و هر حرکت و کلام بزرگ‌ترها را به خاطر می‌سپارند و در موقع لزوم آن را تکرار می‌کنند.

پس چه بهتر که از این قابلیت کودک استفاده کنیم و او را از آغازین لحظاتی که مفاهیم را درک کرد با اخلاق و قانون‌مداری آشنا کنیم.

بزرگ‌ترهایی که به رشد ویژگی‌های اخلاقی در کودکشان تاکید دارند، البته خودشان باید انسان‌هایی اخلاق‌مدار باشند، چون حرف رطب خورده‌ای که منع رطب کند به گوش هیچ شنونده‌ای خوش نمی‌آید.

البته پدر و مادرهای آداب‌دان نیز برای این‌که آداب زندگی را به کودک یاد بدهند، باید اصول آموختن را بلد باشند و مستقیم و غیرمستقیم، کاری کنند که انسان کوچک خانه‌شان اخلاق را مثل عروسک محبوبش در آغوش بگیرد و از خود جدا نکند.

برای شروع کار باید پدر و مادر خودشان را به پرورش اخلاق در کودک متعهد کنند، یعنی به خود قول بدهند برای رشد اخلاقیات در کودک و دور نگه داشتن او از انجام کارهای زشت با تمام توان تلاش کنند و تا رسیدن به هدف دست از تلاش برندارند.

دومین گام پس از متعهد شدن، تبدیل خود به الگویی نمونه در اخلاقیات است یعنی تبدیل شدن به پدر و مادر یا بزرگ‌تری که پایبندی به اخلاق آنقدر در او قوی است که حتی در سخت‌ترین شرایط نیز اخلاق و وجدان را زیر پا نمی‌گذارد.

چنین افرادی بهترین الگو برای کودکانند و باید مطمئن باشند که پایبندی‌شان به قانون بشدت روی بچه‌ها اثر می‌گذارد البته همه بزرگ‌ترها اینچنین نیستند و نمی‌توانند این‌گونه باشند، چون تنها کسانی تا این حد به اخلاقیات پایبندند که پیش از آن تکلیف خود را با باورهایشان روشن کرده‌اند.

در واقع پیش از آن‌که کسی بتواند کودکی با اخلاق تربیت کند باید درباره چیزهایی که به آن باور دارد، خوب فکر کند و ارزش‌هایی را که به آن متعهد است صادقانه تحلیل کند و آنگاه درباره روش اجرای آنها در زندگی تصمیم بگیرد. اگر فردی به این مرحله از رشد اخلاقی رسید آن‌گاه اگر به طور منظم درباره باورهای اخلاقی‌اش با کودک صحبت کند و نظراتش را با او در میان بگذارد، سومین گام برای تربیت فرزندی اخلاق‌مدار را برداشته است.

بهترین لحظه‌های آموزش هم غیرمنتظره اتفاق می‌افتد و شاید از قبل نتوان انتظارش را کشید. برای همین به محض ایجاد فرصت باید به کودک کمک کرد تا باورهای اخلاقی‌اش استوار شود و فکری جز انجام کارهای اخلاقی در سر نپروراند.

کودکی که قرار است اخلاق‌مدار بار بیاید، باید انضباط نیز در زندگی‌اش در جریان باشد، انضباط نیز فقط وقتی جزئی از زندگی آدم‌ها می‌شود که از کودکی بیاموزد که رفتارهای نادرست کدام است و کدام رفتارها نیاز به اصلاح و تصحیح دارد.

تقویت این قوه تشخیص به عهده بزرگ‌ترهاست؛ آنها می‌توانند درباره رفتارهای کودک از او سوال کنند و وقتی او بدون ترس به سوالات پاسخ داد نظرشان را درباره رفتارهای او توضیح دهند و بگویند که انتظار چه قبیل رفتارهایی را از او دارند.

این همان مرحله از مراحل رشد اخلاقیات در کودک است که در آن باید بزرگ‌ترهایی که برای آموزش اخلاق به کودک وقت صرف کرده‌اند، حالا از او توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشند. وقتی پدر و مادر و اطرافیان از کودکی بخواهند رفتاری درست و اخلاقی داشته باشد این توقع و انتظار به الگویی استاندارد برای کودک تبدیل می‌شود که همیشه باید بر مدار آن حرکت کند.

اما کودک نیز احتمال اشتباه دارد. او نیز مثل همه بزرگ‌ترها گاهی ممکن است خواسته یا ناخواسته پایش بلغزد و از مدار اخلاق‌گرایی خارج شود.

در این لحظات نباید او را تنها گذاشت بلکه باید بیشتر از همیشه در کنار او بود و کاری کرد تا رفتارش اصلاح شود.

نسخه روان‌شناسان در این مواقع این است که پدر و مادر به جای توبیخ و توهین، تاثیر رفتار کودک بر زندگی دیگران را برایش توضیح دهند و بگویند که خطای به ظاهر کوچک او تا چه حد دیگران را ناراحت می‌کند و تا چه اندازه زندگی را بر آنها تلخ می‌کند.

برای حذف کارهای غیراخلاقی می‌توان از روشی دیگر نیز استفاده کرد، یعنی می‌توان کودک را در مسیری قرار داد که دائم در حال انجام کارهای اخلاقی باشد و تاثیر رفتارهای خوبش را بر حالات و رفتارهای اطرافیان مشاهده کند.

وقتی کودکی ببیند مثلا مهربانی و وفای به عهدش چقدر می‌تواند دیگران را خوشحال کند، این عامل، به انگیزه‌ای قوی مبدل می‌شود که بار دیگر کارهای خوب انجام دهد.

البته تقویت انگیزه‌های درونی به مشوق‌های بیرونی نیز نیاز دارد، یعنی این‌که کودکی کاری خوب انجام دهد و اطرافیان بی‌اعتنا از کنار آن بگذرند، پای او در ادامه این راه سست می‌شود، برای همین است که رمز موفقیت والدین در پرورش کودکان اخلاق‌مدار این است که همیشه رفتارهای اخلاقی آنها را تقویت کنند و به آنها بابت انجام کارهای خوب، پاداش بدهند.

اما این پاداش‌ها و تشویق‌ها به برداشتن یک گام مهم دیگر هم نیاز دارد و آن ثبت یک قانون طلایی در خانه و در ذهن کودک است.

کودکی که در محیط خانواده یاد بگیرد همواره با دیگران آن‌گونه رفتار کند که دلش می‌خواهد دیگران با او رفتار کنند، پیش از انجام هر عملی بسرعت از خود می‌پرسد آیا دوست دارم دیگران با من این‌گونه رفتار کنند؟ و بدیهی است کودکی که اخلاق در وجودش نهادینه شده باشد، به محض این‌که به خود پاسخ دهد این عمل، او را ناراحت می‌کند، هرگز چنین عمل ناراحت‌کننده‌ای را در قبال دیگران انجام نخواهد داد.

آوید طالبیان