جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مردان شیخ و یپرم


مردان شیخ و یپرم

گر كسی تاریخ مشروطیت را كه اكنون غبار ابهامات و ایهامات تا حدودی از آن زدوده شده است, به درستی مطالعه كند و اندكی حب دیانت و كرامت در او باشد, مانند شیخ حسین لنكرانی در حیرت فرو خواهد رفت و باورش نمی شود كه چگونه ممكن است آن مرد با عظمت در طوفان اباحی گری و روشنفكری غربی قربانی شود

پرماجراترین داستان تاریخ مشروطه، سرگذشت اندوهبارمجتهد بزرگ تهران مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری است. اگر كسی تاریخ مشروطیت را كه اكنون غبار ابهامات و ایهامات تا حدودی از آن زدوده شده است، به درستی مطالعه كند و اندكی حب دیانت و كرامت در او باشد، مانند شیخ حسین لنكرانی در حیرت فرو خواهد رفت و باورش نمی‌شود كه چگونه ممكن است آن مرد با عظمت در طوفان اباحی‌گری و روشنفكری غربی قربانی شود.

او برجسته‌ترین شاگرد میرزای شیرازی(ره) بود و اگر خود را فارغ از مسئولیتهای اجتماعی می‌دید و یا به دستور استاد خود عمل نمی‌كرد و در عتبات می‌ماند، مرجعیت در او مسلّم بود. مقام علمی، بینش دقیق، هوش سرشار، حافظهٔ قوی، اخلاق خوش، ورع و پارسائی، اعتماد راسخ، شجاعت، متانت و تواضع او به قدری بود كه نه در دوران تحصیل در عتبات هم عرضی داشت و نه در دوران مجاهدت و اجتهاد در تهران. باری، ویژگیهای او را به اختصاردر این مقاله می‌خوانید و با زندگی و روزگارش آشنا می‌شوید. می‌خوانید او كه بود و چه كرد و خورشید وجودش در كجا طلوع و چگونه ودر كجا غروب كرد. دوستانش كه بودند و دشمنانش چه كردند.

حاج شیخ فضل الله كجوری مازندرانی معروف به نوری در دوم ماه ذی الحجه سال ۱۳۵۹(یا ۵۸)هجری.قمری در لاشك كجور از توابع مازندران دیده به جهان گشود.۱ او از خاندان اصیل ایرانی و از تبار عمویِ انوشیروان-پادشاه ساسانی- بود.۲ پدرش نیز ملاعباس نوری طبرسی از علمای مورد وثوق منطقه نور و از شاگردان علامه میرزا محمدتقی نوری و داماد وی بود. جدش میرزا تقی نوری نیز یكی از بزرگترین دانشمندان خطه مازندران و از شاگردان سیدمحمد مجاهد و ملاعلی نوری است كه دارای تالیفات فراوان می‌باشد.۳

● تحصیلات

در جوانی پس از تحصیل مقدمات، به همراه دایی خود میرزاحسین نوری(محدث نوری) رهسپار نجف اشرف شد و در درس آیات عظام میرزای شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی و شیخ راضی آل خضر شركت نمود و در سال ۱۲۹۲.ق، پس از هجرت میرزای شیرازی به سامرا، همراه نخستین كاروان شاگردان وی به سامرا رفت.۴ ایشان به هنگام استفاده از اساتید بزرگ، خود نیز دارای مجلس بزرگی بود كه شخصیتهایی چون شیخ عبدالكریم حائری یزدی از مجلس درس او بهره می‌بردند.۵

● مقام علمی

وی كه در حوزه درس میرزا بر همه فضلا مقدم بود۶ به آن درجه از مقام علمی رسید كه گفته اند:«از نظر دانش و فضل در رشته اصول، استاد درجه اول و در فقه محقق تام ]بود[ كه نظریاتش مورد استناد فقهای دیگر قرار می‌گرفت.»۷ «در فن اصول در تهران اول است و مشهور است كه در نجف هم كمتر نظیر دارد.»۸ عظمت علمی شیخ فضل الله به قدری است كه در بحبوحه انقلاب مشروطه با وجود تمام افتراءات و دروغهایی كه به او می‌بستند، كسی منكر مقام علمی او نشد و حتی مخالفین هم به مقام علمی او اعتراف داشتند.

ناظم الاسلام كرمانی می‌گوید:«مراتب علمیه او از دیگران بهتر و سلوكش نسبت به طلاب و اهل علم، از دیگران خوشتر بود.»۹

ادوارد براون انگلیسی در همین زمینه می‌نویسد:«شیخ فضل الله از لحاظ علم و آراستگی به كمال معروف]‌بود [... مجتهد سرشناس و عالمی متبحر ]كه[ از لحاظ اجتهاد برتر از دیگران بود.»۱۰

مهدی ملك‌زاده نیز به این واقعیت اعتراف داشته و می‌گوید:«در پایتخت، شیخ بالاترین مقام روحانیت را حائز بود. گفته می‌شود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال، در میان طبقه خود نظیر نداشت.»۱۱ شیخ نه تنها در فقه واصول استاد بود بلكه در علوم دیگر هم مهارت داشت. ضیاءالدین دری اصفهانی در جواب سوالی در خصوص شیخ می‌نویسد:«نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت، از بقیه علوم هم اطلاع كافی دارند. از آن جمله علم تاریخ و جغرافیا كه غالب فقها از این دو علم بی بهره می‌باشند.»۱۲«در رشته حكمت وكلام كسی را یارای مجادله و یا بحث با ایشان نبود و در سایر رشته‌های ادبی و ضروری، جامع جمیع كمالات بود.»۱۳

شیخ فضل الله در حدیث و درایه و رجال هم استادی مسلم بود و در اواخر عمر به تحصیل علم نجوم نیز رو آورد. در شرح حالش نوشته‌اند كه می‌گفت: «علوم معمول اسلامی را فرا گرفتم و فقط یك علم است كه تا حالا استاد لایقش را نداشتم و آن نجوم است.» وقتی یكی از اساتید مسلم نجوم را به ایشان معرفی كردند فرمود:«‌برای اهل علم بد است از این علم معروف بی‌بهره باشند. بمیرم و این علم را بدانم بهتر است یا كه بمیرم و ندانم.»۱۴ایشان ازعلوم غریبه هم بهره‌‌ای داشت۱۵ و همچنین دارای ذوق ادبی بوده و اشعاری به فارسی و عربی با تخلص نوری می‌سروده است.۱۶

● بازگشت به ایران

پس از چند سال اقامت در سامرا و نیل به مقام اجتهاد به دلیل تعهد نسبت به وظایف دینی وسیاسی كه برعهده‌اش گذاشته شد- در ادامه از علت مهاجرت وی بیشتر بحث خواهیم كرد- به سال ۱۳۰۰.ق به ایران آمد و در تهران سكنی گزید، حال آنكه اگر در عتبات سكونت می كرد از مراجع مسلم شناخته می‌شد.۱۷

● در تهران

شیخ پس از ورود به تهران به تدریس و تربیت شاگردان، قضاوت و حل و فصل مشكلات مردم پرداخت و به زودی از مجتهدین با نفوذ تهران گردید و آنچنان نفوذ او بالا گرفت كه اعتماد الشریعه- وكیل مازندران- را به دلیل غصب‌ِخانه‌های مردم و رعایا چوب زد.۱۸ علت این نفوذ را باید در جامعیت علمی، هوش، شجاعت و بی‌باكی شیخ۱۹ و تقویت ایشان از ناحیه میرزای شیرازی جستجو كرد. میرزای شیرازی بیشتر مراجعه‌كنندگان از ایران را به او ارجاع می‌داد و می‌گفت:«مگر حاج شیخ فضل الله در تهران نیست كه به من مراجعه می‌كنید.»۲۰ و او را به منزله نفس خویش شمرده۲۱و در پاسخ به این سوال كه آیا در احتیاطات فتاوای شما كه اجازه رجوع به غیر وجود دارد آیا می‌توانیم به شیخ رجوع كنیم، فرموده بودند:«میان من و شیخ فضل الله غیریتی نیست ایشان خودِ من و نفسِ من است.»۲۲

● تالیفات

از شیخ فضل الله نوری آثاری چند به یادگار مانده كه از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره كرد: ۱- رساله«المشق» كه تقریرات درس میرزا می‌باشد. ۲- صحیفه قائمیه ۳- لوایح كه مقالات و نامه‌ها و اعلامیه‌های وی می‌باشد. ۴- رساله فقهی«عدم لزوم الترتیب فی قضاء الصلاه الخمسه» ۵- رساله«حكم التجری فی حجیه القطع» ۶- رساله«التجزّی فی الاجتهاد» ۷- حاشیه بر رسائل شیخ انصاری ۸- حاشیه بر مكاسب ۹- حاشیه بر شواهد الربوبیه ملاصدرا ۱۰- رساله«قاعدهٔ ضمانِ ید» كه میرزا حبیب الله رشتی در مورد آن می‌گوید:«اگر در دریاها غواصی كنید بهتر از این نمی‌یابی… و باید این مطالب را با جوهر بر دیدهٔ چشم نوشت نه بر كاغذ»۱۱- بیاض، كه حاوی اوراد و یادداشتهای شخصی شیخ می‌باشد ۱۲- رساله پرسش و پاسخ ۱۳- رساله «تحریم مشروطیت» كه علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه خود را با حركت مشروطه در آن بیان نموده است ۱۴- رساله تحریم سفر حاجیان به مكه از طریق جبل ۱۵- رساله فقهی منظوم«الدْررالتنظیم» كه آن را در بیست سالگی تالیف نموده است.۲۳

● فعالیتهای سیاسی، اجتماعی

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شیخ را در چند بخش می‌توان خلاصه كرد:

▪ در جنبش ترحیم تنباكو:

در تاریخ جنبش تنباكو شیخ فضل الله، نامی آشناست كه در صف پیشوایان روحانی قرار داشت و نقش بسیار مهمی در نهضت برعهده گرفت.

الف) تشكل رهبری:

گرچه در جریان تحریم تنباكو نقش محوری را میرزای آشتیانی برعهده داشت۲۴ اما شیخ به عنوان یكی از علمای طراز اول و با نفوذ تهران به حمایت از میرزای آشتیانی برخواست و نخستین عالمی بود كه با میرزا همصدا شد و جزء رهبران این جنبش قرار گرفت.۲۵ شیخ در این نقش همواره مددكار میرزای آشتیانی بود و در جلساتی كه شاه و درباریان با حضور علما برپا كردند- تا حكم «تجویز دخانیات» را از آنان بگیرند- حضور داشت و از میرزای آشتیانی حمایت می‌كرد.۲۶ او همواره مشوق و محرك مردم در مخالفت با امتیازنامه رژی و از چهره‌های پیش برنده این جنبش بود.۲۷ بعد از لغو قرارداد رژی نیز در جلسه‌ای كه برای تعیین میزان خسارات وارده بر كمپانی رژی تشكیل شد، به عنوان یكی از اعضای برجسته آن جلسه به شمار می‌رفت.۲۸

ب) نقش ارتباطی و منبع اطلاعاتی شیخ:

جنبش تحریم تنباكو حركت اصیلی بود كه از اعتقادات مردم سرچشمه گرفته و رهبری آن نیز برعهده مرجع تقلید جهان تشیع یعنی میرزای شیرازی قرار داشت. توجه به این نكته لازم است كه رهبران نهضتهای اجتماعی باید در متن حوادث باشند تا بتوانند دستورات به جا و به موقع صادر كنند. از آنجاكه میرزای شیرازی در سامرا بود وجود یك رابط امین و هوشیار در جریان نهضت تنباكو به شدت احساس می‌شد. برهمین اساس میرزا با توجه به ویژگیهای شخصیتی شیخ فضل الله نوری، او را به عنوان رابط خود برگزید. به نظر می‌رسد هجرت شیخ به تهران نیز برای ایفای همین نقش بود.

شیخ حسین لنكرانی می‌‌نویسد:«مرحوم شیخ نوری را مرحوم میرزای بزرگ استعمارشكن… مخصوصا برای مقصود موضع و موقعی بالاتر و مهمتری از طرف خود و برای خود روانه ایران و تهران ما فرمود.»۲۹ همچنین میرزا در مقابل تب و تاب شیخ برای ماندن در عراق فرموده بود:«حاج شیخ، من تو را برای كارهای بزرگتری در اینجا لازم دارم اما چه كنم كه ایران در زیر چكمه‌های استعمار خارجی به خطر افتاده و جز تو كسی را ندارم كه به ایران بفرستم.»۳۰ در جریان جنبش تنباكو، شیخ به عنوان رابط میان رهبری نهضت و مردم، حكم تحریم را از سامرا گرفت۳۱ و پس از لغو كامل امتیازنامه، علیرغم همه تلگرافاتی كه به میرزا مخابره شد تا میرزا خود از شیخ حقیقت امر را استفسار نكرد حكم تحریم را لغو ننمود.۳۲ همچنین وقتی در صحت صدور حكم، تشكیك كردند و سوالاتی به سامرا مخابره شد، پاسخ پرسشها را به شیخ مخابره كرده او را به عنوان كانال ارتباطی و مخابره‌گر حكم میرزا قرار دادند.۳۳ همچنین هنگامیكه درباریان در صحت و صدور حكم مناقشه كردند علما، تلگراف نخست میرزا كه به شخص شاه نوشته شده بود را خواندند. در آن لحظه نایب السلطنه سوال می‌كند كه این تلگراف از كجا و نزد چه كسی بوده؟- چون تلگراف به شخص شاه بود- شیخ فضل الله پاسخ می‌دهد؛ نزد من بوده و از سر‎‏ من ]سامرا[ رای فرستاده اند.۳۴ بعد از رحلت میرزای آشتیانی، شیخ فضل الله مجتهد طراز اول تهران شد۳۵ از این رو نفوذ موثری در میان مردم یافت و نقش عمده‌ای در تاسیس عدالتخانه و تدوین قانون اساسی ایفا نمود.۳۶

احسان فتاحی اردكانی

پی نوشت‌ها

شمس الدین تندركیا، شاهین پرتو، روزنامه سیاسی فرمان، ص۲۲۰

همان

مهدی انصاری، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، امیركبیر، ۱۳۷۶، ص۲۹

میرزای شیرازی، آقا بزرگ تهرانی وزارت ارشاد اسلامی تهران ۱۳۶۲، ص۱۸۱، و بنگرید به شهیدان راه فضیلت، علامه امینی، ترجمه: جلال الدین فارسی، انتشارات روزبه، تهران، ص۵۱۶

مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، اهواز۱۳۳۹، ص۳۷۳ و۳۸۱

اعتماد السطنه، الماثر و الآثار: تهران، ص۱۵۱، و مهدی انصاری، همان، ص۳۰

مهدی انصاری، همان، ص۳۰

حسن اعظام قدسی، خاطرات من، چاپخانه حیدری، اردیبهشت ۱۳۴۲، ج۱، ص۱۲

ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اكبر سعیدی سیرجانی انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ج۳، ص۵۰۶

۱۰- مهدی انصاری، همان، ص۳۲،

۱۱- همان، ص۱۱

۱۲- محمدحسن خراسانی، تاریخ پیدایش مشروطیت ایران، مشهد، ص۱۳۶

۱۳- مهدی انصاری، همان، ص ۳۰

۱۴- محمد حسن خراسانی، همان، ص۱۳۶ و مشروطه از زبان صاحب نظران به اهتمام گروه تاریخ و اندیشه معاصر، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،۱۳۸۲، ص۱۳۶

۱۵- میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، مكارم الآثار، انجمن كتابخانه های عمومی اصفهان، ج۵، ص۱۶۰۶

۱۶- محمد حرزالدین، معارف الرجال، كتابخانه مرعشی نجفی، قم ۱۴۰۵.ق، ج۲، ص۱۵۸

۱۷- اشاره به جمله معروف ناظم الاسلام كرمانی«اگر چند ماهی در عتبات توقف كند شخص اول علما اسلام خواهد گردید» تاریخ بیداری ایرانیان، ج۳، ص۵۰۴

۱۸- مهدی انصاری، ص۳۵

۱۹- همان

۲۰- شمس الدین تندركیا، همان، ص۲۲۱

۲۱- خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر با مقدمه آیت الله شیخ حسین لنكرانی، ترجمه: علی كاظمی، كتابفروشی حضرت المهدی، ص۱۸

۲۲-علی ابوالحسنی(منذر)، تحلیلی از نقش سه گانه شیخ فضل الله نوری در نهضت تحریم تنباكو، پیام آزادی، ۱۳۶۰، ص۱۴

۲۳-محمد تركمان، رسائل، اعلامیه ها، مكتوبات شیخ فضل الله نوری، خدمات فرهنگی تهران، ج۱، ص۲۲و۲۱

۲۴-شیخ حسن اصفهانی كربلایی، تاریخ الدخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباكو، به كوشش رسول جعفریان، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص۱۴۷

۲۵- حسن اعظام قدسی، همان، ج۱، ص۴۱

۲۶- تاریخ الدخانیه، ص۱۵۵ و۱۶۶ و تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۴۹

۲۷- خاطرات احتشام السلطنه، به كوشش سید محمدمهدی موسوی، انتشارات زوار، ۱۳۶۷، ص۵۷۳

۲۸- مشروطه از زبان صاحب نظران، همان، ص۸۵

۲۹- خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر با مقدمه آیت الله لنكرانی، ص۱۷

۳۰- علی ابوالحسنی(منذر)، همان، ص۱۶و۱۷

۳۱- مهدی انصاری، همان، ص۴۶

۳۲-خاطرات سیاسی مستر همفر، ص۱۹

۳۳-ابراهیم تیموری، تحریم تنباكو اولین مقاومت منفی در ایران، نشر كتابهای جیبی، تهران، ص۱۱۶ و تاریخ الدخانیه، ص۱۵۳

۳۴- تاریخ الدخانیه، ص۱۵۹، و تحریم تنباكو، ص۱۲۴

۳۵- یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، نشر فردوسی، تهران، ۱۳۷۱، ج۱، ص۱۳۵

۳۶- مهدی انصاری، همان، ص۴۹

۳۷- احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، امیركبیر ۱۳۶۳، ج۱، ص۳۱، تاریخ بیداری ایرانیان، همان، ج۱، ص۲۰۹

۳۸- یحیی دولت آبادی، همان، ج۲، ص۱۰، و تاریخ مشروطه، ج۱، ص۵۸

۳۹- همان، ج۲، ص۱۴، اما كسروی تاریخ آن را(۱۴ شوال) می داند: تاریخ مشروطه، ج۱،ص ۶۴

۴۰- همان، ج۲، ص۲۲، و تاریخ مشروطه، ج۱، ص۶۷

۴۱- محمد حسن خراسانی، همان، ص۱۳۷، و تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۲۷۲

۴۲- محمدمهدی شریف كاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، نشر تاریخ ایران، تهران، ۱۳۶۲، ج۱، ص۶۰، و تاریخ مشروطه، همان، ج۱، ص۸۰

۴۳- ناظم الاسلام كرمانی، همان ج۳، ص۴۸۲، و تاریخ مشروطه، همان، ج۱، ص۹۹

۴۴- همان، ج۳، ص۴۸۱، و تاریخ مشروطه، ج۱، ص۹۷ و مقدمات مشروطیت، هاشم محیط مافی، فردوسی، تهران، ص۹۱ و۹۲

۴۵- تاریخ مشروطه، ج۱، ص۱۰۶ و۱۰۷، و حیات یحیی، ج۲، ص۷۱

۴۶- مهدی انصاری، همان، ص۸۸

۴۷- همان، ص۹۷

۴۸- یحیی دولت آبادی، همان، ج۲، ص۸۲، و ناظم الاسلام كرمانی، همان، ج۳، ص۵۶۵

۴۹- ناظم الاسلام كرمانی، همان، ج۳، ص۵۶۷

۵۰- همان، ص۵۶۲

۵۱- همان، ص۶۴۶، و تاریخ مشروطه، ج۱، ص۱۷۰

۵۲- همان، ص۶۴۰ و۶۴۵

۵۳- حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت، انتشارات ابن سینا، ج۱، ص۱۷۵

۵۴- محمد تركمان، همان، ج۱، ص۱۵۰

۵۵- مهدی انصاری، همان، ص۱۵۷

۵۶- هما رضوانی، لوایح؛ تاریخ ایران، تهران، ص۴۷، با اندكی تصرف

۵۷- یحیی دولت آبادی، همان، ج۲، ص۱۰۸ و ۱۰۹

۵۸- مهدی انصاری، همان، ص۲۳۸

۵۹- همان، ص۲۴۱

۶۰- همان، ص۲۴۲

۶۱- تاریخ مشروطه ایران، ج۱، ص۳۱۸، ۳۱۹، ۳۷۰

۶۲- تاریخ استقرار مشروطیت، ج۱، ص۳۷۹

۶۳- مهدی انصاری، همان، ص۲۵۸،

۶۴- همان، ص۲۶۹

۶۵- همان، ص۲۷۳

۶۶- همان

۶۷- یحیی دولت آبادی، همان، ج۲، ص۱۲۹، و تاریخ مشروطه، ج۱، ص۳۵۷

۶۸- محمد حسن خراسانی، همان، ص۱۴۰

۶۹- محمد تركمان، همان، ج۱، ص۳۳۸

۷۰- حسن اعظام قدسی، همان، ج۱، ص۱۶۰

۷۱- مهدی انصاری، همان، ص۳۰۷ و۳۰۳

۷۲- یحیی دولت آبادی، همان، ج۲، ص۱۸۴

۷۳- تاریخ مشروطه، ج۱، ص۵۹۳

۷۴- همان، ص۸۲۶

۷۵- علی محمد بشارتی، از انقلاب مشروطه تا كودتای رضاخانی، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، ج۱، ص۱۸۷

۷۶- تاریخ مشروطه، ج۱، ص۸۲۹و۸۳۰

۷۷- علی محمد بشارتی، همان، ج۱، ص۲۰۰

۷۸- محمد حسن خراسانی، همان، ص۱۴۲،

۷۹- حسن اعظام قدسی، همان، ج۱، ص۲۵۴

۸۰- محمد حسن خراسانی،همان، ص۱۴۲،

۸۱- مهدی انصاری، همان، ص۳۵۰

۸۲- همان، ص۳۵۷

۸۳- شمس الدین تندركیا، همان، صص ۲۴۷-۲۳۷

۸۴- جلال آل احمد، غربزدگی، نشر رواق، تهران، ص۷۸

۸۵- شمس الدین تندركیا، همان، صص ۲۶۵-۲۶۳

۸۶- همان، ص۳۱۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید