جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دین و دولت در اندیشه بازرگان


دین و دولت در اندیشه بازرگان

بازرگان تا چند سال پیش از مرگش رویکرد حداکثری به دین داشت و در چند سال اخیر به رویکرد حداقلی گرایید و هدف دین را منحصر در خدا و آخرت دانست

بازرگان تا چند سال پیش از مرگش رویکرد حداکثری به دین داشت و در چند سال اخیر به رویکرد حداقلی گرایید و هدف دین را منحصر در خدا و آخرت دانست. افراط و تفریط در اندیشه او ریشه در نگرش پراگماتیستی [ فایده‏گرایی‏] او نسبت به دین و موضع تدافعی او برای توانمند نشان دادن دین در مقابل منکران دین یا مدعیان ناکارآمدی دین در دوران جدید بوده است.

● مقدمه

رویکرد مرحوم بازرگان به دین را می‏باید به دو مرحله تقسیم کرد: مرحله رویکرد حداکثری به دین و مرحله رویکرد حداقلی به دین.

مرحله اول همزمان با انتشار اولین کتاب‏های جدی بازرگان از سال۱۳۲۱ به بعد آغاز و تا چند سال پیش از مرگ او به طول انجامید. در این مرحله، او دیدی جامع‏نگر به دین داشته و پیوسته در تلاش بود تا در آثار مختلف خویش این نکته را به خوانندگان تفهیم کند که دین اسلام حاوی تمام مسائل ریز و درشت زندگی این دنیا و آن دنیای ماست؛ در حالی‏که ادیان پیشین چنین نبوده‏اند. البته در همین دوره اول، گرایش‏های کمابیش سکولار و تلقی‏های درون‏گرایانه و فردی از دین نیز در آثار او به چشم می‏خورد. برای مثال، در کتاب راه طی‏شده وی معتقد است که: «اصولا دین یک امر درونی و دلبسته انسان است؛ در حالی‏که علم یک عارضه سطحی و مشهود خارجی است» و در همان‏جا اهداف اصلی بعثت انبیا را در سه زمینه خلاصه می‏کند:

۱) دنیا را خدایی است واحد؛

۲) بشر مقید به وظایف و آدابی می‏باشد؛

۳) پس از مرگ، بهشت و جهنمی در کار است.» [نیز رک.: مقاله «خرد در اجتماع» ] اما در مجموع، وجه غالب تفکر دینی بازرگان در دوره نخست حیات فکری، رویکردی حداکثری و جامع‏نگر به دین است؛ خصوصا از زمانی که ایشان وارد مبارزات سیاسی شده و به زندان قصر (۱۳۴۶ - ۱۳۴۲) منتقل شد، این نگرش در او تقویت شد و در همین سال‏ها بود که کتاب بعثت و ایدئولوژی (۱۳۴۳) را تألیف نمود. به گفته خود او انگیزه نوشتن این کتاب آن است که: «نشان داده شود چگونه می‏توان از قرآن و سنت جواب مسائل اجتماعی و سیاسی و آنچه را که احزاب به عنوان ایدئولوژی عرضه می‏نمایند، استخراج و ارائه نمود.»

اما مرحوم بازرگان در اواخر عمر خویش یک تجدید نظر اساسی در آرای خویش به عمل آورد و در سخنرانی سال۷۱ در انجمن اسلامی مهندسین تحت عنوان «خدا و آخرت، هدف بعثت انبیا» ، به انتقاد شدید از اندیشه «دین برای دنیا» و «دین برای دنیایی بهتر» پرداخت و برخلاف سابق، یک نگاه حداقلی از دین ارائه داد. ایشان در همین سخنرانی ابراز می‏دارد: «ابلاغ پیام‏ها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیلی دنیا در سطح مردم، دور از شأن خدای خالق انسان و جهان است و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس‏ها، پاستورها و گاندی‏ها یا جمشید و بزرگمهر و حمورابی است.» در حالی‏که سال‏ها قبل، او متذکر شده بود که: «اگر دین سیاست را در اختیار و امر خود نگیرد، سیاست دین را مضمحل خواهد کرد، یا در سلطه اقتدار خود خواهد گرفت» و نیز گفته بود: «در اسلام، از قدم اول، ایمان و عمل توأم بوده است و دین و سیاست (به معنای اداره ملت) پا به پای هم پیش رفت و قرآن و سنت سرشار از آیات و اعمال مربوط به امور اجتماع و حکومت هستند.» در مقابل، در سخنرانی آخر خویش بارها به جدایی دین از سیاست و حکومت اشاره نمود و از جمله گفت: «حکومت و سیاست یا اداره مملکت و ملت، از دیدگاه دیانت و بعثت پیامبران تفاوت اصولی با سایر مسائل و مشاغل زندگی ندارد و... همان‏طور که اسلام و پیامبران به ما درس آشپزی و باغ‏داری و چوپانی و خانه‏داری نداده و به خودمان واگذار کرده‏اند تا با استفاده از عقل و تجربه و تعلیمات و با رعایت پاره‏ای از احکام حلال و حرام شرعی، آنها را انجام دهیم، امور اقتصاد و مدیریت و سیاست هم به عهده خودمان می‏باشد ....»

به نظر می‏رسد که مرحوم بازرگان در سال‏هایی که مشغول تدوین دیدگاه حداکثری خود نسبت به دین بود، با توجه به شرایط خاص آن دوره (به‏خصوص دوره دین‏گریزی بسیاری از نسل جوان و تحصیل‏کردگان)، بیش از همه چیز دغدغه نشان دادن جنبه فایده‏رسانی دین در امور زندگی مادی را داشته است تا نشان دهد که دین حقیقتا تمام مسائل زندگی را در خود دارد که این امر تا حدود زیادی تحت تأثیر مکتب پراگماتیستی امثال جان دیویی و... بوده است که بازرگان تا حدودی با آن آشنا بود. در واقع، بازرگان و دیگر روشنفکرانی که به صورت تدافعی خواهان توانا ساختن معرفت دینی در برابر معارف دیگر بودند و در پی ایدئولوژیک کردن دین عمل می‏کردند، در دوره ذهنی رمانتیک‏واری می‏زیستند که بیشتر بر احساس و حرکت و فایده‏دهی امور تکیه داشتند تا اصل معرفت و جایگاه واقعی امور. آنها قبل از هر چیز باید انتظار خویش از دین و فلسفه دین را مطرح می‏کردند و از منظر برون‏دینی به قضایا می‏پرداختند و سپس رویکرد درون‏دینی را مورد بررسی قرار می‏دادند و از این رو بود که بازرگان در هر دو برهه زمانی به افراط گرایید.(۱)

● اشاره‏

نویسنده محترم در تصویر دیدگاه مهندس بازرگان در طول حیات فکری خویش به نکات مهمی اشاره کرده و چرخش در نظریه او را به خوبی معرفی و تحلیل نموده است. مخصوصا به درستی نشان داده است که تفکر سکولار در افکار گذشته بازرگان نیز رسوخ داشته و آنچه او در باب پیوند دین و سیاست در سال‏های پیش از انقلاب مطرح کرده است، در واقع بیش از آنکه جنبه علمی و معرفتی داشته باشد، جنبه سیاسی و انفعالی داشته است. چنان‏که نویسنده نیز تصریح کرده است، مرحوم بازرگان و اغلب روشنفکران دینی، بن‏مایه‏های فکری خویش را از فرهنگ علمی و فلسفی غرب برگرفته‏اند و بدیهی است که چنین پایه‏های فکری‏ای سرانجام جز پذیرش سکولاریسم و لیبرالیسم راهی در پیش ندارد.

نویسنده علی‏رغم آنکه نشان می‏دهد که دیدگاه بازرگان در هر دو مرحله ریشه در اندیشه‏های فلسفی و اخلاقی غرب دارد، اما در مقام چاره‏اندیشی به روشنفکران دینی پیشنهاد می‏کند که: «آنها قبل از هر چیز باید انتظار خویش از دین و فلسفه دین را مطرح می‏کردند و از منظر برون‏دینی به قضایا می‏پرداختند.» چنان‏که پیداست، خطای امثال بازرگان، حتی بنابر تحلیل نویسنده، ناشی از این است که آنان بدون توجه به درون‏مایه‏های دین و وحی الهی، از منظر بیرونی به دین نگریسته‏اند و اندیشه‏های بیگانه از حقیقت دین را بر معارف وحیانی تحمیل کرده‏اند. دکتر سروش نیز معتقد است که اشتباه مهندس بازرگان در این است که از روش درون‏دینی در اثبات مدعای خویش بهره گرفته است. به نظر می‏رسد که نویسنده در این پیشنهاد خویش از نقد دکتر سروش به مهندس بازرگان متأثر شده و بدون توجه به تفاوت پایگاه انتقادی خود از پایگاه فکری سروش، همان سخن را در اینجا تکرار کرده‏است. جا داشت نویسنده از مباحث خویش چنین نتیجه می‏گرفت که روشنفکران دینی، برای دریافت درست دین و پرهیز از افراط و تفریط بایسته است که به دور از پیش‏فرض‏ها و فضاهای سیاسی و فرهنگی، حقیقتا به متون دینی بازگردند و آب را از سرچشمه بنوشند.

علی عظیمی نژادان

(۱) نویسنده، در قسمت پایانی مقاله به رابطه دین، آزادی و دموکراسی از دیدگاه بازرگان پرداخته و نشان داده است که وی اولا تنها به دموکراسی منفی نظر داشته؛ نه دموکراسی مثبت و ثانیا دموکراسی را به معنای سنتی آن‏که «حکومت اکثریت» است معنا کرده؛ نه دموکراسی رقابتی و نخبه‏گرا و ثالثا در تطبیق دموکراسی بر آیات قرآن به خطا رفته است. به دلیل کامل نبودن این بحث در مقاله، از تلخیص آن چشم‏پوشی شد.