شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
شعر
جنگل ابر
مانند گلی که زود پرپر بشود
حیف است، چرا دلت مکدر بشود؟!
گیسو بفشان، قیامتی برپا کن
یک غنچه بخند تا که محشر بشود!
من می شکنم، شعاع اندوهی اگر
در چشم تو بشکند، مکرر بشود
بگذار که حس پر کشیدن تا اوج
در وسعت روحمان شناور بشود
بی چتر بیا کنار این جنگل ابر
بگذار نگاهمان کمی تر بشود
در عشق اگر پیمبری می آمد
می شد دل من همان پیمبر بشود
یک جمله شبیه «دوستت دارم» تو
کافی ست که عشق صد برابر بشود!
مترسک
پناهی ز خورشید سوزان نداری
گریزی هم از باد و باران نداری
در این چار راه فصول مکرر
بهار و خزان و زمستان نداری
کلاه حصیری تو خنده دار است
ولی ش کوه از چشم گریان نداری
به تن پاره پیراهنی داری اما
همین بس که گردی به دامان نداری
کلاغان چرا می هراسند از تو
تو که هیچ کاری به ایشان نداری
برو عاقلی کن، رها کن جنون را
اگر طاقت سنگ طفلان نداری
به یمن تو این مزرعه سبز مانده ست
نصیبی تو هرچند از آن نداری!
دکتر محمد رضا ترکی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران پزشکیان دولت چهاردهم دولت محمدجواد ظریف رئیس جمهور انتخابات مجلس شورای اسلامی ظریف انتخابات ریاست جمهوری شورای نگهبان
تب دنگی تهران هواشناسی گرمای هوا قتل شهرداری تهران وزارت بهداشت سازمان هواشناسی پشه آئدس پلیس گرما شهر تهران
قیمت خودرو دولت سیزدهم قیمت دلار مایکروسافت برق خودرو واردات خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا بازار خودرو بازنشستگان مسکن
عاشورا سینمای ایران فضای مجازی کربلا امام حسین (ع) سینما تلویزیون امام حسین اوشین موسیقی تئاتر مهران مدیری
اینترنت فناوری
رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ غزه اسرائیل فلسطین یمن آمریکا جو بایدن ترامپ روسیه چین جنگ غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال نقل و انتقالات باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال نقل و انتقالات لیگ برتر علی علیپور لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور سپاهان
سامسونگ هوش مصنوعی ناسا ویندوز گوگل موبایل عیسی زارع پور سرعت اینترنت فیلترینگ
ویتامین سکته مغزی سلامت روان چاقی کاهش وزن افسردگی