یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
رازداری یعنی کشک!
دکتر صفاعلی مصفا از دوستان قدیمی من است. هر چه قدر این مستعلی (همان دکتر مستعان خودمان که خوانندگان این ستون با او آشنایند) جوشی است و زود عصبانی میشود، صفاعلی آرام و به اصطلاح بلغمی مزاج است و خنده از لبش دور نمیشود.
دیروز دیدماش در حالی که یک نامه اداری را در دست گرفته و از بس خندیده، صورتش سرخ شده بود: «چی شده صفاعلی؟ باز که داری میشنگی!» همانطور که میخندید، نامه را به دستم داد و اشاره کرد که: «بخوان». نامه را خواندم: «به ریاست بیمارستانها و.... با عنایت به بخشنامه... از تاریخ .... ذکر تشخیص اولیه و یا شکایت اصلی بیمار در نسخ پرتوپزشکی (نظیر: رادیوگرافی، سونوگرافی، سیتیاسکن، MRI، پزشکی هستهای، رادیوتراپی و....) الزامی بوده و در صورت عدم ذکر آن، نسخ فوقالذکر قابل پذیرش و رسیدگی نمیباشد....» (خدا شاهد است که مطلب فوق عین مفاد یک نامه رسمی و اداری است!) صفاعلی دیگر خندهاش تمام شده بود و چشمهای مهربانش رنگی از غم به خود گرفته بود.
تسبیح بلند دانهدرشتاش را از جیب پالتو درآورد و در حالی که دانههای آن را با انگشتانش جا به جا میکرد، زیر لب گفت: «یعنی رازداری و این حرفها که شما میگویید آنقدر کشکی و بیارزش است که برای حل یک مشکل مالی-اقتصادی، دستور میدهند که قربانی شود، آن هم نه با قانون. اخلاق که قابل این حرفها نیست! با بخشنامه.» درآمدم که: «آهای صفاعلی تند نرو! لابد آنقدر دستور پرتودرمانی نامربوط نوشته شده و به نظام سلامت هزینه تحمیل کرده که مجبور شدهاند چنین بخشنامهای را صادر کنند.» از زیر عینک ته استکانیاش، نگاهی صوفیانه به من انداخت و گفت: «پس هزینه نقض اصلی به بزرگی و اهمیت رازداری چه میشود؟ بیماری که به من مراجعه میکند، گاه رازی را در میان میگذارد که از همسر یا پدرش نیز پنهان است. من باید به هیچ قیمتی سرنهان او را افشا نکنم. آنوقت بخشنامه میآید که سرحرفهای را – که به قول مستعلی، ناموس حرفهای پزشکان است – در برگهای بنویسم که چشم رادیولوژیست و کارمندان او و کارمندان بیمه و .... به آن میافتد و لابد صدجا هم ثبت میشود!» در حال گفتگو بودیم که مستعلی، سرخ و عصبانی، سروکلهاش پیدا شد. پیپاش را از دهان درآورد و بیمقدمه نسخهای را از جیبش بیرون کشید و به سمت ما دراز کرد: «ببینید شما را به خدا! همسرم، بعد از کلی اصرار من که پزشک محرم است و ... بر شرم خود غلبه کرده و نزد پزشک رفته است. آن از اخلاق بیخبر هم بیماری او را صاف روی نسخهاش نوشته است. همسرم بیخبر نزد رادیولوژیست رفته و چشم منشی رادیولوژیست که از قضا دختر خاله خانم ماست ....» نگاه صفاعلی آنقدر سنگین شده بود که رفتن را به ماندن ترجیح دادم...
نویسنده: دکتر کیارش آرامش
متخصص پزشکی اجتماعی و استادیار مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
دولت سیستان و بلوچستان جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی امام خمینی جنگ
آتش سوزی تهران وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران پلیس سیل کنکور هواشناسی فضای مجازی سلامت زنان
خودرو دلار بازار سرمایه قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا مسکن تورم ایران خودرو
مهران مدیری سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت کیومرث پوراحمد فیلم ترانه علیدوستی کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه جنگ غزه رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس لیورپول
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا سامسونگ فناوری اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل