سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

کلاف سردرگم سیاست های فرهنگی


کلاف سردرگم سیاست های فرهنگی

به فرهنگ باید به عنوان یک موجود زنده نگریست موجودی که رشد می کند و می بالد و مهم تر از همه این که دارای ورودی, پردازش و خروجی است

به فرهنگ باید به عنوان یک موجود زنده نگریست؛ موجودی که رشد می کند و می بالد و مهم تر از همه این که دارای ورودی، پردازش و خروجی است.

این که اندیشمندان و خردورزان هنوز که هنوز است نتوانسته اند تعریف خاصی از فرهنگ ارائه دهند و در جمع بندی های خود به نقطه مشترکی دست یابند؛ نشان از گستره همه جانبه این مفهوم در همه ابعاد زندگی اعم از تجربی و فراتجربی دارد.

به هر روی فرهنگ امری است که حتی یک وزارت خانه به نام فرهنگ و ارشاد را به خود اختصاص داده و یا این که مهم ترین نهاد فرادستی ایران به نام شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخاطر آن شکل گرفته است. اما مشکل چیست که با این همه سازمان ها و نهادهای عریض و طویل که همه هم داعیه دار فرهنگ هستند؛ اتفاق خاصی رخ نمی دهد و وضع همان است که بود؟

از بعضی اساتید وقتی مشکل را جویا می شویم؛ می گویند: حمایت نیست. حمایتی که مد نظر این اساتید است؛ بیشتر بار مالی دارد تا سایر حمایت ها و البته تا حدودی هم حق با آنهاست. وقتی یک ایده خلاقانه شکل می گیرد؛ بدون حمایت مادی آن ایده فرجامی نخواهد داشت.

ولی آیا مشکل پول است؟ به نظر چنین نمی آید! زیرا بودجه هنگفتی برای این امور در نظر گرفته شده است و تنها جست وجویی چند ثانیه ای، ما را با سازمانهایی آشنا می کند که وظیفه اصلی آنها، حمایت مالی از افرادی چنین است.

پس ایراد از کجاست؟

شاید یکی از مهم ترین معضلات این باشد که سازمانهای متولی فرهنگ در کشور ما، نه تنها موازی کارند؛ بلکه هیچ نظارت جامعی هم بر آنها صورت نمی گیرد. سازمانی که نخواهد به مراجع تامین کننده بودجه؛ حساب و کتاب خود را گزارش کند؛ حتی اگر متولیانش تقوایی -که این روزها نادر است- هم داشته باشد؛ مدیران میانی و فرودستی خود را به بی برنامگی و حتی روزمرگی می کشاند. آنجاست که خلاقیت های شیطانی شکوفا می شود و می شود آنچه نباید بشود!

اما بعض دیگر از اساتید؛ نظر عمیق تری نسبت به این مقوله دارند. آنها معتقدند پول همیشه راهگشای مشکل نیست و قبل از آن باید اندوخته ای علمی و معیاری ارزشی در دست باشد تا بتوان ایده را ارزیابی و جهت دهی کرد و به عبارتی به وضعیت فرهنگی کشور، سر وسامانی داد.

این جاست که نهادهای دانش بنیان، ارز اندام می کنند و دوباره همان سوالی که پیش از این پیرامون فرهنگ پرسیده شد: چرا این نهادها ناکارآمد هستند؟ چرا متون علمی تولید شده در کشور، مشکلی را حل نمی کند و بلکه باعث به وجود آمدن چالش های اساسی دیگر نیز می شود؟ چرا اساتیدی که در این حوزه ها به اصطلاح در حال تربیت نسل علمی کشور هستند، خودشان نیازمند ارزیابی هستند؟

مگر ما بودجه کافی برای این کارها نداریم؟ پول که هست! این پول ها چه می شود؟

و دوباره یاد حرف مادربزرگم می افتم که می گفت: پول به چه درد می خورد؟ ما آدم لازم داریم!

احتمالاً مدیرانی که باید این پول ها را مدیریت کنند؛ مشکل اصلی ما هستند!

اشکالاتی که سالهاست گفته می شود و آن قدر گفته شده که دیگر تکراری است.

۱. همه می دانند بسیاری از مدیران رده بالا به ویژه در زمینه فرهنگ و علوم انسانی، تحصیل کرده این رشته ها و گرایش ها نیستند و قاعدتاً با دیدی فنی و تجربی به این حوزه می نگرند. حتی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی تحصیل کرده در رشته پزشکی و به عبارت بهتر دامپزشکی است.

۲. این مسولان، مشغله های گوناگونی دارند و در زمان واحد، در چند حوزه مشغول به فعالیت هستند. حوزه هایی که تماماً بودجه آن از بیت المال پرداخت می شود و اگر کسی بینی و بین الله برای یک قسمت از این کارها هم بخواهد زمان بگذارد، باید از حق خانواده اش هم کم بگذارد!

۳. لابی کردن در این حوزه ها و به عبارتی نان قرض دادن به یکدیگر از دیگر مشکلات این عرصه است. حمایت به شرط حمایت و عناوینی از این دست در این دستگاه ها دیده می شود.

۴. سازو کار این تشکیلات، اساساً فرسوده و از بنیان باید متحول شود. شما تنها شورای عالی انقلاب فرهنگی را در نظر بگیرید. شورایی که هر دو هفته یک بار تشکیل جلسه می دهد و مدت هر جلسه حدود ۴ ساعت است، و با فرض اینکه هیچ کدام از جلسات آن تعطیل نشود یعنی این شورا روزانه ۱۷دقیقه به مهم ترین مشکلات فرهنگی کشور می پردازد و برای آن راهکار تعیین می کند. واقعاً این همه ساعت کار عجیب نیست؟!

۵. این سازمان ها چندان تفاوتی با هم ندارند. حتی با سازمان های اقماری و فرودستی خود. دوباره شورای عالی انقلاب فرهنگی را تصور کنید و شورای فرهنگ عمومی که تابع این شورا است. شباهت این دو در ناکارآمدی شان است.

۶. سیستم مدیریتی کشور، همچنان بعضی از این نهادهای متولی فرهنگ را درک و هضم نکرده است. مثال بارز این نقیصه همان شورای عالی انقلاب فرهنگی است! مصوبات این شورا چه ضمانت اجرایی دارد؟

۷. خروجی این سازمان ها، به صورت کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت قابل رصد نیست. در مورد وزارت ارشاد می گویند علت آن است که هر ۴سال یک بار، این وزارت خانه از بالا تا پایین دچار تحول مدیریتی می شود و برای همین مدیر جدید نمی تواند اهداف بلندمدت مدیر قبلی را جامع عمل بپوشاند چون معمولاً با اهداف کوتاه مدت این مدیر جدید همسو نیست. ولی در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی چه باید گفت؟ شورایی که دارای ۲۰عضو حقیقی و ۱۹ عضو حقوقی است و سالهاست در کمال رفاقت هر دو هفته یک بار همدیگر را زیارت و حال و احوالی می کنند؟

تازه می فهمم چرا پیامبر اکرم صلی الله وقتی می خواست به آن کودک که خرما برایش ضرر داشت، توصیه بر نخوردن کند، خودشان یک روز تمام از خوردن خرما صرفه نظر کردند. فرهنگ عمل ماست. عمل فردی و سازمانی. نه پول و جلسات تئوری. فرهنگ از خود ما آغاز می شود آنجا که نسبت به آنچه وظیفه داریم کم کاری نکنیم و خودمان از چند جا حقوق نگیریم و بعد بیلبورد بزنیم که وای بر کم فروشان!

هادی فردی