دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
جنسیت
آنچه پیش روی دارید، گزیدهای از مهمترین واژگان متداول در حوزهی مباحث جنسیت است. فرهنگنامه جنسیت در دو بخش ارائه میگردد. در این شماره با هفت واژهی اصلی آشنا میشویم و در شمارهی آینده به دیگر اصطلاحات این حوزه خواهیم پرداخت. این موضوعات عمدتاً در دهههای اخیر و در رشتههای مختلف علوم انسانی مطرح شده است و به دلیل تازگی تحقیقات، هنوز از استواری و انجام لازم برخوردار نیست. وظیفهی اصلی یك فرهنگنامه ارائه خلاصه تحقیقات و نظریههای مطرح شده در ذیل هر مدخل است. از آنجا كه این مباحث در فضای فرهنگ غرب شكل گرفته و تحقیقات اسلامی در زمینه جنسیت كمتر صورت گرفته است، محتوای مدخلهای زیر گاه با موازین و اندیشهی دینی همساز نیست. امید است محققان حوزه و دانشگاه در جهت غنابخشی به پژوهشهای دینی در این عرصه تلاشی افزونتر داشته باشند.
● جنس (sex)
جنس در مفهوم عام آن، به مجموعهی ویژگیهایی گفته میشود كه زن و مرد را از یگدیگر متمایز میسازد، اما در اصطلاح كنونی، جنس تنها به تفاوتهای زیست شناختی(بیولوژیك) و پیكرشناختی (فیزیولوژیك) زنان و مردان اطلاق میشود. به بیان سادهتر و خاصتر، منظور از جنس، تمایزهای فیزیكی و بدنی زن و مرد میباشد.
چنان كه اشاره شد، این واژه در گذشته به معنای عام و به هر گونه تفاوت میان زن و مرد به كار میرفت اما امروزه در مقابل اصطلاح جنسیت(Gender) به كار میرود. بدین معنا كه جنس به جنبههای طبیعی و نفسانی و جنسیت به ابعاد اجتماعی این تفاوتها اشاره دارد(-> جنسیت) البته در این كه قلمرو ابعاد زیستی و طبیعی تمایزها از یك سو و ابعاد اجتماعی آن از سوی دیگر دقیقاً كدام است، هنوز در بین نظریه پردازان اتفاق نظر وجود ندارد. برای مثال،این كه ویژگیهای روانشناختی(یا دست كم برخی از آنها) مربوط به جنس است یا جنسیت جای تأمل و بحثهای گوناگون وجود دارد.
به هر حال، كسانی كه بر جداسازی این دو مفهوم اصرار دارند، غالباً بر این عقیدهاند كه ویژگیهای جنسی اساساً به كروموزمهای مشخصی كه در سلولهای بدن وجود دارد، باز میگردد. بیست و سه جفت كروموزم مربوط به جنس هستند كه با تركیب xx(مونث) و یا تركیب xy(مذكر) سبب تولید و توسعه دو الگوی متفاوت جسمانی میشود كه ما آنها را با دو ویژگی «مردی» و «زنی» از یكدیگر باز میشناسیم.
البته به نظر میرسد در سالهای اخیر این نگرش كه میان جنس و جنسیت تمایز اساسی گذاشته شود، اندكی تعدیل یافته و محققان عمدتاً از ارتباط نزدیك میان جنبههای زیست شناختی و فیزیولوژیك با سایر ابعاد روانی و هویتی زن سخن میگویند.
● جنسیت (Gender)
این واژه گاه به معنای جنس(sex)نیز به كار میرود ولی امروزه غالب نظریه پردازان غربی - و بویژه فمینیستها - اصرار دارند كه دو مقوله جنس و جنسیت را از یكدیگر جدا سازند.(-> جنس) در برداشت اخیر، جنسیت به مجموعه ویژگیهای اجتماعی رفتار مردانه و زنانه اطلاق میشود. به بیان دیگر، جنسیت یك معنای اجتماعی از جنس است و مجموعهای از ویژگیها و رفتارهای اختصاصی را كه به زن یا مرد نسبت داده میشود، در بر میگیرد. از این رو، برخی این واژه را به «جنسیت غیر جسمانی» و برخی به «مفهوم اجتماعی جنس» تعبیر كردهاند.
جدا سازی میان جنس و جنسیت مشخصاً در كتابهای گارت مید جنس و خلق و خو در سه جامعه اولیه (۱۹۶۰)(و عمدتاً در نظریههای فمینیستی و علوم سیاسی مطرح شد و به سرعت در مباحث جامعهشناختی راه یافت) به طوری كه مطالعه روابط جنسیت در سالهای اخیر به صورت یكی از مهمترین حوزههای جامعه شناختی درآمده است. در حالی كه پیشتر تصور بر این بود كه كلیه تفاوتهای زنان و مردان به خصوصیتهای طبیعی و ذاتی آنها باز میگردد، فمینیستها عمدتاً بر این عقیدهاند كه رفتارهای اجتماعی و بسیاری از خصلتهای روانشناختی زنان و مردان به تربیت خانوادگی و مناسبات اجتماعی باز میگردد. از این نظر گاه، انتظارات اجتماعی از زن و مرد بیشترین تأثیر را در شكلگیری مفاهیم جنسیتی در هر جامعه و فرهنگ دارد. یكی از وظایف عمدهی نظریه فمینیستی معاصر از زمان كِیت میلت تا به امروز، تمایز مفهومی میان جنس و جنسیت است تا انتظارات جامعه از نقشهای جنسی را در صورت زیست شناختی نبودن بتوان اصلاح كرد. به نظر اُكلی تفاوتهای جنسی چه بسا «طبیعی» باشند اما تفاوتهای جنسیتی را در فرهنگ باید جست، نه در طبیعت.
فمینیستها با نظر به تمایز جنس و جنسیت، میان مقولههای «زنانگی» و «مردانگی» (Femininity/mascuility) كه به لحاظ اجتماعی ساخته و پرداخته میشوند و مفاهیم «زن» و «مرد» كه به جنبههای جسمانی - یعنی به جنبههای مادینگی و نرینگی - باز میگردد، تفكیك میكنند. زنانگی و مردانگی ابعادی چون اندیشهها و رفتارها، خواستهها و آرزوها و آرایههای ظاهری شخص و مانند آن را شامل میشود. اكثر فمینیستهای معاصر بر این باورند كه خویهای مردانگی و زنانگی در بین مردمی كه دارای یك فرهنگ مشترك هستند، تولید و بازتولید میشود و تنها راه رهایی برای محو نابرابری میان زنان و مردان، ایجاد دگرگونی در سازماندهی اجتماعی جنسیت است.
هر چند این تلقی هماكنون در بین جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی رسوخ یافته و به طور كلی ادبیات زن پژوهی را در غرب تحت تأثیر قرار داده است ولی پارهای از پژوهشهای جدید این نگرش افراطی را نادرست میدانند و بین جنس و جنسیت رابطهی نزدیكتری برقرار میكند. این گروه با پذیرش تأثیر جامعه و خانواده در شكلگیری نقشهای جنسیتی، بر این عقیدهاند كه بسیاری از خصوصیات روانی و اجتماعی با جنبههای طبیعی و جنسی پیوندی ناگسستنی دارند. همین نكته در سالهای اخیر، پژوهشهای جدیدی را درخصوص تبیین رابطه میان جسم، روان و رفتار سبب شده
است.
● احساس جنسی(شور جنسی) sexuality
احساس جنسی هر چند در نگاه نخست یك پدیده روان شناختی است كه ریشه در جنبههای زیستی دارد اما امروزه جامعه شناسان آن را به عنوان پدیدهای اجتماعی تعبیر میكنند. از این نگاه، احساس جنسی مجموعهای از كششها، نگرشها، عادات و كنشهای موجود زنده است كه پیرامون عمل جماع متمركز شده باشد. یا به تعبیر دیگر، آن فرایند اجتماعی است كه میل را به وجود میآورد، نظم میدهد، بیان میكند و جهت میبخشد.
احساس جنسی در روانشناسی به عنوان مجموعهای از گرایشها و رفتارهای برآمده از نیازهای درونی و فعالیت ارگانیسمهای اندام تناسلی تفسیر میشود. برای مثال، نظریه سی.ال.هال به عنوان یك دیدگاه مسلط در روانشناسی بر دو پایهی «سائق» و «نیاز» شكل گرفته است. او میگوید كه سائقهای اولیه گرایشهای ذاتی یا انعكاسی عمل اند. در میان اینها سائقی هست كه به بقای نوع مربوط میشود و این خود به هم آغوشی جنسی میانجامد. بنابراین سائق جنسی ارثی است. ج مورفی/// تنش جنسی را كه اساساً از بیضه(تخمدان) ناشی میشود و سایر تنشهای ناشی از غدد مترشحه داخلی را جزو دسته «سائقهای درونی» جای میدهد.
از نظر روان كاوی، مفهوم احساس جنسی یك مفهوم عام و جامعی است كه از فعالیتهای لذت آور مبهم و تعریفناپذیر دوران كودكی تا دوستیها، علاقه بین والدین و كودك، عشق به مجردات، خود دوستی و تمام احساسات لذت بخش جسمانی را شامل میشود. هر گاه سائقهای جنسی فرد سركوفته شوند از راههای دیگری به ظهور میرسند كه قابل كنترل نیستند. نظریههای روان كاوی بیشتر تحت تأثیر نظریه فروید دربارهی عقده روانی(اوریپ) قرار دارد.
به همین ترتیب در انسانشناسی، مردمشناسی و روانشناسی اجتماعی نیز دیدگاههای متفاوتی در این باره مطرح شده است كه گاه با یكدیگر تفاوتهای اساسی دارد. از منظر علوم اجتماعی به طور كلی، احساس جنسی را میتوان به این صورت بیان كرد: الگوبندی پاسخهای جنسی انسان از طریق تجاربی كه از لحاظ نمادهای باواسطه در گروههای خاص فرا گرفته میشوند. هر جامعهای در رسوم، نهادها، زبان و تفاوتهای زیستی بین جنسها تجسم مییابد كه نمونه آن را در تفكیك نقشهای اجتماعی برای هر جنس میتوان یافت. نظام نقشهای اجتماعی جنسی با تغییر اقتصادی - فرهنگی تغییر مییابد. در این نگرش، جنسیت انسان دارای شش خصوصیت متمایز است كه عبارت است از:
۱ ) در درون فرایند انتخابی كه زیر سیطرهی هنجارها است قرار دارد و از طریق همین فرایند كنترل میشود.
۲ ) از نظر عاطفی پیوندهایی نیرومند و كم و بیش پایدار پدید میآید.
۳ ) رفتار جنسی انسان لزوماً زاینده نیست بلكه ممكن است جنبه تفریحی، عاشقانه، زیبائی شناختی و تجاری پیدا كند.
۴ ) رفتار جنسی انسان تا حدودی عقلائی است و برای داشتن یا نداشتن روابط جنسی تصمیمگیری میشود.
۵ ) تمایلات جنسی انسان در میان جوامع و زیر گروههای جوامع در معرض دگرگونی فرهنگی قرار میگیرد.
۶ ) در تمام جوامع انسانی تمایلات جنسی تا حدودی به صورتهایی خودنمایی میكنند كه با ارزشهای اجتماعی منافات دارد.
گرایشهای فمینیستی از دهه ۱۹۶۰ به طور جدی به نقد همه جانبه آن گروه اندیشههای مسلط دربارهی احساس جنسی است زد كه واقعیت تجربه زنان را نادیده میانگاشتند. برخی از نظریههای فمینیستی كه احساس جنسی را یكی از ساختارهای سركوب زنان میدانند، معتقدند كه كنترل مردان بر تولید مثل و احساس جنسی تن زنان یكی از دلمشغولیهای عمدهی مردسالاری است. به این معنا فمینیسم معتقد است كه اشكال مختلف احساس جنسی فطری نیستند بلكه بازتاب نهادهای فرهنگی و سیاسی هستند كه بر وضع زندگی و آگاهی فردی تأثیر میگذارند.
البته در بین فمینیستها دیدگاههای معتدلتری نیز در این باره وجود دارد. در نظریه فمینیستی بحث دربارهی سرشت احساس جنسی زن همچنان ادامه دارد و هنوز یك شكل جدید احساس جنسی فمینیستی به وجود نیامده است. فیلسوفان فمینیست نیز از منظر هستی شناختی، معرفت شناختی و اخلاقی نیز در این باب پرسشهایی پراكندهاند پرسشهایی كه زمینه انجام مطالعات جدیدی را در عرصه مباحث فلسفی و علمی به وجود آورده است ولی هنوز پاسخهای روشنی را فراهم نیاورده است.
● هویت جنسی (Sexual Identity)
«هویت» پاسخ انسان به پرسش از كیستی یا چیستی خود است كه به تدریج از كودكی تا سنین بالای رشد ادامه مییابد. هویت جنسی نیز گونهای درك از احساسات جنسی خود است و بخشی از فرایند عمومی رشد جنسی به حساب میآید. هویت جنسی اساس زیستی دارد و البته ارتباط كودك با والدین (به ویژه والد همجنس)، و همانند سازی و الگوبرداری در همانند شدن با والد همجنس و شكل دادن الگوهای رفتاری در ارتباط با جنس مخالف، در این زمینه نقش اساسی دارد. ارتباطات كودك با برادران و خواهران و سایر اعضای خانواده هم در تشكیل یا تقویت هویت جنسی مؤثر است.
پس از خانواده، محیط مدرسه در شكلگیری هویت، نقش شایانی دارد. اولیای مدرسه به طور غیر مستقیم به هر جنس، رفتارهای ویژه همان جنس را میآموزند. به طور كلی، خانواده، محیط و فرهنگ در شكلگیری هویت نقش دارند.
فرایند شكلگیری هویت جنسی به ویژه از سالهای كودكستانی تا دوران بلوغ ادامه مییابد. اریكسون شكلگیری هویت را در فاصله سنی ۱۲ تا ۲۰ سال دانسته است ولی پیداست كه زمان و روند شكلگیری هویت از یك فرهنگ تا فرهنگ دیگر، متفاوت است. تحقیقات متعدد نشان داده است كه شكلگیری هویت دختران و پسران با یكدیگر متفاوت است، هرچند در برخی از مؤلفههای هویت زنانه یا هویت مردانه در بین جوامع تفاوت هایی مشاهده شده است. تحقیقات كاردن گیلیگان حاكی است كه شكلگیری هویت دختران برای همكاری و صمیمیت و مراقبت از دیگران است، در حالی كه هویت پسران از اساس برای استقلال، رقابت و فردیت است.
امّا بر اساس نظریه فمینیستی، فرهنگ بیش از بیولوژی، هویت جنسی را تعیین میكند. برای نمونه، گفتهاند كه این هویت صرفاً تصویری عمومی از اهداف و مقاصد جنسی را كه با شخصیت انسان یكی شده باز نمایی میكند. در فلسفه فمینیستی مسأله هویت از منظر هستی شناختی و معرفت شناختی مورد بحث قرار گرفته است و حقیقت «خود»(Self) در مقابل «دیگری» چنانكه در فلسفههای دیگر مطرح بوده، مورد پرسش قرار گرفته است. پرسش اساسی فیلسوفان فمینیست این است كه آیا سرشت یا هویت «خود» میتواند جدای از واقعیتهای ممكن در باب شرایط اجتماعی، تاریخی و روانشناختی باشد و یا این واقعیتها از اساس سازنده «خود» هستند. به هر حال، امروزه گرایش عمومی در بین نظریه پردازان فمینیست بدین سو است كه هویت به طور عام و هویت جنسی به طور خاص را زاییده شرایط محیطی و تربیتی بدانند و بازسازی هویت زنان را گامی در جهت احیای حقوق و جایگاه آنان تلقی كنند.
حقیقت آن است كه پژوهشهای فمینیستی ابعاد ناشناختهای از هویت جاری زنان و فرایند شكلگیری آن را به ما معرفی كرده است ولی مطالعات مستقل نشان داده است كه ساخت روانی زن آشكارا از مرد متفاوت است و خطاست كه این تفاوتها را تنها زاییده تربیت و محیط بدانیم.
● نقشهای جنسی (sex Roles)
«نقش» یك اصطلاح جامعهشناختی است. نقشهای اجتماعی یكی از مباحث مهم در جامعهشناسی، انسانشناسی و سایر شاخههای دانش انسانی به شمار میرود. به زبان ساده، نقشهای اجتماعی تجلیگاه شخصیت و روزنهای برای برونیسازی محتوای آن است. از نگاه دیگر، نقشهای اجتماعی رفتارهای مورد انتظار جامعه از یك وضع اجتماعی(Social position) است.
به همین قیاس، نقشهای جنسی رفتارها و فعالیتهای مورد انتظار از زن یا مرد به طور جداگانه است. مفهوم نقش به گونهای است كه بر عنصر كنش متقابلی و دو جانبه بودن دلالت دارد. چنان كه نقش آموزگار بدون نقش دانشآموز بیمعناست، در نقشهای جنسی، شیوههای رفتاری زنان و مردان در رابطه با یكدیگر باید مدنظر قرار گیرد. برای مثال، نقشهای زوجین(Mariotal roles) یا نقش همسر از (conjugal role) از مصادیق نقشهای جنسی به شمار میرود.
بنابراین در جامعهشناسی، نقش جنسی یك نقش اجتماعی است كه براساس جنس زیستشناختی به مردان و زنان محول میشود. نظریه فمینیستی بر این باور است كه جامعه رفتار مرتبط با جنسیت را به شیوهای نادرست و بیقاعده به هر یك از دو جنس زیستشناختی پیوند میدهد. فمینیستها، با تأكید بر این اندیشه سیمون دوبووار كه «انسان زن زاده نمیشود، بلكه زن میشود» اظهار میدارند كه نقشهای جنسی خصلتی كسب شده، موقعیتی مقرر شده و بخشی از یك ایدئولوژی است كه نقشهای زنان را ناشی از طبیعت آنها میداند. در مقابل، آنها تلاش دارند اثبات كنند كه این گونه نقشها تحت تأثیر تلقین و تقلید، تبلیغات رسانهای یا زندگی خانوادگی كلیشهسازی میشوند و فطری نیستند، دستهای از این پژوهشها ناظر به حوزه مردمشناسی است كه نشان میدهد زنان در قبایل مختلف از نقشهای كاملاً متفاوتی برخوردارند.
فمینیسم رادیكال مدعی است كه تنها راه حل برای پایان دادن به سلطه مردان، امتناع از اطلاق هرگونه ویژگی، رفتار یا نقش به زنان است. نظریه فمینیستی به تدریج واژگان نقش - جنس را با رویگردانی كامل از شرحهای متكی بر روانشناسی رها كرده است.
در مقابل، مخالفان فمینیسم بر این عقیدهاند كه نظریههای فمینیستی تنها با تكیه بر برخی از حالات و رفتارهایی از زنان و مردان كه تحت تأثیر شرایط اجتماعی دگرگون میشوند، اثرپذیری نقشهای جنسی از خصلتهای فطری را انكار میكند. از آن سو، باید گفت كه حتی اگر همه نقشهای اجتماعی جنبه اكتسابی داشته باشند، امّا این به معنای نفی تناسب میان نقشهای جنسی با ویژگیهای ذاتی جنسی نیست. به تعبیر دیگر، درست است كه میتوان رفتارهای اجتماعی یك جنس خاص را تغییر داد امّا این كلیشهپذیری به معنای نفی تناسب برخی از نقشها با ویژگیهای روانی یا زیستشناختی یك جنس و ناهماهنگی برخی از نقشهای دیگر با آن جنس نیست.
باید افزود كه در سالهای اخیر، پژوهشهای متعددی صورت گرفته و نشان داده است كه عوامل اجتماعی به خودی خود طیف وسیعی از رفتارهای متمایز جنسی را كه پسران و دختران نشان میدهند، توجیه نمیكند.
● تناسب جنسی
نظریههای فمینیستی غالباً تلاش میكنند كه ویژگیهای ذاتی هر جنس را از نقشهای اجتماعی او تفكیك كنند و نشان دهند كه رفتار و كاركردهای اجتماعی و حتی گرایشات روانی در هر جنس متأثر از شرایط محیطی و فرهنگی است و به خصوصیات جنسی ارتباطی ندارد(-> هویت جنسی / نقشهای جنسی) البته برخی از جامعهشناسان و مردم شناسان غیرفمینیست نیز این مدعا را مورد تأكید قرار دادهاند.
در مقابل، گفته شده است كه رفتارهای اجتماعی و نقشهای جنسی مستقیماً از ویژگیهای ذاتی جنسی تأثیر میپذیرد و شرایط اجتماعی و فرهنگی هرچند در این امور مؤثر هستند ولی به تنهایی نمیتوانند تفاوتهای موجود میان زنان و مردان را در جوامع مختلف توجیه كنند. اصطلاح تناسب جنسی به معنای وجود ارتباط بنیادین میان خصلتهای ذاتی و فطری هر جنس با رفتارها و كاركردهای اجتماعی او است. البته این دیدگاه امكان تغییر پارهای از رفتارها و منشهای جنسی را انكار نمیكند بلكه معتقد است كه هر چند میتوان با استفاده از فنون تربیتی و تبلیغاتی تا حدودی به شبیهسازی رفتار یك جنس با جنس دیگر پرداخت، امّا این تغییرات نه تنها نمیتواند تناسب جنسی را به كلی از میان بردارد بلكه ایجاد اختلال در تناسبهای جنسی به مرور سبب بروز مشكلات و آشفتگیهای روانی و اجتماعی خواهد شد.
● جدا سازی جنسی (Sex Segregation)
جدا سازی در اصطلاح جامعهشناسی به جدائی جغرافیایی و استفاده مجزا از وسایل كه از طریق قانون، رسم یا قول شرف بر طبقات یا گروههایی از اشخاص زیر دست تحمیل شده باشد، گفته میشود. این مفهوم نسبت به جدایی طبقات و گروههای قومی، مذهبی و نژادی كاربرد دارد. اخیراً این واژه با بسط معنا، به خصوص در ایالات متحده، به كلیه اعمال تبعیضآمیز دلالت یافته است كه از آن جملهاند نفی بعضی از مشاغل یا حق رأی و ممنوعیت اختلاط نژادی، كه بر اثر ان طبقات و گروههای قومی، مذهبی و نژادی از داشتن فرصت مساوی برای تحرك اجتماعی محروم شدهاند. اصطلاح جداسازی در كاربرد اخیر تقریباً مترادف با یكی از موارد كاربرد تبعیض نژادی است.
اصطلاح «جدا سازی جنسی» ریشه در معنای اخیر از جداسازی دارد و به جداسازی افراد یك گروه، جامعه یا ملت بر پایه جنس اطلاق میشود. به این ترتیب، جداسازی جنسی یكی از مصادیق تبعیض جنسی است(تبعیض جنسی).
منابع:
۱ ) ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمه حبیب احمدی و دیگران، نوید شیراز، ۱۳۸۳.
۲ ) سید هادی حسینی و دیگران، كتاب زن، امیر كبیر، ۱۳۸۱.
۳ ) مگی هام، فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجر و دیگران، نشر توسعه، ۱۳۸۲.
۴ ) عبدالمنعم الحضنی، الموسوعه ، النفصیه الجفسیه، مكتبه مدبولی، قاهره، ۱۹۹۷
جنسیت(Gender)
۵ ) stere jackson and sue Scott )ed.(, Gender, rutledge ۲۰۰۲.
۶ ) alison M.jaggar and Eris Marrion young )Ed.( A Companion to feminist philosophy, Blackwell, ۰۰۰۲
۷ ) استفانی گرت، جامعهشناسی جنسیت، ترجمه كتایون بقائی، نشر دیگر، ۱۳۸۰.
۸ ) امیلیا نرسیسیانس، مردمشناسی جنسیت، نشر افكار، ۱۳۸۳.
سوزان گولومبوك و دیگران، رشد جنسیت، ترجمه مهرناز شهرآرای، ققنوس، ۱۳۷۸
۹ ) مگیهام، فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجر و دیگران، نشر توسعه، ۱۳۸۲
۱۰ ) جولیوس گوله و ویلیام ل. كولب، فرهنگ علوم اجتماعی، انتشارات مازیار، ۱۳۷۶.
۱۱ ) مگی هام، فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمهی فیروزه مهاجر و دیگران، نشر توسعه ۱۳۸۲.
۳۰۰۰۲.alison m.jaggar and eiris marion young A companion to feminist philosphy black
well
۱۲ ) استفانی گرت، جامعهشناسی جنسیت، ترجمه كتایون بقائی، نشر دیگر، ۱۳۸۰.
۱۳ ) سید هادی حسینی و دیگران، كتاب زن، امیر كبیر، ۱۳۸۱.
۱۳ ) هلن فیشر، جنس اول، ترجمه نغمه صفاریانپور، نشر زریاب، ۱۳۸۱.
۱۴ ) مگی هام، فرهنگ نظریهای فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجر و دیگران، نشر توسعه ۱۳۸۲.
۱۵ ) alison m.jaggar and eiris marion young A companion to feminist philosphy black
۱۶ ) ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمه حبیب احمدی و دیگران، نوید شیراز، ۱۳۸۳.
۱۷ ) امیلیا نرسیسیانس، مردمشناسی جنسیت، نشر افكار، ۱۳۸۳.
۱۸ ) سوزان گولومبوك و دیگران، رشد جنسیت، ترجمه مهرناز شهرآرای، ققنوس، ۱۳۷۸..
۱۹ ) محمدباقر ساروخانی، دائره المعارف علوم اجتماعی، كیهان، ۱۳۷۰
۲۰ ) مگیهام، فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجر و دیگران، نشر توسعه، ۱۳۸۲.
۲۱ ) استفانی گرت، جامعهشناسی جنسیت، ترجمه كتایون بقائی، نشر دیگر، ۱۳۸۰.
۲۲ ) مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا، ۱۳
۲۳ ) محمدرضا زیبایینژاد و محمدتقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ج ۱، دفتر مطالعات زنان
۲۴ ) سید هادی حسینی و دیگران، كتاب زن، امیركبیر، ۱۳۸۱.
۲۵ ) هلن فیشر، جنش اوّل، ترجمه نغمه صفاریان، زریاب، ۱۳۸۲.
۲۶ ) جولیوس گوله و ویلیام ل. كولب، فرهنگ علوم اجتماعی، انتشارات مازیار، ۱۳۷۶.
۲۷ ) محمدباقر ساروخانی، دائره المعارف علوم اجتماعی، كیهان، ۱۳۷۰
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست