جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اولین منبرها در مرثیه سیدالشهدا ع


اولین منبرها در مرثیه سیدالشهدا ع

منبر را که گفتیم حیفمان آمد یادی از منبرهای عاشورایی نکنیم, یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین منبرها, منبرهایی هستند که به واسطه شهادت امام حسین ع برگزار می شوند و در انتقال همه مفاهیم اسلامی و مسائل روز جامعه اسلامی مؤثر هستند

● منبری برای امام

منبر را که گفتیم حیفمان آمد یادی از منبرهای عاشورایی نکنیم، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین منبرها، منبرهایی هستند که به واسطه شهادت امام حسین(ع) برگزار می‌شوند و در انتقال همه مفاهیم اسلامی و مسائل روز جامعه اسلامی مؤثر هستند. اگر تاریخش را بررسی کنیم، می‌رسیم به اولین منبرها بعد از شهادت امام، یعنی منبری که امام سجاد(ع) رفتند و منبری که بانو زینب(س) داشتند.

می‌گویند روز جمعه‌ای بود و قرار بود خود یزید نماز جمعه را بخواند بعدش هم خطبه‌های معروف نماز جمعه را. اول خطیبی رفت روی منبری و هر چه را قبلا به او گفته بودند گفت، یک عالمه از یزید و معاویه تعریف و تمجید کرد و هر چقدر صفت خوب بلد بود به آن‌ها نسبت داد و رفت سراغ علی(ع) و خانواده‌اش و امام حسین(ع) و شروع کرد به بدگویی از آن‌ها و این‌که از دین خارج شده‌اند و چنین و چنان کرده‌اند. در همین موقع بود که امام سجاد‌(ع) از پای منبر فریاد زد که «ایها الخطیب! اشتریت مرضاه المخلوق بسخط الخالق» تو برای رضای یک مخلوق، سخط پروردگار را برای خودت خریدی. بعد خطاب به یزید که آیا به من اجازه می‌دهی از این چوب‌ها بالا بروم؟ (امام نگفتند منبر و این خیلی عجیب است! به اندازه‌ای که اهل بیت پیامبر مراقب و مواظب این چیزها بودند! نمی‌گویند منبر، یعنی این منبر نیست، این چوب‌های سه پله‌ای که در این‌جا هست که چنین خطیبی می‌رود بالای آن و همچین سخنانی می‌گوید، ما این را منبر نمی‌دانیم، این چهار تا چوب است.) اجازه می‌دهی من بروم بالای این چوب‌ها و دو کلمه حرف بزنم؟ خب یزید اجازه نمی‌دهد. ولی آن‌هایی که دور و برش بودند به‌خاطر این‌که علی بن الحسین‌(ع) اهل حجاز است و مردم حجاز شیرین و لطیف صحبت می‌کردند، برای این‌که به اصطلاح سخنرانی‌اش را ببینند، گفتند: «اجازه بدهید تا ما ببینیم این حجازی چه‌طور صحبت می‌کند.»

ولی یزید اجازه نمی‌داد و می‌ترسید از این‌که حرف‌هایش روی مردم و اطرافیان او تأثیر بگذارد. بالاخره راضی شد، حالا امام سجاد(ع) می‌رود بالای همان چهار تا تکه چوب و آن چهار تا تکه چوب می‌شود منبر امام، جای رسوا شدن یزیدی که داشتند مدحش را می‌گفتند. امام با آن حال مریض و با آن همه غل و زنجیر به دست و پایش وقتی بالای منبر می‌رود ولوله‌ای به راه می‌افتد که یزید دست و پایش را گم می‌کند و نگران است که مردم بریزند و او را بکشند به همین خاطر دست به حیله‌ای زد و به مؤذن گفت برود و اذان بگوید چون هیچ جور دیگری نمی‌تواند از حرف زدن امام جلوگیری کند، مؤذن اذان گفت و امام حکایت کرد، مؤذن اذان گفت تا رسید به قسمت شهادت به رسول خدا، این‌جا بود که امام سجاد(ع) به امام گفت: «مؤذن! سکوت کن.» رو کرد به یزید و فرمود: «یزید! این‌که این‌جا اسمش برده می‌شود و به رسالت او گواهی می‌دهید کیست، آی مردم، من را می‌شناسید که به اسارت آمده‌ام؟ پدرم را که شهید کردید می‌شناسید؟» در این قسمت بود که تازه مردم فهمیدند چه اتفاقی افتاده.

حالا اگر ما توی روضه‌ها و پای منبرها می‌شنویم که اهل بیت را با احترام از خرابه بیرون آوردند و به آن‌ها احترام گذاشتند، فکر نکنید که یک دفعه یزید نجیب و مهربان شده، همه این‌ها به خاطر منبر امام سجاد(ع) است و البته سخنرانی حضرت زینب(س) که طرف صحبتشان دل آدم‌ها بود.

● بانوی خطبه خوان

حضرت زینب‌(س) هم انگار در مقابل دروازه کوفه وقتی سرهای مقدس شهیدان کربلا را می‌آورند در برابر اسیرها و خانواده امام، همان‌جا تجلی پیدا کرد، همان‌جاست که این زن خطابه ارزشمندی را می‌خواند، احتمالا بین هیاهو و غلغله جایی آن وسط‌ها موقعیت را تشخیص داده است، بعد همه ساکت شده‌اند و نفس‌ها توی سینه حبس شده، بعد هم خطبه‌ای خوانده است. راوی می‌گوید: «‌و لم ار وا... خفره قط انطق منها.» این «خفره» خیلی ارزش دارد. «خفره» یعنی زن با حیا. این زن نیامد مثل یک زن بی حیا حرف بزند. زینب(س) آن خطابه را در نهایت عظمت القاء کرد. در عین حال دشمن می‌گوید آن حیای زنانه از او پیدا بود. شجاعت علی با حیای زنانگی درهم آمیخته بود.

کوفه که ۲۰ سال پیش خطابه‌های علی(ع) را در خودش شنیده بود می‌دانست که سخن علی از دهان زینب بیرون می‌آید. خطبه‌ای که خیلی هم طولانی نیست وقتی تمام می‌شود مردم همه انگشتشان را به دهان گرفته و می‌گزند....

منبع: حماسه حسینی؛ استاد مرتضی مطهری