سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
کشف ضمیر ناخودآگاه فیلسوف
امروزه دانشهای مختلفی وجود دارند که میتوانند راه جدیدی را در مطالعات بگشایند؛ نشانهشناسی یکی از مهمترین این دانشهاست. نشانهشناسی فلسفی، بررسی نشانهشناختی زبان فلسفه است که میتواند تحول عظیمی را در این رشته ایجاد کند. در بررسی این موضوع به گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمینیا، رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پرداختیم که تحقیقات مفصلی در این باره انجام داده و با نگارش کتاب «بیولوژی نص» و «معناشناسی شناختی قرآن» نتایج تحقیقات خود را منتشر کرده است.
● برای ورود به بحث نشانهشناسی فلسفی و دستاوردهای آن در ابتدا لازم است نشانهشناسی را تعریف کنید؟
نشانهشناسی از دانشهایی است که در قرن بیستم استقلال پیدا کرد و به دست ۲ بنیانگذار متفاوت پایهریزی شد؛ یکی نشانهشناسی زبانی که توسط سوسور پایهگذاری شد و همزمان نشانهشناسی فلسفی است که همان نشانهشناسی پرس است و چارلز ساندرز پرس آن را پایهگذاری کرد. مباحث نشانهشناسی از مباحث دیرین و قدیمی است که سابقه بسیار دیرینهای دارد، اما در قرن بیستم این دانش به صورت یک دانش مستقل پیریزی شد. تعاریف مختلفی از نشانهشناسی وجود دارد، اما بهترین تعریف این است که نشانهشناسی دانشی است که در واقع از دلالت نشانهها در مقام ارتباط بحث میکند.
زمانی که بشر میخواهد با دیگران ارتباط برقرار کند نشانههایی را به کار میبرد، حال ممکن است این نشانهها تصویری، زبانی یا شکل دیگری داشته باشند. این نشانهها برای خودشان دلالتهایی دارد، نشانهشناسی از دلالتهای نشانهها بحث میکند، مسائلی مثل نشانهها درون ارتباط بشری چه دلالتهایی دارند و این دلالتها تابع نظم و قاعدهای هست یا نیست و چگونه میتوان این دلالتها را کشف کرد. برخی گفتهاند نشانهشناسی از نظامهای نشانهای بحث میکند، یعنی نظامهای دلالت، نظامهایی که در آنها نشانهها دلالتهایی دارند و این دلالتها به هم ارتباط دارد و همچنین نشانهشناسی از ارتباط دلالتهای نشانهها در درون یک نظام نشانهای بحث میکند.
بالاخره در این حد روشن است که نشانهشناسی از نشانه بحث میکند و دانشی است که دانش نشانههاست و از نشانهها بحث میکند، نشانه هم چیزی است که علامت یا دال بر چیز دیگری قرار گرفته است. به عنوان مثال وقتی یک تابلوی راهنمایی و رانندگی را میبینید این تابلو دلالتی دارد و معنایی را میرساند که خود نشانه است. این علامتی که در کنار جاده گذاشته است برای این است که دلالتی را برای مخاطبان خود تداعی کند و برساند. نشانهشناسی از دلالتهای همه نشانهها بحث میکند.
● نشانهشناسی فلسفی به چه معناست؟
نشانهشناسی فلسفی همان نشانهشناسی است که پرس آن را طراحی کرد. نشانهشناسی دانشی است که روش بهدست میدهد. هر جایی که نظامهای دلالی وجود دارد، یعنی نظامهایی از نشانهها وجود دارد که نشانهشناسی در آنجا کارایی دارد یعنی در یک متن مجموعهای از نشانههای مکتوب وجود دارد، نشانهشناسی میتواند در اینجا وارد عمل شود و از دلالتهای این نشانهها بحث کند. در علائم دیداری، تصویری مجموعهای از نشانهها وجود دارد. همه جا نشانهشناسی کارایی دارد، هر جایی که نشانه به معنای عام وجود دارد نشانهشناسی میتواند در آنجا حضور داشته باشد. آن وقت نشانهشناسی میتواند با دانشهای مختلفی سر و کار پیدا کند، مثلا نشانهشناسی میتواند به متن بپردازد و نشانهشناسی یک متن مانند متون دینی شود و در کتاب «بیولوژی نص» درباره نشانهشناسی متون دینی و ارتباط آن با معرفت دینی بحث کردم.
نشانهشناسی هم میتواند نشانهشناسی دینی و هم میتواند نشانهشناسی برخی دانشهای دیگر باشد مانند نشانهشناسی فلسفه یا تاریخ. نشانهشناسی تاریخ در واقع همان مباحث نشانهشناسی را در ارتباط با علم تاریخ مطرح میکند، اگر راجع به نشانهشناسی گزارشهای تاریخی باشد این سوالات مطرح میشود که گزارشهای تاریخی چه دلالتهایی دارد؟ و رفتارها و پدیدههای تاریخی که ثبت شده چه دلالتهایی دارد و آیا قوانین خاصی برای کشف دلالتهای اینها وجود دارد یا نه؟! نشانهشناسی فلسفه هم مشابه نشانهشناسی تاریخ است، نشانهشناسی فلسفه از نظامهای نشانهای فلسفی صحبت میکند شما اگر متون فلسفی را در نظر بگیرید؛ مثلا اشارات بوعلی یا اسفار مرحوم صدرا، اینها متون فلسفی هستند.
● اگر نگاه نشانهشناختی راجع به این متون انجام دهیم به چه نتایجی دست پیدا میکنیم؟
این یک نگاه درجه دوم نسبت به فلسفه است. همانطور که میتوانید از روش فلسفه صحبت کنید از دلالتهای نشانههای فلسفی هم میتوانید بحث کنید؛ مثلا این بحث را مطرح کنید که کلمه وجود در فلسفه ارسطویی چه دلالتی دارد. اصلا مجموعه فلسفه ارسطو یک نظام نشانهای است که نشانههای مختلفی دارد مثل وجود، علت، محرک اول و امثال اینها. بحث این است که اینها چه دلالتهایی دارد، آیا این دلالتها با هم مرتبط است یا نیست؟! همانطور که در مورد فلسفه سینوی هم میتوانید این سوال را مطرح کنید که مجموعه نشانههای فلسفی که ابنسینا به کار میبرد چه دلالتهایی دارند؟ و دلالتهای آنها چه ارتباطی دارد؟ آن وقت میتوانید این دو نظام فلسفی (ارسطویی و سینوی) را با هم مقایسه کنید که هر کدام یک نظام نشانهای هستند، نظام نشانهای به این معنا که هر کدام مجموعهای از نظام نشانهها را دارند که این نظام نشانهها دلالتهایی را دارد و دلالتهای اینها با هم ارتباط دارد و به هم پیوسته است؛ آن وقت میتوان انتقال از نظام نشانه فلسفه ارسطویی به نظام نشانهای فلسفه سینوی را بررسی کرد که این انتقال چگونه صورت گرفته است، آیا در دلالتهای این نشانهها تغییر و تحولاتی پیدا شده است یا نشده است، چه کار اساسی و نشانهشناختی در اینجا صورت گرفته است؛ این نگاه درجه دوم و عمیقی را نسبت به فلسفه میتواند بدهد.
بنابراین نشانهشناسی فلسفی یعنی مطالعه نشانهشناختی روی متون فلسفی؛ حال متن هم به معنای نشانهشناختی منظور است نه متن به معنای ادبی. هر چیزی که نوشته میشود مد نظر نیست متن یعنی نظامی از نشانهها؛ حال ممکن است شکل مکتوب یا گفتاری و... داشته باشد که متن ادبی را هم شامل میشود، هر فیلسوفی برای خودش یک نظام نشانهای دارد.
نشانهشناسی فلسفه در واقع از این نظامهای نشانهای بحث میکند، نظامهای نشانهای چه دلالتهایی دارند، اگر مثلا ۱۰ نظام نشانهای فلسفی وجود داشته باشد اینها با هم چه ارتباطی دارند؟ و چه تغییر و تحولاتی اینجا صورت گرفته است؟ آیا نظام نشانهای سینوی با نظام نشانهای فارابی یا ارسطویی تفاوت دارد یا ندارد؟ یا نظام نشانهای صدرایی با نظام نشانهای سینوی تفاوت دارد یا نه؟ همچنین راجع به فلاسفه غرب هم میتوان این سوالها را مطرح کرد. هگل برای خودش یک نظام نشانهای دارد این نشانهها برای خودش دارای دلالتهایی است. این دلالتها همان دلالتها را در نظام نشانهای فلسفه دیگر ندارد. وقتی هگل میگوید «وجود»، قطعا به همان معنایی که هایدگر میگوید نیست یا میان وجود کانت تفاوتهای زیادی وجود دارد چون هر فیلسوفی برای خودش دارای سیستم نشانهای و نظامی است که مجموعهای از نشانهها را به کار میبرد، این نشانهها دلالتهایشان به هم پیوسته است، اگر یک نشانه در نظام نشانهای دیگری به کار رفته دلالتش هم تا حدی تغییر میکند.
● آیا منظور شما از نشانه و دلالت نشانه، معنای اصطلاح تخصصی فلسفی است که در متن و نظام فلسفی فیلسوف به کار برده میشود و در جریان و مکتبی ادامه پیدا میکند و در مکتب دیگر تفاوت دارد و در طول تاریخ دچار تطور معنایی و تحول میشود؟
قائمینیا: ایده اصلی «چارلز ساندرز پرس» این بود که در واقع از زمان دکارت تا به امروز فلسفه غرب دچار انحراف شده است. پایهگذار این انحراف در فلسفه غرب هم خود دکارت بوده است. دکارت نشانهها را کنار گذاشت در صورتی که تفکر فلسفی بدون نشانهها صورت نمیگیرد
قطعا این را هم شامل میشود. بیایید از ۲ نگاه این را بحث کنیم، مثلا کلمه «وجود» در میان فیلسوفان متافیزیک خیلی بحث میشود ممکن است یک بار بگوییم مثلا ارسطو وجود را به چه معنایی به کار برده است و ابنسینا و فارابی و دیگران نیز همینطور؛ در اینجا دارید از معنای یک اصطلاح فلسفی بحث میکنید، اما گاهی با تعریف خود فیلسوف کاری ندارید که چه تعریفی دارد و چه چیزی را از این واژه قصد کرده است، میخواهید بدانید بالاخره درون این نظام (سیستم) دلالتهای این واژه چه نوساناتی پیدا کرده است، آیا دلالتهای دیگری هم دارد یا نه؟ در اینجا کار شما با کار قبل خیلی متفاوت است. صرفا به تعریفی یا تعاریفی که فیلسوف از واژه ارائه میدهد کاری ندارید. میخواهید ببینید در درون این چارچوب فلسفی چه دلالتهایی را پیدا کرده این دلالت با دلالتهای دیگر واژهها چه ارتباطی دارد؟ یعنی کار عمیقتری صورت میگیرد، به تعبیر من میخواهید کاری را که در ضمیر ناخودآگاه فیلسوف رخ داده را کشف کنید. وقتی که فیلسوفی نشانه یا اصطلاحی را به کار میبرد یک بار به صورت خودآگاه تعریفی از این اصطلاح ارائه میدهد و میگوید که منظور من این است، اما یک بار میخواهید وارد لایه عمیقتر شوید و ببینید که این نشانه آنجا هم دلالتهای دیگری دارد یا نه، ارتباطات دیگری با دلالتهای دیگر نشانهها دارد یا نه؟ این یک کار عمیقتری است؟
● یعنی چیزی بالاتر از تطور معنایی اصطلاح؟!
بله! نشانهشناس به خود اعماق دلالتهای نشانهها نفوذ میکند. ممکن است ابنسینا واژه وجود را به کار برده و تعریفی از این واژه داشته باشد، ولی این واژه در ذهن او دلالتهای دیگری هم پیدا کرده که خودش هم توجه نکرده باشد. هر فیلسوفی اینگونه است چون تفکر بدون نشانه امکانپذیر نیست، تفکر فلسفی هم بدون نشانههای فلسفی صورت نمیگیرد. این دلالتها یک لایه ظاهری و آشکار دارند و یکسری لایههای پنهان دارند. نشانهشناسی فلسفی تا حدی میخواهد به لایههای پنهان هم نفوذ کند و ببیند چه دلالتهایی دارند و این نشانهها را که حتی خود فیلسوف هم ممکن است به آن توجه نکرده باشد را کشف کند.
● دستیابی به این هدف چگونه امکانپذیر است؟
بحثهایی که نشانهشناسی دارد در رسیدن به این هدف کمک میکند. نشانهشناسان عملا این مباحث را زیاد مطرح میکنند، در واقع قواعدی که نشانهشناسی ارائه میدهد و ارتباطاتی را که بحث میکند همین است.
● معیار تشخیص درستی و نادرستی چیست که وقتی نشانهشناسی کار خود را انجام داد صحت کار مشخص شود؟
نشانهشناسی از این جهت یک نوع روش را به دست میدهد. در هر روشی هم احتمال رسیدن به واقع و هم احتمال نرسیدن وجود دارد. روش، یک کار نظاممندی است که تا حدی انسان اعتماد میکند که با اجرای آن احتمال خطا کمتر است و کاری جز این نمیتوان انجام داد. نشانهشناسی از بحثهای زبانی کمک میگیرد و بحثهایی راجع به دلالت، منطق و بحثهای روششناسی. مباحث هرمنوتیک هم وجود دارد که کمک میکند در واقع به یک معنا روی خود کار فلسفی هم تأمل عمیقتری صورت گیرد.
● تفاوت نشانهشناسی فلسفی با نشانهشناسی فلسفه چیست؟
نشانهشناسی معادل اصطلاح Semiotics و semiology است سوسور بیشتر از semiology استفاده میکرد. پرس هم اصطلاحات گوناگونی را به کار میبرد و Semiotics بیشتر به کارهای پرس نسبت داده شده است گرچه اکنون در هر دو شاخه به کار میرود و نشانهشناسی پرس یک نشانهشناسی فلسفی است.
ایده اصلی چارلز ساندرز پرس این بود که در واقع از زمان دکارت تا به امروز فلسفه غرب دچار انحرافی شده است. پایهگذار این انحراف در فلسفه غرب هم خود دکارت بوده است و این انحراف در همان جمله معروف «میاندیشم، پس هستم» صورت گرفته است. دکارت نشانهها را کنار گذاشت در صورتی که تفکر فلسفی بدون نشانهها صورت نمیگیرد. به نظر پرس از زمان دکارت تا به امروز فلسفه غرب همان جهتی را رفت که در واقع دکارت آن را ترسیم کرده بود. پرس تلاش کرد که با بحث کردن از نشانهها و دلالتشناسی نشانهها بحثهای فلسفی را تغییر دهد و نشان دهد که دکارت در کجاها اشتباه کرده است و خیلی از جریانهای فلسفی که در زمان خودش مطرح بوده اشتباهشان کجاست، لذا نشانهشناسی پرس نشانهشناسی فلسفی نام گرفته است یعنی نشانهشناسی که جنبه فلسفی دارد و میخواهد با توجه به بحث نشانهشناسی طرح جدیدی در مباحث فلسفی ایجاد کند و نگاه عمیقتر به مباحث فلسفی داشته باشد. یعنی پرس از طریق نشانهشناسی مباحث فلسفی را حل و جریانهای موجود در فلسفه غرب را از طریق مباحث نشانهشناسی نقد میکند. در نشانهشناسی فلسفه جریانهای مختلفی به وجود آمدند. از زمان سوسور و پرس به بعد جریانهای زیادی پیدا شده است، ساختارگرایی، پساساختارگرایی و نشانهشناسی اکو که نشانهشناسی ترکیبی است پیدا شدند که هر کدام جریان خاصی را تشکیل میدهند، نشانهشناسی بارت وجود دارد که در حوزههای مختلفی تاثیر گذاشته است. نشانهشناسی فلسفه تلاش میکند که نگاه عمیقتر به جریانهای فلسفی وجود داشته باشد، اما نشانهشناسی فلسفی بر نشانهشناسی پرس اطلاق میشود که بیشتر جنبه فلسفی دارد و میخواهد مسائل فلسفی را با توجه به مبانی نشانهشناسی خاصی حل کند. اینها با هم تفاوت دارد.
● در این مدتی که نشانهشناسی فلسفه رواج پیدا کرده در غرب و ایران چه کارهایی انجام شده است؟
در نشانهشناسی فلسفه؛ با وجود اینکه اهمیت فوقالعادهای دارد، به صورت مستقل کارهای خیلی کمی صورت گرفته است، یکی از کارهایی که در خود غرب صورت گرفته است و یکی از بنیانگذاران نشانهشناسی جدید انجام داده کتاب «امبرتو اکو»، «kant and platr pus» است. این یکی از کتابهایی است که اکو، نشانهشناس مشهور قرن بیستم نوشته و راجع به فلسفه کانت، بحثهای نشانهشناسی و علوم شناختی است، چون او به علوم شناختی هم خیلی نظر دارد. یکی از بخشهای نشانهشناسی بحث روایتشناسی است که امروزه به صورت گستردهای مخصوصا در حوزه سینما، تاریخ و... مطرح میشود. روایتشناسی با کارهای «پراپ» و دیگران خیلی اوج گرفت، راجع به تطبیق این بحثهای روایتشناسی هم در فلسفه کارهایی صورت گرفته است، مثلا یکی از کارهایی که صورت گرفته توسط «مارسن اسکای» انجام شده که کتابی تحت عنوان بعد روایی فلسفه است که کار چند تن از فلاسفه غرب مانند مرلوپنتی، کرکگارد و آستین و... را تحلیل روایتشناختی کرده است.
کارهایی دیگری هم وجود دارد که به صورت مستقل انجام نشده است، اما لابهلای این کتابها مباحثی مطرح شده است مثل کارهای «نیکلاس ریشر» که کتابی دارد با عنوان تفکر فلسفی که در این کتاب در یک فصل راجع به ارتباط مباحث نشانهشناسی و روایی با فلسفه بحث کرده است. راجع به نشانهشناسی فلسفه اسلامی هم تا آنجا که بنده اطلاع دارم یک کار مستقل انجام گرفته که کتاب آقای «ریچارد نهون» است. در واقع نویسنده در این کتاب در میان نظامهای فلسفه اسلامی مثل فلسفه فارابی، ابن سینا و... مباحث نشانهشناسی را مطرح کرده، البته بیشتر بحثی که او دارد روی مفهوم خداست. مفهوم خدا به عنوان یک نشانه در نظامهای فلسفی اسلامی چه دلالتهایی پیدا کرده است. اسم کتاب او هم خدا، امر متعالی است. راجع به فلسفه اسلامی کاری به زبان فارسی وجود ندارد، بخشی از مطالب نشانهشناسی مباحث جدیدی در فلسفه اسلامی است، اما در فلسفه اسلامی سابقه دارد و در آثار قدیمی که در فلسفه اسلامی وجود دارد مباحث نشانهشناسی و نشانهشناسی فلسفه هم تا حدی به چشم میخورد، ولی کارهای چندان زیادی صورت نگرفته است.
● نشانهشناسی دانش جدیدی است، فلسفه نسبتا دانش قدیمی است اینها چگونه با هم ارتباط برقرار میکنند؟
با توضیحی که خدمت شما عرض کردم تا حدی پاسخ این مسأله هم مشخص شد. نشانهشناسی از این جهت روش به دست میدهد که میتوان روش را در مورد دانشهای مختلف علوم انسانی به کار گرفت. اکنون جریانهایی در علوم انسانی مانند جامعهشناسی و روانشناسی وجود دارد که اینها از نشانهشناسی به عنوان یک روش استفاده میکنند مثلا نشانهشناسی اجتماعی یک شاخه جدیدی از جامعهشناسی است که با توجه به روشهای نشانهشناسی مباحث جامعهشناسی را دنبال میکند. در فلسفه هم میتوان این کار را انجام داد یک نگاه درجه دوم نشانهشناختی را نسبت به فلسفه فراهم میآورد، اما بحثهای نشانهشناسی فلسفه خیلی متنوع است، به عنوان مثال یک نمونه را عرض کردم که بحث کردن از دلالتهای نشانههای فلسفی و تغییر و تطوری که اینها در طول تاریخ دارند یکی از بحثهای نشانهشناسی است ولی بحثهای متنوعی را در خود فلسفه میتوان دنبال کرد.
سیدحسین امامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست