چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

فرهنگ سازی یا برخورد پلیس


فرهنگ سازی یا برخورد پلیس

باید گفت در این كه جامعه امروزی در مقوله فرهنگ نسل جوان به طور اعم و پوشش و دگرگونی نامطلوب هنجارهای پوششی در نسل جوان به طور اخص دچار بحران جدی است, هیچ بحثی نیست و این كه یك تحول جدی و بنیادین در زمینه پاسداری از ارزش های دینی و ملی باید صورت گیرد یك امر كاملاً پذیرفته است

این روزها در محافل فرهنگی، سخن از دخالت مستقیم قوه مقننه در زمینه پوشش، یكی از دغدغه هایی است كه ذهن اهل فرهنگ را به خود مشغول كرده است. شاید از نظر عده ای كه در جامعه ما كم نیستند این عمل یك حركت مثبت ارزیابی می شود، با این تحلیل كه ورود حكومت به عرصه اصلاح فرهنگی جامعه بیانگر اقتدار آن است و این كه حكومت متولی مبارزه با بدحجابی می باشد و این یكی از وظایف آن در حوزه فرهنگ است.

باید گفت در این كه جامعه امروزی در مقوله فرهنگ نسل جوان به طور اعم و پوشش و دگرگونی نامطلوب هنجارهای پوششی در نسل جوان به طور اخص دچار بحران جدی است، هیچ بحثی نیست و این كه یك تحول جدی و بنیادین در زمینه پاسداری از ارزش های دینی و ملی باید صورت گیرد یك امر كاملاً پذیرفته است، اما به نظر می رسد مناقشات نظری از جایی شروع می شود كه در پی راهكارهای مناسب برای رسیدن به این مقصود می گردیم، اینجاست كه سؤالات اساسی، ذهن هر صاحب فكری را به خود مشغول می كند؛ سؤالاتی از این دست كه آیا اساساً می توان با مقوله ای كه در میان دست كم قشری از جامعه به صورت فرهنگ درآمده و طی فرآیندی نیز در آنان درونی شده با شیوه حكومتی یا قوه قهریه مقابله كرد.

آیا چیزی كه سیستم قانونگذاری به جامعه نداده است را می توان با تصویب قانون و لایحه از جامعه گرفت؟آیا حكومت كه قصد اصلاح فرهنگی را دارد در این دادوستد فرهنگی در مقابل آنچه می ستاند چیزی برای دادن دارد یا خیر؟ آیا این بیم وجود ندارد كه اگر در اصلاح فرهنگی پای قوه قهریه به میدان باز شود یك لجبازی اجتماعی در جامعه پدید می آید و كار از این كه هست خرابتر می شود؟

شاید این تصویر پیش آید كه منظور از طرح این پرسش ها، نمایان ساختن تنگناهای اجرایی حكومت در بحث فرهنگ سازی و مقابله با بدحجابی است و این كه افسار كار را رها كنیم و منتظر رسیدن به قهقرایی فرهنگی باشیم. اما هدف از طرح این پرسش ها آن است كه بگوییم با یك مقوله فرهنگی صرفاً باید فرهنگی رفتار كرد و به قول معروف از در فرهنگ وارد شد و این كار نیاز به مطالعه در زمینه فرهنگ و پیش زمینه های ظهور آن در جامعه دارد.

با نگاهی گذرا به تاریخ تحول فرهنگ حجاب در جامعه مان متأسفانه به این حقیقت تلخ می رسیم كه آنچه امروزه به عنوان یك معضل فرهنگی با آن روبه رو هستیم یك شبه پیش نیامده است. باید پذیرفت كه این هنجارهای پوششی نامناسب از طریق آبشخورهایی وارد جامعه شده، عده ا ی آن را پذیرفتند، اشاعه دادند، به آن اصرار ورزیدند و رفته رفته آن را به عنوان یك امر قابل قبول در ذهن نسل جوان جلوه گر ساختند؛ یعنی دقیقاً تمام مراحل فرهنگ سازی در مورد آن طی شد كه امروزه به عنوان یك فرهنگ درآمده است. به همین دلیل برای مبارزه با آن نیز محتاج كار فرهنگی و فرهنگ سازی هستیم. هر چند بهتر آن بود كه این فرهنگ سازی از همان آغاز شكل گیری فرهنگ غلط شروع می شد اما اكنون نیز با راهكارهای مناسب می توان به این امر اهتمام ورزید. نخست این سؤال پیش می آید كه هنجارهای پوششی نامناسب چرا و چگونه مقبول نسل جوان ما قرار گرفت.

برگردیم به حدود ۱۰ سال پیش كه گروه های هنجارشكنی چون رپ و هوی متال توانستند در میان نسل جوان رسوخ پیدا كنند. جوان ذاتاً تنوع طلب و هنجار شكن است، در فضایی كه یك الگوی پوششی مشخص در جامعه متداول بود این گروهها به جوانان ما آموختند كه به گونه ای دیگر هم می شود لباس پوشید، به همین دلیل مقبول واقع شدند. در آن برهه زمانی جوانی كه تنها به تنوع می اندیشید فرصت تحقیق در آنچه به او ارائه می شد را از دست داد و چشم بسته هر چه را كه به او دادند پوشید. حال سؤال اینجاست كه اگر در همان روزگار از سوی حكومت هنجار فرصتی معقول در امر پوشش صورت می گرفت پذیرش مد غربی در میان جوانان روزه به روز بیشتر می شد؟ قطعاً پاسخ منفی است. دقیقاً همان سالها، شروعی بود برای آن كه جوان برای انتخاب مد جدید منتظر رسانه های بیگانه باشد چون می دانست حكومت هیچ قدمی در زمینه ارضاء نیاز تنوع طلبی او برنمی دارد، این شد كه افسار هدایت فرهنگ پوششی از دست حكومت رها شد و هنجارشكنی در زمینه پوشش آن قدر فرا رفت كه كار به یك معضل فرهنگی رسید.

متأسفانه مشكل اینجاست كه گاه راهكارهای حل این معضل نیز منطقی انتخاب نمی شود مثلاً طراح لباس را محدود می كنیم كه تنها در حوزه ای عمل كند كه قانونگذار می گوید، غافل از این كه طراح لباس یك هنرمند است و عالم هنر محدودیت پذیر نیست. ذهن یك هنرمند را نمی توان محدود كرد، اما می شود به آن جهت داد. تنها عاملی كه به ذهن یك هنرمند جهت می دهد انتخاب و سلیقه مردم است نه قوه قانونگذاری و قوه قهریه. چون یك هنرمند برای مردم كار می كند نه حكومت و خواسته های مردم است كه برای یك هنرمند باید و نباید به وجود می آورد. این حكومت نیست كه باید به طراحان لباس بگوید چه طرحی بده. این سلیقه جامعه است كه طراح لباس را به خلق یك طرح نو هدایت می كند. در اینجا این سؤال مطرح است كه مگر می شود سلیقه یك جامعه را تغییر داد ؟پاسخ مثبت است به نظر می رسد همانطور كه پزشكان امروزه سعی دارند ذائقه جامعه را از سمت گوشتخواری محض به گیاهخواری سوق دهند. متولیان فرهنگی ما نیز می توانند سلیقه جامعه را دگرگون سازند، اما همانطور كه یك پزشك در اصلاح فرهنگ تغذیه جامعه متوسل به زور و توهین نمی شود بلكه با آگاه ساختن مردم این كار را انجام می دهد، متولی فرهنگی نیز باید سلیقه پوشش جامعه را با آگاهی دادن دگرگون كند. اما باید دید كه اصولاً سلیقه در افراد چگونه شكل می گیرد، سلیقه حاصل آموخته ها و ذهنیات درونی فرد است، یعنی ما آنچه را انتخاب می كنیم كه ذهنیات و باورهای درونی ما می گوید و زمانی انتخاب ما عوض می شود كه باورهای درونی ما تغییر كند مثلاً ما زمانی از مصرف بی رویه روغن و چربی مشمئز می شویم كه باور كنیم مولكولهای این ماده چرب موجب گرفتگی رگ های قلب ما می شوند.

حال می رسیم به همان بحثی كه در ابتدا به آن اشاره كردیم یعنی فرهنگ سازی در زمینه پوشش مناسب.حقیقت فرهنگ سازی تغییر درونی ترین لایه های اندیشه است. یعنی وقتی در فرآیند فرهنگ سازی، فرهنگمان نسبت به چیزی عوض می شود ژرف ترین لایه های اندیشه مان نسبت به آن عوض می شود و این امر حاصل آموزش و شناخت است. در اینجا این سؤال مطرح می شود كه ما در سه دهه بعد از انقلاب در زمینه حجاب و پوشش تا چه حد فرهنگ سازی كردیم؟ توجه داشته باشیم آگاهی دادن در خصوص ماهیت حجاب و فواید اجتماعی آن این نیست كه در آئین نامه انضباطی دانشگاهها قید كنیم كه ورود دانشجوی دختر بدون مانتو و شلوار ممنوع، یا برای تمامی كاركنان زن در ادارات یك پوشش واحد در نظر بگیریم.

به نظر می رسد باید جامعه را با ماهیت حجاب آشنا كرد و انتخاب نوع آن را به خود او واگذار نمود. اینجاست كه حس خلاقیت در افراد زنده می شود، یعنی ما مثلاً وقتی در یك دانشگاه اعلام كردیم كه هدف پوشیدگی است به طوری كه این پوشش محرك نباشد خود دانشجو با به كارگیری حس خلاقیت خود پوششی را برمی گزیند كه هم قانون دانشگاه را رعایت كند و هم حس تنوع طلبی خود را ارضاء نماید.

اینجاست كه حكومت ناچار است وارد یك سری راهكارهای منطقی شود یعنی در درجه اول بپذیرد كه مدگرایی و به روز بودن به تنهایی كار غلطی نیست. كار غلط وقتی شروع می شود كه جوان در كشور خود مرجعی برای انتخاب مد ندارد، اینجاست كه به مد غربی پناه می برد.

در درجه دوم باید مسأله حجاب و عفاف برای جوان درونی شود یعنی به جای آن كه به او بگوییم حجاب را رعایت كن ،فلسفه حجاب را برای او شرح دهیم كه دیدگاه او به حجاب عوض شود و نپندارد حجاب نوعی واپس گرایی، تیره پوشیدن و دور بودن از تنوع وشیك پوشی است، معنای واقعی حجاب آن است كه مرحوم مطهری فرمود: حجاب «مصونیت است نه محدودیت» باید پرسید كه به راستی در این سه دهه بعد از انقلاب تا چه اندازه كوشیده ایم حقیقت همین یك جمله را برای نسل امروز بیان كنیم. سخن از مصونیت و یك واكسیناسیون در مقابل گناه و آلودگی است نه عقب نگه داشتن زن از مسئولیت های اجتماعی و پیشرفت.

وقتی ما به حقیقت این جمله رسیدیم اساس بحث چه پوشیدن بی معنی می شود و خود جامعه دست به ابتكار می زند كه هم پوشیدگی را متجلی سازد و هم تنوع طلبی را و خود حكومت نیز می تواند به عنوان یك داور در این میان نقش بازی كند و از پوشش های برتر كه هم انتخاب خود مردم است و هم مناسب با موازین عرف ملی و اسلامی حمایت كند. یعنی وقتی حكومت برای انتخاب پوشش یك چارچوب وسیع در اختیار مردم گذاشت، هم به انتخاب شهروندان در زمینه پوشش احترام گذاشته می شود و هم هنجار فرصتی در فضایی معقول صورت می گیرد و بر پیكره فرهنگ نیز ضربه ای وارد نمی شود چرا كه افرادی به تحول فرهنگی دست می زنند كه در خود جامعه هستند و با نیازها و هنجارها به خوبی آشنا هستند.

سیدمحسن حسینی طاها