چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
حافظ و عتابش به ریاكاران
شمسالدین محمد حافظ، غزلسرای بزرگ ایران و عاشق دلسوختهای كه با مداقه در جان و جمال عالم و مطالعه و غور در آثار مكتوب پیش از خود، از مشرب حیاتبخش عرفان نوشیده و نیز با نگاه تیزبین خود از پنجره رندی به عالم و با زبانی نرم و بیانی گرم، عالمیان را نهیبی سخت میدهد كه كار این جهانی، سخت، سست پایه است و برای آن كه آدمیان در كشیدن بار آدمیت، دست در دست توفیق و سعادت، منزلگاه حیات را درنوردند، هزار نكته باریكتر از مو را در لابلای نسخههای عاقلی و عاشقی میپیچاند و بر طبق غزل مینهد و همه بشریت را به میهمانی فرامیخواند تا همگان كام عطشناك خویش را در چشمه حیاتش سیراب كنند و خضرگونه این مداومت مطربانه را میپیماید و به گلبانگی عاشقانه، همه را به چشمنوازی بر صحیفه جان جانان صلا میزند و قلندرانه پرده از پلشتیهای این دنیای رونده و چرخ دونده برمیدارد و این كه:
تكیه بر اختر شب دزد مكن كین عیار
تاج كاووس ببرد و كمر كیخسرو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
اما در جای جای سخن نغز آن پیر نكتهدان و سخنسنج، گوهرهایی گرانقیمت از اخلاق و فضیلت به درخشانی هر چه تمام سوسو میزند و شب تاریك و بیابان سوزان غفلت و ریاكاری را به هزار اندرز نغز و نهیبِ جانبخش نور میافكند و بر ماست كه با انس با آن دریای خروشان، تازگی و زیبایی و كمال، تاریك راههای این سرای بیحاصلی را به چراغ عشق و عرفان و ادب بگذرانیم.
در حالی كه كلام و كلمهاش مرزهای عالم را درمینوردد و هركجا نشانی از حقیقت است، كلمهاش و هر جا نشانی خواهی از حیات جاوید است، كلام به عرفان آغشتهاش نور میپراكند.
تاكنون هزاران مقاله و كتاب در بازكاوی اندیشه و شعر حافظ نوشته شده و اگر از حضرت خواجه بخواهیم ما را در غواصی در دریای ژرف افكار و اندیشههایش دستگیری كند، به ناگاه به این بیت پر رمز میرسیم كه:
وجود ما معمایی است حافظ!
كه تحقیقش فسون است و فسانه
با وجود این، بسیاری از مضامین اخلاقی و عرفانی در شعر شیرین حافظ به درخشانی هر چه تمام جلوه میكند و دلكشی سخنش، مرغ جان هر خواهنده را تا باغ پر از سبزه و صنوبر حقیقت پرواز میدهد و چه حیف! اگر هموطنان آن طبیب دردهای این جهانی بر دامنش چنگ نزنند و نشانی خزانه غیب را برای درمان مكافات آن جهانی از غزل قرآنیاش نشان نكنند.
صدها رندِ رند شناس بر گرد مجادلات رندانهاش، سالهاست پرپر میزنند و در دریای افكار و اندیشههایش غوطه میخورند تا به تحقیق و تفحص دریافتند، آن شاعر لطیفگوی در راهی میانبر با انتخاب طریقه منحصر به فرد «رندی» فاصله بین این جهان و آن جهان را با گامهای استوار طریقت و شریعت میپیماید.
استاد بهاءالدین خرمشاهی، این مقوله پیچ پیچ را این گونه وانموده كه:
«رندی با منطق متعارف و فلسفه خردگرایانه قابل تفسیر و تبیین نیست. این سیمرغ «مرغ دانایی» است كه به دام و دانه نمیتوانش گرفت. به تعریف من، رندی حافظ، آمیزه و سنتزی است از متعارضان و متناقضانی چون پروای «دنیا و آخرت »، جاذبه ستیزآمیز« عقل و عشق»، «خردمندی و خردگریزی»، « طریقت و شریعت»، «شادی و رنج»، «سكر و صحو»، «جد و هزل»، «نام و ننگ»، «خودی و بیخودی»، «نستوهی و نرمش»، « اخلاق و اباحه»، «یقین و شك»، «حضور و غیب »، «جمع و تفرقه» و سرانجام «زهد و زندقه». (۱)
آنچه در این گفتار كوتاه بنا بود تا به اشاره از آن یادی شود، این كه در لابلای آن همه نكتههای به رندی آمیخته آن رند عالمسوز، نكاتی ارزشمند و اخلاقی نیز به چشم میخورد كه در زیر سایه شهرت آن جناب به عارفی و عاشقی كمتر نمایانده شده است.
از جمله آن همه نكتههای ملیح و اندرزهای بلیغ آن عالم اهل معرفت كه به عنوان یك پایه ثابت در اندیشهاش به طور مستمر جلوه كرده، مبارزه بیامان ایشان با سالوس و ریا و ریاكاری است. خواجه با دغدغه و وسواس تمام، این مبحث نكوهیده را میپاید، در حواشی و اثرات آن غور میكند و بیمهابا بر ریاكاران عتاب میزند.
ریا كه به معنی عملی متفاوت با نیت عملكننده آمده و ازجمله رذایلی است كه در شمار گناهان بزرگ نهاده شده، ناگفته روشن است هر جا عقرب موذیاش پای نهاد بر هرچه درستی و سلامت است، نیش جانگزا زده و سستی و پلیدی را جایگزین میكند.
از آموزههای مكتب اسلام كه بشر را از همه رذایل اخلاقی بر حذر میدارد و سراسر دعوت به خیر و ترك محرمات است، میآموزیم كه ریا از امور مطرود بوده و بر مذمت آن توصیههای بیشماری آمده است. رد و طرد ریاكاری را كه از جمله بیماریهای اجتماعی برمیشمرند، در جای جای اندرزانههای دینی درمییابیم، به گونهای كه ریاكار، یار و مونس شیطان و اهریمن خطاب میشود. در كلام مبین حق به صراحت آمده است: آنان كه اموال خود را به قصد ریا و خودنمایی میبخشند و به خدا و روز قیامت نمیگروند (یاران شیطان) هستند و هركه را شیطان یار باشد، یار بسیار بدی خواهد داشت. (۲)
این عمل زشت را همسنگ شرك مینهند و بارها و بارها از زبان ائمه (ع) سرزنش و نكوهش شده است.
در همین زمینه امام صادق (ع) میفرمایند: همه ریا شرك است. كسی كه برای مردم كار كند، اجرش با مردم و كسی كه برای خدا كار كند، ثوابش با خداوند خواهد بود.
و از آنجا كه ریا در برابر اخلاص قد علم میكند و اخلاص، جانمایه ارتباط بنده و بندهنواز است، تكلیف آن در كلام روشن و تابناك رسول اكرم (ص) یكسره میشود كه میفرمایند: خدا عملی را كه ذرهای از ریا در آن باشد نمیپذیرد.
با این توصیف، روشن شد كه چرا این عمل قبیح را بیماری اجتماعی مینامند، به گونهای كه ریا هرجا رخنه كرد، آن مجمومه را از درون میپوساند و ریاكار، تخم نفاق و دورنگی كه میپاشد، آرام آرام گندمزار حیات اجتماعی را معیوب كرده و دانههای معرفت و اخلاق را میآلاید.
اما حافظ در روزگار خویش كه ریاكاران بر خر مراد نشسته و بر طبل نفاق میكوبند را به درستی شناخته و با نگاه عمیق و عرفانی خود، آن را هم مانعی بر سر معاشقه با حضرت دوست میداند و هم آفتی در مناسبات اجتماعی.
بنابراین، خود را از همصحبتی با اهل ریا دور میكند و صراحتا میگوید:
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
واعظان دروغین را كه بر منبر وعظ آن میگویند و در خلوت خویش نه آن میكنند، عتاب میزند:
واعظان كین جلوه بر محراب و منبر میكنند
چون به خلوت میروند آن كار دیگر میكنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
كاین همه قلب و دغل در كار داور میكنند
او خدای را شاهد میگیرد كه خود را از ریاكاری دور كرده و به گرد نفاق نرفته:
مانه رندان ریایم و حریفان نفاق
آنكه او عالم سر است بدین حال گواست
با كمی دقت در ابیاتی كه حافظ شیرین سخن در مذمت ریا میگوید، درمییابیم كه لسانالغیب به شدت از به ریا نزدیك شدن هراسناك است و نیز آنچنان این رذیله را مؤثر در باطل كردن خیرات و ثواب و نكویی میبیند كه هركجا دنبال علاجش میگردد، به نظر خاص حضرت دوست پناه برده كه این نظر و توجه در ادبیات عرفانی ما به «می» و « باده» مشهور است. هرجا سخن از ریاست، بیفاصله سخن از توجه محبوب است تا به كمك آن به دور كردن خصلت موذی ریا از جان و جامعه انجامد.
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
كجاست دیر مغان و شراب ناب كجا؟
و:
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آنكه بر در میخانه بركشم عَلَمی
و:
جام میگیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاكدلی بگزینم
كوتاه سخن آنكه، حافظ عارف و عاشق ما كه تنها دل به یار سپرده و سر در آستانش سوده و هرچه برسر او میرود، ارادت دوست میداند، در بسیاری دیگر از غزلهایش بر دورنگی و سالوس و ریا حمله میكند و آن را خطری جدی بر سر راه اخلاص میداند و نظرها را بیریا و بینفاق و تنها و تنها به سمت آستان دوست دعوت میكند.
برخی از آن ابیات شیوا و دلنشین چنینند:
چاك خواهم زدن این دلق ریایی چكنم؟
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
دام سختست مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
و:
دو نصیحت كنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین بر نفست باد كه خوش بردی بوی!
و:
هر آب روی كه اندوختم ز دانش و دین
نثار خاك ره آن نگار خواهم كرد
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم كرد
و:
صوفی بیا كه خرقه سالوس بركشیم
وین نقش زرق را خط بطلان بسر كشیم
و:
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و كهنه دلقی كآتش در آن توان زد
حافظ به حق قرآن كز شید و زرق باز آی
باشد كه گوی عیشی در این جهان توان زد
وحیدخلیلی اردلی
پینوشتها:
۱. حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، بخش اول، ص یازده، تهران ۱۳۷۹.
۲. سوره نساء/آیه ۳۸
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست