سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

در اسارت زن


در اسارت زن

در خانواده های اصیل ایرانی با اعتقادات مذهبی مرسوم این است که در روز خواستگاری خانوادهٔ پسر می گویند پسر ما غلام شماست و خانوادهٔ دختر می گویند دختر ما کنیز شماست, ولی آنچه در واقعیت بعد از ازدواج رخ می دهد چیست

در خانواده‌های اصیل ایرانی با اعتقادات مذهبی مرسوم این است که در روز خواستگاری خانوادهٔ پسر می‌گویند پسر ما غلام شماست و خانوادهٔ دختر می‌گویند دختر ما کنیز شماست، ولی آنچه در واقعیت بعد از ازدواج رخ می‌دهد چیست؟

چهار حالت زندگی مشترک

بعد از ازدواج چهار حالت ممکن است پیش بیاید که به شرح مختصر هریک می‌پردازیم:حالت اول این است که زن تبدیل به کنیز و مرد تبدیل به آقا و سرور شود. به عبارتی، زن به اسارت مرد درمی‌آید. در این حالت زن خواستهٔ شوهرش را مقدم بر خواستهٔ خودش می‌داند و مرد نیز خواستهٔ خودش را مقدم بر خواستهٔ همسرش می‌داند. در این مقولـه فمینیست‌ها بسیار فعالیت‌ کرده‌اند و حتی گاه آن‌قدر زیاده‌روی کرده‌اند که همهٔ مردها را این‌گونه دیده‌اند. در هر صورت، این شیوهٔ زندگی نامطلوب است و خوشبختانه امروزه روبه تحدید است.حالت دوم حالتی است که مرد تبدیل به غلام و زن تبدیل به خانم و سرور شود و در واقع، مرد به اسارت زن درآید. در این حالت مرد خواسته‌های همسرش را بر خواسته‌های خودش مقدم می‌شمارد و زن نیز خواسته‌های خودش را بر خواسته‌های شوهرش مقدم می‌شمارد. این حالت معمولا ً از چشم‌ها پوشیده مانده است و اکنون در جامعه روبه ترویج است و چون کمتر به آن پرداخته شده است، در این مقاله به آن می‌پردازیم.حالت سوم این‌گونه است که مرد آقا باشد و زن خانم، یعنی مرد خواسته‌های خودش را بر خواسته‌های همسرش ارجح می‌داند و زن نیز خواسته‌های خودش را بر خواسته‌های شوهرش ارجح می‌داند و هرکدام در فردیت خودش غرق می‌شود. این شیوه روشی است که غربزده‌ها و بعضی از فمینیست‌ها دنبال آن هستند. ولی همان‌طور که سعدی می‌گوید: «ده درویش در گلیمی بخسبند ولی دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» شواهد و قرائن نشان می‌دهد که اکثر این موارد به جدایی و طلاق می‌انجامد که نمونه‌های آن در کشورهای غربی فراوان دیده می‌شود. افراد معتقد به این روش پنج بار، هفت بار یا بیشتر ازدواج و طلاق دارند. متأسفانه این حالت در جامعهٔ ما نیز روبه افزایش است و لازم است که به این مقولـه نیز عقلای جامعه توجه بیشتری داشته باشند.حالت چهارم که مطلوب است به این شکل است که زن تبدیل به کنیز و مرد تبدیل به غلام می‌شود. یعنی مرد خواستهٔ همسرش را بر خواستهٔ خود مقدم می‌شمارد و زن نیز خواستهٔ شوهرش را بر خواستهٔ خودش مقدم می‌شمارد. مرد خود را برای زنش و زن خود را برای شوهرش فدا می‌کند. یعنی عشق دوطرفه، یعنی هرکدام مدافع حقوق دیگری. یعنی مرد خود را غلام و همسرش را خانم و سرور می‌داند و زن نیز خود را کنیز و همسرش را آقا و سرور می‌داند.این حالت در جامعهٔ سنتی ایران بسیار دیده می‌شود. پیرمردها و پیرزن‌هایی را می‌بینیم که در سن ۷۰،۸۰ سالگی، بعد از ۶۰،۷۰ سال زندگی مشترک، همچنان عاشق و فدایی یکدیگرند. البته در جوامع غربی هم اگر زندگی‌های پایدار را بررسی کنیم می‌بینیم از این شیوه پیروی کرده‌اند.

اما موضوع مقالهٔ ما حالت دوم است.

مردان اسیر زنان

۱. ابتدا ببینیم چرا به این مقولـه کمتر پرداخته می‌شود.

الف) علت اول این است که همگان مرد را قوی و زن را ضعیف می‌دانند. پس این مسئله را از پیش حل کرده‌اند و می‌گویند ضعیف نمی‌تواند به قوی ظلم کند، درحالی‌که این‌گونه نیست. در بسیاری از خصوصیات، زنان از مردان قوی‌تر هستند که نمونهٔ آن مکر و حیله است که زنان در این مورد بسیار از مردان قوی‌ترند. در قرآن در سورهٔ یوسف آیهٔ ۲۸ داریم که بعد از اینکه عزیز مصر به حقیقت ماجرای همسرش و حضرت یوسف (ع) و پارگی پیراهن پی برد، خطاب به همسرش گفت: «اِنَّ کَیْدَ کُنَّ عَظِیمُ» یعنی همانا حیله و مکر شما زنان بزرگ و عظیم است.

ب) علت دوم اینکه معمولا ً آزارهایی که مردان به زنان وارد می‌کنند هم جسمی می‌تواند باشد و هم روحی‌ـ‌روانی که آزارهای جسمی نمایان‌ است. ولی آزارها و خشونت زنان نسبت به مردان در اکثر موارد روحی‌ـ‌‌روانی است که معمولا ً پنهان می‌ماند.

پ) علت سوم این است که خصوصیت بارز زنان گریه یا به عبارت بهتر مظلوم‌نمایی است. لذا اگر ظلمی بر زنی وارد شود به‌راحتی در بوق و کرنا می‌رود و ناگفته نماند در مواردی هم پنهان می‌ماند. ولی در مورد مردان برعکس است چون بارزترین خصوصیت آنها غرور است. لذا اگر ظلمی از زنی بر مردی وارد شود، به‌علت غرور مرد، این ظلم پنهان می‌ماند و در موارد معدودی به بیرون از خانواده درز پیدا می‌کند و به همین علت است که در بین مردان، زن‌ذلیل بودن صفتی زشت و ناپسند قلمداد می‌شود. بنابراین، مردانی در جامعه هستند که مورد انواع و اقسام آزارهای روحی‌ـ‌روانی و گاه جسمی از جانب همسرانشان قرار می‌گیرند ولی با پنهان‌کاری سعی می‌کنند در حضور جمع خود را فرد غالب در زندگی مشترکشان نشان دهند، درحالی‌که قضیه برعکس است.

۲. اینک به گروه‌هایی از مردان که به اسارت زنان درمی‌آیند می‌پردازیم.

الف) گروه اول مردانی هستند که چون می‌خواهند پدر و مادر بالای سر فرزندانشان باشد و به بهترین وجه تربیت شوند و تبدیل به فرزند طلاق نشوند، می‌مانند و انواع و اقسام بدرفتاری‌ها و آزارهای روحی و گاه جسمی همسرشان را تحمل می‌کنند و سعادت فرزندانشان را به‌‌راحتی و آسایش خود ترجیح می‌دهند.

ب) دستهٔ دوم مردانی هستند که از خانواده‌های مذهبی و اصیل ایرانی‌اند و طلاق را یکی از منفورترین حلال‌ها و عامل خفت و بی‌آبرویی خود و خانواده‌شان می‌دانند و حاضر نیستند به این بی‌آبرویی تن‌دردهند و می‌مانند و انواع آزارهای همسر خود را تحمل می‌کنند و به واقع آبرو را مهم‌تر از آسایش و سعادت خویش می‌دانند. این خانواده‌ها به این ضرب‌المثل معتقدند که: زن‌مرده را زنش دهید، زن طلاق‌داده را رهش دهید.

پ) دستهٔ سوم مردانی هستند که در بالا در قسمت علل کم‌توجهی به موضوع ظلم بر مردان به آنها پرداختیم، یعنی مردان با غرور بالا که حاضر به اعلام اینکه به آنها ظلم شده یا می‌شود نیستند. اینان در درجهٔ اول اسیر غرور خویش و در درجهٔ دوم اسیر زنان خود هستند.

ت) گروه چهارم مردانی هستند که به‌علت مهریهٔ بالای همسرانشان به اسارات کشیده شده‌اند که اینان خود چند دسته‌اند:

ـ یک دسته آنهایی که می‌مانند و زندگی پرمشقت خود را که با انواع آزارهای همسرانشان همراه است ادامه می‌دهند چون می‌بینند توانایی پرداختن آن مهریهٔ بالا را ندارند و باید بعد از جدایی نیز همچون برده برای پرداخت مهریه تا آخر عمر کار کنند و قسط بپردازند. لذا بد را به بدتر ترجیح می‌دهند و به زندگی خفت‌بار خود ادامه می‌دهند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.