یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پویش های روابط بین المللی پس از بحران اقتصادی غرب


پویش های روابط بین المللی پس از بحران اقتصادی غرب

ما در این مقاله در صدد آنیم تا تحت تاثیر چارچوب تحلیلی مکتب کپنهاگ, آنچنان که مفهوم امنیت در نظام بین الملل, چارچوبی تحلیلی نوینی را در آن مکتب تحقق می بخشد, به این مسئله بپردازیم که در رابطه با آنچه منطقه گرایی و مجموعه های امنیتی نامیده می شود, چگونه بوسیله یک قیاس تاریخی, می توان پویش های روابط بین المللی را پس از بحران اقتصادی غرب را به شیوه ای علمی پیش بینی کرد

ما در این مقاله در صدد آنیم تا تحت تاثیر چارچوب تحلیلی مکتب کپنهاگ، آنچنان که مفهوم امنیت در نظام بین الملل، چارچوبی تحلیلی نوینی را در آن مکتب تحقق می بخشد، به این مسئله بپردازیم که در رابطه با آنچه منطقه گرایی و مجموعه های امنیتی نامیده می شود، چگونه بوسیله یک قیاس تاریخی، می توان پویش های روابط بین المللی را پس از بحران اقتصادی غرب را به شیوه ای علمی پیش بینی کرد.

● مقدمه:

به طور کلی دو رویکرد در رابطه با تلقی از امنیت وجود دارد. تلقی سنت گرایان که تلقی ای مضیغ از امنیت با دیدگاهِ قدیمیِ نظامی و دولت محور و تلقی نوین که به طور ویژه در مکتب کپنهاگ تلقی ای موسع از امنیت را ارائه می دهند. دسته دوم به فراخ تر کردن دستور کار امنیت در روابط بین الملل پرداخته اند. و نقد عمده ای که به دستور کار فراخ تر از امنیت وارد می شود آن است که این مسئله موجب از دست رفتن انسجام نظری مطالعات امنیتی می گردد و امنیتی خواندن طیف هر چه فراخ تری از موضوعات از لحاظ نظری و سیاسی مخاطراتی به همراه دارد.

بحث فراخ نگری در برابر محدودنگری زاده ناخرسندی از محدود سازی شدید حوزه بررسی های شدید حوزه بررسی های امنیت به واسطه دغدغه های نظامی و هسته ای جنگ سرد است.

● مسئله مناطق (نقطه عطف تحلیلی):

علاقه مندی کپنهاگی ها به مناطق (Regions) به عنوان یکی از کانون های تحلیل امنیت تنها از کارهایی که پیشتر درباره نظریه مجموعه امنیتی انجام داده اند ریشه نمی گیرد. بلکه همچنین نتیجه علاقه مندی به این فرض رایج است که در جهان پس از جنگ سرد روابط بین الملل سرشتی منطقه ای تر پیدا کرده است. منطقی که در ورای این فرض رایج وجود دارد این است که فروپاشی نظم دوقطبی، نیروی اصلی سازمان دهنده ای را که در سطح جهان در کار بود، از میان برده است. قدرت های بزرگ باقیمانده دیگر به انگیزه رقابت های ایدئولوژیک کاری نمی کنند و همگی نشانه های آشکاری را به نمایش می گذارند که حکایت از تمایل آنها به پرهیز از تعهدات و درگیری های سیاسی گسترده تر جز در صورت تاثیر پذیری فوری و شدید منافع خودشان دارد. این وضع سبب تضعیف رهبری در سطح جهانی می شود و در نتیجه به این فرض راه می برد که مناطق در مقایسه با گذشته دست بازتری برای سروسامان دادن به امور خود خواهند داشت. چیزی که این گرایش را تقویت می کند، این واقعیت است که همزمان با تضعیف پایبندی قدرت های بزرگ به تعهدات جهانی، توانمندی ها در بیشتر بخش ها و مناطق جهان رو به افزایش مستمر دارد. انتشار توانایی های صنعتی، نظامی و سیاسی در میان طیف هر چه گسترده تری از دولت ها و مردمان، دوره طولانی برتری قدرت اروپا و غرب را پیوسته به پایان خود نزدیکتر می سازد.

● چرایی بحران اقتصادی در غرب

به طور ویژه آنچه موجب پیدایش بحران اقتصادی غرب گردیده و آنچه موجب بروز جنبش هایی در گستره جهانی گردیده است، نشان از آن دارد که جهان به مثابه ققنوسی، فرزندی جدید با مطالباتی جدید را در حال زایش است و مفهوم عدالت، مبتنی بر نیازهای انسانی، در جهان جدید نیز رو به دگرگونی است و چهره ای متغیر به خود گرفته است.

از سوی دیگر کانون این بحران جهانی در آمریکاست. هر چند، ایالات متحده به انحاء مختلف در برابر این بحران ها، پیشتر ها سپرسازی کرده است –فارغ از آنکه این سپر سازی ها و تجویز مسکن های سیاسی و اقتصادی- اما سرطانی بدخیم را بوجود خواهد آورد. بویژه آنکه مفاهیمی همچون سلطه، رهبری و ارزش های دنیای لیبرالی –اشاره به نظریه پایان تاریخ از فرانسیس فوکویاما- در روابط بین الملل به طور جدی به چالش کشیده خواهد شد. این همچنین مربوط است به مطالعات آکادمیکی روابط بین الملل.

اما چیزی که مهم است، آینده چه خواهد شد؟ پس از اعتراضات مردمی در اغلب نقاط جهان و بازگشت نظم و انظباط روابط میان ملتها در چاروب دولت هایشان و سایر بازیگران بین المللی چگونه خواهد بود؟ به راستی با وجود چنین بحران هایی، و تزلزل همان مفاهیمی که در بالا بدان اشاره کردیم، مناسبات میان ملت –دولت ها را چگونه خواهد بود و چگونه می توان آنها را تحلیل و بررسی نمود؟ آیا همچنان می توان با همان جدیت و چارچوب ها و ساخت های پیشین، مفاهیمی چون حکومت جهانی، تجارت جهانی و امثالی از این دست در رابطه با جهانی شدن را به کار برد؟ و به طور ویژه تر آیا همچنان مناسبات و روابط در سطح سیستم بین الملل به خوبی قابل درک و اقدام است؟

مراد ما از آنچه تا کنون نوشته ایم و از خود پرسیده ایم، به منظور حرکت به این فرضیه است که در پی می آید. همان گونه که فروپاشی جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی منطقه گرایی و مجموعه های امنیتی را بوجود آورد و آن را ملموس تر و قابل درک تر ساخت، باید آنچه ما به طور کلی تحت عنوان بحران عدالت، ثروت و آزادی با تلقی غیرمنعطف جهانی در دوران حاضر نام گذاری نموده ایم را در این نقطه از نتیجه گیری رفتاری مشترک تلقی نماییم. همچنین این بحران ها به خوبی نشان دادند قرائت واحد و غیر منعطف و غیر متکثر، توانایی پاسخگویی به نیازهای انسانی دنیای در حال زایش جدید را ندارد. بدین مفهوم علوم در این زمینه نیز لاجرم بر تحول در روش و نحوه مطالعات خود دارند.

عمده ترین و مهمترین مناسبات، پس از این بحران، که نتیجه آن هر چه می خواهد باشد، باشد و به موضوع نوشتار ما ربطی ندارد، اما ظهور رویکرد تکثرگرا در درون پویش های منطقه ای به طور جدی تر آینده پویش های روابط بین المللی را رقم خواهد زد و منطقه گرایی ای ظهور خواهد کرد که در درون آن به طور جدی درک ما را از روابط بین الملل متحول خواهد ساخت. بویژه در رابطه با مفاهیمی همچون قدرت های بزرگ و قدرت هژمون. را که این پویش ها در بنیاد های خود متحول خواهد شد. یادمان باشد، این فرضیه می تواند باطل شود اگر سایر کارشناسان روابط بین الملل بر آن بیشتر بتازند تا درک ما از آینده هر چه سریعتر علمی تر شود.

این منطق، از این واقعیت ریشه می گیرد که امنیت بین المللی مسئله ای مناسباتی است.

اسماعیل رضایی

رضا رضایی مصدق



همچنین مشاهده کنید