یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مردانی که از جنگ برگشتند


مردانی که از جنگ برگشتند

اگر این روزها به دنبال دیدن فیلمی در حوزه دفاع مقدس هستید که اتفاقا داستان آن ماجرای زندگی جانبازی در جامعه امروز است, فیلم «سیزده ۵۹» این روزها بر پرده سینماهاست فیلمی به کارگردانی سامان سالور و با بازی خوب پرویز پرستویی که در حوزه سینمای جنگ تجربیات زیادی دارد و اینجا هم با توانایی اش در بازی, تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد

● گیلانه (۱۳۸۳)

آوردن فیلم مشترک رخشان بنی‌اعتماد و محسن عبدالوهاب در صدر فهرست فیلم‌هایی که مربوط به تصویر جانبازان در سینماست، شاید از نظر خیلی‌ها درست نباشد. چون قهرمان فیلم نه شخصیت جانباز داستان با بازی بهرام رادان که مادر اوست. مادری که یکه و تنها با پشت خمیده از فرزند جانبازش که از جبهه برگشته مراقبت می‌کند، آرزوهایی که برای پسرش داشته را در دل نگه می‌دارد و بار زندگی را بر شانه‌های نحیفش حمل می‌کند اما لحظه‌ای از پا نمی‌افتد. شاید بشود «گیلانه» را تقدیم کرد به مادران و خانواده‌های جانبازانی که سلامتی‌شان را در جبهه‌های جنگ برای دفاع از میهن از دست دادند.

بهرام رادان در نقش اسماعیل پسر جانباز گیلانه، بازی فوق‌العاده‌ای دارد. وجه تسمیه نام اسماعیل هم می‌تواند جالب باشد. اسماعیلی که پدرش به‌خاطر ایمان به خدا قربانی‌اش کرد و اسماعیلی که مادرش به‌خاطر حفظ مرزهای وطن او را به جبهه جنگ می‌فرستد. فیلم می‌تواند نگاهی متفاوت باشد به زندگی خانواده‌هایی که بعد از بازگشت همسر یا فرزند جانبازشان از جبهه، باید با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم کنند. هرچند ستاره فیلم، ننه گیلانه و فاطمه معتمدآریا هستند اما به هرحال بستر اتفاقات فیلم را اسماعیل رقم می‌زند. سکانس‌هایی که مادر، قربان صدقه پسر برومندش می‌رود که حالا روی تخت افتاده بی‌شک از متاثرکننده‌ترین سکانس‌های سینمای دفاع مقدس هستند.

● سیزده ۵۹ (۱۳۸۹)

اگر این روزها به دنبال دیدن فیلمی در حوزه دفاع مقدس هستید که اتفاقا داستان آن ماجرای زندگی جانبازی در جامعه امروز است، فیلم «سیزده ۵۹» این روزها بر پرده سینماهاست. فیلمی به کارگردانی سامان سالور و با بازی خوب پرویز پرستویی که در حوزه سینمای جنگ تجربیات زیادی دارد و اینجا هم با توانایی‌‌اش در بازی، تماشاگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. «سیزده ۵۹» هرچند تاکید زیادی روی جانباز بودن شخصیت اصلی‌اش ندارد اما با سوژه جدید و جذابش تصویر متفاوتی از یک جانباز ارائه می‌دهد. فیلم داستان فرمانده جنگی را روایت می‌کند که پس از سال‌ها از کما بیرون می‌آید و با جامعه تازه‌ای مواجه می‌شود.

● دست‌های خالی(۱۳۸۵)

فیلمی به کارگردانی ابوالقاسم طالبی که هر چند از نظر سینمایی و بصری حرف تازه‌ای ندارد اما به لحاظ مضمونی فیلم گیرایی است. بخصوص داستان‌ چالش‌برانگیز و درگیرکننده‌ای از بازگشت یک جانباز به خانه‌اش و روبه‌رو شدن با خانواده و زندگی جدیدش دارد. حوریه که سال‌هاست از اسارت پدرش، امیرحسین، به دست عراقی‌ها می‌گذرد، نسبت به خروج‌های بی موقع مادرش، مریم، از منزل مشکوک است و این شک با تلفن‌های ناشناسی که به او می‌شود و در آنها از تصمیم مریم برای ارتباط با یک مرد دیگر صحبت می‌شود، افزایش می‌یابد اما طولی نمی‌کشد که حوریه متوجه می‌شود مادرش در این مدت به عیادت امیرحسین که به تازگی آزاد شده و در بیمارستان به سر می‌برد، می‌رفته. امیرحسین که مبتلا به موج‌گرفتگی است به خانه بازمی‌گردد ولی ازدحام‌های پیرامونی و آلودگی‌های صوتی حالش را متشنج می‌کند. تا اینجای داستان که تمرکز روی چالش‌های فردی و درونی و شیوه روبه‌رو شدن یک جانباز با خانواده‌اش است، فیلم به خوبی پیش می‌رود اما متاسفانه نیمه دوم آن شبیه یک داستان پلیسی عجیب و غریب می‌شود که هیچ منطقی پشتش وجود ندارد. با این وجود فیلم با بازی‌های خوب مسعود رایگان و خسرو شکیبایی جزو آثار مهمی محسوب می‌شود که قهرمانش یک جانباز است.

● پاداش سکوت(۱۳۸۵)

فیلم مهم مازیار میری که اقتباسی از کتاب «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان بود و باز هم ستاره اصلی فیلم پرویز پرستویی است که در نقش اکبر منافی، جانبازی ظاهر می‌شود که سابقه بستری شدن در آسایشگاه جانبازان موج گرفته را دارد. منافی اکنون فروشنده بلیت اتوبوس‌های شرکت واحد است. یک شب با دیدن چهره همرزم شهیدش (یحیی) در تلویزیون حالش بد می‌شود و به سراغ پدر او می‌رود و ادعا می‌کند یحیی را نه عراقی‌ها، که او کشته اما جزئیات آن را به یاد ندارد. آن دو به اتفاق هم به سراغ کسانی می‌روند که در جبهه همرزم یحیی و اکبر بوده‌اند و از نحوه شهادت یحیی آگاه هستند. فیلم داستان ملتهب و حساسی دارد که به نوعی عبور از خط قرمزها محسوب می‌شد. جلوه‌های ویژه فیلم به آن آسیب زیادی زده، هر چند برای فیلمبرداری صحنه‌های زیر آب وقت و هزینه زیادی صرف شده بود. با این وجود داستان فیلم آنقدر گیرا و تکان‌دهنده است که تماشاگر را تا پایان همراه کند. مشکل اینجاست که جانباز این فیلم، اکبر منافی، شخصیت‌پردازی ضعیفی دارد و حسی در مخاطب برنمی‌انگیزد اما بازی پرستویی در نشان دادن احساسات متناقضش و تلاشی که برای رستگاری می‌کند، آنقدر قدرتمندانه است که این ضعف را جبران کند.

● میم مثل مادر(۱۳۸۵)

در این فیلم جانباز به آن معنای متداول همیشگی وجود ندارد اما بستر شکل‌گیری داستان فیلم به خطر افتادن سلامتی یک کودک در اثر گازهای شیمیایی زمان جنگ است. در هر فهرستی که مربوط به فیلم‌های دفاع مقدس باشد، قطعا رسول ملاقلی‌پور حضور خواهد داشت. کارگردانی که تا روز آخر به ژانر موردعلاقه‌اش یعنی سینمای دفاع مقدس، وفادار بود و در همه فیلم‌هایش از آدم‌های جنگ سخن گفته و آنها را به تصویر کشیده است. «میم مثل مادر» گرچه در ظاهر کمی از این جریان دور است اما دراصل یکی از تاثیرگذارترین و البته متاثرکننده‌ترین فیلم‌هایی است که به تاثیر جنگ در زندگی آدم‌ها می‌پردازد. فیلم داستان زنی به نام سپیده است که کودکش به دلیل استنشاق گازهای شیمیایی در زمان جنگ توسط مادر سلامتی‌اش را از دست داده. سهیل (پدر سعید) اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت می‌کند و تصمیم می‌گیرد یک‌تنه از فرزند بیمارش در برابر همه حمایت کند. سعید شاید جانباز محسوب نشود اما داستان او، داستان زندگی ده‌ها کودک معصوم و بی‌گناهی است که جنگ و استفاده غیرمجاز از سلاح‌های شیمیایی زندگی آنها را تا ابد تحت تاثیر قرار داده.

هرمز سلامی اگر این روزها به دنبال دیدن فیلمی در حوزه دفاع مقدس هستید که اتفاقا داستان آن ماجرای زندگی جانبازی در جامعه امروز است، فیلم «سیزده ۵۹» این روزها بر پرده سینماهاست. فیلمی به کارگردانی سامان سالور و با بازی خوب پرویز پرستویی که در حوزه سینمای جنگ تجربیات زیادی دارد و اینجا هم با توانایی‌‌اش در بازی، تماشاگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد.



همچنین مشاهده کنید