چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
نقش آموزش در شکل گیری فردیت دموکراتیک
در این پژوهش تلاش شده به بررسی علل و عواملی که باعث شکلگیری فردیت میشود پرداخته شود و با توجه به اینکه فرضیه مقاله بین میدارد، جامعهپذیری اولیه (خانواده، مدرسه و...) و نوع آموزش نقش مهمی را در شکلگیری فردیتهای دموکراتیک دارد به بررسی نقش خانواده و مدرسه و نوع آموزش در شکلگیری شخصیت افراد پرداخته شد. پس میبینیم که نوع رفتار و گفتار متقابل بین اجتماع و کودک چه تأثیر عمیقی بر شکلگیری فردیتهای مختلف در افراد دارد.
بنابراین باید گفت وجود دموکراسی در جامعه نیز نیازمند وجود حکومتی دموکراتیک میباشد، و وجود حکومت دموکراتیک خود مستلزم وجود جامعه دموکراتیک است که در آن آموزشهای لازم جهت شکلگیری شهروندانی با فردیت دموکراتیک داده شود. پس میتوان گفت دموکراسی خود نتیجه آموزش (از نوع دموکراتیک) در جامعه میباشد.
● مقدمه
جامعه در هر زمانی بر فرهنگ خود استوار است و فرهنگ بر روابط اجتماعی. ارتباط انسانی در ضمن تجربههای جمعی که اساساً ذاتی اقتصادی دارند، تحقق میپذیرد. ارتباط یا میانجی کردار است یا میانجی گفتار یا میانجی هر دو. ژرفترین ارتباط، ارتباطی آمیخته از کردار و گفتار است. زمینه این گونه ارتباط، همکاری است و نتیجه آن، هماننداندیشی است. هرگونه ارتباط مخصوصاً ارتباطی که به صورتی آگاهانه یعنی همراه با آگاهی دو طرف ارتباط یا دستکم با آگاهی یکی از دو طرف همراه باشد آموزش و پرورش نام میگیرد. هر جامعه از دیرباز برای برقراری ارتباط آگاهانه با نسل نو، تدبیرهایی کرده است. چنین تدبیرهایی را فن آموزش و پرورش میخوانیم.
فرهیختگی مستلزم دگرگونیهای ادراکی و عاطفی است. دگرگونیهای ادراکی و عاطفی به دگرگونی کرداری میانجامد. بنابراین آموزش و پرورش هم وجه نظری دارد و هم وجه عملی. برخی از سنتگرایان وجه عملی آموزش را از وجه نظری آن تفکیک میکنند و تربیت و یا کارآموزی میخوانند. باید گفت پرورش برخلاف آموزش، بر آگاهی و خواست و همکاری پرورشپذیر تکیه ندارد و کارکرد آن تغییر پارهای از شخصیت پرورشپذیر است برای هدفی عملی و معمولاً با میانجیهایی عملی است، اما بستگی شدید کردار انسانی به ادراکها و عاطفهها ایجاب میکند که پرورش یا کارآموزی هیچگاه به صورتی ماشینی و بدون تغییر ادراکها و عاطفهها میسر نشود.
۱) کارکردهای آموزش و پرورش
اهم کارکردهای آموزش و پرورش را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
▪ اجتماعی کردن افراد و رشد شخصیت : اجتماعی شدن فرآیندی است که از طریق آن، افراد دانشها، مهارتها، ارزشها و الگوهای رفتاری جامعه خویش را کسب میکنند. این اجتماعی شدن در تمام جریان زندگی فرد، در دوران کودکی، نوجوانی، بزرگسالی حتی پیری به صور مختلفی جریان دارد. در کودکی، جریان اجتماعی شدن از خانواده آغاز میشود. در این دوران فرد راه رفتن، حرف زدن، احترام به بزرگتر، رعایت نظافت و بهداشت، پوشیدن لباس و غیره را از طریق پدر و مادر و سایر افراد خانواده میآموزد. اما از مرحله دوم کودکی به بعد موسسات آموزشی مختلف در چارچوب نظام آموزشی نقش اساسیتر را در اجتماعی کردن و رشد شخصیت فرد به عهده میگیرند (گلشن فومنی، ۱۳۷۳: ۵۸).
▪ بنابراین اگر نظامهای اجتماعی به مدد آژانسهای جامعهپذیری و نهادهای وابسته همچون خانواده، آموزش و پرورش، گروههای همسالان و رسانههای گروهی در یک حرکت تکمیلی بتوانند هدایتگر نیازهای نوجوانان و جوانان باشند میتوان انتظار داشت با پویایی فرهنگپذیری، جوانانی با رشد همگون روانی ـ اجتماعی تربیت نمود (نوابخش، ۲۹ آبان ۱۳۸۰: ۱).
اگر قرار است جامعه از تعادل و ثبات برخوردار گردد و افراد هم در کنار یکدیگر برای رسیدن به هدفهای مشترک تلاش نمایند باید اجتماعی زیستن و اجتماعی فکر کردن را به آنها آموزش بدهیم، باید افراد جامعه را از تودهوار فکر کردن به شهروندی نگریستن سوق دهیم آنگاه جامعه از حالت سستی و قالبی خارج شده و روند توسعه را خواهد پیمود و هر کسی به فکر برآوردن نیازهایش صرفاً براساس خواستههای شخصی اقدام نخواهد کرد بلکه براساس اجماع عقلی، رفتاری و با تبعیت از هنجارهای موجود در جامعه و با بروز رفتارهای مورد انتظار از طرف همنوعان و با مشارکت به حیات خود ادامه خواهد داد (اسفندیاری، ۱۰ مهر ۱۳۸۱: ۴).
برای گسترش رویکرد مشارکتی به موضوعهای مختلف اجتماعی، جامعه در درجه اول نیازمند شهروندانی با ویژگیهای لازم است. برای مشارکت باید انسانها را آموزش داد و در آنها مهارتها، نگرش و دانشهای مورد نیاز را به وجود آورد.
کسب این مهارتها به فرصتهایی برای تمرین و ممارست نیاز دارد. در جامعه باید این فرصتها را برای کودکان فراهم کنیم و خود به ایجاد زمینههای پرورش آنها پایبند باشیم. بایستی محیط و شرایطی به غایت شفاف و همراه با شناخت داشته باشیم و مهارت و نگرشهای سازنده در ارتباط با مشارکت را در افراد تقویت کنیم (شفیعی، ۲۶ تیر ۱۳۸۱: ۱).
▪ انتقال فرهنگ: از طریق آموزش و پرورش، فرهنگ یا ارزشها و نگرشها، دانشها و مهارتها از نسلی به نسل دیگر یا از جامعهای به جامعه دیگر انتقال پیدا میکند.
▪ همبستگی و انسجام اجتماعی : آموزش و پرورش با انتقال ارزشها و الگوهای رفتاری، قوانین و مقررات به صورت یکسان در کلیه سطوح جامعه به وسیله نهاد مدرسه موجبات همگونی و انسجام اجتماعی را فراهم میآورد. نظام آموزش و پرورش با تدریس زبان رسمی عامل مهمی در وحدت ملی و ایجاد ارزشهای مشترک و مفاهیم اجتماعی یکسان بین گروهها، پارهفرهنگها و اقوام مختلف جامعه است و از این طریق عامل مهمی در همبستگی و انسجام اجتماعی به شمار میرود.
▪ پرورش نیروی متخصص
▪ ایجاد فرصت اشتغال
▪ نوآوری و تغییر
▪ ایجاد پایگاه و تحرک اجتماعی
▪ اشاعه علم و تکنولوژی
▪ رشد و توسعه اقتصادی (گلشن فومنی، پیشین: ۵۹ـ۵۸).
۲) خانواده و نقش آن در آموزش کودکان
اگر به نتایج بررسیهای مختلفی که تاکنون به عمل آمده نظر بیافکنیم خواهیم دید که میان طبقه و اجتماعی شدن کودک رابطه مستقیمی وجود دارد. والدین متعلق به طبقه کارگر طوری پرورش یافتهاند که ارزش بسیاری برای اطاعت، انضباط، تمیزی، احترام و سازگاری با معیارهای رفتار سنتی قایلند. از سوی دیگر، خانوادهها طبقه متوسط تأکید بیشتری بر انگیزههای رفتار دلخواهانه کودک دارند و کمتر بر خود رفتار تأکید میکنند، طبقات متوسط بیشتر میخواهند کودکان به نحو ابتکاری و مستقل عمل کرده و پایگاه رهبری را به خود اختصاص دهند (نیکگهر، ۱۳۷۱: ۶۰).
کودک نخستین درس حب و بغض را در منزل فرا میگیرد. وقتی محیط خانه سالم و از عاطفه و محبت اشباع شده باشد، وجدان کودک رشد مطلوب خود را آغاز میکند و احساس حمایت و امنیت و آزادی در عمل مینماید. چون احساس میکند افرادی که در محیط او هستند رفتار او را درک میکنند و به او عاطفه نشان میدهند و بدین جهت کودک از بسیاری از عقدههای روانی و سرکوفتگی تمایلاتش مصون است و با عقل سالم تربیت میشود. از مطالعهی برخی از حالات عصبی و روانی میتوان دید که ریشه رفتارهای نابهنجار پدر و مادر نسبت به کودک بخصوص در سالهای اول کودکی است و اعمال آن دو، به ناگاه در کودک اثر میگذارد، پس مادری که کودک خود را میترساند، فردی جبون و ترسو تربیت میکند و با این عمل، مقاومت در برابر مشکلات و عشق و علاقه به شجاعت را در او میکشد (مجتبی، ۱۳۶۶: ۱۱۱ـ۱۱۰).
۳) وظایف خانواده در قبال آموزش به کودک
۱ـ۳) نقش خانواده در پرورش حس اعتماد به نفس
والدین به جای اینکه همواره روی نقاط ضعف فرزند خود انگشت بگذارند و بخواهند از طریق سرزنش او را اصلاح کنند، باید در کنار نقاط ضعف بیشتر به نقاط مثبت و امتیازات او توجه کنند. در این زمینه او را تایید و تشویق نمایند تا اعتماد به نفس او بیشتر شود اگر والدین همواره نقاط ضعف را دیده و به امتیازات کودک و نوجوان و موقعیتهای او ارزش چندانی ندهند، بدست خود بذر ناتوانی و زبونی را در روح و روان او میپاشند. توجه به نقاط مثبت باعث ایجاد اعتماد نسبت به والدین و برقراری ارتباط روحی و عاطفی با آنها میشود (شامبیاتی، ۱۳۷۲: ۲۵۴).
۲ـ۳) نقش والدین در آموزش احساس مسئولیت
والدین غیرمسئول نمیتوانند مسئولیتپذیری را به کودکان خویش بیاموزند. والدینی که سایرین را مسبب مشکلات خویش میدانند، متزلزلند، فراموشکارند، بازیچه دیگران قرار میگیرند و از سایرین میخواهند که به جای ایشان تصمیم بگیرند، برای کودکان خویش الگوی بیمسئولیتی هستند. کودکان زمان بسیاری را برای مشاهده رفتار والدین و الگوبرداری از آنان صرف میکنند. هنگامی که والدین با اشتیاق، تعهد و قاطعیت معقولی به وظایف خویش روی میآورند، کودکان تمایل پیدا میکنند که خود را با این جنبه از منش آنان وفق دهند. الگوی مسئولیتپذیری زمانی برای والدین اهمیتی ویژه پیدا میکند که آنان مستقیماً با کودکان رویارو میشوند. زیرا کودکان در این واکنشهای متقابل نکات بسیاری را در مورد مسئولیت فرا میگیرند.
(بیابانگرد، ۱۳۷۶: ۸۲).
۳ـ۳) نقش الگویی خانواده
«آلبرت باندورا» و «ریچارد والتز» در تحقق روانشناسی که به یادگیری کودک از طریق مشاهده و تقلید از والدین، اهمیت زیادی میدهند، در یک تحقیق رفتار والدین و فرزندان آنها را مورد مقایسه قرار دادند و آنها چنین نتیجه گرفتند که کودکان پرخاشگر دارای والدین پرخاشگر هستند و کودکان گوشهگیر و منزوی دارای والدین گوشهگیر و منزوی میباشند (مرادی و کرمی نوردی، ۱۳۷۶: ۸۶).
۴) وظایف مدرسه در قبال آموزش به کودک
۱ـ۴) وظیفه تطابق دادن یا سازگار کردن
در این مورد باید به شاگردان کمک کند تا بهتر محیط اجتماعی را درک نمایند و خود را با این محیط سازش دهند. چون محیط دائماً در تغییر است، بنابراین افراد برای سازش با محیط متغیر، خود را آماده میسازند. با توجه به این نکته وظیفه مدرسه این نیست که افراد را فقط به وضع موجود آشنا سازد و آنها را با این وضع سازش دهد بلکه باید آنها را طوری تعلیم دهد که در جریان تغییرات جامعه، نیز بتوانند خود را برای مقابله و برخورد با شرایط و اوضاع و اصول جدید تطابق دهند.
۲ـ۴) وظیفه وحدت دادن
در اجرای این منظور مدرسه برای یکسان ساختن پارهای از اعمال افراد اقدام میکند. مدرسه یا مربی سعی دارد، وحدت فکری در زمینههای مختلف میان افراد به وجود آورد و مشابهتی بین عادات، نظریات، افکار و عقاید و تمایلات افراد نماید. در این زمینه مربیان کوشش دارند امتیاز طبقاتی را از بین بردارند و بیپایه بودن عقیده بر اینکه طبقات معین باید امتیازات خاصی را دارا باشند و این امتیازات را به فرزندان خود انتقال دهند را برای شاگردان روشن سازند
۳ـ۴) وظیفه متمایز ساختن جنبههای فردی افراد
غالباً در اجتماعاتی که وظیفه وحدت دادن، هدف عمده تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد، اکثریت جامعه در مقابل اقلیت کوچکی قرار میگیرند و این اقلیت زمام امور جامعه را در دست میگیرند و میخواهند افکار و عقاید، نظریات و عادات معین را در افراد به وجود آورند. نتیجه چنین تعلیم و تربیتی، هم به ضرر فرد است و هم جامعه را عقب میاندازد. وظیفهی متمایز ساختن جنبههای فردی نیز مربوط به مدرسه است که فرصتهای تربیتی را برای تمام افراد بوجود میآورد تا به تناسب استعداد خود رشد کرده و هر یک به فراخور قوا و تجربیات و مطالعات خویش به پیشرفت بیشتری نایل آیند. بنابراین آزادی افکار و عقاید و ایجاد فرصت برای بیان و انتشار نظریات و مبادله آزادانه بین مردم یک اجتماع، وسایل پیشرفت جامعه را بهتر فراهم میسازد و شخصیت افراد را بهتر رشد میدهد.
۴ـ۴) ظیفه راهنمایی
توجه به رغبتها، استعدادها، احتیاجات و امکانات تحصیلی بیشتر برای افراد، امری است که پیوسته باید مورد توجه مربیان باشد. مطالعهی وضع شاگرد و درک موقعیت او باعث میشود که معلم بهتر بتواند شاگرد را راهنمایی کند و موجبات رشد بیشتر او را فراهم نماید. در این زمینه مربی باید به شاگرد کمک کند تا خود او ابتدا به رغبتها، تمایلات، استعدادها و احتیاجات و امکانات خویش پی ببرد و بعد او را در جنبههای مختلف راهنمایی نماید (شریعتمداری، ۱۳۷۳: ۵۴ـ۵۲).
۵) هدفهای تربیتی مدرسه
▪ ادراک فلسفه اجتماعی جامعه و ارزش و اهمیت آن.
▪ شناخت جامعه و موسسات اجتماعی.
▪ مطالعه علل و عوامل موثر در ناهنجاریهای اجتماعی و کوشش در از بین بردن آنها.
▪ تقویت روح دموکراسی و آزادمنشی در افراد و توجه دادن آنها به امور زیر:
الف) احترام به شخصیت هر فرد بدون توجه به جنس، نژاد، عقیده، وضع اقتصادی و موقعیت اجتماعی.
ب) آشنایی به حقوق و وظایف اجتماعی و تشویق افراد برای شرکت در امور مدنی.
ج) تقویت روح همکاری در افراد به منظور تأمین رشد شخصی و رفاه عمومی.
د) تقویت روح علمی در بررسی مسائل اجتماعی و افکار و نظریات مختلف.
▪ کسب مهارتها و اطلاعات لازم برای شرکت در زندگی اجتماعی (همان: ۲۰۱).
▪ آموزش و پرورش دموکراتیک
هر جامعهای برای سازگار کردن کودکان و نوجوانان با محیط اجتماعی و سیاسی خود باید دارای نظامی (سیستمی) از ارزشها باشد. روشن است که در جامعه خوب نظام سازگار کردن کودکان و نوجوانان غایات خوب را هدف خود قرار میدهد و در جامعهی بد غایات بد را از این رو، حکومتهای ناکارآمد، سعی میکنند آدمهای مطیع و سر به زیر برای تحقق مقاصد خود داشته باشند. برعکس، حکومتهای کارآمد، با ایجاد سازگاری بین نوجوانان و جوانان سعی دارند تا به تحقق آرمانهای جامعه کمک کنند. همین طور، این نظامها برحسب موقعیت خود و میزان انطباق و پاسخگویی به نیازهای جامعه در به سرانجام رساندن هدفهایشان تداوم پیدا میکنند. از آنچه گذشت چنین برمیآید که انسان نه هدف، بلکه وسیلهای برای رسیدن به مقاصد فرد یا گروه معین در نظر گرفته شده است. چه اسپارت در یونان باستان، که به سربازی نیرومند، کارآمد و مطیع نیاز داشت و چه اروپای قرون وسطی، که آدمی را آلودهی گناه میشمرد و با تهذیب و تزکیهی او نه از طریق یاد دادن اندیشیدن که از طریق آموزش، که همانا القای عقاید بود، همت میگماشتند. در همه این موارد چون انسان به عنوان وسیلهای برای پیشبرد هدفهای سیاسی، اقتصادی و غیره مورد توجه قرار میگیرد، به تبع آن جنبههای گوناگون هستی او نیز نادیده گرفته میشود و روشن است در چنین موقعیتی نظام (تربیت) نه به عنوان وسیله و زمینهساز تکامل آدمی، بلکه به عنوان هدف در نظر گرفته میشود. آنچه مسلم و روشن است این است که چنین نظامی ممکن است یک نظام کارآموزی یا نظام آموزشی، یا نظام سازگاری با جامعه یا نظام ارضای نیازهای فوری کودکان باشد، در هر صورت، هر جا هست دستکم یک نظام آموزش و پرورش به معنای واقعی نیست، زیرا که مقصد هیچیک از آنها بهبود و کمال انسان نیست. به عبارت دیگر، مقصد هر نظام، که بهبود و کمال انسان نباشد، نظام آموزش و پرورش واقعی نیست. به این سان، اگر فرض شود که در جامعه مردمسالاری که بهترین شکل جامعه است، زمینهی شکوفایی تواناییها و تکامل انسان فراهم میشود، نظامی که بکوشد کودکان و نوجوانان را با این جامعه سازگار سازد، یک نظام آموزش و پرورش واقعی تلقی خواهد شد. اما اگر، برعکس، در جامعهای استبدادی و خودکامه نظامی که بکوشد کودکان خود را با آن سازگار سازد، یک نظام آموزش و پرورش واقعی تلقی نخواهد شد و این نظام هرچه بیشتر بخواهد و بتواند کودکان را با آن شکل حکومت سازگار سازد، به همان میزان از نظام آموزش و پرورش واقعی به دور خواهد بود (تقیپور ظهیر، ۱۳۷۶: ۹۳ـ۹۱).
ممکن است پرسیده شود که چه نوع آموزش و پرورشی مناسب انسان آزاد است. پاسخ کاملاً روشن است. آموزش و پرورش آزاد که در این نوع آموزش و پرورش به جای آموزش مهارتهای حرفهای خاص، به یادگیرنده زمینه فکری کلی داده میشود به طوری که این زمینه فکری و سابقه ذهنی آنان را به یادگیری مهارتهای مورد نیاز قادر میسازد. به عبارت دیگر، در این نوع آموزش و پرورش چالش فکری و تحریک یادگیرنده به تفکر منطقی و خلاق مورد نظر است. در واقع به منظور به دست آوردن ابزار فکری کلی است که یادگیرنده را برای یادگیریهای سریع بعدی مطابق با نیازمندیهای متحول زندگی توانا میسازد (اولیور، ۱۳۷۳: ۵۶ـ۵۵).
بنابراین، در آموزش و پرورش آزاد است که انسان یاد میگیرد چگونه زندگی را بسازد، چگونه علاقهها و تواناییهای خود را توسعه دهد و چگونه زندگی کند. به این سان، اساس و بنیاد آزادی را بگذارد و مسئولیت انسانی خود را از طریق آموزش و پرورش آزاد بپذیرد (تقیپور، پیشین: ۱۰۱).
بنابراین آموزش از مقولههای بنیادین مورد تأکید روشنفکران عصر مدرنیته است. عقل به واسطه آموزش و پرورش روش تفکر و اندیشیدن را خواهد آموخت و چگونگی به کار گرفتن آنان را نیز یاد خواهد گرفت و از دانشها و آگاهیهایی که تا پیش از این به دست آمده است، مطلع خواهد شد و از سئوالاتی که بیپاسخ ماندهاند، آگاهی خواهد یافت. اما آنچه گفته شده تنها اهداف آموزش نیستند. فلسفه آموزش تبلور این اعتقاد است که میتوان انسان را تغییر داد، رشد داد و یا به عبارت بهتر میتوان انسان را خلق کرد. انسان خود خالق خویش است. میتوان به یاری آموزش، انسان را از ورطه جهل و بندگی و خرافات نجات داد و به موجودی خودآگاه، و البته مستقل که به تنهایی قادر به اندیشیدن است، تبدیل کرد. به قول فیخته هدف از آموزش بیدار کردن استقلال فکر است، البته که خرد انسانی قادر است، جهانی را از نو بسازد اما ابتدا باید خود با صیقل آموزش ساییده شود و پرورش یابد. روشنگری بدون آموزش و پرورش همچون درختی بیریشه است. بدون آموزش یافتن، خرد آدمی از استقلال بیبهره خواهد ماند و بدین ترتیب ممکن است زیر قیمومیت و نفوذ دیگران قرار بگیرد، بنابراین آزادی نیز خود از میوههای آموزشی است.
اهمیت و جایگاه آموزش در توسعه استعدادها و ظرفیتهای انسانی بسیار بالا است. هرچه سطح آموزش افراد بالاتر باشد، میزان تجدد و تحولیافتگی در آنان نیز بالاتر است و هرچه سطح و محتوای آموزش در جامعهای از نوآوری، روزآمدی و خلاقیت برخوردارتر باشد، گرایش جوانان و نسلهای آموزش دیده به آفرینندگی، توسعه و تحول بیشتر خواهد شد (نظری، اردیبهشت ۱۳۷۶: ۱).
۷) بازسازی و نوسازی نظام آموزشی
هدف واقعی آموزش و پرورش این است که میزان سازگاری فرد را به حداکثر برساند و همه تقسیمبندیهایی که درون این رشته بوجود آمده این واقعیت را تغییر نمیدهد. هر مطلب آموزشی را فقط زمانی میتوان توجیه کرد که به دانشآموز توانایی تعامل با جهان را به شیوهای مناسب، بدهد. سطوح آموزشی از نظر موضوعی نیز با هم تفاوت دارند، بدین معنی که افراد را برای مراحل مختلف سازگاری آماده میسازند.
بنابراین وقتی علم روانشناسی را از این دیدگاه مورد نظر قرار دهیم، آشکار بخشی از آموزش و پرورش است. براستی گستاخانه است اگر تصور کنیم که کسی بتواند به طور منظم بر سازگاری فرد دیگری تأثیر بگذارد بدون اینکه چیزی در خصوص ماهیت سازگاری بداند (لفرا نکویس، ۱۳۷۰: ۱۸).
باید گفت، بازسازی نظام آموزشی را در قالبی باید دنبال کرد که با دگرگونیهای سریع زمان هماهنگ باشد. براساس همین ضرورت است که میگویند: «ما در روزگاری زندگی میکنیم که تغییرات و تحولات سریعی در جهان صورت میگیرد. شاید لازم باشد هر ده سال یک بار جزئیات هدفها و منظورهای خویش را درباره تعلیم و تربیت و دین و سیاست از نو تعریف کنیم» (معیری، ۱۳۷۸: ۱۳۱).
● نتیجهگیری
باید گفت، بشر نه آن مفهومی است که از خود در ذهن دارد بلکه همان است که از خود میخواهد و اینکه بشر هیچ نیست مگر آنچه از خود میسازد پس اینگونه میتوان بیان کرد که انسان موجودی است که وجودش مقدم بر ماهیتش است. بنابراین با توجه به اینکه انسان در ارتباط با پدیدهها و محیط پیرامونیاش، چارچوب ذهنی خاصی مییابد و با این شکلیافتگی ذهن دست به عمل میزند، از اینرو شیوه تکوین شخصیت دموکراتیک، طبیعتاً مبحث دشواری است، لیکن دستکم در این باره اتفاق نظر هست که شخصیت دموکراتیک در درون ساختارها و فرآیندهای دموکراتیک تکوین مییابند و به نوبه خود بر تقویت آن ساختارها و فرآیندها تأثیر میگذارند. از این دیدگاه شخصیت دموکراتیک ناظر به ویژگیهای ذاتی فرد نیست، بلکه محصول فرآیندهای پیچیده جامعهپذیری در خانواده و مدرسه و غیره است. به طور کلی چهار ویژگی اصلی که میتوان برای شخصیت دموکراتیک برشمرد عبارت است از: یکی، باز بودن و اجتماعی بودن و در نتیجه روابط گسترده با دیگران؛ دوم ترجیح ارزشها و نیازهایی که مورد توجه و طلب دیگران نیز هست؛ سوم اعتماد به نیک سرشتی بنیادی انسانها همراه با اعتماد به نفس؛ چهارم رسوخ این سه ویژگی به ناخودآگاه فرد. در این بین، نویسندگان مختلف میان ویژگیهای شخصیتی و مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی رابطه نزدیکی یافتهاند.
بنابراین یکی از مسائل مهمی که در رابطه با آموزش وجود دارد این است که نوع دستگاهها و نظامهای سیاسی خود تأثیر مستقیمی بر نوع آموزش در مدارس دارد، به این طریق که اگر نظام سیاسی، خود نظامی ایدئولوژیک باشد با توجه به اینکه مدارس و نوع آموزشها زیر نظر دستگاه حکومتی و در راستای اهداف ایدئولوژیک این نظامها میباشد، میبینیم که او این تفکرات ایدئولوژیکی را به کودک آموزش داده و قدرت تفکر و اندیشیدن را از وی میگیرند، در نتیجه کودک همه چیز را یا سیاه میبیند، یا سفید و قدرت انتقادگری را که خود از لوازم اولیه حکومت دموکراتیک است از وی دریغ میکنند.
بنابراین وجود دموکراسی در جامعه خود نیازمند حکومتی دموکراتیک میباشد، و وجود حکومت دموکراتیک خود مستلزم وجود جامعه دموکراتیک است که در آن آموزشهای لازم جهت شکلگیری شهروندانی با فردیت دموکراتیک داده شود. پس میتوان گفت، دموکراسی خود نتیجه آموزش (از نوع دموکراتیک) در جامعه میباشد. بنابراین همانطور که در این مقاله بحث شد، رسالت تعلیم و تربیت در خانواده و مدرسه را در هر دو بعد آموزش و پرورش باید دید زیرا نتیجه اولی در یادگیری میباشد و دومی در تغییر رفتار و این دو مکمل هماند و در نهایت باعث شکلگیری شخصیت در افراد میشوند.
پس به طور کلی باید گفت در حال حاضر تجربههای تاریخی و سیاسی و تلاش انسانها در کلیه تحولات و انقلابهای اجتماعی نشان میدهد که بشریت رویکردی به آزادی و حریت دارد و برای تحقق این هدف حکومت دموکراتیک که به حقوق طبیعی و مدنی ـ انسانی احترام میگذارد و آزادی فردی و اجتماعی را در نظر دارد، نقش اساسی را ایفا میکند.
روژان حسام قاضی
کتابنامه
۱ـ اسفندیاری، ابراهیم (۱۰ مهر ۱۳۸۰). «آموزش و پرورش در جامعهپذیری مردم»، همبستگی.
۲ـ اولیور، فولتن (۱۳۷۳). آموزش عالی و برنامهریزی نیروی انسانی. تهران: سازمان برنامه و بودجه.
۳ـ بیابانگرد، اسماعیل (۱۳۷۶). راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۴ـ تقیپور ظهیر، علی (۱۳۷۶). مبانی و اصول آموزش و پرورش. تهران: آگه.
۵ ـ شامبیاتی، هوشنگ (۱۳۷۲). بزهکاری اطفال و نوجوانان. تهران: ژوبین.
۶ـ شریعتمداری، علی (۱۳۷۳). جامعه و تعلیم و تربیت. تهران: امیرکبیر.
۷ـ شفیعی، سعید (۲۶ تیر ۱۳۸۱). «مشارکت و توسعه انسانی»، توسعه.
۸ـ گلشن فومنی، محمدرسول (۱۳۷۳). جامعهشناسی آموزش و پرورش، تهران: شیفته.
۹ـ لفرانکویس، گای آر (۱۳۷۰). روانشناسی برای آموزش. ترجمه منیژه شهنی ییلاق، تهران: رشد.
۱۰ـ مجتبی، محمدباقر (۱۳۶۶). اسلام و تعلیم و تربیت (۱)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۱۱ـ مرادی و کرمی نوردی، علیرضا و رضا (۱۳۷۶). روانشناسی تربیتی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
۱۲ـ معیری، محمدطاهر (۱۳۷۸). بچههای خوب پرورش بد. تهران: امیرکبیر.
۱۳ـ نظری، مرتضی (اردیبهشت ۱۳۷۶). «توسعه انسانی محور هر نوع توسعهیافتگی»، ش ۳۸۰، توسعه.
۱۴ـ نوابخش، مهرداد (۲۹ آبان ۱۳۸۰). «فرهنگپذیری و رشد روانی ـ اجتماعی جوانان»، همشهری.
۱۵ـ نیکگهر، عبدالحسین (۱۳۷۱). مبانی جامعهشناسی، تهران: رایزن.
روژان حسام قاضی کارشناس ارشد علوم سیاسی است.
این مقاله در نشریه جستار منتشر شده که معرفی آن در «انسان شناسی و فرهنگ» آمده است، برای معرفی نشریه در اینجا کلیک کنید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست