دوشنبه, ۲۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 17 March, 2025
پزشکی روح در سخنرانی پادشاه

سخنرانی پادشاه، فیلم برگزیده اسکار ۲۰۱۰ محصول بریتانیا بر پایه فیلمنامه دیوید سایدلر توسط تام هوپر ساخته شده است. فیلم درباره بخشی از زندگی جورج ششم، پادشاه بریتانیاست که دچار لکنت زبان بود.
جدا از جنبههای سینمایی فیلم برگزیده اسکار، میتوان از منظری دیگر به داستان فیلم نگریست. از این منظر، میتوان به سیر درمان پادشاه توسط پزشک (گفتاردرمان) اشاره کرد. تلاش درمانگر از زدودن تفاوتهای فاحش خود و پادشاه آغاز میشود و در ادامه که هنوز زیر بار باورهای سنگین تفاوت طبقاتی قرار دارد نسبت به این باورها واکنش نشان میدهد. جالب آن که فیلم در فضای کشوری به نقد باورهای خشک و مسلط اجتماعی بر زندگی میپردازد که سرآمد نگرشهایی با محوریت طبقات اجتماعی است و دراین باره شهره عام و خاص است.
در دنباله درمان، بیمار پی میبرد در صورتی که خود صدای خود را نشنود میتواند از لکنت نجات یابد، اما چگونه میتوان به این توانایی دست یافت. این معجزه درمانگر، باعث ادامه رابطه بیمار با او شده و به او اجازه میدهد تا مسیر درمان را با نرمشهای گفتاری پی بگیرد.
درمانگر، در حالی که به تمرینات ادامه میدهد سعی بر آن دارد که با دستیابی به شناخت بیشتر از شخصیت بیمار خود، به علت اصلی مشکل دست پیدا کند. در واقع در قصه، از تمام روشهای درمانی در کنار هم به عنوان مکمل هم، سود برده میشود، اما هرگز از کاوش برای یافتن عمق مساله غفلت نمیشود. به بیان دیگر در عین حال که به سطح مشکل پرداخته میشود و سعی در حل سطحی مساله میشود به سابقه ایجاد آن در خاطرات کودکی و لطمههایی که بیمار از پرستار برادر خود خورده است اشاره میشود. اینگونه است که مشخص میشود سوژه، تا چه حد موشکافانه انتخاب شده است.
کسی که در آستانه بالاترین مقامهای اجتماعی قرار دارد، در کودکی آنچنان بی پناه و تنهاست که برخورداری از امتیازات اجتماعی کمترین تاثیری در رفع این بیپناهی و ستمدیدگی نمیتواند داشته باشد. همچون غولی است که از بیرون غیرقابل نفوذ و شکست مینماید، اما از درون به حدی آسیبپذیر است که نمیتوان تصور کرد و شاید به گونهای این غولگونگی و پیلهبافتگی نیز ناشی از ترس این آسیبپذیری باشد.
درمانگر کمکم روی لبه تیغ، طرد یا پذیرش بیمار قرار میگیرد. به گونهای که در یک مقطع حساس، بیمار دوباره به چنگ پیلههای توهم بافته شده از موقعیت اجتماعی خود فرو میغلتد و پشت آن، آسیبدیدگی و عدم توانایی خود را پنهان میکند، اما این زمان، انصاف و کمی خودآگاهی است که به کمک بیمار آمده و او را به دامان درمانگرش باز میگرداند.
اینجاست که درمانگر چون روانکاوی که تنها به عنوان یک یاریرسان در خدمت توانمندسازی بیمار گام برمیدارد شفاف و بیپیرایه، به ترس و دلیل ترس و تسلیم بیمار به سلطه گری چون برادر اشاره میکند و از بیمار میخواهد با آن آگاهانه روبهرو شده و بیندیشد، باشد که حقیقت او را آزاد کند. این گونه است که علت بیماری از شکل ناخودآگاه درآمده و بیمار در جهت آگاه شدن از آن پیش میرود، اما قصه این فرآیند را بسیار سادهلوحانه، بدون زحمت و بیدردسر نمیداند و رسیدن به آگاهی شفابخش را دارای مراحلی میداند که برای بیمار تا پایان داستان نیز کامل نمیشود و نیاز به یاری درمانگرش دارد.
از سوی دیگر واکاوی شخصیت طبیب ماجراست. بازیگر استرالیایی که در حرفه خود موفق نیست سعی نمیکند که این عدم موفقیت را با پناه بردن به شغل دیگری از یاد ببرد.
او که جهت توفیق در بازیگری، در دورههای فن بیان و تسلط به گفتار به مهارتی استادگونه دست یافته است پس از جنگ و صدمات گفتاری که بر سربازانی چون او وارد آورده است به شکل تجربی به درمان روی آورده است و از آنچه علاقه داشته برای کمک به آسیبدیدگان استفاده میکند.
او کسی است که به الیناسیون (بیگانگی) دچار نشده است و با وجود این که به علت درآمد ناکافی نمیتواند منشی داشته باشد به این راز پی برده است که کار فعالیتی است که با هستی او درمیآمیزد و آن را پرورش میدهد.
کار برای او تنها راهی برای امرار معاش نیست. تعریف کار از نظر او انفعالی نیست که فقط منجر به ثروت شود بلکه مشارکتی فعالانه در جامعه انسانی است که به رشد و تعالی بینجامد.
بنابراین به جزئیترین علایق فرزندانش احترام میگذارد و با آنان ساعات خوشی را سپری میکند ، در حالی که این روش استفاده از آزادی را به آنها میآموزد. این گونه است که با این که از محیط خود متاثر است و به هیبت شاهزاده دچار میشود، اما به دلیل این که از نظر انسانی خود را در حال رشد میبیند سعی میکند تا به بیمارش کمک کند تا از برج عاج توهمات اجتماعیاش خارج شده و با تنهایی و ترس و سرگردانی خود مواجه شود.
جالب آن که همان گونه که از او انتظار میرود از روشی استفاده میکند که به خود او کمک کرده تا خودش باشد. او از میان ۲ روانشناس یعنی روانشناسی که به انسان به عنوان موجودی حائز تواناییهای بالقوه مینگرد که باید دست به کار شکوفا کردن تواناییهایش باشد و روانشناسی که انسان را هنگامی سالم میداند که با شرایط و هنجارهای پیرامون هرچه سازگارتر است، نخستین را برگزیده است. از نظر او که با مهارتی بالا تمام روشهای روانشناسانه را به کار میگیرد، روش درمان، سازگاری بیحد و حصر با دنیا و ارزشهای پیرامون نیست. آنجا که پای رشد در میان است گزینهای انتخاب میشود که هرچند ناسازگار با قوانین محیطی باشد ولی به شکوفایی بینجامد.
او خاصیت انعطافپذیری و کشسانی روحی انسان را بیحدوحصر نمیداند و به جای آن که به بیمارش روش کنار آمدن با شرایط را بیاموزاند، مبارزه را آموزش میدهد.
به او یاری میرساند که چشم در چشم ترسهایش، به آنها بیندیشد و از آنها آگاه شود تا نمود آن در کلامش کمرنگ و کمرنگتر جلوه کند تا جایی که با آگاهی کامل از آن، به درمان کامل نائل شود.
مهدی امامبخش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست