یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
برگمان و ما
اینگمار برگمان پس از بیست سال به سینما بازمی گردد. ما از فیلمسازان روز دنیا پرسیده ایم كه این فیلمساز تحسین شده و مشهور در نظر آنها چه معنایی دارد. [گفت وگوهای این مطلب همگی توسط جفری مك ناب انجام شده و بخش وودی آلن برگرفته از كتاب «وودی آلن به روایت وودی آلن» است. این مطلب در تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۵ روی سایت Guardian Unlimited قرار گرفته بود.
مایكل وینترباتوم
كارگردان: مهمانان ضیافت ۲۴ ساعته، نه ترانه
وقتی كه نوجوان بودم، فیلم های برگمان را نخستین بار در تلویزیون دیدم. من در یك شهر كوچك شمالی بزرگ شدم و خب در آنجا تلویزیون تنها رسانه ای بود كه تماشای آثار او را برایتان ممكن می كرد. بعدها وقتی به سن ۲۴ یا ۲۵ سالگی رسیدم، تقریباً همزمان با ۷۰ سالگی او، دو فیلم مستند درباره برگمان ساختم و توانستم مدتی در سوئد زندگی كنم. در آنجا موفق شدم پنجاه فیلمی را كه تا آن زمان ساخته بود، ببینم. برای او نامه ای نوشتم و از او اجازه گرفتم آیا می توانم براساس كتابش مستندی بسازم. وقتی به ملاقاتش رفتم به من گفت یكی از دلایلی كه حاضر شده مرا ببیند این است كه در سوئد هنگام كریسمس، مضحكه ای اجرا می شود و در آن نام یكی از شخصیت ها «آقای وینترباتوم» است. او شدیداً روی وقت شناسی تاكید كرده بود و من برای همین دقیقاً سر وقت به دیدار او رفتم. در فیلم های او یك جور سادگی و بی تكلفی وجود دارد. آنها فیلم هایی فوق العاده زیبا هستند كه از بازی های فوق العاده تحسین برانگیز برخوردارند. با این وجود در بطن آنها متوجه می شوید كه برای رسیدن به هنر فیلمسازی از سبك و شیوه ای بسیار ساده و ممتنع سود جسته اند.آثار او در حقیقت تجسم عینی این دیدگاهند كه اگر مسائل و موضوعات گوناگون كاملاً صادقانه و با جزئیات بجا و مناسب به تصویر كشیده شوند، حتی اگر موقعیت های غیردراماتیك هم باشند باز می توانند تماشاگران را به شدت تحت تاثیر قرار دهند و آنچه را در لایه های زیرین فیلم جریان دارد، برایمان با مهارت هر چه تمام آشكار كنند.توجه كنید كه ما داریم درباره فیلمسازی حرف می زنیم كه در دهه های ۵۰ ، ،۶۰ ۷۰ و حتی ۸۰ فیلم های بزرگی را ساخته است.مجموعه آثار او واقعاً شگفت آورند. فیلم های برگمان و سبك كاری اش، فیلم به فیلم ساده تر شدند و او كوشید به تدریج همه مقولات دست و پا گیر و جزئیات غیرضروری آثارش را حذف كند و تنها به ضروریات بپردازد.به كار بردن شیوه فیلمسازی برگمان به مراتب آسان تر از بهره گیری از خود فیلم و تصاویر آثار او است. هیچ كس نمی تواند فیلمی همانند آثار او را بسازد. فیلم های او غیرقابل تقلیدند.
وودی آلن
كارگردان: آنی هال، هانا و خواهرانش، امتیاز نهایی
به خاطر ندارم كه فیلم های اولیه برگمان را دیده باشم. من «تابستان با مونیكا» را دیدم كه واقعاً بی نظیر و فوق العاده جذاب بود. بعد «شب برهنه» را تماشا كردم، فیلمی كه كاملاً مرا مسحور كرد. «شب برهنه» اثر بزرگ و حیرت آوری بود و بعد از این در آمریكا با هجوم آثار برگمان روبه رو شدیم. ابتدا «توت فرنگی های وحشی»، سپس «مهر هفتم»، بعد از آن «ساحر». و خب در اینجا _ آمریكا _ او بین دوستداران فیلم های هنری شهرت فراوانی پیدا كرد. این قضیه به دهه ۵۰ برمی گردد. شیوه فیلمسازی برگمان با «تابستان با مونیكا» برای من برجسته شد. پیش از آن فیلم آثار او شبیه فیلم های آمریكایی خیلی خوب بودند، اما به نظر می رسید كه «مونیكا» در مجموعه فیلم های او یك نقطه عطف باشد و بعد از آن سینمای برگمان به سمت پیدایش و تجلی یك سبك شاعرانه فوق العاده درخشان سوق پیدا كرد. برگمان زمانی كه از دنیای بیرون فاصله گرفت و علاقه و توجهش را به «درون» معطوف كرد، توانست با درایت، توانمندی و زیبایی هر چه تمام و با بسط و پردازش یك گرامر سینمایی خاص خودش به تشریح و بیان این تعارضات و تنش های درونی دست بزند. یكی از اجزای دستور زبان سینمایی او كلوزآپ بود. او در فیلم هایش طوری از كلوزآپ استفاده می كرد كه تا پیش از آن هیچ كس اینگونه این تكنیك را به كار نبرده بود. كلوزآپ هایی ایستا، سرشار از سكون و سكوت، فوق العاده نزدیك به چهره ها و بی اندازه طولانی. تاثیر آنها بی اندازه مبهوت كننده و شگفت آور بود، چرا كه با نبوغ برگمان گره خورده بودند. من تا قبل از كارگردانی «منهتن» با او ارتباطی نداشتم. یادم می آید آن زمان با هم گفت وگویی بسیار طولانی انجام دادیم كه فوق العاده مفرح و دلپذیر بود. واقعاً حیرت زده شدم، وقتی فهمیدم هر دوی ما دقیقاً دچار مشكلات و مصائب مبتذل یكسانی بوده ایم. او به من گفت وقتی فیلمی از او به نمایش درمی آید، دست اندركاران تهیه فیلم بلافاصله با او تماس می گیرند و گزارش می دهند كه «خب خدا را شكر در اولین نمایش، سالن پر پر بود، پیش بینی می كنیم كه این فیلم تو بیشتر از قبلی ها فروش كنه» و خب این مسئله عیناً برای من هم اتفاق افتاده. ابتدا همه پیش بینی ها درست است ولی بعد از پنج روز همه آرزوها بر باد می رود. راستش را بخواهید اصلاً دوست ندارم به وضعیت فیلمسازان هم نسلم دچار شوم، آنها هر چند سال یك بار فیلمی می سازند و این مسئله به یك اتفاق بزرگ تبدیل می شود. به همین دلیل است كه همیشه برگمان را ستوده ام، او در كمال سكوت و بی خبری محض در جزیره اش فیلم های كوچك و جمع و جوری می سازد و آنها را به نمایش درمی آورد و بعد ساخت پروژه دیگری را از سر می گیرد. ببینید تنها خود فیلمسازی برای او اهمیت دارد، نه موفقیت یا شكست اثر و نه فروش فیلم یا نظر مساعد منتقدان.برگمان پسری داشت كه پیش از رفع كدورت ها با پدرش، از دنیا رفته بود و «سارا باند» از این نظر به یك اتوبیوگرافی شبیه است. این ضایعه برای برگمان شدیداً اسفبار و دردآوربود. احتمالاً پس از تماشای «سارا باند» به این فكر می افتید كه این اثر، تمام درددل ها و حرف هایی بوده كه برگمان می خواسته به زبان بیاورد. جملاتی مثل «دوستت دارم»، «به فكرت هستم» و...
لیو اولمان
بازیگر: پرسونا، فریادها و نجواها، سارا باند
برگمان پسری داشت كه پیش از رفع كدورت ها با پدرش، از دنیا رفته بود و «سارا باند» از این نظر به یك اتوبیوگرافی شبیه است. این ضایعه برای برگمان شدیداً اسفبار و دردآوربود. احتمالاً پس از تماشای «سارا باند» به این فكر می افتید كه این اثر، تمام درددل ها و حرف هایی بوده كه برگمان می خواسته به زبان بیاورد. جملاتی مثل «دوستت دارم»، «به فكرت هستم» و... اما با این حال، فضای فیلم به گونه ای است كه انگار تمام شخصیت ها از حرف زدن ناتوانند و خب به نظرم این اتفاق به معنی واقعی كلمه جسورانه است. برگمان این فیلم را تصویر تمام عیاری از خود می داند. او می گوید: «سارا باند» موسیقی من است و بارها و بارها آن را خواهم نواخت. من همچنین اطمینان دارم بخش عمده ای از فیلم به همسر برگمان- اینگریدوان روزن كه ده سال پیش فوت كرد- مربوط است. و فكر می كنم در كنار همه اینها «سارا باند» می خواهد بر این نكته تاكید كند كه آسان ترین راه عشق ورزیدن برای گروهی از مردم، دوست داشتن كسی است كه او را از دست داده اند و دیگر در كنارشان حضور ندارد. در ضمن باید اشاره كنم زن مرده درون فیلم اینگرید نیست. اینگرید همان بانویی است كه با لباس مبدل مشغول به كار است. وقتی فیلمبرداری «سارا باند» به پایان رسید، برگمان از همه ما خداحافظی كرد و به جزیره اش رفت.این ماجرا به دو سال پیش برمی گردد. او در آنجا به معنی واقعی كلمه تنها زندگی می كند.ماه گذشته چند روزی پیش او رفتم. بعضی از فرزندانش تابستان ها به آنجا سفر می كنند. با این حال كسی به ملاقات او نمی رود. او در جزیره اش موسیقی گوش می دهد و كتاب می خواند. سی سال پیش در «صحنه هایی از یك ازدواج» با همدیگر همكاری كردیم. بخشی از فیلم در اصطبلی می گذشت كه او آن را به یك استودیو تبدیل كرد و حالا پس از سی سال آنجا یك سینما است.او تمام فیلم هایی را كه برایش می فرستند در آنجا نگه می دارد. آنجا می نشیند و برای یكی از زن هایی كه از گاوها و اسب ها نگهداری می كند فیلم نمایش می دهد؛ تمام فیلم های جدیدی كه فكرش را می كنید. او از تمامی فیلم های روز دنیا خبر دارد. زمانی كه مشغول كارگردانی فیلم «بی ایمان» بودم، به همراه ارلاند یوزفسن یك فیلم تفریحی ساختیم درباره شخصیت هایمان در «صحنه هایی از یك ازدواج». ما فیلم را برای برگمان فرستادیم و حالا فكر می كنم همان فیلم باعث شد تا او به خلق دوباره همان شخصیت ها مشتاق شود.
با همه این حرف ها «سارا باند» سی سال بعد «صحنه هایی از یك ازدواج» نیست و فكر هم نمی كنم كه برآمده از «بی ایمان» باشد. «بی ایمان» فیلم مهربان تر و بخشنده تری است. در «سارا باند» از عفو و بخشش خبری نیست.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست