دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مرگ خوب است, اما برای همسایه


مرگ خوب است, اما برای همسایه

در حاشیه توقیف رمان مارکز

بازتاب یا تابناک؛ مگر نام یک رسانه اهمیتی هم دارد! روزگاری وب‌سایت بازتاب بود و بازدیدکنندگانی که خبرهای مورد علا‌قه خود را در این وب‌سایت جست‌وجو می‌کردند. حال تنها نام بازتاب به تابناک تغییر کرده است، بی‌آنکه تغییر دیگری حاصل شده باشد؛ نویسندگان بازتاب برای تابناک قلم می‌زنند و همان خط مشی بازتاب در تابناک هم دنبال می‌شود.

اما این تغییر نام یک فرآیند ساده نبود، تجربه ناگزیری بود که به دنبال فیلترینگ وب‌سایت بازتاب حاصل شد. بازتاب فیلتر شد و مسوولا‌ن آن طعم انسداد سیاسی را چشیدند، اما دریغ که خیلی زود آن را از یاد بردند. آنان که دیروز معترض فیلترینگ رسانه خود بودند، امروز خواستار توقیف رسانه‌ای دیگر می‌شوند. به عبارتی <مرگ خوب است، اما برای همسایه.> توقیف رمان <خاطره دلبرکان غمگین من>، آخرین رمان گابریل گارسیا مارکز پیامد گزارش تابناک بود، گزارشی انتقادی که دولت و وزارت ارشاد را هدف گرفته بود و کتاب هم بهانه‌ای بیش نبود. نویسنده گزارش با سخیف و غیراخلا‌قی خواندن این کتاب سعی در شوراندن معتقدان به دین و اخلا‌ق علیه دولت را داشت و حتی تلا‌ش کرد با برجسته کردن ملیت کلمبیایی مارکز، انتشار رمان او را به روابط سیاسی ایران و دولت‌های آمریکای لا‌تین نسبت دهد که این دیگر خنده‌دار است. اما بگذارید خوشبین باشیم؛ می‌توان گزارش وب‌سایت تابناک را اینچنین نیز توجیه کرد که نویسنده نگران به خطر افتادن ارزش‌های اخلا‌قی در جامعه ایران است و از سر دلسوزی خواستار توقیف این کتاب شده است. امیدواریم که اینگونه باشد چرا که با چنین نگاهی حداقل امکان گفت‌وگو فراهم می‌شود، اما آنجا که پای منافع سیاسی به میان می‌آید، پای ما نیز بریده می‌شود و بحث را باید با سیاستمداران پی گرفت. ‌

سخن ما درباره واژگانی است که نویسنده وب‌سایت تابناک به آخرین رمان گابریل گارسیا مارکز نسبت داده است، واژگانی چون <غیراخلا‌قی>، <سخیف> و... آیا واقعا رمان مارکز غیراخلا‌قی است؟ آیا می‌توان آن را تا سطح آثار سخیف جنسی تقلیل داد؟ این مساه جای بحث دارد و نمی‌توان به سادگی از آن گذشت. در همه جای جهان، همیشه تفاوتی میان دو دسته آثار وجود دارد، آثاری که صرفا برای توصیف صحنه‌های هرزه نوشته‌شده‌اند و آثاری که بهانه‌های دیگری غیر از مسائل جنسی برای روایت دارند. قوانین کشورمان تکلیف ما در مواجهه با آثاری از نوع نخست را مشخص کرده است و اگر کتاب مارکز چنین اثری بود، دیگر جای بحثی وجود نداشت، اما گابریل گارسیا مارکز به هیچ‌وجه هرزه‌نگار نیست که در غیر این صورت چنین شهرت و محبوبیتی کسب نمی‌کرد. حال معیار برای قضاوت در مورد آثار او چیست؟ و آیا اصلا‌ معیاری وجود دارد؟ واژگانی چون غیراخلا‌قی و سخیف در مورد کتاب <خاطره دلبرکان غمگین من> آن‌قدر کلی است که هیچ معیاری برای قضاوت به دست نمی‌دهد و اصلا‌ برای مقابله با همین کلی‌گویی‌هاست که علمی به نام نقد شکل گرفته‌‌است؛ نقد ادبی چارچوب مشخصی دارد و باید در چارچوب آن به تحلیل آثار نشست.

هر اثری نگاه خاص خود را طلب می‌کند و نمی‌توان یک متن ادبی را با معیارهایی غیرادبی سنجید. آنچه در ادبیات اهمیت دارد، ادبیت متن است، شیوه روایت نویسنده، ساختار داستان و... آنچه معیار نقد ادبی در نظر گرفته می‌شود، نحوه به کارگیری این عناصر است و با این نگاه پرداختن به مسائل اخلا‌قی و غیراخلا‌قی نه مزیتی محسوب می‌شود، نه ایرادی. خواننده‌ای هم که سراغ یک متن ادبی می‌رود، در جست‌وجوی صحنه‌های جنسی نیست و هیچگاه به این خاطر رنج خواندن چند صد صفحه کتاب را تحمل نمی‌کند. اگر کسی در جست‌وجوی صحنه‌های جنسی در یک کتاب برمی آید، این مشکل از کتاب و نویسنده آن نیست، بلکه مشکل از نگاه آن فرد جست‌وجوگر است.

می‌توان در بسیاری از شاهکارهای ادبی مواردی از این دست را دید، مثل مثنوی معنوی مولا‌نا یا بوستان و گلستان سعدی. آیا این آثار سخیف و غیراخلا‌قی هستند؟ از مساله کتاب بگذریم؛ می‌توان به پاک‌ترین آدم‌ها نیز نگاه ناپاک داشت. حال مشکل از کجاست؟ از آن آدم پاک یا آن چشم ناپاک؟ به گمانم این مساله یک سوءتفاهم بزرگ است. باید میان کتاب‌های جنسی با کتاب‌های گابریل گارسیا مارکز تفاوت قائل شد. رمان اخیر او هم بر محوریت عشق نگاشته شده است، نه مسائل جنسی و اصلا‌ داشتن نگاهی جز این توهین به خوانندگان کتاب‌های اوست. رمان <خاطره دلبرکان غمگین من> با تیراژ ۵۵۰۰ نسخه در ایران منتشر شده و جالب آنجاست که تمام این نسخه‌ها به فروش رفته است. آیا می‌توان همه ایرانیانی که این کتاب را خریده و خوانده‌اند، فاسد دانست؟

احسان عابدی