چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
منصب امامت , بخشی از ولایت کبری
امامت همانند نبوت، منصب الهی است که هر کسی را سزاوار نیست بدان تکیه زند مگر آن که به طور مستقیم به نصب الهی در این مقام قرار گیرد؛ زیرا تنها کسانی به این مقام می رسند که از مقام عصمت در همه مراحل و مراتب برخوردار باشند و تنها خداوند است که از عصمت کامل اشخاص آگاه است. از این رو از آن به فضلی تعبیر می کند که خدا به هر که خواهد می دهد و این که مردم شخصی را چون مردان بزرگ مکه و طائف برای پیامبری سزاوارتر بدانند و انتخاب کنند، هیچ تاثیری نخواهد داشت.
ریشه این امر را باید در جایگاه بسیار والا و بلند و تاثیرگذار امامت دانست؛ زیرا امامت بخشی از ولایت کبراست که از اختصاصات الهی است و کسی را بر کسی جز به نصب و انتخاب الهی ولایتی نیست؛ چرا که ولایت به نوعی به معنای مالکیت در هستی شخص و جامعه می باشد و تنها به کسانی سزاوار است که از خود گذشته باشند و به خدا پیوسته باشند و تن و جان ایشان مظهر اراده الهی باشد؛ و این جز در انسان کامل معصوم تحقق نخواهد یافت.
یکی از این امامان منصوب دارای ولایت مطلق و کامل الهی، امام حسن مجتبی(ع) است که از سوی خداوند نصب شده و به امر الهی از سوی پیامبر(ص) همانند ولایت عظما و کبرای حضرت امیر مومنان علی(ع) ابلاغ شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش امامت امام حسن(ع) را براساس آموزه های وحیانی و نبوی تبیین و تحلیل نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
منصب امامت، منصبی الهی است که تنها با نصب خداوند و ابلاغ وی انجام می شود. از این رو خداوند در آیاتی از جمله ۱۲۴ سوره بقره به صراحت خود را جاعل امام معرفی می کند که از میان انسان ها کسانی را برای این منصب برگزیده و به جامعه نه تنها معرفی بلکه جعل می کند. در آیاتی از جمله آیات ۷۳ سوره انبیاء و ۲۴ سوره سجده و ۵ سوره قصص از واژه جعل برای امامت استفاده می شود تا این معنا مورد تاکید قرار گیرد که این نصب نه تنها تشریعی بلکه تکوینی است و حتی اگر شخص منصوب از سوی مردم پذیرفته نشوند، از امامت ساقط نمی شود و به مسئولیت الهی خود در جامعه و جهان ادامه می دهد، چرا که منصب امامت، منصبی فراتر از خلافت و حکومت معمولی و دنیوی بر مردمان است و دامنه آن تا قیامت و پس از آن نیز کشیده می شود.
اگر نبوت، منصب و نیاز دنیایی برای مردم است، منصب امامت فراتر از آن منصبی است که همه آفریده های هستی برای رشد و تکامل و تعالی در دنیا و آخرت بدان نیازمند هستند؛ زیرا این منصب شاخه ای از ولایت الهی در مقام مالکیت و ربوبیت هستی است؛ بنابر این نه تنها اختصاص به دنیا و یا انسان ندارد بلکه فراتر از دنیا به آخرت و برتر از انسان ها به همه آفریده ها مرتبط می باشد و یک نیاز دایمی و بی پایان است. از این رو تنها زمانی شخص به منصب امامت کبرا می رسد که از امتحان و آزمون های سخت الهی سربلند و سرافراز بیرون آمده باشد. (بقره،
آیه ۱۲۴)
از آیه فوق این معنا نیز به دست می آید که میان منصب امامت و مقام نبوت تلازمی وجود ندارد. به این معنا که لازم نیست هر امامی نبی باشد و یا هر نبی امام شود، بلکه برخی از امامان از مقام نبوت برخوردار نمی باشند؛ چنان که برخی از پیامبران دارای نبوت، از مقام و منصب الهی امامت بی بهره هستند. از این رو خداوند در آیات ۷۲ و ۷۳
سوره انبیاء از اعطای امامت به برخی از پیامبران سخن به میان آورده است و در آیه ۲۴ سوره سجده امامت را امر هدایتی از سوی خود برای برخی دانسته است.
● امامت، منصب انتصابی
امامت از جمله مناصب بزرگ و عظیم الهی است که افزون بر جعل الهی نیازمند ابلاغ خاص است و این گونه نیست که هر کسی به ادعای نصب بتواند بر این منصب حتی در ظاهر تکیه زند. از این رو پیامبر(ص) مامور می شود تا امامت امامان پس از خویش را با ابلاغ صریح امامت و ولایت علوی(ع) ابلاغ کند به گونه ای که اگر این ابلاغ صورت نگیرد، دین همچنان ناتمام و غیر کامل خواهد ماند و هیچ ماموریتی از سوی پیامبر(ص) صورت نگرفته است؛ زیرا کمال و تمام دین اسلام بر مدار امامتی است که فراتر از نبوت می باشد و جامعه انسانی بلکه جامعه جهانی به این نصب الهی و ابلاغ انتصاب نیازمند است.(مائده، آیات ۳ و ۶۷ و آیات دیگر)
خداوند در آیه ۳ سوره مائده به صراحت مقام امامت را تکمیل کننده نعمت هدایتی خداوند به مردم معرفی کرده و اسلام همراه با امامت را دین کامل و مورد رضایت خود اعلام می کند تا این گونه نشان دهد که هر عمل عبادی چون نماز و زکات و روزه و مانند آن و هر عمل اجتماعی چون نیکوکاری و انفاق و اطعام و جهاد و شهادت تنها در سایه امامت مقبول و مرضی الهی است و کسی که بی امامت و یا شناخت یا باور به آن عملی عبادی و اجتماعی و مانند آن را حتی لوجه الله انجام دهد، عبادتی نداشته و از اسلام بهره ای نبرده است و لذا گفته اند نماز بی ولایت امیرمؤمنان علی(ع) نماز باطلی است؛ زیرا براساس آموزه های وحیانی به جا آورده نشده و کامل و تمام نیست و از نقص شدید امامت و ولایت رنج می برد. این که در روایات بسیار بر این معنا تاکید شده که از تمامیت روزه یا نماز و حج، لقاءالامام است، بدان معناست که امامت نه تنها کامل کننده هر عمل عبادی است بلکه بی ولایت و امامت، اصولا عمل عبادی در چارچوب آموزه های وحیانی اسلام و قرآن انجام نگرفته است.
با مراجعه به آیات قرآنی از جمله آیه ۱۲۴ سوره بقره و نیز آیات ۶۹ و ۷۱ تا ۷۳ سوره انبیاء می توان به سادگی دریافت که چرا خداوند مقام امامت را برتر از مقام نبوت می داند و این که چرا خداوند در آیه ۵۴ سوره نساء آن را منصبی بسیار مهم و ارزشمند در نزد خود به شمار می آورد؛ زیرا کسی که امامت را نپذیرفته تحت ربوبیت و ولایت الهی قرار نگرفته است و همانند ابلیس نسبت به پذیرش ولایت الهی در شکل خلافت انسانی تمرد و استکبار ورزیده است
خداوند در آیه۱۲۴ سوره بقره امامت را عهد و پیمان الهی می داند و در آیه ۵۸ سوره نساء آن را امانت خداوند در نزد امامان برمی شمارد و در آیه ۷۲ سوره احزاب بر این امانت الهی و ناتوانی بسیاری از موجودات از تحمل آن خبر می دهد و این که تنها امامانی از انسان ها توانایی حمل آن را دارا بودند و همه انسان ها از تحمل آن ناتوان هستند. (نگاه کنید، روایات تفسیری در ذیل آیات مزبور از کتاب شریف نورالثقلین)
وظایف و قدرت و توانایی هایی که خداوند برای امامان تعریف کرده، شامل اموری چون دعوت مردم به توحید و عبادت (زخرف، آیات۲۶ تا ۲۸ و نیز مجمع البیان، ذیل آیه و نورالثقلین، ذیل آیه)، هدایت گری و راهنمایی مردم به فرمان الهی (انبیاء آیه۷۳ و سجده، آیه۲۴)، رساندن مردم به مطلوب و مقصود، افزون بر ارایه طریق و نشان دادن راه هدایت (انبیاء، آیه۷۳ و المیزان، ذیل آیه)،حکومت و ولایت بر انسان ها و برپایی دولت عدالت محور الهی (قصص، آیات ۴و ۵ و حدید، آیه ۲۵ و آیات دیگر و نیز نگاه کنید المیزان، ذیل آیه۵ سوره قصص)، برخورداری از حق ولایت و تصرف در امور مردم (انساء، آیه۵۹ و نورالثقلین ذیل آیه) وارثان علم قرآن (فاطر، آیات۳۱ و ۳۲)، مرجعیت علمی در مسایل و معارف دینی (نحل، آیه۴۳ و انبیاء، آیه۷ و نورالثقلین، ذیل آیه)، عصمت (نساء، آیه۵۹)، لزوم دوستی و محبت ایشان (شوری، آیه۴۳ و نورالثقلین ذیل آیه) و مانند آن می شود که بیان همه آن ها بیرون از حوصله این مقاله است.
● امام حسن(ع) در مقام نصب امامت
یکی از امامانی که از سوی خداوند برای این منصب خطیر و عظیم الهی نصب شده، امام حسن مجتبی(ع) فرزند امیرمؤمنان علی(ع) و فرزند رسول الله(ص) است. آن حضرت(ع) هر چند که فرزند دختری رسول الله(ص) است ولی به عنوان فرزند و پسر رسول الله بر اساس آموزه های وحیانی قرآن؛ بشمار می رود زیرا براساس آموزه های قرآنی فرزندان دختر نیز فرزند شخص محسوب می شوند و می توان ایشان را به طور مستقیم به پدر بزرگ مادری شان نسبت داد. این در حالی است که در فرهنگ جاهلی، فرزندان دختری، فرزند شخص به شمار نمی آیند و چنان که مشهور است عقیده ای در میان اعراب شهرت یافته بود که فرزندان دختر در حقیقت فرزند نیستند، زیرا آنان از صلب بیگانه اند و در تأیید این موضوع استشهاد به قول اکثم ابن صیفی می کردند که در نکوهش دختران گفته است: «آنان دشمنان را می زایند و به بیگانگان ارث می گذارند.»
براساس فرهنگ جاهلی که به صراحت در این شعر آمده است:
بنون بنو ابناءنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الاباعد
یعنی: پسران پسران ما، پسران ما هستند و پسران دختران ما، پسران مردان بیگانه اند؛ هر گونه انتساب فرزندان دختر به جد مادری جایز و روا نیست. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۲۸ به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ ق) این در حالی است که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، فرزندان دختر نیز به جد مادری منتسب می شود؛ چنان که در آیه۶۱ سوره آل عمران که از آن به آیه مباهله یاد می شود، خداوند فرزندان دختر را به جد مادری منسوب می کند. در آیه مباهله، آمده است: «قل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم»؛ بگو تا بیایید و فرزندان خود و فرزندان شما را بخوانیم. در روایت است که آن حضرت(ص) دست حسنین(ع) را گرفت و به مباهله رفت تا نشان دهد که در این آیه عنوان ابناءنا بر فرزندان دختر یعنی حسنین اطلاق شده است.
پیامبر(ص) هم چنین در جای دیگر می فرماید: «هذان ابنای امامان قاما او قعدا»؛ یعنی حسن و حسین پسران من هر دو امام هستند، چه قیام کنند و چه قعود نمایند. (جامع الاسرار، آملی، ص ۲۵۱، تهران، ۱۹۶۹م) آن حضرت این گونه به جنگ فرهنگ جاهلی می رود و فرهنگ قرآنی را برجامعه اسلامی حاکم می سازد. بر همین اساس امامان شیعه (ع) از نسل و ذریه فاطمه(س) هستند و درعین حال نسل و ذریه محمد(ص) هم محسوب می شوند، هرچند که از ناحیه فرزندان دختر با او می پیوندند.
البته چنان که بیان شده، امامت منصب الهی است و تنها به صرف این که فرزند پیامبر(ص) هستند به کسی تعلق نمی گیرد، بلکه باید از سوی خداوند برگزیده و نصب شوند. از این رو خداوند پس از درخواست حضرت ابراهیم (ع) درباره امامت فرزندان خویش، با این پاسخ مواجه می شود که این منصب تنها به کسانی که شایسته هستند می رسد (بقره، آیه ۱۲۴) و آنان کسانی هستند که دارای ویژگی های خاص که درآموزه های قرآنی تبیین و توصیف شده است.
کسانی که دارای این ویژگی ها هستند از سوی خداوند انتخاب و انتصاب و ابلاغ می شوند.
بنابراین نمی توان اموری را مبنا قرارداد که از نظر آموزه های وحیانی جزو معیارهای انتصاب امامت نیست. از جمله این ادعا که شخص باید اهل قیام به شمشیر باشد. در هیچ یک از منابع وحیاتی از کتاب و سنت نیامده است، بلکه حتی برخورداری از حکومت و ولایت ظاهری برمردم نیز جزو این معیارها به شمار نمی آید. البته ایشان موظف هستند تا برای برپایی عدالت در همه ابعاد آن از جمله ایجاد دولت اقدام کنند ولی اگر شرایط اجازه این کار را نداد به معنای آن نیست که امامت شخص از وی سلب می شود.
لذا بسیاری از امامان فرصت ایجاد حکومت نداشتند و مردم درمسیری که خداوند از ایشان خواسته بود گام برنداشته و به پیروی از ایشان اقدام نکردند. از این رو امام سجاد(ع) و امامان باقر و صادق (ع) درمنصب خلاقت وحکومت ظاهری قرار نگرفتند؛ اما این موجب نشد تا از امامت مسلوب شوند؛ زیرا امامت چنان که گفته شد دارای ابعاد، مسئولیت ها و وظایف بسیاری است که حکومت بر مردم یکی از اجزای آن به شمار می رود.
● امام حسن (ع) امام قائم و قاعد
در روایت مشهوری که از پیامبر(ص) وارد شده آمده است که آن حضرت(ص) فرمود: الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا؛ حسن و حسین در همه احوال، امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۲۹۱، و نیز ج ۴۴، ص ۲)
مراد از قیام و قعود چنان که از آیات قرآنی به دست می آید، قیام به امور اجتماعی از جمله برپایی حکومت، جهاد، اقامه حدود و اجرای آن و مانند آن است، چنان که مراد از قعود، عدم قیام به این امور و پذیرش مسئولیت های اجتماعی است، از این رو کسانی را که در جنگ ها و جهادها شرکت نکرده و یا ناتوان از حضور و مشارکت درامور اجتماعی از جمله جهاد هستند به عنوان قاعدین معرفی می کند. (نساء، آیه ۹۵)
درآموزه های وحیانی، منظور از قیام همان عمل اجتماعی است که در زمان حاضر از آن سیاسی و اجتماعی تعبیر می شود وکسانی که این گونه نیستند و به عنوان منفعل اجتماعی و سیاسی برخورد می کنند ویا ناتوان از حضور در صحنه عمل اجتماعی هستند، قاعدین می باشند. بنابر این قاعدین می توانند کسانی باشند که از حوزه عمل اجتماعی دور مانده اند. چه کسانی که قدرت حضور ندارند یا آن که به عللی از حضور بازداشته شده اند.
بسیاری از امامان (ع) با آن که توانایی مشارکت درعمل سیاسی واجتماعی و حضور درمراتب عالی مدیریت دستگاه و نظام سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی را داشتند اجازه حضور نیافتند و به شدت با حضور ایشان مقابله شد لذا بسیاری از ایشان بازداشت و زندانی و یا در اردوگاه های نظامی در بازداشت خانگی بودند تا نتوانند درحوزه عمل اجتماعی مشارکت فعال و سازنده مستقیمی داشته باشند.
برخلاف تصور و تصویری که از امام حسن مجتبی(ع) نشان داده شده، آن حضرت تا آنجا که توانست در زمینه عمل سیاسی و اجتماعی و اجرای نقش امامتی خویش یعنی در اختیارگرفتن زمام امور و قرارگرفتن درمنصب اولوالامر تلاش کرده، با این همه به سبب خیانت نزدیکترین سرداران و یاران خویش ازجمله عبیدالله بن عباس بن مطلب، و سرباززدن ارتش در برابر فشارهای دولت سفیانی و اموی و توطئه های معاویه به ناچار صلح را پذیرفت و از مشارکت فعال سیاسی درعرصه امور سیاسی و اجتماعی بازماند. با این همه آن حضرت(ع) هرگز از مشارکت باز نایستاد و به اشکال مختلف برنامه ها را اجرا کرد تا زمینه قیام حسینی فراهم آمد. ریشه قیام عاشورایی را باید در همان فعالیتهای سیاسی حضرت(ع) پس از صلح دانست؛ زیرا نشان داد تا چه اندازه مدعیان اسلام، دروغ گو و پیمان شکن هستند و حتی به اصول عقلانی وفاداری به عهود نیز پای بند نمی باشند؛ چه رسد که براساس آموزه های سخت وحیانی درعرصه عدالت گستری عمل کنند و قیام به حق نمایند. این رسوایی که پس از صلح صورت گرفت، موجبات قیام مردمی شد که به شکل قیام عاشورایی در کربلا وطف رقم خورد و زمینه را برای بسیاری از نهضت های پس از آن فراهم آورد.
همانگونه که امام حسین(ع) در ده سال زندگانی معاویه نتوانست به نقش و وظیفه امامتی خویش عمل کند و ناچار به قعود شد، همچنین امام حسن(ع) تا توانست قیام کرد و درجایی که مردم او را به قعود کشاندند درمقام قاعدین از دیگر وظایف و مسئولیت های امامتی خویش بازنایستاد.
تاکید پیامبر(ص) بر امامت حسنین(ع) درحالت قیام و قعود به این دلیل است که نشان دهد امامت تنها یک منصب ظاهری و دنیوی نیست بلکه منصبی بزرگ با مسئولیت های بسیار مهم و خطیر و متنوع و متعددی است که بخشی از آن قیام درعرصه مسائل سیاسی و اجتماعی وحکومت و ولایت امر مسلمانان است. بخش اعظم مسئولیت ها در حوزه های دیگر تعریف شده است. بنابراین نمی توان امامت را تنها در ولایت و حکومت ظاهری تعریف کرد، بلکه درهمان زمانی که به ظاهر قاعد هستند، درهمان حال در قیام به امور کلان دیگری هستند که به عنوان منصب امامت برعهده ایشان گذاشته شده است. از این رو می توان گفت که امام حسن(ع) همانند امام حسین(ع) به نقش خویش در امامت در حالت های قیام و قعودی پرداختند و به شهادت پیامبر(ص) مسئولیت و وظیفه الهی خویش را به تمام و کمال انجام دادند و مرضی خداوند شدند.
باشد تا با درک و فهم عمیق از مفهوم امامت در آموزه های وحیانی از کتاب و سنت، منزلت و مقام هریک از امامان(ع) را بدانیم و از این که امامی چون امام حسن(ع) به صلح و اقدام کرد و از حکومت ظاهری کنار رفت و یا کنار گذاشته شد یا این که امام عصری(عج) درپرده غیبت قرار گرفت، از مسئولیت خویش نکاهیم و حق امامت را ادا کرده و ولایت پذیرانه جان و مال و عرض خویش را در اختیار آن حضرات بگذاریم و به خود اجازه داوری درحق ایشان ندهیم و به ارزیابی اقدامات ایشان وقت نگذرانیم و دین و ایمان خویش را تباه نسازیم.
کاظم حسن زاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست