جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دوره تجدد, دوره ورود عقل نقاد


دوره تجدد, دوره ورود عقل نقاد

شیوه های زیستی كه با مدرنیته پا به عرصه حیات گذاشتند به نحوی غیرمترقبه ما را از تمام انواع نظم اجتماعی سنتی دور ساخته اند دگرگونی ها و تحولات مستمر در مدرنیته هم با لحاظ برون گستری و هم به لحاظ درون گستری خود به مراتب عمیق تر از اكثر انواع خصوصیات متحول دوران پیشین هستند

تجدد به‌ عنوان‌ یكی‌ از فرآیندهای‌ مهم‌ تغییر اجتماعی‌، عناصر و ویژگی‌هایی‌ را در خود دارد كه‌ تمامی‌ آنها مقوم‌ تغییر اجتماعی‌ بوده‌اند. تغییراتی‌ كه‌ برخوردار از پیامدهای‌ مثبت‌ و منفی‌ قابل‌ توجهی‌ هستند. عناصری‌ چون‌ عقل‌گرایی‌، اومانیسم‌، لیبرالیسم‌، فردگرایی‌ برابری‌، كارگزاری‌ تاریخی‌ انسان‌، داعیه‌ معرفت‌ انسان‌ و اصل‌ ترقی‌ و پیشرفت‌ بی‌حد و حصر عناصر و اجزای‌ پروژه‌ انقلابی‌ و بنیان‌ برافكن‌ تجدد را تشكیل‌ می‌دهند.

دیگر ویژگی‌ مهم‌ تجدد نقد است‌ كه‌ در كنار و به‌ عبارتی‌ در متن‌ فرآیند عقل‌گرایی‌ آن‌ قرار دارد كه‌ پیوسته‌ صورت‌ و محتوای‌ آن‌ را دگرگون‌ می‌سازد. در دوره‌ تجدد عقل‌ نقاد وارد عرصه‌ كار شد و نه‌ تنها دین‌، سنت‌، اخلاق‌، زبان‌ و علم‌ را مورد نقادی‌ قرار داد بلكه‌ خودش‌ را هم‌ مورد نقادی‌ قرار داد.

جامعه‌ متجدد جامعه‌یی‌ است‌ كه‌ در آن‌ تغییر به‌ صورت‌ بی‌وقفه‌ جریان‌ دارد. جامعه‌یی‌ است‌ كه‌ بطور پیوسته‌ به‌ بازسازی‌ خود می‌پردازد و پویایی‌ ذاتی‌ در سرشت‌ آن‌ قرار دارد. در نتیجه‌ جامعه‌یی‌ خود ساخته‌، خود سامان‌ و خودآگاه‌ است‌. چنین‌ جامعه‌یی‌ برخوردار از پویایی‌ ساختارها، نهادها و هنجارها است‌ و بطور مداوم‌ به‌ نقد و باز تولید خود می‌پردازد. به‌ اعتقاد «باومن‌» تجدد را باید عنصری‌ توصیف‌ كرد كه‌ خصیصه‌ بارز آن‌ دگرگونی‌ است‌. عصری‌ كه‌ خود به‌ این‌ خصیصه‌ واقف‌ است‌. عصری‌ كه‌ قوانین‌ و ساخته‌ های‌ مادی‌ و معنوی‌ و معرفت‌ و معتقدات‌ خویش‌ را اموری‌ موقت‌ می‌شمارد كه‌ فقط‌ تا اطلاع‌ بعدی‌ معتبر است‌ و از آن‌ پس‌ باید از درجه‌ اعتبار ساقط‌ دانسته‌ شود و جایش‌ را به‌ قوانین‌ و دستاوردها و شناخت‌ها و باورهای‌ بهتر و نوتر بسپارد. به‌ سخن‌ دیگر مدرنیته‌ عصری‌ آگاه‌ از تاریخیت‌ خویش‌ است‌ كه‌ نهادهای‌ انسانی‌ را ساخته‌ خود آدمی‌ و اصلاح‌ شدنی‌ می‌داند.

نقد تاریخیت‌ و جبرگرایی‌ تاریخی‌ و توجه‌ به‌ عاملیت‌ انسانی‌ در دوره‌ تجدد موجب‌ طرح‌ این‌ ایده‌ شده‌ است‌ كه‌ راز تحرك‌ و پویایی‌ جهان‌ جدید در آزاد شدن‌ فعالیت‌ آدمی‌ از زنجیر رسم‌، سنت‌ و تعهدهای‌ جماعت‌های‌ هم‌ زیست‌ و تبعیت‌ آن‌ از ملاك‌های‌ كارآمدی‌ در انجام‌ كارها دانسته‌ شود.

به‌ اعتقاد «تورن‌» تجدد نشر پیامدهای‌ فعالیت‌ عقلی‌، علمی‌، فنی‌ و اداری‌ است‌. تجدد هر گونه‌ غایت‌گرایی‌ را به‌ كنار می‌نهد و باورهای‌ دینی‌ را با ارفاق‌ به‌ درون‌ زندگی‌ شخصی‌ تبعید می‌كند.

تجدد مبتنی‌ بر ارایه‌ تصویری‌ عقلانی‌ از جهان‌ طبیعی‌ و انسانی‌ است‌. «مارشال‌ برمن‌» در اثر معروفش‌ «تجربه‌ مدرنیته‌» دوره‌ و جامعه‌ مدرن‌ را به‌ صورت‌ زیر به‌ تصویر می‌كشد:

«مدرن‌ بودن‌ یعنی‌ تعلق‌ داشتن‌ به‌ محیطی‌ كه‌ ماجرا، قدرت‌، شادی‌، رشد و دگرگونی‌ خود و جهان‌ را به‌ ما وعده‌ می‌دهد و در عین‌ حال‌ ما را با تهدید نابودی‌ و تخریب‌ همه‌ آنچه‌ داریم‌، همه‌ آنچه‌ می‌دانیم‌ و همه‌ آنچه‌ هستیم‌، روبرو می‌سازد. محیط‌ها و تجارب‌ مدرن‌، تمامی‌ مرزهای‌ جغرافیایی‌ و قومی‌، طبقاتی‌، ملی‌، دینی‌ و ایدئولوژیكی‌ را در می‌نوردند. در این‌ معنا می‌توان‌ گفت‌ مدرنیته‌ كل‌ نوع‌ بشر را وحدت‌ می‌بخشد. اما این‌ وحدتی‌ معما وار و تناقض‌ آمیز است‌. وحدتی‌ مبتنی‌ بر تفرقه‌. این‌ وحدت‌ همه‌ را به‌ درون‌ گردابی‌ از فروپاشی‌ و تجدید حیاتی‌ مستمر می‌افكند. گرداب‌ مبارزه‌ و تناقض‌، ابهام‌ و عذاب‌، مدرن‌ بودن‌ یعنی‌ تعلق‌ داشتن‌ به‌ جهانی‌ كه‌ در آن‌ به‌ قول‌ ماركس‌، هر آن‌ چه‌ سخت‌ و استوار است‌، دود می‌شود و به‌ هوا می‌رود.

به‌ اعتقاد «آنتونی‌ گیدنز» شیوه‌های‌ زیستی‌ كه‌ با مدرنیته‌ پا به‌ عرصه‌ حیات‌ گذاشتند به‌ نحوی‌ غیرمترقبه‌ ما را از تمام‌ انواع‌ نظم‌ اجتماعی‌ سنتی‌ دور ساخته‌اند. دگرگونی‌ها و تحولات‌ مستمر در مدرنیته‌ هم‌ با لحاظ‌ برون‌ گستری‌ و هم‌ به‌ لحاظ‌ درون‌ گستری‌ خود به‌ مراتب‌ عمیق‌تر از اكثر انواع‌ خصوصیات‌ متحول‌ دوران‌ پیشین‌ هستند.