دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ریشه های انقلاب


ریشه های انقلاب

طلیعه نهضت اسلامی از لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تا قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

در بررسی ریشه های انقلاب اسلامی، همواره از قیام تاریخی و مردمی۱۵ خرداد۱۳۴۲ به عنوان سرآغاز نهضت اسلامی تعبیر می شود. اما در عین حالی که این قیام سرنوشت ساز، نقطه عطف تاریخ معاصر ایران و آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به شمار می رود، اما فی نفسه معلول و محصول یک سلسله رویاروئی ها و مبارزاتی است که به طور مشخص از لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی آغاز می شود و به۱۵ خرداد۱۳۴۲ ختم

می گردد. دورانی که می توان از آن به طلیعه نهضت اسلامی تعبیر نمود، گفتار پیش رو به بررسی این برهه مهم از تاریخ انقلاب اسلامی می پردازد.

روزنامه اطلاعات (و همچنین کیهان) روز دوشنبه۱۶ مهر۱۳۴۱ ، طی یک خبر جنجالی نوشتند: “طبق لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده به زنان حق رای داده می شود.لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی از جهت اینکه اولین تبلور عینی رویارویی جدی روحانیت به رهبری امام خمینی با شاه و دولت بود حائز اهمیت بسیاری است هر چند دولت به دلیل اوضاع دشوار و متشنج سیاسی و تحت فشارهای شدید علما و روحانیون مجبور به لغو آن شد. ولی همان گونه که سیر رخدادها و تحولات بعدی نشان داد این عمل، عقب نشینی موقتی بود. زیرا رژیم مجبور بود برای بقای خود اصلاحات موردنظر آمریکا را اجرا کند و سعی داشت آنرا به صورت مرحله ای به اجرا در آورد، چنان که در مرحله اول، اصلاحات ارضی را مطرح کرد و در مرحله بعدی طرح تغییر قانون اساسی و تجدیدنظر در قانون اساسی را پیش کشید تا نهایتا در شش بهمن۱۳۴۱ رفراندوم شش ماده ای را به اجرا گذارد.

شاه و اسداله علم که از یک سو مخالفت گسترده روحانیون و مردم را در جریان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی مشاهده کردند و از سوی دیگر تحت فشار آمریکایی ها مجبور به اجرای اصلاحات مورد نظر آنها بودند. در صدد بر آمدند تا با به رفراندوم گذاشتن اصلاحات راه هر گونه مخالفت روحانیون و سایر گروه ها را مسدود نمایند همچنین با تصویب اصلاحات از طرف مردم به آن ماهیت ملی داده و رنگ قانونی بدان ببخشند.

اصول ششگانه ای که قرار بود به رفراندوم گذاشته شود شامل: تقسیم اراضی، ملی کردن جنگل ها، فروش کارخانه های دولتی به سرمایه گذاران خصوصی، فروش سهام کارخانه ها به کارگران، اعطای حق رای به زنان و ایجاد سپاه دانش بود. این اصول با تصویب سریع کابینه علم آماده اجرا بود. بنابراین پس از آن که مورد تصویب کنگره دهقانان قرار گرفت. مقرر شد رفراندوم عمومی نیز در سراسر کشور برای تحکیم آن انجام گیرد.

با اعلام رفراندوم از سوی شاه که با استقبال مطبوعات در رسانه های غربی رو به رو شد، اسدالله علم روز ششم بهمن را روز برگزاری رفراندوم اعلام گردید این بار نیز روحانیون به رهبری امام واکنش نشان دادند و از علم در باب این اصلاحات توضیح خواستند او نیز سلیمان بهبودی را مامور کرد تا با عزیمت به قم روحانیون را متقاعد سازد. اما وی نتوانست روحانیون را با نظریات جدید دولت همراه کند. در نتیجه علما تصمیم گرفتند تا آیت الله کمالوند را برای ملاقات با شاه به تهران بفرستند. این ملاقات نیز نتیجه ای در بر نداشت.

پس از این جریانات امام با صدور اعلامیه ای با استناد به قوانین، پنج ایراد اساسی و قانونی بر آن وارد ساخت. علاوه بر این اعلامیه، جلسه ای مرکب از۱۷ نفر از علمای قم در منزل امام تشکیل گردید که امام در این جلسه فرمودند:

“دولت لایحه انجمن های و ولایتی را جلو فرستاد تا عکس العمل مردم را امتحان کند و بعد این را پس گرفت تا بفهمد با چه نیرویی باید جلو بیاید و برخورد کند و لذا مواجهه با این قضیه نیروی زیادتری می طلبد.” در پایان این جلسه اعلامیه ای نوشته می شود و همگی آن را امضا می کنند. در این اعلامیه و نیز اعلامیه ای که در تهران توسط آیت الله خوانساری و آیت الله بهبهانی صادر شد و شرکت در رفراندوم در حکم محاربه با امام زمان اعلام شده و تحریم گردید. با انتشار اعلامیه های تحریم، روز دوم بهمن۱۳۴۱ بازار تهران تعطیل شد و مردم طی تظاهراتی گسترده با همراهی و هدایت آیت الله خوانساری و آیت الله بهبهانی، با سر دادن شعار هائی علیه رفراندم به مخالفت با این اقدام دولت پرداختند.

طی این تظاهرات، خطیب شهیر آقای فلسفی ضمن حملات شدید به “رفراندوم قلابی” اعلامیه های تحریم علما را برای مردم قرائت کرد و قرار شد بعد از ظهر در مسجد سید عزیزالله اجتماع کنند.

اجتماع بعد از ظهر مردم با حمله نیروی انتظامی و پلیس مواجه گردید در واقع این بار دولت علم مصمم بود به هر ترتیبی که شده رفراندوم را برگزار نماید. علم طی مصاحبه در انجمن مطبوعات اعلام کرد: “دولت قوای مخرب را با شدت سرکوب می کند.” وی محرک اصلی این حرکات را مخالفان اصلاحات ارضی دانسته و از نامه ای سخن گفت که از یکی از ولایات برای شخصی در سلک روحانیت ارسال شده، تا با دولت مخالفت نموده و در راه اصلاحات مانع ایجاد کند. وی از نویسنده و گیرنده و همچنین از متن نامه هیچ حرفی نزد. در راستای اجرای رفراندوم که مطمئنا واکنش مردم را در پی داشت به استانداران طی تلگرافی به تاریخ۱۳۴۱/۱۱/۳ دستور شدت عمل داد.

در مقابل شدت عمل دستگاه های دولتی و درگیری هایی که بین مردم و نیروهای امنیتی و پلیس اتفاق افتاد، امام به این رفتار و عملکرد دولت اعتراض کرده و طی اعلامیه ای نوشتند: “مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است ...” با بالا گرفتن دامنه اعتراضات و درگیری ها، دولت ، شاه را تشویق نمود تا به قم عزیمت کرده و تکلیف خود را با روحانیون روشن کند و نیز با ظاهرسازی هایی، استقبال گسترده ای از او به عمل آورند تا چنین وانمود شود که مخالفت یکپارچه روحانیون با رفراندوم واقعیت ندارد. ولی علی رغم تمامی تلاش های دولت و ساواک هیچ یک از علما به استقبال شاه نرفتند و هنگامی که شاه متوجه این مسئله شد از فرط ناراحتی بدون آنکه وارد حرم شود، یکی از شدید اللحن ترین نطق های خود علیه روحانیت را که طی آن از روحانیون به عنوان ارتجاع سیاه یاد کرده ایراد نمود.

علی رغم همه مخالفت هایی که علیه رفراندوم صورت گرفت، شاه و علم مصمم به اجرای آن بودند و سرانجام رفراندوم در جوی متشنج و آکنده از بدبینی مردم نسبت به آن در ششم بهمن۱۳۴۱ برگزار گردید. براساس گزارشات رسمی دولت حدود۵۵۹۸۷۱۱ نفر مرد و۲۷۱۱۹۹ نفر زن به لوایح ششگانه رای مثبت دادند، و۴۱۵۰ نفر نیز بدان رای منفی دادند. بنابراین لوایح ششگانه با “آراء قریب به اتفاق مردم ایران!” به تصویب رسید. با این وجود امام دست از مبارزه بر نداشت و به تلاش های خود برای مقابله با انقلاب سفید با جدیت ادامه دادند. خصوصا آن که به پیشنهاد مهدی پیراسته وزیر کشور (پس از نطق شاه در مورد اعطای حق رای به زنان) با استناد به این اصل از قانون اساسی که “مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت است” در روز۱۳۴۱/۱۲/۹ با تشکیل جلسه ای فوق العاده رسما حق مشارکت زنان را در انتخابات آینده مجلس شورای ملی تصویب نمود.

هر چه به پایان سال۱۳۴۱ و آغاز سال۱۳۴۲ نزدیکتر می شویم بر شدت تعارضات میان علما و در راس آنها امام با دولت علم نیز افزوده می شود. از یک سو چنان که ذکر شد تهدیدات دولت علم نسبت به روحانیون افزایش یافت و از سوی دیگر به سرسختی و ایستادگی امام به عنوان رهبر پیشرو در مبارزات افزوده گشت. ایشان در اوایل اسفند ۱۳۴۱() به مبارزات پیگیر خود با دولت علم ابعاد تازه ای بخشید و از مردم خواست در برابر مصوبات این دولت ساکت ننشینند. سرانجام در آستانه عید نوروز ۱۳۴۱/۱۲/۲۲() با توجه به اقدامات دولت علم و موضع گیری شاه و اتفاقات روی داده در سال۱۳۴۱ ، طی پیامی به روحانیون از عید سال جدید ۱۳۴۲() به عزای عمومی تعبیر نمودند.

به دنبال صدور اعلامیه امام عده ای از علمای تهران، قم و مشهد نیز به تاسی از امام دست به اقدام مشابهی زدند و هر یک به طور جداگانه عید نوروز را عزا اعلام کردند. با حلول سال۱۳۴۲ از یک سو رویارویی دولت با روحانیون وارد مرحله تازه ای گردید و از سوی دیگر روحانیون و طلاب شهر قم بر ضد اقدامات دولت علم برای نخستین بار به تظاهرات پرداخته و اقدام به پخش اعلامیه هایی بر ضد رژیم کردند. به جای سنت قدیمی شادی و تبریک، عزا بر پا کرده، سخن گویان و وعاظ خطر هیئت حاکمه را برای اسلام بازگو می کردند.

در چنین شرایطی علم که احساس خطر کرده بود، از قبل، اقدامات پیشگیرانه ای به عمل آورده نیروهای انتظامی و نظامی را در شهر قم مستقر کرد. آنها در دومین روز عید که مصادف با۲۵ شوال۱۳۸۲ ق سالگرد شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) بود، مجالس سوگواری را بر هم زدند، کماندوهایی که از تهران برای گرفتن زهر چشم از علما به قم اعزام شده بودند، اقدام به بر هم زدن تظاهرات و مجالس سوگواری کردند. کانون اصلی درگیری، مدرسه فیضیه قم بود. در مدرسه فیضیه مراسم سوگواری بر پا بود. در میان جمعیت شرکت کننده عده ای از افراد ساواک و کماندوها با لباس مبدل شرکت کرده بودند. اینها مراسم را به هم زده و با سلاح های سرد به طلاب و شرکت کنندگان در مراسم حمله ور شدند. چون طلاب به مقابله برخاستند. در نتیجه به سلاح گرم متوسل شده و عده زیادی از طلاب علوم دینیه شهید شدند. هم زمان با هجوم به مدرسه فیضیه، مدرسه طالبیه تبریز نیز مورد هجوم قرار گرفت.

امام نیز بلافاصله پس از حمله کماندوها به مدرسه فیضیه با صدور اعلامیه ای شدید اللحن ضمن فرا خواندن مردم به آرامش، این حمله را بالاتر از حمله مغول خوانده فرمودند: “...ما پیروز شدیم. ما از خدا خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند.”

علاوه بر این امام به دنبال حادثه فیضیه ، اعلامیه معروف “شاه دوستی، یعنی غارتگری” را صادر کردند و علم را به خاطر جنایاتی که در دوره نخست وزیری اش مرتکب شده بود مورد استیضاح قرار دادند.

حالا رژیم در برابر امام دو راه بیشتر نداشت، یا باید در برابر مواضع محکم امام عقب نشینی می کرد و خواسته هایش را می پذیرفت و یا با روش های قهرآمیز او و طرفدارنش را سرکوب می کرد. چنین به نظر می رسد که رژیم با توجه به تعهداتی که در قبال آمریکا داشت و آن چه که در رفراندوم شش بهمن۱۳۴۱ ، بر عهده گرفته بود، نمی توانست راه اول را در پیش گیرد لذا راه دوم را برگزید و نمونه عینی آن وقایع سال۱۳۴۲ و به طور مشخص سرکوبی قیام۱۵ خرداد بود.

قیام۱۵ خرداد یک قیام مردمی ضد رژیم و حامی اسلام، دین و روحانیت بود، و روحانیون رهبران اصلی قیام بودند به ویژه امام خمینی که قیام در واقع در اعتراض به دستگیری ایشان صورت گرفته بود. هر چند قیام به شدت سرکوب شد ولی آثار و نتایج آن چنان که تحولات بعدی نشان داد محرک جامعه و مردمی تحت ستم برای براندازی رژیمی فاسد و ظالم و دست نشانده در بهمن۱۳۵۷ گردید.

حجت اله کریمی