یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

هویت ملی و هویت قومی


هویت ملی و هویت قومی

مسئله گسترش تمایلات و احساسات قوم گرایانه چندوقتی است که موردتوجه بسیاری از صاحب نظران قرار گرفته و بحث های مختلفی پیرامون آن وجود دارد

● چکیده

مسئله گسترش تمایلات و احساسات قوم گرایانه چندوقتی است که موردتوجه بسیاری از صاحب نظران قرار گرفته و بحث های مختلفی پیرامون آن وجود دارد.

در ابتدا به نظر می رسد که مفهوم هویت قومی امری صرفا منفی و بر خلاف مصالح ملی باشد و باید به طور جدی با آن مقابله کرد اما اگر کمی بیشتر دقت کنیم در می یابیم که بین هویت قومی و هویت ملی هیچ گونه تعارضی وجود ندارد و چه بسا این دومقوله رابطه ای مثبت و هم افزا با یکدیگر داشته باشند.

در این نوشتار برآنیم تا با ارائه تعاریفی جامع از این دومفهوم ، رابطه و نسبت آنها را با یکدیگر بررسی کنیم و با بیان مثالها و شواهدی علمی نشان دهیم که این دو به هیچ وجه در تقابل با یکدیگر نیستند.

واژگان کلیدی: قوم گرایی - هویت ملی – هویت قومی – مصالح ملی

● مقدمه

برای شروع بحث پیرامون رابطه بین هویت ملی و هویت قومی ابتدا باید درک درست و روشنی از واژه هویت داشته باشیم و با شناخت ویژگیها ، ساختارها ، مؤلفه ها و انواع آن به بحث در باب هویت قومی برسیم.

تعاریف متعدد و مختلفی از واژه هویت توسط اندیشمندان علوم اجتماعی ارائه شده است که البته در بین آنها ویژگیهای مشترک بسیاری به چشم می خورد.

"شیخاوندی هویت را مجموعه ای از علائم ، آثار مادی ، زیستی ، فرهنگی و روانی می داند که موجب شناسایی فرد از فرد ، گروه از گروه یا اهلیتی از اهلیت دیگر و فرهنگی از فرهنگ دیگر می شود"(میرزایی ، ۱۳۸۸ : ۱۴۰).

"هویت در لغتنامه دهخدا «تشخص» معنا شده است و تشخص به مفهوم برخورداری از مجموعه ویژگیها و خصوصیات متمایز از دیگران است که موجب شناسایی و تمایز فرد از فرد ، گروه از گروه و یا اهلیتی از اهلیت دیگری می شود در صورتی که کلیه اعضاء یک گروه و یا اهلیت را همانند نماید "(ابوالحسنی ، ۱۳۸۸ :۲۴).

"... وقتی که از هویت واقعی پدیده ای سخن به میان می آید ، باید آن سخن طوری باشد که نشان دهد پدیده مزبور به راستی گویای هیئت و ماهیت وجودی خویش است یعنی اگر بگوییم«مشک آن است که خود ببوید» ، و «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و «ابروی تو اگر راست بودی،کج بودی» ، گفته های ما باید به ترتیب بر ماهیت و طبیعت هر یک از مشک-یعنی عطرآگینی- و آفتاب-یعنی تابندگی- و ابرو-یعنی کمانی بودن- دلالت کند. در غیر اینصورت هر یک از آنها فاقد معنی ماهوی خود خواهد بود"(الطائی ،۳۳:۱۳۷۸ ).

"هویت عبارت از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی و فرهنگی و روانی و فلسفی و زیستی و تاریخی همسان است که به رسایی و روایی بر ماهیت یا ذات گروه به معنی یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دلالت کند و آن را و آنها را در یک ظرف زمانی و مکانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروهها و افراد متعلق به آنها متمایز سازد"(همان :۱۳۹).

"هویت عبارتست از مجموعه خصایصی که شخص یا احساس درونی را تعیین می کند. احساس هویت از مجموعه متفاوت احساسها ترکیب می شود مانند احساس وحدت ، احساس هم سازی ، احساس تعلق ،

احساس ارزش ، احساس استقلال و احساس اعتماد سازمان یافته بر محور اراده موجود"(شیخاوندی ، ۱۳۸۰: ۹).

در بین تمامی تعاریفی که بیان شد می توان دوعنصر مهم و مشترک را به روشنی ملاحظه کرد:

یکی مسئله همانندی افراد بدین معنا که هویت باعث می شود که افراد براساس یک سری ویژگیها و شرایط خاص، خود را نزدیک به هم بیابند و درواقع نوعی احساس هم دلی و وحدت داشته باشند. دوم واژه تمایز به این معنا که هر هویتی با تمایز از سایر هویتهاست که شناخته می شود و تنها به افراد خاصی که در درون حوزه آن قرار دارند اطلاق می شود و به عبارتی مانع ورود اغیار می شود.

اما پس از شناخت مفهوم هویت لازم است تا کمی با مؤلفه ها و عناصر مؤثر در تکوین آن نیز آشنا شویم.

برخی از عناصر هویت ساز به طور کلی عبارتند از : سرزمین ، زبان و ادبیات ، دین ، آئین و مناسک ، دولت و .... .

اما اگر بخواهیم تعریف جامع تری ارائه کنیم باید بگوییم که:

"مؤلفه های هویت ازدوبخش شناختی(ذهنی) و روانشناختی (روحی و روانی) تشکیل می شود. بخش ذهنی(باورها) شامل مجموعه ارزشها ، اعتقادات ، هنجارها ، نمادها و ایستارها(طرز تلقی) است وبخش روانی(احساسی) نیز مجموعه احساسات ، محبت و نفرت ، تمایل و بی رغبتی ، تعلق ، تعهد و تکلیف را در بر می گیرد. وجود این مؤلفه ها و آگاهی نسبت به آنها موجب شکل گیری نوعی «خود» در یک فرد و یا یک اجتماع(دسته،گروه،جامعه) می گردد"(ابوالحسنی ، ۱۳۸۸ : ۲۵).

پس در واقع برای شکل گیری یک هویت فردی یا جمعی ، ابتدا پیش فرضهایی لازم است که باید مورد توافق گروهی از افرا قرار بگیرد تا در مرحله بعد حول آنها پیش فرضها یک "ما"ی هویتی تشکیل شود.

اما همانطور که گفتیم پدیده هویت را میتوان به دو سطح فردی و اجتماعی تقسیم کرد. بحث در مورد هویت فردی در این نوشتار ضرورتی ندارد اما آنچه اهمیت اساسی دارد مسئله هویتهای جمعی و گروهی است که از پی آنها دومفهوم هویت ملی و هویت قومی بیرون کشیده خواهد شد.

هویت جمعی

نکته نخستی که باید به آن توجه کرد این است که برای تعریف هویت جمعی ، ما باید تفاوتهای ذاتی و

اساسی بین جوامع و فرهنگ های مختلف را در نظر بگیریم و بر اساس آن به ارائه نظر بپردازیم. زیرا هر جامعه ای ویژگیهای فرهنگی و عقیدتی خاص خودش را دارد و نمی توان همه را بر یک مبنا و یکسان تعریف کرد.

"هویتهای جمعی فرهنگی در هر جامعه ای از منابع مختلف تغذیه می شوند و نوع این منابع هویت بخش یا هویت ساز بنابر شرایط تاریخی ، محیط جغرافیایی ، فرآیندهای جامعه پذیری ، گفتمانهای قدرت ، روابط اجتماعی ، رسانه ها ، سیاست فرهنگی و ... تعیین و مشخص می شود"(حاجیانی ، ۱۳۸۷: ۱۵۱)

پس با توجه به این مقولات است که ما باید تعریفی از هویت جمعی ایرانیان ارائه دهیم. بر این اساس ما می توانیم بحث بر سر دو مفهوم مورد نظرمان را آغاز کنیم.

● هویت ملی و هویت قومی

در تعریف هویت ملی باید گفت که یکی از مفاهیم اساسی آن ، مسئله هم دلی بین اعضاء جامعه نسبت به واحد سیاسی موجود است : " در تعریف هویت ملی نکته اصلی این است که فرد خودش را عضو چه واحد سیاسی ای می داند و تا چه اندازه با واحد سیاسی احساس یگانگی می کند؛ به عبارت دیگر مسئله این است که آیا افرادی که از لحاظ فیزیکی در یک جغرافیای سیاسی خاص و نظام حکومتی خاص قرار دارند ، خود را از لحاظ روانی هم عضو این نظام سیاسی می دانند یا نه؟"(قیصری ، ۱۳۷۷ : ۵۰).

پس هویت ملی نوعی احساس یگانگی و همراهی و هم دلی با نظام سیاسی حاکم است که این همراهی فقط در ظاهر کافی نیست بلکه باید پذیرش قلبی افراد و اطاعت محض آنها را در پی داشته باشد.

تعریف فوق تنها بعد سیاسی هویت ملی را مدنظر داشته و از جنبه های دیگر آن غافل شده است. باید در کنارآن به ابعاد دیگر قضیه نیز نگاه کرد:

دکتراحمدی مسئله مرزهای ملی را در این زمینه بسیار مهم می داند و می گوید:امروزه مرزهای ملی اهمیت تعیین کننده ای در مقوله هویتهای ملی دارند و معمولا در هر کشوری یک هویت ملی بیشتر وجود ندارد. اما این هویت ملی دارای زیرمجموعه هایی چون هویتهای اجتماعی ، صنفی ، آموزشی ، دینی و قومی است.

هم چنین در تعریف دیگری می خوانیم: " هویت ملی را به معنای عبور از هویتهای سنتی همچون مذهب ، قوم وقبیله به هویتهای فراگیرتر می دانند. بر این اساس هویت ملی هویتی است که افراد به جای اینکه خود را بر اساس تعلقات قومی-قبیله ای بشناسند ، بر مبنای تعلق به ملتی خاص با جغرافیایی مشخص و نظام حکومتی معین شناسایی می کنند. هویت ملی باید آنچنان فراگیر باشد که تعارضی بین هویت اولیه

(فردی-قومی) و هویت فراگیر(ملی) ایجاد نکند. بر این اساس می توان وجود ملت خاص ، جغرافیا و نظام حکومتی معین را ویژگیهای اصلی هویت ملی دانست"(بهمنی قاجار ، ۱۳۸۷ : ۷۲)

یک نکته اساسی که اینجا ضروی به نظر می رسد این است که باید بین دو واژه دولت ملی و هویت ملی تمایز قائل شد. ممکن است در کشوری دولت ملی شکل بگیرد اما هویت ملی ، خیر. مثلا اگر ساختار حکومتی عراق رابررسی کنیم می بینیم که در عین حال که دولت ملی در این کشور به وجود آمده است ولی ساختار آن کاملا قومی است و هنوز در انتخابات عراق و یا حتی لبنان سهمیه های قومی رعایت می شود.

نکته بعدی اینکه برای ایجاد ملت و دولت ملی ، انسجام فرهنگی لازم است و مسئله مهم در اینجا ایجاد سازش بین فرهنگ ملی و فرهنگ محلی و قومی است که اگر این قضیه به شکل مناسبی مدیریت شود می تواند تبدیل به یک فرصت شود و باعث تقویت وحدت ملی(که در ادامه بیشتر صحبت خواهیم کرد).

در ادامه پس از صحبت کوتاهی در مورد قومیتها و مسئله هویت قومی به بحث پیرامون رابطه بین هویت ملی و قومی می پردازیم.

مسئله قومیت و گروههای قومی عموما از زمان فروپاشی کمونیزم در اتجاد جماهیر شوروی سابق و پایان جنگ سرد با جدیت و گرمی موضوع بحث قرار گرفته است. هم اکنون مسئله تنوعات قومی و گروهی در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد و این امر پدیده ای طبیعی محسوب می شود.

"جهان انسانی دنیایی متشکل از اقوام و ملل گوناگون است که در سرتاسر آن با توجه به شرایط محیطی وجغرافیایی پراکنده شده اند. بررسیها نشان می دهد که فقط در۱۴کشورجهان اقلیت قابل توجهی وجود ندارد و تنها۴درصد مردم دنیا در کشورهایی زندگی میکنند که دارای یک گروه قومی هستند"(میرزایی ، ۱۳۸۸ : ۱۳۸).

حتی برخی عصر حاضر را قرن اقلیتها و قومیتها و مهم ترین دغدغه انسان عصر نو می شمارند.

پس مسئله قومیتها بحثی کاملا جدی است و همین امر لزوم توجه دقیق تر و بهتر به آنرا می رساند.

اما در مورد قومیتها باید گفت که "ماکس وبر گروههای قومی را گروههای انسانی دارای باورهای ذهنی به اجداد مشترک دانسته است"(اردکانی ، ۱۳۸۷ : ۴۳) .

و در تعریف دیگری از قومیت آمده است که " قوم عبارت از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانه اجداد مشترک ، خاطرات مشترک ، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی یا وطن و میزانی از حس منافع و مسئولیت است".

در مورد هویت قومی نیز به مانند هویت ملی ، تعاریف مختلف و متنوعی صورت گرفته که برخی از آنها به اختصار بیان می شود:

دکتر ناصر فکوهی در این باره می گوید: معمولا اجماع بر سر این است که زمانی که زبانی داریم که با زبان ملی متفاوت است و مجموعه ای از سنتهای فرهنگی ، پیشینه فرهنگی و پهنه سرزمینی داشته باشیم ، این مجموعه را می توان یک قومیت دانست. در چنین حالتی در ایران اقوام متعددی وجود دارد مثل قوم ترک ، لر ، کرد ، بلوچ ، اقوام آذری ، گیلکها ، ترکمنها ، عربها.

پس نقش زبان در اینجا بسیار پررنگ است و یک عامل مهم هویت ساز برای قومیتهاست.

"قوم یک گروه انسانی – نژادی است که از زبان و فرهنگ و روش زندگی و تمنیات گروهی ویژه ای در چارچوب یک شاخه بزرگ نژادی برخوردار است به قسمی که حتی از دیگر گروههای نژاد خود نیز قابل تشخیص و تفکیک می گردد"(الطائی ، ۱۳۷۸ : ۱۵۸).

هم چنین می توان مهم ترین خصوصیات یک قوم را داشتن نیاکان مشترک واقعی ، نام مشترک ، سرزمین و زبان مشترک ، فضاهای مشترک سرزمینی ، ارزشهای مشترک و ... دانست.

در اینجا باز هم باید نکته ای را متذکرشویم و آن ، اینکه به دلیل ماهیت نسبتا پیچیده و حساس بحث قومیتهای ایرانی سخن گفتن از آنها نیزکارآسانی نیست و دربحثهای اینچنینی باید جانب احتیاط را تا حد زیادی رعایت کنیم چون ممکن است هر گونه اظهار نظری در این باب سبب سوء برداشتها و به تبع آن سوء تفاهمات مختلف شود .

در واقع "سخن گفتن از قومیتها به سادگی صحبت کردن از مبادله کالاها ، انتخابات سیاسی و ... نیست؛ چون در تعریف هویتهای قومی تعیین گروههای انسانی مورد نظر ، اندازه گیری و مقایسه آنها با یکدیگر کاری بسیار ظریف شمرده میشود"(پیشین : ۴۲).

بحث در این بخش را با ذکرنمونه هایی از تعریف هویت قومی به پایان می بریم.

"هویت قومی مجموعه خاصی از عوامل عینی و ذهنی و فرهنگی و اجتماعی و عقیدتی و نفسانی است که در

یک گروه انسانی متجلی می شود و آن را نسبت به دیگر گروهها متمایز میسازد؛زیرا که این هویت باید با واقعیت همین گروه منطبق باشد"(الطائی ، ۱۳۷۸ : ۱۵۸).

با این حساب مسئله همانندی و تمایز را در هویتهای قومی نیز می توان به وضح مشاهده کرد و مسئله مهم دیگر احساس تعلق فرد به گروه قومی است: هلمز هویت قومی را احساس تعلق فرد به یک گروه قومی می داند که این گروه میراث فرهنگی ، ارزشها و مشی های خاص خود را دارد.

مسئله مهم بعدی – که به نوعی در بحث مربوط به هویت ملی نیز به آن اشاره شد – میزان پذیرش قلبی ارزشهای گروه از سوی افراد است که به دلیل شرایط خاص حاکم بر گروههای قومی ، میتوان در این گروهها آنرا با شدت بیشتری ملاحظه کرد. در همین زمینه دکتر الطائی هویت قومی را نوعی هویت اجتماعی می داند که در آن روابط عاطفی اعضاء بیشتر بوده و همگنی و یکدستی بیشتری نسبت به جامعه کلی بر آن حاکم است.

● تقابل یا همگونی؟

در این بخش جهت شناخت مناسب رابطه بین هویت ملی و هویت قومی لازم است تا کمی با روند تشکیل دولتهای ملی در جهان آشنا شویم . البته این موضوع را باید خاطر نشان کرد که تشکیل دولت ملی همواره باید با پدیده ای به نام فرهنگ ملی همراه بوده و نیز - همانگونه که قبلا اشاره شد – باید بین دولت ملی و هویت ملی تفاوت وتمایز قائل شویم.

در طول تاریخ و در بین کشورهای توسعه یافته فرهنگهای ملی بر اساس تقابل و حتی ضدیت با فرهنگهای محلی ایجاد شده اند. مثلا انقلاب فرانسه باعث شد زبانهای قومی زیر فشار قرار بگیرند و در نهایت از بین بروند. فرهنگهای قومی نیز حاشیه ای شدند و حتی این مسئله با خونریزیهای بسیاری همراه بوده است.

اما این روند در کشورهای درحال توسعه اینگونه اتفاق نیفتاد چون بین شکل گیری دولتهای ملی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ، فاصله ای بیش از یکصد سال وجود دارد که این فاصله باعث شد استراتژی شکل گیری دولت ملی و ملت که در کشورهای توسعه یافته انجام شده بود ، در کشورهای درحال توسعه به آن شکل قابل انجام نباشد. چون در این فاصله تثبیت حقوق بشر ایجاد شد و یکی از ارکان حقوق بشر نیز حقی است که به گروههای انسانی در حفظ هویت فرهنگی شان داده می شود یعنی هرکس می تواند فرهنگ و زبان خودش را داشته باشد. بنابراین دولتهای ملی جهان سومی دیگر نمی توانستند همانگونه ای رفتار کنند که دولتهای توسعه یافته رفتار کرده بودند. یعنی باید به شکل دموکراتیک تری رفتار می

کردند و حقوق خرده فرهنگها را به رسمیت می شناختند.

بنابراین نکته مهمی که باید به آن دقت کنیم ، تمایز قائل شدن بین مسئله قومیتها در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است چنانچه دیدیم ، روند شکل گیری فرهنگ ملی در این کشورها روندی کاملا متمایز از هم بوده و مسیرهای جداگانه ای را در پیش گرفته است.

پیشفرض دیگری که باید قبل از پرداختن به اصل موضوع به آن باور داشته باشیم ، قبول این واقعیت است که در جامعه ایران و در طول تاریخ ، همواره تنوع و تکثر قومی وجود داشته و ایران هرگز کشوری یکپارچه و همگون (از نظرقومی و نژادی) نبوده است. در این زمینه برخی صاحب نظران ریشه این تنوعات و تکثرات قومی و نژادی را به ادوار تاریخی جامعه ایران می رسانند و آنرا از دوران هخامنشی و ساسانی و سپس ورود اسلام به ایران می دانند . در واقع این واقعیت را که ایران همواره ترکیبی ناهمگون و نامتجانس از قومیتها و نژادهای مختلف بوده است ، به تحولات تاریخی ایران مربوط می دانند که تا حد زیادی هم طبیعی و ناشی از شرایط موجود است."این تحول و تطور هم از طریق تجاذب و تعامل فرهنگی یا فرهنگ پذیری (acculturation) و هم از طریق ازدواج بین قومها و گروههای مختلف نژادی امکان پذیر شد و آثار آن به شکل بارز یا پنهان همچنان باقی است"(الطائی ، ۱۳۷۸ : ۱۶۳).

جلوه های این تنوع را می توان در تاریخ ادبیات ایران نیزمشاهده کرد. مثلا فردوسی در جایی از شاهنامه می گوید:

ز ایران و از ترک و از تازیان

نژادی پدید آید اندر میان

نه ایران ، نه ترک و نه تازی بود

سخنها به کردار بازی بود

یا ازقول شاعر دیگری می خوانیم:

ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

دلیل این تنوع را نیز می توان در عوامل مختلفی جستجو کرد : جنگهای نظامی ، رقابتهای سیاسی و اقتصادی ، مهاجرتهای انسانی و .... .

در ادامه میپردازیم به پرسش اصلی و مهمی که در تمامی این سطور به دنبال یافتن پاسخ آن بودیم:

رابطه بین هویت ملی و هویت قومی چگونه است ؟ آیا با یکدیگر رابطه مستقیم دارند یا عکس؟

در جواب باید ابتدا بپردازیم به بحث شکل گیری هویت ایرانی و اینکه در این روند چه عواملی مؤثرند و اینکه آیا امکان شکل گیری هویت یکپارچه در ایران وجود دارد یا خیر؟

در این زمینه باید گفت که به طور قطع و یقین در تکوین هویت ایرانی عناصر و مؤلفه های گوناگون و متکثری دخیل بوده اند و این فرآیند هرگز به شکل همسانی صورت نگرفته است.

اندیشمندان علوم اجتماعی جهت اثبات این امر از نظریه"کنش متقابل نمادین" بهره می گیرند. اگر بر اساس این نظریه بخواهیم در مورد هویت ایرانی صحبت کنیم می توانیم بگوییم که "هویت ایرانیان چندبعدی یا ترکیبی است و میان ابعاد یا منابع هویت بخش جامعه ایرانی تناقض ، تعارض و ناسازگاری وجود ندارد . بلکه هویت جمعی فرهنگی جامعه ایرانی هم زمان از چند منبع مختلف سرچشمه گرفته و به دلیل خصلت تدریجی ، تاریخی و استمراری بودن فرآیند تکوین هویتهای مختلف ، آنها در شرایط سازگاری و انطباق با همدیگر قرار دارند"(حاجیانی ، ۱۳۸۷ : ۱۴۳).

هم چنین بر اساس این نظریه هویت تحت تأثیر ارزشها ، ساخت ها ، قواعد ، نظامات کنترل اجتماعی ، تجارب و فعالیتهای اجتماعی است و بنابراین خود(یا هویت) متحول و متغیر است و با تغییر تفاسیر و تعاریف اجتماعی متحول می شود و نیز اینکه خود در فرآیندهای اجتماعی و ساخت های اجتماعی پهن دامنه شکل یافته و تغییر می پذیرد. نتیجه کلی ونهایی چنین فرآیندی ، شکل گیری هویت ترکیبی است.

و نیز بر اساس این نظریه افراد دارای هویت (خود)های گوناگونی هستند که درطول یکدیگر قرار دارند و هر یک سطوحی از هویت فرد را شکل می دهند و عناصر شکل دهنده آنها مکمل هم هستند.

بنابراین اگر قبول کنیم که هویت ایرانی ، هویتی یکسان و یکپارچه نیست می توانیم در باب نسبت بین هویت ملی و هویت قومی صحبت کنیم . اما قبل از آن ذکر نکته دیگری خالی از لطف نیست.

● جهانی سازی و قومیت گرایی

اصولا پدیده هویت(حالا هر نوع آن) پدیده ای پیچیده و در عین حال کمتر شناخته شده است وشناخت آن ظرایف خاص خود را می طلبد.

علتهای مختلفی هم در این زمینه ارائه شده است. مثلا:

"۱) این پدیده ها بنابر طبیعت و ماهیت خود پیچیده اند و تافته ای هستند به هم بافته.

۲) علم ما به این پدیده ها – آن هم با توجه به طبیعت و ماهیت یادشده آنها – محدود است و به همین دلیل هم تصور ما از آنها محدود خواهد بود

۳) خودعلم اجتماعی که وسیله راهیابی ما به این پدیده های پیچیده است ، علمی جوان است و تازه کار که بیش از دویست سال از آن نمی گذرد"(الطائی ، ۱۳۷۸ : ۳۵).

برهمین اساس و با توجه به ماهیت متکثر و ناهمگون آن ، این مسئله را هم باید قبول کنیم که هویت سطوح و انواع مختلفی دارد و لازمه بقای اجتماعی نیز قبول این تفاوتهاست.

اما در مقابل اینگونه نظریات ، بحث های دیگری نیز قابل طرح است که از مهم ترین آنها می توان به پدیده جهانی شدن اشاره کرد.

یکی از کارویژه ها و یا شاید نتایج جهانی شدن ، یکسان سازی وشبیه سازی فرهنگی است که سبب نابودی خرده فرهنگها وفرهنگهای قومی ، گسترش فقر فرهنگی و از بین رفتن تنوع فرهنگی می شود که البته در مقابل این اتفاقات تعداد بسیاری از مردم و نخبگان ، از تنوع فرهنگی و حق خرده فرهنگها و تفاوتهای فرهنگی دفاع می کنند.

مسئله مهم نیز همینجاست که در مقابل اینگونه سیاستها ، چه عکس العملی از سوی قومیتها و نخبگان را شاهد خواهیم بود و نیز اینکه این تحولات چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت.

به طورکلی باید گفت که در این زمینه ۲دیدگاه اساسی وجود دارد:

گروهی بر این باورند که گسترش و تعمیق فرآیند جهانی شدن باعث تشدید و برجسته شدن وفاداریهای قومی و محلی و در نتیجه تضعیف هویت وانسجام ملی شده است. هم چنین گاهی مقاومت قومیتها در قبال این پدیده به شکل نوزایی های فرهنگی بروز پیدا کرده است.

اما در مقابل گروهی دیگر معتقدند که تقویت هویت قومی در تعارض با هویت و انسجام ملی نیست بلکه می تواند به تقویت آن منجر شود.

در نهایت در مورد این قضیه باید گفت که اولا میزان ادغام ایران در فرآیند جهانی شدن ، هنوز آنقدر نیست که بتواند تأثیری جدی و اساسی بر ساختارهای داخلی ایران بگذارد و دوما تقویت هویتهای قومی مسئله ای است که هم میتواند یک فرصت و هم یک تهدید باشد و نکته مهم مدیریت درست آن است. مثلا این نوزایی ها بالقوه قابلیت تبدیل شدن به خودپرستی و ضدیت با دیگران را دارا هستند و می توانند سبب تضعیف انسجام ملی شوند.

اما همانطور که در چکیده بحث اشاره شد ، تمامی این سطور در پی اثبات این مسئله هستند که بین هویت ملی و قومی هیچ گونه تعارض و تقابلی وجود ندارد. برای اثبات این امرعلاوه بر یک سری بحثهای نظری به چند پژوهش میدانی صورت گرفته در این زمینه استناد می کنیم که ادعای فوق را به شکل عملی ثابت کرده اند.

چنانچه اشاره شد هویت ایرانی از منابع مختلفی سرچشمه گرفته و ماهیتی ناهمگون و نامتجانس دارد. یکی از این منابع نیز بحث هویتهای قومی مختلف است.

هویت ملی و هویت قومی یا محلی در طول تاریخ طولانی این سرزمین به صورت توأم شکل گرفته و ایجاد شده اند بنابراین هم ماهیتی دیرینه داشته و هم می توانند برساخته(یا جدید) باشند.

هم چنین به گواهی تاریخ هر یک از اقوام ایرانی در پدیدآوردن تاریخ و فرهنگ ایرانی سهمی بسزا داشته اند و هویت ملی ایرانی از برآیند فرهنگ و باورهای اقوام ایرانی به وجودآمده است.

برای اثبات این گفته میتوان مثالهایی تاریخی و هم چنین پژوهشی ارائه کرد. در مورد مثال تاریخی آن باید گفت که "..... از یک طرف می توان هم نقش منفی «سعدالدوله یهودی» را در دوره حکومت مغولان به خاطر آورد و هم نقش زردشتیهای آریایی کرمان را که با مهاجمان افغانی محمود افغان علیه «مام میهن» هم داستان شدند زیرا که ظاهرا از سلطه و فشار ترکان شیعی صفوی به تنگ آمده بودند"(الطائی ، ۱۳۷۸ : ۱۶۵).

در مورد مثالهای عملی نیز استناد ما به ۳ پژوهش میدانی صورت گرفته توسط دکتر ابراهیم حاجیانی ، آقای حسینعلی میرزایی و دکتر رحیم ابوالحسنی است.

طرح دکتر حاجیانی بر اساس یک طرح پژوهشی ملی صورت گرفته در زمینه مطالعه ۶گروه عمده قومی ایرانی شامل کردها ، بلوچها ، آذریها ، عربها ، ترکمنها و لرها بوده است که با روش تحقیق پیمایشی و ابزار پرسشنامه صورت گرفته است.

براساس نتایج این پژوهش ، هویت قومی و هویت ملی هر دو در میان اقوام ایرانی به طور توأمان قوت و برجستگی دارند و میان آنها رابطه تعارض آمیز و قطبی وجود ندارد.

هم چنین هویت ملی و قومی هر دو در میان اقوام ایرانی برجسته و قوی هستند و تفاوت معنی داری از لحاظ میانگین گرایش اقوام به این دو بعد هویت وجود ندارد(که البته در این بین ، عربها و ترکمنها تا حدودی استثنا هستند).

طرح آقای میرزایی بر اساس بررسی رابطه هویت ملی و قومی در بین دانشجویان آذری ، کرد و عرب دانشگاههای دولتی ایران انجام شده است. بر اساس این پژوهش ، بین دو متغیر هویت ملی و قومی رابطه مثبت ، هم افزا و متوسطی وجود دارد. نکته مهمی که در این پژوهش به آن اشاره شده ، رابطه بین متغیر احساس محرومیت نسبی و هویت ملی است که رابطه منفی نسبتا بالایی است و هم چنین با متغیر هویت قومی رابطه مثبتی وجود دارد.

طرح دکتر ابوالحسنی نیز بر اساس مطالعه موردی شهروندان تهرانی در زمینه سازگاری هویتها در فرهنگ ایرانی بوده است. در نتیجه این پژوهش مشخص شد که در مجموع ، گرایش افراد مورد بررسی در مقایسه ۴ نوع هویت(ملی ، قومی ، امتی و جهانی) بیشتر به سمت هویت ملی و تقویت آن بوده است.

هم چنین در پژوهشهایی که توسط آقایان مسعود چلبی و علی یوسفی صورت گرفته این مسئله به اثبات رسیده است که "تعهد به احساس هویت ملی رابطه مستقیمی با احساس هویت قومی دارد. به عبارتی احساس هویت ملی نه تنها با احساس هویت قومی منافاتی ندارد بلکه مقوم آن نیز هست. اما احساس تعهد ملی(احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت اجتماع ملی و ترجیح منافع ملی بر منافع جمعی) با احساس هویت قومی در تقابل قرار می گیرد. این بدان معنی است که با فعال شدن تعهدات ملی ، احساس هویت قومی کاهش می یابد همچنانکه وقتی تعهدات قومی فعال می شود احساس هویت قومی نیز افزایش می یابد"(حاجیانی ، ۱۳۸۷: ۱۴۷).

اما با وجود تمامی این حرفها ، نمی توانیم وجود برخی مشکلات را در زمینه مسائل قومی انکار کنیم. گاهی اوقات بر اثر یک سری شرایط و اتخاذ برخی سیاستها توسط دولتهای مختلف شاهد گسترش اعتراضات و مطالبات قومی هستیم که اگر این خواسته ها به شکل مناسبی پاسخ داده نشوند می توانند خطری بالقوه برای تضعیف انسجام ملی ایران باشند.

قومیتها چه می گویند؟

به طور کلی می توان خواسته های اقوام را در ۴ محور کلی گنجاند:

۱)حفظ و پاسداری از فرهنگ و زبان محلی در این باره آقای دکتر فکوهی معتقدند که نمی توان ایرانی بودن را صرفا بر اساس زبان فارسی تعریف کرد چرا که زبان فارسی یک زبان میانجی است و همه کسانی که در ایران زندگی میکنند ، زبان مادری را برگزیده اند و آنرا برای انسجام و زندگی خود حفظ کرده اند.

دکتر احمدی نیز معتقدند که در طی تاریخ ایران ، تکلم به زبانهای محلی هیچ گاه مانعی در راه دست یافتن به هویت ملی نبوده؛ چرا که از قدیم (حداقل از آغاز ظهور اسلام) زبان فارسی زبان ملی ایران بوده است.

۲)برابری کامل در قانون و امکان پیشرفت در تمامی سطوح اداری و دولت ، فارغ از تعلقات قومی

۳)تمرکززدایی که به دو صورت تقاضای استفاده بیشتر از نخبگان ملی و لزوم تجدیدنظر در نظام اداری

حاکم و اعطای خودمختاری بیشتر به ولایات مطرح می شود

۴)تلاش برای کسب درجه و امتیازات بالاتر در اینجا می توان به پدیده احساس محرومیت نسبی اشاره کرد که می تواند تأثیر بسیاری بر افزایش گرایشات قومی داشته باشد

یکی از نمودهای احساس محرومیت نسبی ، احساس تبعیض است. صاحب نظران تأکید کرده اند که هرقدر میزان احساس محرومیت نسبی در یک قوم بیشتر باشد و آن قوم احساس کند فرهنگ ، زبان و ارزشهایش مورد تعرض و استحاله قرار گرفته است ، گرایش به حفظ فرهنگ و آداب و رسوم قومی در آن تشدید می شود که در حالت افراطی به صورت قوم مداری متجلی خواهد شد.

مشاهده می کنیم که به غیر از مورد اول ، بقیه مطالبات بیان شده جنبه قومی ندارند و هر فردی حتی اگر عضو هیچ قومی هم نباشد ، این درخواستها را از نظام سیاسی خود دارد. در واقع اینها خواسته های به حقی هستند که اگر به آنها پاسخ مناسبی داده نشود ، می تواند زمینه های اعتراض را فراهم کند.

اما به مسئله ظهور گرایشات– یا به تعبیر بهتر ناسیونالیسم – قومی می توان از جهاتی دیگر نگاه کرد. به طور کلی چند عامل مؤثر در این زمینه عبارتند از:

۱)چگونگی ساختار توزیع منابع قدرت (اقتصادی - سیاسی - فرهنگی) در جامعه؛

۲) وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژی، ساز و کارها و شیوه‏های پیگیری مطالبات و پایگاه اجتماعی؛

۳) تجربه تاریخی تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطه‏گر و سلطه‏پذیر یا فدرالی یا خودمختاری بوده است؛

۴) واکنش و حساسیت قدرت‏های منطقه‏ای و جهانی به موضوع اقوام در یک کشور خاص؛

۵)شرایط ژئواتتیک یا جغرافیای ترکیب قومی هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانی قومی با کشورهای همسایه و نوع شکاف‏های موجود در جامعه؛

۶) روند ملت‏سازی و دولت‏سازی در کشور که آیا دوران بحران را طی کرده یا خیر و در چه مرحله‏ای است؟

۷) نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملی، منافع ملی، امنیت ملی و دولت ملی، که آیا با دولت مرکزی موافقند یا با قوم مرکزی؟

۸) تبعیض که یکی از عوامل بروز مسائل قومی است.

هم چنین برخی سیاستهایی که از سوی دولت اتخاذ می شود نیز می تواند در تضعیف هویت ملی و تقویت هویت قومی اثر بگذارد. دکتر احمدی عملکرد دو نهاد نظام آموزش عالی و نظام وظیفه عمومی را در همین

راستا می داند:

"در حال حاضر شیوه پذیرش دانشجو در نظام آموزش عالی ما بومی شده که این مسئله خطر بزرگی برای وحدت ملی ماست؛ زیرا هر دانشجو در شهر خودش بزرگ می شود و در آنجا آموزش می بیند و بدین صورت نه تنها سطح کیفیت علمی پایین می آید بلکه ادغام ملی هم انجام نمی پذیرد ، حال آنکه دولت با صرف مقداری بودجه و حل مسئله خوابگاه می تواند این مشکل را برطرف کند.

از سوی دیگر آموزش رایگان نیز روز به روز کمتر می شود. به نظر من به هرحال وظیفه دولت است که به جای گسترش دانشگاهها ایجاد اشتغال کند تا فقط استعدادهای بالقوه نخبه درس بخوانند و بقیه جذب بازار کار شوند.

شیوه سربازگیری هم بسیار مخرب شده است؛امروزه سربازها برخلاف گذشته در شهر خودشان دروه سربازی را می گذرانند و همانند سابق با اعزام به سایر مناطق کشور ، با ویژگیهای ملی ایران آشنا نمی شوند که این مسئله نیز برای هویت ملی ما پیامدهای بسیار منفی دارد.

علاوه بر این اقدامات ، صدا و سیما نیز در تبلیغ وحدت ملی بسیار صعیف عمل می کند و در مورد تاریخ کشور ، به ویژه دوره باستان و قهرمانان ملی ، برنامه ای نمی سازد. همین امر سبب شده است که مذهب را مخالف ملیت ایرانی قلمداد کنند ، در حالی که در تاریخ ، مذهب همیشه یاور ملیت ایرانی بوده است"(مصاحبه با ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر)

نتیجه گیری

مشاهده کردیم که هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که با پدیده اقلیتها و قومیتها درگیر نباشد و یکی از ویژگیهای عصر حاضر نیز همین مسئله است.

در ادامه گفتیم که هویت جامعه ایرانی پدیده ای متکثر ، متنوع و متشکل از عناصر و مقوله های مختلف است و اصولا شکل گیری هویتی یکپارچه و یکدست به هیچ عنوان قابل تصور نیست.در واقع هویت جامعه ایرانی را می توان جمع فرهنگها و خرده فرهنگهای مختلف دانست و هر کدام از اقوام ایرانی به نوبه خود سهمی در شکل دهی به این هویت ملی داشته اند.

تعاریف ، مؤلفه ها و تفاوتهای هویت ملی و قومی بخش بعدی این نوشتار را شامل می شد و نسبت بین این دو مفهوم نیز در مرحله بعدی کار ما قرار داشت.

در نهایت از بروز یک سری اعتراضها و بیان مطالبات قومی و علل و عوامل مؤثر بر این مقولات سخن گفتیم

و بحث را به پایان بردیم.

اما در انتهای کار لازم است تا کمی هم در مورد راههای کاهش این تنشها و گاه تعارضات بین این دو مقوله صحبت کنیم.

برای این بخش از صحبتها ، مجموعه ای از نظرات و پیشنهادات مختلف را که از سوی صاحب نظران علوم اجتماعی و سیاسی ابراز شده ، به شکل تیتروار بر می شمریم و بحث را خاتمه می دهیم:

۱) تمرکز زدایی از قدرت دولتی از طریق فدرالیسم منطقه ای

۲) مشارکت چند قومی در سطح دولت مرکزی

۳)ترغیب مردم به مشارکت سیاسی در چارچوب نهادهای بین قومی

۴) کاهش نابرابری های اجتماعی ـ اقتصادی در بین گروه های قومی

۵)تقویت نهادهای سیاسی محلی و سازماندهای مردمی که در سطوح پایین اجتماع مدیریت مسائل قومی را بر عهده دارند

۶)تضمین حقوق گروه های قومی برای تعیین هویت های فرهنگی خود و حمایت از حقوق و منافعی که بر اساس چنین هویتی متوجه آنان می شود، صرف نظر از مرزهای سیاسی و اداری.

هم چنین آقای دکتر الطائی چندراه حل را در این زمینه پیشنهاد می کنند:

۱)اعتراف به وجود بحران : یعنی پذیرش این واقعیت که اقوام مختلفی در حال حاضر در جامعه ایرانی زندگی می کنند و این امر ، بالقوه می تواند زمینه ها و بسترهای اعتراض و مطالبات مختلف را فراهم کند پس باید برای آن برنامه ریزی مناسبی داشت

۲)جامعه به جای ملت : یعنی اینکه به مردمان مختلف ایران – یعنی ایران کثیرالمله – نه به عنوان یک ملت واحد که بنا به تعریف محدود است بلکه برعکس به عنوان یک جامعه که مفهومی گسترده و شمول پذیر دارد نگریسته شود و این طرز نگاه ، تفاوتهای مختلف فرهنگی و قومی و نژادی و زبانی و ... را می پذیرد

۳)تعدد فرهنگی : که تا حدود زیادی با مورد قبلی هم پوشانی دارد

۴)تعدد حزبی : که زمینه های مشارکت هرچه بیشتر عموم مردم را در عرصه های سیاسی و تصمیم گیری تسهیل کرده و ضمن آن ، این مشارکت را در قالب سازمانهایی نهادمند و منسجم بگنجاند

۵)دموکراسی اجتماعی/ اقتصادی : به این معنا که در نظام اقتصادی ایران ، هم باید مالکیت خصوصی تا حد معینی مورد حمایت قرار گیرد و هم اینکه تحدید ثروت باید وجهه همت نظام حاکم و نهادهای مربوط بدان باشد

در خاتمه بحث جمله ای جالب از دکتر الطائی را که در کتاب خود آورده اند نقل می کنیم که بسیار جای تأمل دارد:

".... هم نظام جمهوری اسلامی ایران باید زمینه های لازم را برای همکاری همه جانبه گروههای مختلف ایرانی فراهم آورد و هم این گروهها باید خود را از افکار «کودتایی» رهایی دهند و برعکس با ارائه راههای صحیح و سازنده بر شیوه های حکومتی نظام تأثیر بگذارند. در غیر اینصورت بسیاری از مسائل اجتماعی ایران هم چنان دامنگیر جامعه آن خواهد بود و البته که «بحران هویت قومی در ایران» نیز تخفیف نخواهد یافت"(الطائی ، ۱۳۷۸ : ۲۰۴).

مجتبی معینی یوسفی

منابع

ابوالحسنی،سیدرحیم،(۱۳۸۸)،«سازگاری هویتهادرفرهنگ ایرانی"مطالعه موردی شهروندان تهرانی"»، فصلنامه سیاست،دوره۳، شماره۲

احمدی،حمید،(۱۳۸۷)،«تنگناهای هویت در ایران»، ماهنامه اندیشه وتاریخ سیاسی ایران معاصر،سال۷، شماره۷۰

اردکانی،ناصر،(۱۳۸۷)،«کاهش یا تشدیدقوم گرایی در عصر جهانی شده»، ماهنامه اندیشه وتاریخ سیاسی ایران معاصر،سال۷، شماره۷۰

اسلامی،علیرضا،(۱۳۸۹)،«قومیت و ابعاد آن در ایران»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره۳۴

الطائی،علی،(۱۳۷۸)،بحران هویت قومی در ایران، تهران : نشرشادگان

بهمنی قاجار،محمدعلی،(۱۳۸۷)،«هویت ایرانی و چندگانگی قومی»، فصلنامه مطالعات ملی، سال۹، شماره۱

حاجیانی،ابراهیم،(۱۳۸۷)،«نسبت هویت ملی با هویت قومی در میان اقوام ایرانی»،مجله جامعه شناسی ایران،دوره۹،شماره۳و۴

شیخاوندی،داور،(۱۳۸۰)،ناسیونالیسم و هویت ایرانی، تهران : مرکز بازشناسی اسلام و ایران

میرزایی،حسینعلی،(۱۳۸۸)،«رابطه هویت ملی و قومی در بین دانشجویان آذری،کرد و عرب دانشگاههای دولتی ایران»، فصنامه مطالعات ملی ، سال۱۰، شماره۳



همچنین مشاهده کنید