سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه تمرین مرگ است


فلسفه تمرین مرگ است

«فلسفه تمرین مرگ است» این عبارت، تعریف مشهوری است که افلاطون از فلسفه به دست می‌دهد. به درستی به باور افلاطون ویژگی فیلسوف فاصله گرفتن و انقطاع از دنیا برای شناخت و ارزیابی آن …

«فلسفه تمرین مرگ است» این عبارت، تعریف مشهوری است که افلاطون از فلسفه به دست می‌دهد. به درستی به باور افلاطون ویژگی فیلسوف فاصله گرفتن و انقطاع از دنیا برای شناخت و ارزیابی آن است.

وقتی انسان غرق در جریان صیرورت باشد معرفت نسبت به آن صیرورت، برایش میسر نخواهد بود. درواقع در لوای تجرد فکری است که شناخت حاصل می‌شود. فیلسوف با ذهنیتی که به تدریج به مرتبه تجرید رسیده است در جست و جوی علل نهایی هستی و نیستی جهان و آغاز و انجام انسان می‌رود.

به این اعتبار، اگر فلسفه را یکی از شاهراه‌های اصلی تفکر بدانیم و ضامن بقای تمدن بشری بخوانیم، بیراه نخواهد بود. «فلسفه» و «کلام» و «عرفان» ازجمله ریشه‌های تولید فکر در هر تمدنی است. هرچه این ریشه‌ها در بستر فکری یک تمدن عمق و وسعت بیشتری یابد بی‌شک درخت تفکر در آن جامعه تمدنی پربارتر و فربه‌تر خواهد شد.

اگر بخواهیم به وجه ممیز میان این سه اصل تفکر اشاره کنیم می‌توان چنین ذکر کرد که تفاوت فیلسوف با متکلم از اتکای فیلسوف به قدرت عقلانی و اعتقاد او به عقلانیت ناشی می‌شود. در حالی که در متکلم، اندیشه عقلانی تحت‌الشعاع قدرت ایمانی وی قرار می‌گیرد. البته فیلسوف اسلامی منکر قدرت وحی نیست. همان طور که فلسفه شرق منکر اشراق نیست.

فیلسوف شرقی معترف بر این واقعیت است که این قدرت عقلانی که در خدمت شناخت حقیقت قرار می‌گیرد موهبتی الهی است. راز فلسفه اسلامی هم در همین نکته نهفته است. فلاسفه اسلامی همچون ابن‌سینا بر این امر تأکید می‌گذارند که انسان به رهبری عقل می‌‌تواند به آنچه از راه وحی به او می‌رسد، دسترسی پیدا کند.

اما وجه تمایز فیلسوف و عارف در این است که عارف نه‌تنها به دانش منتج از عقل قدسی می‌رسد، بلکه در هدف نهایی معرفت مستغرق می‌شود، یعنی به وصال معرفتی‌ای که معرفت توحیدی است، نایل می‌شود. معرفتی که در آن اتحاد عاقل و معقول، عالم و معلوم و عاشق و معشوق رخ می‌نماید.

عارف در پی نتایج تحلیلی این معرفت توحیدی نیست در حالی که فیلسوف، هر دانشی را در قالب تحلیل است که به عنوان معرفت می‌پذیرد.

در فلسفه اسلامی ما شاهد آمیزش دید فلسفی و نگرش عرفانی هستیم که این امر در حکمت اشراق سهروردی نمودی بسیار بارز و تکامل یافته دارد؛ حکمت اشراق با منطق فلسفی آغاز می‌شود و به شور عارفانه منتهی می‌گردد.

درحکمت متعالیه ملاصدرا نیز همنشینی ظریفی را میان کلام و عرفان شاهد هستیم که جامه استدلال بر تن می‌کنند. یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد فلسفه ملاصدرا را می توان تکیه او بر شهود و کشف و ادراک حقایق هستی و حل مسائل فلسفی از طریق عرفان دانست.

شاید به دلیل همین درهم آمیختگی اعتلا یافته ریشه‌های اصیل تفکر یعنی فلسفه و کلام و عرفان در فلسفه صدرا باشد که طرفداران فلسفه اسلامی را بر این باور مدعی کرده است که مکتب فلسفی ملاصدرا را «فلسفه برتر» بنامند.