جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هیچ گاه فرصت سفر نداشته ام


هیچ گاه فرصت سفر نداشته ام

الهه احمدی, تیراندازی که در المپیک ۲۰۱۲ لندن مقام ششم را کسب کرد, از خود و سفرهایش می گوید

من در تهران در محله ۳۰ متری جی به دنیا آمدم. در همین محله بزرگ شدم و در همین محله ازدواج کردم و هم‌اکنون هم در همین محله زندگی می‌کنم. مسلما من هم مانند هر کس دیگری از محله‌ای که در آن بزرگ شده‌ام خاطرات زیادی دارم، خصوصا از کوچه‌هایی که مسیر من به مدرسه‌هایم بوده است. ۳۰ متری یکی از محله‌های قدیمی تهران است و هنوز بسیاری از نقاط آن بافت قدیمی خودش را حفظ کرده است. تا جایی که می‌دانم نمی‌توان گفت که ۳۰ متری محله افراد خاصی از یک شهرستان است. اینجا آدم‌های قدیمی‌ای در کنار هم زندگی می‌کنند که معمولا حتی پس از ازدواجشان باز هم همین محل را برای سکونت انتخاب می‌کنند.

من گرچه در تهران به دنیا آمده‌ام و در همین شهر زندگی کرده‌ام، ولی هیچ‌گاه فرصت نداشتم نقاط دیدنی آن را ببینم. محله ۳۰ متری جی امامزاده‌ای به نام عبدالله و زید دارد که تقریبا هفته‌ای یک بار به این امامزاده می‌روم. البته اهالی ۳۰ متری زیاد به زیارت این امامزاده می‌روند و به آن اعتقاد و ارادت خاصی دارند. این مهم‌ترین یا شاید تنها نقطه دیدنی در منطقه ماست. علاوه بر آن از موزه حیوانات در محله‌ای به نام بریانک هم دیدن کرده‌ام. بریانک یک پارک قدیمی دارد که این موزه در آن قرار دارد. بریانک نیز در نزدیکی محله ۳۰ متری جی است.

مشغله کاری من آنقدر زیاد است که فرصتی برای چنین گردش‌ها و بازدیدهایی را ندارم. اردوهای زیاد و طولانی‌مدت موجب شده تا من بسیاری از شهرهای کشورمان را نبینم. یعنی هیچ‌وقت برایم فرصتی پیش نیامده تا حتی متوجه شوم که من چقدر اهل سفر هستم. جالب اینجاست که من دائم در سفر هستم؛ ولی سفرهای کاری و به منظور برگزاری لیگ. این هم برای خودش عجیب است که من برای اردوهایم به شهرهای زیادی از ایران رفته‌ام یا حتی کشورهای زیادی را دیده‌ام، ولی سفرهایم به گونه‌ای بوده که انگار هیچ وقت این شهر‌ها یا کشورها را ندیده‌ام، زیرا هیچ وقت فرصت گشت و گذار برای بازدید از شهر‌ها را نداشته‌ایم. ما باید سریع از این سفرها بازگردیم تا به ادامه اردوهایمان مشغول شویم.

با وجود تمام این حرف‌ها، من کلا احساس می‌کنم که سفر کردن را دوست دارم. یعنی دوست دارم که مناطق مختلف کشورم را ببینم. این صحبت را از آنجا می‌گویم که همیشه از دیدن برنامه‌های مستند تلویزیونی درباره شهرها و روستاهای ایران لذت می‌برم و حتی آنها را دنبال می‌کنم. من جاهای مختلفی از کشورم را از طریق تلویزیون دیده‌ام. راه‌دیگری که با مناطق مختلف کشورم آشنا شده‌ام هم صحبتی با افرادی است که در خوابگاه‌های اردوها با هم همسفر و همراه می‌شویم. ما که هر کدام از یک نقطه از کشور در کنار هم جمع می‌شویم، یکی از ایلام و یکی از اصفهان و یکی از کرمان و یکی از مشهد و یکی از جنوب، گاهی اوقات در وقت‌های استراحتمان از شهر خودمان برای دیگری صحبت می‌کنیم. من معمولا از آنها درباره آداب و رسوم رایج در شهرهایشان، آب و هوای آن و حتی میزان دلبستگی دوستانم به شهرهایشان سوال می‌پرسم. چون به علت کمبود وقت، امکان دیدن این شهرها برایم وجود ندارد، شهر آنان را با اطلاعاتی که به من می‌دهند در ذهنم تصور می‌کنم. راستش را بخواهید یکی از آرزوهای من این بوده که بتوانم قسمت‌های مختلف ایران را ببینم.

ورزش قهرمانی در ایران بخصوص برای زنان این‌گونه است که باید از خیلی خواسته‌ها و آرزوهایشان صرف‌نظر کنند. این تنها به سفر کردن محدود نمی‌شود. حتی دانشگاه رفتن من به دلیل اردوها و برنامه‌های فشرده ورزشی‌ام به تعویق افتاد. البته این را می‌پذیرم که اگر کسی بخواهد در یک رشته خاص به رتبه‌های بالا برسد، باید وقت و تمرکزش را بر آن رشته معطوف کند. دیگر افرادی هم که مثل من مشغول فعالیت در ورزش‌های قهرمانی هستند، فرصتی برای پرداختن به دیگر ابعاد زندگی‌شان نداشته‌اند، زیرا آنقدر تعداد مسابقات زیاد است و تمرینات فشرده که عملا فرصتی برای دیگر کارها باقی نمی‌ماند.

ولی دوست دارم که از تنها سفر غیرورزشی‌ام بگویم. تنها سفر خانوادگی من به اصفهان بوده است. سفری یک‌روزه که به دعوت یکی از دوستانم به این شهر زیبا رفتیم. در آن یک روز تلاش کردم نقاط دیدنی مهم اصفهان را ببینم. میدان امام و مسجد امام و شیخ لطف‌الله و عالی‌قاپو یا منارجنبان همه از زیبایی‌های این شهر بود. هرچند مطمئنم که این شهر نقاط دیدنی جالب دیگری هم داشته که من به دلیل کمبود وقت از آنها محروم شدم.

دیدن نقاط کشورم برای من به یک آرزو تبدیل شده است.