پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

اذعان گوته, پوشکین و تولستوی به عظمت قرآن و پیامبر ص


اذعان گوته, پوشکین و تولستوی به عظمت قرآن و پیامبر ص

انسان برای حرکت به سوی رشد و کمال به دو بال امید و بیم نیاز دارد

● رسول امید و بیم

انسان برای حرکت به سوی رشد و کمال به دو بال امید و بیم نیاز دارد. اگر امید نداشته باشی، اساسا انگیزش و حرکتی در تو شکل نخواهد گرفت و اگر بیم از آسیب‌ها و مهلکات نداشته باشی، عملا به آسیب و تباهی کشیده خواهی شد. همه رسولان خدا این دو بال تو را نیرومند می‌کنند. به قدری بشارت و هشدار و بیم رسول مهربانی اهمیت دارد که این دو، در شمار اهداف انحصاری رسالت ذکر شده‌اند؛ «وما أرسلناک لا مبشرا ونذیرا؛ و نفرستادیمت مگر برای اینکه بشارت‌دهنده و هشداردهنده باشی» (۱۱).

● دلدادگی در حدیث دیگران

وقتی دوستان و خویشاوندان محبوب تو را می‌ستایند، عجبی نیست که ممکن است صرفا بخواهند از تو دلجویی کنند، ولی برایت خوش تر و گواراتر خواهد بود وقتی در حدیث دیگران ستایش محبوبت را ببینی.

الکساندر سرگیویچ پوشکین (۱۷۹۹ ۱۹۳۷) شاعر مشهور اهل روسیه که به حق از دلدادگان حضرت رسالت و قرآن کریم است لحظه بعثت را این گونه سروده:صدای خدا،/مرا فراخواند:برخیز، ای پیامبر!/و اراده مرا بنگر،/از دریاها و زمین‌ها بگذر./و دل‌های مردم را،با دعوت خود شعله‌ور ساز او در بخش ‌دوم کتاب قبساتی از قرآن (۱۲) آیه‌هایی از سوره احزاب را این گونه به شعر سروده:

و اما شما،‌ مهمانان او!/ زمانی که هستید در خوان او /گذارید دنیا و مافیه را/مبادا برنجد رسول خدا/رسولی که او خیرخواه شماست/همیشه نگاهش به راه شماست/نمی‌خواهد او یاوه گویید هیچ/ز دنیا بگویید و جویید هیچ

گوته ( ۱۷۴۹ ۱۸۲۳) شاعر شهیر آلمانی توجه خاصی به اسلام دارد. وی در شعر حکمت‌نامه از دیوان شرقی غربی در ستایش اسلام گفته است: از حماقت آدمی است که تنها عقیده شخصی خود را ستایش کند؛ هر گاه معنای اسلام تسلیم شدن به اراده خداوند جهان باشد پس ما همگی در اسلام زندگی می‌کنیم و مسلمان می‌میریم. او در شعر معروف خود که آن را «محومه» می‌نامد، رسول رحمت را به رودخانه‌ای تشبیه کرده که در مسیر جریان خود همواره بر عظمت آن افزوده می‌شود و انسان‌ها را همراه خود به سوی سرای جاودانه پیش می‌برد. (۱۳)

لئو تولستوی (۱۹۲۸ ۱۹۱۰) نویسنده بزرگ روس که رمان جنگ و صلح وی از شاهکارهای ادبی جهان شمرده می‌شود، همواره با دوستان و نزدیکان خود در باره دین اسلام و شخصیت بی‌نظیر و روحانی رسول‌ا... (ص) گفت وگو کرده و نوشته است. اولین گام تولستوی برای پذیرش دین اسلام به عنوان دین برتر و مسلمان شدن او از گفت وگوی او با پزشک معالجش موکوویتسکی و همراهش خانم سوفیا آندریاونا مشخص می‌شود. (۱۴) موکوویتسکی می‌نویسد:در سیزدهم مارس ۱۳۰۹ در صحبتی که با تولستوی داشتیم گفت: «نامه‌ای از یک مادر داشتم که نوشته بود: پدر فرزندانم مسلمان است و من هم مسیحی هستم. دو پسر دارم یکی دانشجو و دیگری افسر و هر دوی آن ها طالب پذیرش دین اسلام هستند». ... تولستوی گفت: ... وقتی در باره این نامه فکر می‌کردم مسائل فراوانی برای من روشن شد.

محمد ص به عنوان یک پیامبر همیشه و همه جا بالاتر از مسیح قرار می‌گیرد. او انسان را سست نکرده و او را به جایگاه خداوندی نمی‌رساند و خود را نیز به جایگاه خدا نزدیک نمی‌کند و جای خدا نمی‌گذارد. مسلمان ها به غیر از ا... خدایی دیگر ندارند و محمد ص پیامبر آن هاست. در این جا معما و اسراری نیست.سوفیاآندریاونا پرسید: کدامشان ارجح هستند؟‌ مسیحیت یا اسلام؟ تولستوی پاسخ داد: «برای من روشن است که اسلام بهتر است و در جایگاهی والاتر قرار دارد. آنگاه که اسلام را با مسیحیت مقایسه می‌کنم، برتری و والاتر بودن اسلام را به وضوح می‌بینم.

اسلام کمک بسیار زیادی به خود من کرده است». شیفتگی تولستوی به رسول‌ا... (ص) در کتاب کوچکی با نام احادیث مهم محمد ص (۱۵) به وضوح دیده می‌شود. پرفسور تلمان خورشید اوغلو علی‌اف در باره این کتاب می‌گوید :‌ تولستوی با این اثر توانسته خواننده روسی را با احادیثی در باره رسول اکرم (ص) آشنا کند. با جسارت می‌توان گفت که این اثر توانسته مخاطب خود را با تفکر دینی و تربیت و اخلاق اسلامی آشنا کند. در اینجا شخصیت حضرت محمد (ص)،‌ قدرت لایزال تفکر الهی و مضاف بر اینها نوشته مؤمنانه و حقیقت‌پرست تولستوی تأثیر این نوشته را بیشتر کرده است.

در مقدمه این کتاب از تولستوی نقل شده که گفت:‌برای من محمدی بودن، از ستایش صلیب (مسیحیت) در مقام بالاتری قرار دارد و در این مقایسه من اسلام را برمی‌گزینم. اگر انسان ها حق انتخاب داشتند هر انسان عاقل پرودسلاو (مذهب مسیحیت غالب در روسیه) بدون شبهه و بی‌تردید محوری بودن خدای یگانه و پیامبرش را قبول می‌کرد.راینر ماریا ریلکه (۴ دسامبر ۱۸۷۵ ۲۹ دسامبر ۱۹۲۶) از مهم ترین شعرای قرن بیستم آلمانی در سال ۱۹۱۲ چند ماهی را در اسپانیا به سربرد و در آن جا بود که توانست تصورات و برداشت‌های خود از شرق اسلامی را به شکلی منظم گردآوری کند و سامان دهد. در همان جا بود که وی ترغیب شد تا دیگربار قرآن را به صورتی عمیق بخواند.

در چهارم دسامبر همان سال طی نامه‌ای به شاهزاده خانم تاکسیس در مورد مسجدی در قرطبه (کوردوبای فعلی) که مسیحیان از آن به عنوان کلیسا استفاده می‌کردند نوشت:بلایی که بر سر این مسجد آمده، مایه بسی نگرانی،‌ اندوه و ننگ است. کلیساهایی در فضای نورانی درونی آن در هم پیچیده‌اند، ای کاش می‌توانستم که چون شانه کردن گره‌هایی از گیسوانی زیبا و دلربا این کلیساها را نیز از درون مساجد بزدایم. این فکر دائما مرا آزار می‌دهد که مسیحیت همواره خدا را چون کیک زیبایی قطعه قطعه می‌کند در حالی که ا... یکتاست، ا... کامل و دست‌نخورده است. (۱۶)چند روز پس از آن در هفدهم دسامبر،‌ این بار از رواندا در آفریقا نامه‌ای دیگر برای همان شاهزاده نوشت:

راستی، شاهزاده خانم عزیز (پرنسس تاکسیس) ... هم‌اکنون به خواندن قرآن مشغولم. قرآن صدایی منحصر به خود دارد، صدایی که من با تمامی وجودم چونان باد در ارغنون، در درونش جای دارم. بگذارید این پوسته خلا‌ل‌های پوسیده و گندیده را به عنوان خوراک در این‌سوی و آن‌سوی پراکنده‌اند،‌توزیع نکنیم! منظور، مسیحیت غیرحقیقی و مورد انتقاد اوست. عصاره مکیده شده است. بنابراین اجازه دهید منظورم را بی‌پرده و عریان بیان کنم: ... وانگهی،‌ محمد بلافصل و واقعی بود،‌ او چون رودی که از میان رشته کوهی طغیان می‌کند، به سوی خدای یگانه پیش می‌رود؛ خدایی که هر بامداد می‌توان به طور شگفت‌انگیزی با او سخن گفت. (۱۷)همو در دهم مارس ۱۹۲۲، نامه‌ای به رودلف زیمرمن نوشت و در باره جذبه قرآن و شیفتگی خود به آن گفت:

زمانی سعی کردم که قرآن را حفظ کنم. در این کار خیلی پیش نرفتم، اما آن چه دریافتم این بود که در آن جا انگشت نشانه نیرومندی را می‌بینید که چون عقربه‌ای راه را به سوی آسمان و خدا نشان می‌دهد،‌ خدایی که به طور جاودانی در حال طلوع است، در مشرق‌زمینی که هرگز از توان نخواهد افتاد. (۱۸)

فقط تو نیستی که شیدای اویی، دلدادگان او در میان دیگران نیز پرشمارند.گفتمش پوشیده خوشتر سر یار/خود تو در ضمن حکایت گوش‌دار/خوشتر آن باشد که سر دلبران/گفته آید در حدیث دیگران (۱۹)

● منت بر مؤمنان

به طور قطع بعثت پیامبر از میان مؤمنان، منت بر آنان است که «لقد من الله عل المؤمنین ذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم» (۹) پیامبری که تلاوت آیه‌های زندگی از سوی او رشد و فراگیری کتاب و حکمت را به همراه دارد. « یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة»، اگرچه پیش از این، قطعا در گمراهی به سر می‌بردند. «ون کانوا من قبل لفی ضلال مبین». وقتی دل در گرو ایمان به توحید و معاد داری، ولی راه سلوک و حکمت حرکت و رشادت را نداری، چه منتی از این بالاتر که کسی از راه برسد و با تلاوت آیه‌های حیات‌بخش خدای زنده و پایدار تو را که گم‌کرده‌راهی به پاکی و رشد و به فراگیری کتاب و حکمت بخواند.

وقتی که می‌روی تا در میان تاریکی‌هاچو گردی از میان برخیزی، ابر هدایتی می‌رسد و تو را به ثقل اکبر پیوند زده، ماندگار و فروزانت می‌کند.این آیه نشانگر آن است که مؤمنان در هر زمان حتی پیش از بعثت پیامبر وجود دارند و حقیقت ایمان هیچگاه خاموش نمی‌شود. همچنین بیانگر این است که مؤمنان هم، در مسیر رشد و پاکی گم‌کرده‌راهند، اگر رسول و ولی ای بر آنان گمارده نشود تا با تلاوت آیه‌ها آنان را به کتاب و حکمت پیوند بزند. شاید برای همین است که در اعمال شب مبعث رسول گرامی آمده است که ولی اعظم خدا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را زیارت کنی. (۱۰)

● بعثت اسوه‌ای شایسته

«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الآخر وذکر الله کثیرا؛ قطعا در گفتار و رفتار رسول خدا اقتدا نیکوی برا شماست. اقتدا به رسول خدا از عهده همه مدعیان ایمان برنم‌آید ، بلکه آن کس به او تأسی می‌کند که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را بسیار یاد کرده است.» (۶)دو تأکید «لام» و «قد» و ماضی استمراری در جمله خبری، لحن گلایه‌آمیز را حکایت می‌کند. گویی خدای متعال از مؤمنان گلایه دارد که چرا با وجود چنین الگویی شایسته، با رفتار و سلوک شایسته فاصله دارند؟ البته تدبر در این آیه از عوامل این آسیب پرده برمی‌دارد.

التفات از حضور «لکم» به غیبت «لمن» شرط بهره‌مندی از این الگو را بیان می‌کند و در حقیقت از علت بی‌بهره ماندن از تأسی رمزگشایی می‌کند که اگرچه شأن شما این است که به پیامبر تأسی کنید؛ ولی این امر مورد انتظار فعلیت پیدا نمی‌کند، مگر برای کسانی که از سابقه امید به خدا و روز واپسین برخوردار و به یاد فراوان خدا، چراغ دل افروخته باشند. به دیگر سخن تا متغیر امید به خدا و روز واپسین و یاد فراوان خدا در تو شکل نگرفته، متغیر تأسی در تو سامان نخواهد یافت.

در حالی که هزار و چهارصد سال از نزول قرآن می گذرد هنوز امواج نورانی قرآن از فراسوی عصرها و نسل ها قلب و روح انسان های حقیقت طلب را به خود جذب می کند و اعجاز جاویدان خاتم پیامبران (ص) را برای آنان به تصویر می کشد. این نفوذ آن چنان زنده و بالنده است که هر چه بر پیشرفت های علمی بشر می گذرد، عظمت علمی و ابعاد اعجاز قرآن بیشتر آشکار می شود و همین امر قلب و جان دانشمندان منصف را در می نوردد و آنان را به صراط مستقیم اسلام هدایت می کند. در نوشتار حاضر توصیف قرآن و پیامبر از زبان چندتن از ادیبان غربی مطرح شده اما پیش از آن تصویری از بعثت در قرآن ارائه شده است.

● بعثت پیامبر اعظم، خاتم عشق

در ایام فرارسیدن سالگشت بزرگترین حادثه تاریخ هستیم. بیش از هر چیز در بیست و هفتم رجب، عید مبعث به یاد کسی هستیم که در آن مبعوث شده، در حالی که در شب های قدر به آنچه این مبعوث با آن فرستاده شده متذکر می‌شویم. همین هم باید باشد، چرا که در مبعث شاهکار خلقت به درجه‌ای رسیده که ظرف دریافت قرآن گردیده. قرآنی که در حدیثی به نقل از رسول خدا، برتری آن بر دیگر کلام‌ها به برتری خدا بر مخلوقات تشبیه شده است. (۱) به هر حال مبعث بهانه‌ای است برای یادآوری دریافت‌کننده کلامی بی‌نظیر. کسی که عظیم‌ترین حقیقت هستی را در جان خود پذیرا خواهد شد. اکنون سخن از اوست که ظرف است نه مظروف، سخن از اوست که محیط بر قرآن است.

در طول تاریخ هزاران پیامبر آمدند که هر یک به سهم خود رسالت‌های الهی را بر دوش کشیدند تا نوبت به پیامبر اعظم صلی ا... علیه و آله و سلم و خاتم عشق رسید. «اعظم» از آن جهت که سعه وجودیش او را تا افق اعلی پیش برد و «خاتم» از آن رو که او حلقه آخر سلسله رسولان الهی است و «عشق» که او محبوب خدای عالمیان است که او را با عشق ستود و احمد خواند.برخی وقتی او را می‌دیدند، به سخره می‌گفتند: «آیا این همانی است که خدا او را به پیامبری برگزیده»(۲)؛ ‌ در حالی که خدا و فرشتگان پیوسته بر او درود می‌فرستند (۳)،‌ خدایش خلق او را به عظمت می‌ستاید (۴) و مؤمنان شیفته و شیدای اویند. (۵)

● بعثت خواندن

«اقرأ باسم ربک الذی خلق ...؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید ... »(۷)، نخستین خطاب به رسول اعظم خدا،‌ خاتم مهربانی و عشق با فرمان به «خواندن» رقم خورد. اولین فصل بعثت او این گونه با «خواندن» همراه شد و شجره طیبه دین او در بهار بعثت با جشنواره بزرگداشت «قلم» (۸)، شکوفه بر سر نهاد که او خاتم رسولان است و پس از او دیگر رسولی برای ابلاغ رسالت‌های الهی نخواهد آمد. انسان پس از آمدن او، فقط با خواندن رسالت‌ها را دریافت می‌کند و با قلم آن را حفظ می‌کند و گسترش می‌دهد تا رستاخیز. گویی از این مبعث به بعد، قرار بر این است که قلم و خواندن ارتباط انسان با آسمان را سامان دهند.

ماخذ در روزنامه موجود است