یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آدم و حوا


آدم و حوا

● از آدم تا خاتم
به دنبال آفرینش آسمانها و زمین و ستارگان و کوه‌ها و فرشتگان و سایر موجودات. جای آدم و ذریه‌اش خالی بود. بر این اساس، خداوند اراده فرمود تا سرآمد مخلوقات و اشرف …

از آدم تا خاتم

به دنبال آفرینش آسمانها و زمین و ستارگان و کوه‌ها و فرشتگان و سایر موجودات. جای آدم و ذریه‌اش خالی بود. بر این اساس، خداوند اراده فرمود تا سرآمد مخلوقات و اشرف آنها یعنی آدم را از عدم بیافریند و هستی را با او معنا بخشد و او را جانشین خویش گرداند. زیرا پیش از آن، خلافت خود را بر آسمانها و زمین و کوهساران عرضه فرموده بود و آنان از پذیرش آن سرباز زده بودند و اینک اراده فرمود که این امانت را بر دوش آدم نهد.

آنگاه فرشتگان را خطاب کرده و چنین فرمود: من مخلوق تازه‌ای در زمین خواهم آفرید که خلیفه من باشد. فرشتگان در مرحله نخست عرضه داشتند: پروردگارا، با دانشی که به ما عطا فرموده‌ای، آگاهی داریم که کسی را در زمین مستقر می‌سازی که تباهی خواهد کرد و خون‌ها خواهد ریخت؛ در حالی که ما تسبیح گوی و تقدیس کننده تو هستیم. خداوند در پاسخ فرشتگان این چنین فرمود: شما از راز این آفرینش بی‌خبرید من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. (سوره بقره آیه ۳۰)

فرشتگان عذرخواهی کردند و در مقام تنزیه حق تعالی برآمدند و به همین منظور اظهار داشتند: پروردگارا! تو منزهی و ما جز آنچه تو تعلیممان کرده‌ای علمی نداریم و به راستی تو دانا و فرزانه‌ای. (سوره بقره آیه ۳۲)

به اراده الهی، پس از این گفت‌وگوی اجمالی میان خداوند و ملائکه، خلقت آدم آغاز شد، اندک اندک، گل آدم شکل گرفت و اندام به گونه‌ای موزون فراهم شد، سپس از گل بازمانده از دنده زیرین آدم، همسرش حوا نیز فراهم گردید. (تفسیر المیزان ج۱)

سرانجام آن لحظه بزرگ، در رسید و خداوند، از روح ربوبی خویش در آدم و حوا دمید. آن دو که تا لحظه‌ای پیش، دو تندیس همگون اما بی‌روح و ساکن بودند اینک پلک‌هایشان به هم می‌خورد و سینه‌هایشان هوا را به درون خویش می‌کشد و اندام‌هایشان به حرکت و قلب‌هایشان به طپش می‌آید.

خداوند دانش تمام اسماء را در حیطه کائنات به آدم آموخت و به فرشتگان فرمود: اینک همه بر آدم سجده برید. به فرمان حق، همه فرشتگان الهی، یکباره در سراسر آسمانها و همه جا، در برابر آدم به سجده درآمدند الا شیطان – ابلیس- که از سر غرور و خودبینی و کبر و این که می‌گفت من از آتش آفریده شدم و از آدم برترم، بر آدم سجده نکرد و از جایگاه و مقام آسمانی‌اش پائین آمد و در زمره فرومایگان قرار گرفت...

آنگاه خداوند مهربان، به آدم دستور داد به همراه همسرش در بهشت، سکنی گزیند و ایشان را از مکر شیطان برحذر داشت و از پذیرفتن سخنش نهی فرمود. از طرفی شیطان که خود را در آتش قهر الهی یافت و دانست که دیگر راه نجاتی نیست، از خداوند درخواست مهلت کرد آن هم تا روز واپسین... و خداوند هم به او مهلت داد... و شیطان هم قسم خورد که بر سر راه مستقیم خدا به کمین آدم و ذریه‌اش بنشیند و به خداوند قول داد که تو بیشتر آنان را – یعنی آدم و فرزندانش- سپاسگزار نخواهی یافت...

و اما آدم و حوا در بهشت، روزگارانی در آغوش سعادت به سر بردند. چشمه‌ساران، دریاچه‌ها، آبگیرها، کوه‌ها، تپه‌ها، جنگل‌ها، باغها و میوه‌ها و خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های فراوان به همراه هوای پاک و ملایم و لطیف و عطرآگین بهشت آن دو را مجذوب خویش ساخته بود. ولی این کامیابی مانند خاری در دل و چشم شیطان می‌خلید و او دست به کار شد...

در لباس ناصحی دلسوز وارد میدان شد و قصه آن گیاه ممنوع – سنبله گندم- که چه با آدم و حوا کرد!؟ گفت: من خیرخواه شما هستم، می‌خواهم گیاهی را به شما نشان دهم که اگر از آن بخورید جاودان خواهید بود و هرگز پیر نخواهید شد و نخواهید مرد و همیشه در بهشت خواهید ماند.

و بس است... پس از آن همه وسوسه، بالاخره شیطان آن دو را به لغزش انداخت و دستشان را به میوه آن درخت آلوده ساخت و همین عمل باعث شد تا آن دو از نعمت‌های بهشتی و سکونت در آن محروم گردند.

آنها گفتند: خداوندا! به خود ستم کردیم و اگر تو بر ما نبخشایی و مشمول رحمت خویش نسازی از زیانکاران خواهیم بود. (سوره اعراف آیه۲۳) اما دیگر کار از کار گذشته بود و دستور هبوط به زمین صادر شد.

پس آن گاه توفانی برخاست، همه جا تاریک شد و صداهای مهیب در همه جا طنین افکند. لحظاتی بعد، آدم و حوا هر یک خود را در بیابانی خشک و بی‌آب در زیر آفتابی سوزان یافتند.

آنان دانستند که دیگر رفاه و نعیم بهشت به پایان آمده است و هرکس در هر کردار و هر حرکت و هر انتخاب، اگر در سوی خدا قرار گرفت رسته است و اگر از یاد خدا و رضای او اعراض کرد و روی برگرداند، به شیطان وابسته است. آدمی در انتخاب راه خویش مختار، ولی باید بداند که در همان حال مسئول است.