شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اختراع جوایز ادبی


اختراع جوایز ادبی

جایزه «مهرگان» که متقدم ترین شان است سال هفتاد و هشت به همت یک بانوی کتاب خوان پایه گذاری شد چند باری دست به دست شد ولی هنوز سرًپا است موتور متحرکه اش همان عایدی سالانه است که بانوی کتاب خوان مقرر کرده

روزگاری بود که برای خواندن یک داستان خوب باید یک ماه صبر می کردی تا مجله آدینه یا دنیای سخن منتشر شود. روزگاری که آن قدر «جان شیفته» و «ژان کریستف» و «جنگ و صلح» و «جنایت و مکافات» خوانده بودیم که شب ها خواب می دیدیم توی ساندویچی روبه روی سینما «عصر جدید» نشسته ایم و داریم با «راسکلنیکف» ساندویچ کالباس می خوریم. روزگاری که دم کتاب فروشی های روبه روی دانشگاه پرسه می زدیم بلکه یک «سنگ صبور» یا «سفر شب» دست دوم یا افست پیدا کنیم و یک هفته یی خوش باشیم. روزگاری که برای پیدا کردن کسی که به داستان هایمان گوش بدهد و راهی را از چاهی نشان مان دهد به همه سوراخ سمبه های شهر سرک می کشیدیم. با هزار بدبختی و التماس یک ناشر پیدا می کردیم و با پول خودمان مجموعه داستان چاپ می کردیم تا بعد همه دو هزار نسخه اش را بگذاریم توی انباری و به قول صادق هدایت دل مان خوش باشد که کتاب مند شده ایم و از خودمان «معلومات» صادر کرده ایم و کم کم بفهمیم که نه خانی آمده و نه خانی رفته. روزگاری که نه روزنامه ها صفحه ادبی یی داشتند که کتاب مان را معرفی کنند یا نقدی بر آن بنویسند و نه جایزه ادبی یی بود که به کتاب مان جایزه بدهد یا ندهد و ما جنجال کنیم که ای حق مان را خوردند و...

خب آن روزها گذشت؛ نمی خواهم ادای پیرزن ها را در بیاورم ولی خوشحالم که بچه های این نسل برای خواندن یک داستان خوب مجبور نیستند یک ماه چشم به راه یک مجله باشند. خوشحالم که دیگر داستان نویس های جوان با هزینه شخصی کتاب شان را چاپ نمی کنند و حتی ناشرها برای قرارداد بستن با نویسنده های خیلی خیلی جوان هم از خود اشتیاق نشان می دهند. خوشحالم و بعضی وقت ها از خودم می پرسم این خوشحالی را باید مدیون چه کسی یا چه چیزی باشم؟صفحات ادبی روزنامه ها؟تعدد مجله های ادبی؟جایزه های ادبی؟وبلاگ ها و سایت های ادبی؟بدون شک همه اینها با هم و در کنار هم موثر بوده و هستند. وقتی توی کتاب فروشی ایستاده ام و می بینم که خانمی با بریده یی از مجله یا روزنامه یی که کاندیدا های یک جایزه را معرفی کرده وارد می شود و از هر کدام دو جلد می خرد، یا فردای روز جایزه یی نام کتاب برنده شده را بر سر زبان ها می شنوم و عکس نویسنده را در مراسم جایزه صفحه اول که نه صفحه آخر روزنامه یی می بینم، یا وقتی کتابی بعد از بردن جایزه یی به چاپ چهارم و پنجم می رسد...این جور موقع هاست که یک دفعه از خودم می پرسم خب چرا قدیمی ها به عقل شان نرسیده بود یک جایزه ادبی اختراع کنند؟ اصلاً جایزه ادبی در ایران چه زمانی اختراع شد؟ هنوز هم نمی دانم چرا قدیمی ها به عقل شان نرسیده بود جایزه ادبی اختراع کنند ولی به گمانم بدانم جایزه های ادبی در ایران چه جوری اختراع شد.

جایزه «مهرگان» که متقدم ترین شان است سال هفتاد و هشت به همت یک بانوی کتاب خوان پایه گذاری شد؛ چند باری دست به دست شد ولی هنوز سرًپا است. موتور متحرکه اش همان عایدی سالانه است که بانوی کتاب خوان مقرر کرده.

جایزه «منتقدین مطبوعات» به همت جمعی از روزنامه نگاران پایه گذاری شده و بدون حمایت مالی، بدون اساسنامه، بدون سایت، بدون... خلاصه هست.جایزه «یلدا»ی سابق؛ یک اسپانسر گردن کلفت داشت ولی... مهم نیست «روزی روزگاری» به خوبی جای خالی اش را پر کرده و جایزه «بنیاد فرهنگی مطالعاتی هوشنگ گلشیری». البته اوضاع مالی بنیاد گلشیری مانند بنیاد «هانریش بل» نیست. نپرسید چرا، ولی اهدافش به همان بزرگی است. دوره های آموزشی داستان نویسی برگزار می کند. بهترین داستان های هر سال را تحت عنوان «نقش» منتشر می کند و اولین کتاب داستان نویس های جوان را در مجموعه شهرزاد چاپ می کند و ده ها فعالیت دیگر که اگر علاقه مند باشید می توانید به سایت بنیاد گلشیری رجوع کنید و بخوانید.اما مهم تر از همه اینکه اکثر مخاطبین جدی ادبیات معتقدند که جایزه گلشیری معتبر ترین جایزه ادبی ایران است و بدون شک این اعتبار را مرهون عملکرد شش ساله خویش است و این عملکرد نیز نتیجه مستقیم ساختار این بنیاد است.بنیاد گلشیری هیات موسس، هیات امنا، هیات مدیره و هیات اجرایی دارد. برای انجام هر کاری عده یی می نشینند و بحث می کنند، بعد تصمیم می گیرند. اساسنامه دارد و اگر لازم باشد، اساسنامه تغییر می کند.

سال گذشته برای بنیاد گلشیری سال پرهیاهویی بود؛ برخی از داورها خود زنی کردند؛ آنها که جایزه نگرفته بودند یا کاندیدا نشده بودند گله گذاری کردند. مدیر عامل بنیاد «فرزانه طاهری» و دبیر دوره هفتم جایزه «نسترن موسوی» در نشستی از تغییراتی که در آیین نامه صورت گرفته بود گفتند. یکی از اعضای هیات امنا استعفا داد. عده یی حرف های نگفته چند سال پیش را گفتند؛ برخی نکته های نغز گفتند. فرزانه طاهری به عده یی پاسخ داد و برخی را هم بی پاسخ گذاشت. دوباره عده یی انتقاد سازنده کردند و عده یی جنجال و باز مدیرعامل بنیاد گلشیری پاسخ داد، توضیح داد و... اما جالب اینجاست که به رغم همه اینها چیزی از اعتبار بنیاد کاسته نشد که برخی ابهامات هم روشن شد. این انتقادها و پاسخ دادن های پی درپی مطبوعاتی دست کم باعث شد تا آنها که حرف حساب دارند؛ بگویند و آنها که نگفتند بدون شک خودشان فهمیدند که حساب حرف های «درگوشی» و «صدتا یک غاز» از حرف حسابی جداست که در این گرماگرم انتقادها هیچ نگفتند.به هر حال امسال هم جایزه بنیاد گلشیری به بهترین ها اهدا خواهد شد؛ حتی اگر تا همین الان معلوم نباشد که بالاخره مسوولان بنیاد موفق شده اند مکانی برای اجرای مراسم دست و پا کنند یا نه. امسال هم مانند سال های پیش فرزانه طاهری را خواهیم دید که تا آخرین لحظه دارد پوسترها را به در و دیوار سالنی که در آخرین لحظات در اختیارش قرار داده اند می چسباند. امسال هم مثل هر سال خوشحالیم که جایزه ادبی داریم با همه حرف و حدیث هایش.

مهسا محبعلی



همچنین مشاهده کنید