شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
رمضان ضیافت ناز, جلوه نیاز
![رمضان ضیافت ناز, جلوه نیاز](/web/imgs/16/152/q56ip1.jpeg)
آنگاه که چشم جان، روی از عالم ماده بر گرفته و متوجه عالم بالا میشود،
آنگاه که کویر تفتیده قلب آدمی در آرزوی باران بهاری له له میزند،
آنگاه که چشمها رسول دل میشوند و در پی زیارت خورشید بر میآیند،
آنگاه که پیچک نیاز سر به سوی آسمان بینیاز بر میکشد،
نیایش آغاز میشودو دعا چهره مینماید.
دعا، راهی است به سوی تعالی، به سوی ترنم ترانه های معنا، و سپردن دل به نغمههای رحمانی.
دعا،سر بر آوردن قطرهای است که خویش را در برابر اقیانوس رحمت میبیند.
دعا، اهتزاز روح است، و پر کشیدن مرغ جان، و به بار نشستن درخت بندگی، و آواز عشق، و رمز و رازی بین محب و محبوب، که اغیار را به فهم آن راهی نیست.
دعا، التجای انسانی است که شان امکانی خویش را دریافته و به سوی واجب الوجود توجه کرده است.
و بالاخره، دعا، نشستن بر سر سفره نیاز، و بهره گرفتن از مائدههای آسمانی است.
ابرهای رحمت که باریدن گرفت،
گلبوتههای نیایش که شکفت،
کویر مرده جان، بهاری میشود بیخزان، و گلستانی جاودان.
از این روست که روحهای بزرگ، همواره با زبان دعا با یار دمساز بودهاند، و با پیوند خویش به مبدا متعالی عالم، خود را تعالی بخشیدهاند.
رمضان، جویبار زمزمه های عارفانه است که بر روح و جان عاشقان جاری میشود.
رمضان، فرصتی است برای نگریستن به خدا، خویشتن، و جهان.
رمضان، گاه یاد یار، و دیدار دلدار، و تجدید عهد قدیم آدمی است با خدای خود.
رمضان، بوته آزمایش عاشقان صادق است از مدعیان.
رمضان، تفسیر مجسم آیه های کتاب کریم است.
رمضان، ضیافت نیاز عاشقان، و جلوههای ناز یار است.
رمضان، گاه رویش نهال دعا در گلستان وجود، و سخن گفتن با محبوب با رازوارههای عبادت است.
زین روست که رمضان را با دعا، و دعا را با رمضان انس و الفتی دیرینه است.
هم به این خاطر است که اهالی دیار معنا چون پا به وادی رمضان مینهند کام وجود خویش را از جرعههای جانبخش نیایش سیراب میکنند.
از جمله دعاهای سفارش شده در ماه رمضان، دعاهای کوتاهی است که هر کدام مختص یکی از روزهای این ماه، و چون مائده ای است که در هر روز بر سر سفره روزهداران قرار میگیرد. در هر یک از این دعاها نکته های زیبایی مطرح است که عمل به آنها میتواند موجب رشد روحی و حظ معنوی انسان شود.
این دعاها چون در ماه رمضان، و همراه با حفظ جسم و جان از محرمات است، تاثیری دوچندان دارد.آنچه در این نوشتار به محضر مخاطبان گرامی تقدیم میشود، دلنوشتههایی است که با بهره گرفتن از دعاهای روزانه ماه رمضان نگاشته شده است. از این رو آنها را نمیتوان ترجمه یا تفسیر این دعاها دانست، بلکه، با اندکی چشمپوشی، میتوان متنهایی ادبی دانست که سعی کرده فهم دعاهای روزانه را برای علاقهمندان آسانتر نماید.
▪ مائده نخست: قفلهای غفلت
روزها و روزهها آغاز گشته.
دلها یاد قبیله ایمان کرده.
حاجیان احرام دل بسته،
ولی دلها شکسته،
پرها خسته،
و نالان از هجر یار،
ترک کفرستان کرده،
و آهنگ روضه روزههای رمضان کردهاند.
ولی در راه دیار یار،
داغها و دغدغهها لحظهای رهاشان نمیکند:
آیا محبوب میپذیردمان؟
آیا عزیز مصر وجود،
آنچه پیشکش کردهایم را درخور پذیرش و پاداش میداند؟
نخستین گام سلوکمان در روز نخست آیا بر دیده قبولش نشسته است؟
این همه تشویش و اضطراب است که وا میداردمان از درگاهش بخواهیم:
اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین.
و قیامی فیه قیام القائمین.
موریانههای تردید بر نهال جانمان افتاده.
گوشمان با آواز چلچلهها غریبی میکند.
دستمان از دامان دل کوتاه،
و دل به نکاح شیطان در آمده است.
بهار را نمیبینیم.
گرمای تابستان وجودمان شانهبهشانه انجماد میزند.
هوای روحمان پاییزی و دلگیر است.
زیستن خود را زمستان مجسم میبینیم.
اینک،تنها امیدمان به رمضان است.
رمضان، شناخت این دردهای جانفرساست،
که رهامان نمیکند.
پس، طبیب جان را بهیاری طلبیدیم.
و از او درمان خواستیم.
در نخستین گام،
برایمان از علت العلل بیماریها گفت.
خلاصه کلام و ختم مقالش چنین بود:
"در دام غفلتی بزرگ گرفتار آمدهاید.
لختی بر قفلهای غفلت بنگرید،
که درهای اجابت را بهرویتان بسته،
و از دامان کرامت دورتان کرده،
و جسم و جانتان را پابست زنجیرهای فراموشی کرده است.
وه که چه گرانجان زندانیانی هستید،
که هنوز زندهاید!
این است درد بزرگ شما.
حال، خود دانید."
سخن طبیب لحظه ای هشدارمان داد.
و اینگونه بود که محبوب را خواندیم
که از خواب غفلتمان بیدار کند:
و نبهنی فیه عن نومه الغافلین.
داستانی شگفت بود؛
داستان قفل و غفلت.
شگفت از آن رو که ماهها و روزها و ساعتها گذشته بود،
پیش روی محبوب بودیم،
ولی،دریغا،بی روی او.
شگفتا!چگونه در جوارش بودیم،
و او از رگ گردن بهما نزدیکتر،
و او را نمیدیدیم؟
شگفت غفلتی است بودن و نبودن،
دیدن و ندیدن.
"حدیث حاضر و غایب" است، خود سرنوشت ما.
رمضان کاری نمیکند،
جز آنکه آینهای مینهد پیش رویمان.
و ما خویش را در خویش بهتماشا می نشینیم.
رمضان چیزی نیست جز تلنگری به احساسی که نادیدهاش گرفتهایم.
و ستردن زنگاری است که بر آینه جانمان نشسته است،
تا بزرگی جرممان را،
و زشتی اعمالمان را،
بر ما آشکار نماید.
این گونه بود که در روضه روزههامان،
در هیاهوی تنهایی غصههامان،
در نبود بودنمان،
مویههای غریبانه سر دادیم،
به دامان پر مهر یار فرو غلتیدیم،
لطافت باران کرامتش را،
بر گونهها،
و کویر دلهامان حس کردیم.
و با او چنین نجوا کردیم که:
جرممان را ببخش.
و از خطاهامان در گذر.
ای که به آسانی چشم بر خطای خطاکاران میبندی.
و هب لی جرمی فیه یا اله العالمین.
واعف عنی یا عافیا عن المجرمین.
حسینعلی رحمتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست