پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

بازیکنی ​که بازیگر شد


بازیکنی ​که بازیگر شد

نگاهی به سریال «پژمان» که این روزها از شبکه سه سیما در حال پخش است

پرداختن به افراد مشهور و به تصویر کشیدن زندگی آنها همیشه جزو سوژه‌های مورد علاقه نویسندگان و برنامه‌سازان بوده است. از طرف دیگر، برای مردم نیز که همیشه ستاره مورد علاقه خود را در یک موقعیت رسمی و از پایین به بالا می‌دیدند سرک کشیدن به زندگی خصوصی و آشنایی با پشت پرده زندگیشان همواره جذاب است. این ستاره‌ها که عموما هنرپیشه یا ورزشکار هستند در همه جای دنیا مورد توجه بوده و به دلیل همان جذابیتی که گفته شد، اعمال، گفتار و عکس‌العمل‌هایشان بشدت زیر ذره‌بین است و خوراک خبری رسانه‌های زرد را تامین می‌کند.

تاکنون سریال‌های گوناگونی با محوریت ورزشکاران در سیما ساخته شده که تقریبا بیشتر آنها فوتبال و حواشی‌اش را دستمایه کار خود قرار داده و بعضا از حضور چند فوتبالیست مطرح نیز برای جذب مخاطبان بیشتر بهره برده‌اند. سریال‌هایی مانند «زیر آسمان شهر»، «مرد هزار چهره»، «در مسیر زاینده‌رود» و «سه پنج دو» که دو مورد آخر یکی در قالب ملودرام و دیگری طنز، به صورت جدی‌تر زندگی یک فوتبالیست مشهور را به تصویر کشیدند.

این روزها هم شبکه سه، «پژمان» را روی آنتن فرستاده است؛ سریالی که قرار بود در تعطیلات نوروز امسال پخش شود، اما این اتفاق نیفتاد تا پژمان به عنوان نخستین سریال پاییزی این شبکه، در کنداکتور جا بگیرد. پژمان ماجرای فوتبالیستی است که برای چهارمین فصل متوالی با وجود تلاش فراوان، موفق نشده تیمی برای خود دست و پا کند. او بتدریج وارد دورانی می‌شود که مردم در کوچه و خیابان کمتر او را می شناسند. پژمان که هنوز در حال و هوای ستاره بودن است نمی‌خواهد بپذیرد عمر فوتبالی‌اش به پایان رسیده است. از طرفی شرایط مالی نامساعدش وی را مجبور می‌کند قید زندگی لوکس و پرخرج را بزند و پس از سال‌ها، دوباره به سمت خانواده‌اش برود.

وجه متمایز پژمان نسبت به سریال‌های مشابه، واقعگرایی آن است. نویسندگان از زندگی واقعی پژمان جمشیدی، بازیکن سابق تیم ملی و پرسپولیس الهام گرفته و قصه را مطابق آنچه برای فوتبالیست‌های پا به سن بازنشستگی گذاشته در حرفه‌شان اتفاق می‌افتد، نوشته‌اند. چنانچه پژمان جمشیدی خود نیز در مصاحبه‌ای اظهار کرده است: «من مثل خیلی‌های دیگر، رسیدن به آخر خط را به چشم دیده‌ام... بخواهی یا نخواهی دوره‌ات تمام می‌شود. در نهایت باید خاطراتت را قاب کنی بزنی به دیوار. روزهای فراموشی خیلی زود از راه می‌رسد. این کابوس همه ماست. فوتبالیست‌های دیروز، امروز و البته فردا.»

خلق صحنه‌های خنده‌دار در موقعیت‌های کاملا جدی، شوخی با پدیده‌های ناهنجار اجتماعی و تکرار تکیه‌کلام‌ها که جزو سبک کاری برادران قاسمخانی است در پژمان هم به وفور یافت می شود یا مثلا شوخی با فیلم اسکار گرفته «جدایی نادر از سیمین» که در آن سکانس غم‌آلود، پیمان معادی بدن پدرش را می‌شوید و گریه می‌کند، پژمان نیز همین کار را تکرار می کند، اما می‌گوید گریه‌اش به خاطر رفتن کف شامپو در چشمانش است! یا استفاده از روان‌شناسی که وامدار سریال «ساختمان پزشکان» است و پیش از این در مجموعه «دزد و پلیس» هم استفاده شده بود. در پژمان، بازیگر اصلی را نزد روان‌شناس می‌فرستند تا از این طریق قصه را جلو ببرند و جالب اینجاست که روان‌شناس ـ بهنام تشکر ـ همان روان‌شناس ساختمان پزشکان است که در اینجا فقط صدایش حضور دارد.

تکرار بعضی شوخی‌ها در این سریال بی‌مزه به نظر می‌رسد و انتقاداتی بر آن وارد است. پیمان قاسمخانی همان ادا اطوارهایی که در «سن پترزبورگ» مقابل بازیگر مقابلش بهاره رهنما نشان می‌داد به کاراکتر پژمان انتقال داده تا به اصطلاح جلوی نامزدش هنرنمایی کند! با این تفاوت که آنجا موش می‌شد ولی اینجا صدای گربه در‌می‌آورد! همچنین اصرار بر اینکه پژمان آدمی خودخواه، حواس‌پرت و بی‌سواد است (مثلا هیچ وقت نمی‌تواند صفرهای جلوی اعداد را درست بشمارد) باعث شده بعضی همکارانش مثل کریمی و نکیسا موضع بگیرند که در این سریال به فوتبالیست‌ها توهین شده است.

و اما پدیده این سریال بدون شک خود پژمان جمشیدی است که در قامت یک بازیگر حرفه‌ای و کاربلد ظاهر شده و علاوه بر این‌که جلوی سایر همبازیانش کم نمی‌آورد، بلکه در جاهایی از آنها جلو هم می‌زند. البته بی‌انصافی است که این بازی خوب را فقط به سروش صحت و یاری برادران قاسمخانی ربط بدهیم و استعداد ذاتی جمشیدی را نادیده بگیریم. او اینقدر راحت و روان بازی کرده که قطعا اگر بخواهد در آینده هم بازیگری را به طور جدی ادامه بدهد، با پیشنهادهای زیادی مواجه خواهد شد.

جمشید خاوری