جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

ائتلاف های جدید علیه مقاومت فلسطین


ائتلاف های جدید علیه مقاومت فلسطین

در تاریخ ۶۰ ساله جنبش فلسطین, کم نبودند فرصت های سرنوشت سازی که پیش روی اعراب و مسلمانان بروز و ظهور کرد اما اغلب این فرصت ها به طرفه العینی از دست رفتند

در تاریخ ۶۰ ساله جنبش فلسطین، کم نبودند فرصت های سرنوشت سازی که پیش روی اعراب و مسلمانان بروز و ظهور کرد اما اغلب این فرصت ها به طرفه العینی از دست رفتند.

اکنون یکی دیگر از این فرصت های طلایی از راه رسیده است. نیروها و قوای درگیر در این مناقشه ۶۰ ساله باردیگر رودرروی هم قرار گرفته اند. از اوایل زمستان امسال گویی تاریخ سرفصل جدیدی برای فلسطینیان گشوده است، اولین برگ از این فصل بلند رویارویی در جنگ خونین غزه سپری شد.

این جنگ با آنکه به تخریب هزاران باب منزل مسکونی فلسطینیان و شهادت بیش از ۱۳۰۰ فلسطینی انجامید اما پیامد سیاسی عظیمی دربرداشت. یک جنبه این ناگفته ها جنایات عمیقی است که ارتش صهیونیستی در ۲۲ روز قتل عام و ویرانگری برجای گذاشته و اغلب آنها هنوز فاش نشده است. اما بعد دیگر قصه جنگ غزه اتفاقات حیرت آوری است که در مقاومت مردم این سامان بروز و ظهور کرد. برای بسیاری از ناظران، ایستادن ۱‎/۵ میلیون نفر در برابر ماشین جنگی بزرگترین ارتش متحد غرب، یک معما است بویژه آن که این مردم یک سال و نیم در بدترین محاصره اقتصادی و سیاسی سر کرده بودند. پس از مقاومت لبنانی ها در جنگ ۳۳ روزه مقاومت فلسطینیان در جنگ غزه دومین ضربه تاریخی را بر ارتشی که ۶۰ سال با افسانه شکست ناپذیری به سر کرده بود وارد کرد.

ضلع سوم این شگفتی ها را مدیریت جنگ از سوی گروه های مقاومت اسلامی بویژه جنبش حماس رقم زد. هنوز بسیاری از زوایا و تاکتیک های این جنگ که دومین شکست را بر ارتش صهیونیستی تحمیل کرد، مکتوم مانده است. این که چگونه یک نیروی چریکی توانست راه نفوذ مدرن ترین ارتش خاورمیانه را به شهر غزه سد کند، رویدادی است که بدون تردید پس از این محور مطالعه صاحبنظران جهان سیاست خواهد بود.

از زمانی که جنگ ۲۲ روزه توازن قدرت را به نفع جنبش مقاومت اسلامی تغییر داد انتظار می رفت طرف های بازنده آن بویژه طرف صهیونیستی تغییراتی در سیاست توسعه طلبانه خویش بوجود آورد اما چنان که از اتفاقات داخل تل آویو پیدا است، این رژیم سیاست محاصره غزه را همچنان ادامه می دهد و حتی با روی کار آمدن جناح راستگرای لیکود به رهبری نتانیاهو بر طبل جنگ می کوبد.

در سوی دیگر انتظار می رفت جامعه بین المللی که ۲۲ روز شاهد تخریب بی رحمانه اماکن و کشتار فجیع صدها کودک بی گناه فلسطینی بودند، گام جدی برای تسکین آلام جنگ بردارند اما این امیدها در اجلاس جنجالی شرم الشیخ به یأس تبدیل شد. در این اجلاس ظاهراً اعتبار مالی چشمگیری به مبلغ بیش از ۴میلیارددلار به بازسازی غزه اختصاص یافت اما در واقع از یک سو گره اصلی بحران غزه را که شکستن طلسم محاصره این سرزمین است بازنکرد و از سوی دیگر به اختلاف گروهی فتح و حماس و اختلاف ایدئولوژیکی حماس و اسرائیل دامن زد.

کاملاً واضح است که تصمیم شرم الشیخ مبنی بر مشروط کردن اعطای کمک های بازسازی غزه به سازش با اسرائیل یعنی ورود دوباره جامعه بین المللی به یک بازی سیاسی غیر منطقی. باید به خاطر آورد شرط و شروطی که امریکا و شرکایش این بار پیش روی حماس قرار داده اند همان اصول دوران سیاست خارجی بوش است. دیپلماسی رایس نیز با پافشاری بر همین اصول غیر منطقی به مدت دو سال، سرنوشت یک و نیم میلیون مردم غزه را معلق نگه داشت. بنابراین پس از اجلاس شرم الشیخ و کمیته چهار جانبه سؤالات بسیاری در باره خط مشی دولت جدید امریکا و متحدان آن در منطقه برای افکارعمومی مطرح شده است؛ سؤالاتی از این قبیل که به راستی اگر قرار است غزه نشینان پس از دو سال محاصره در دوره بوش با همان دستاویز گذشته از حمایت جامعه جهانی محروم شوند پس چه تفاوتی میان دوره اوباما با دولت سابق است. این سؤال به طریق اولی از دولت های عربی نیز قابل طرح است که وقتی آنها پای بیانیه ای را امضا می کنند که همه چیز درباره بازسازی غزه را به سازش با عوامل جنایات غزه موکول می سازد پس چه تفاوتی میان تصمیم قبل و بعد از جنگ آنها وجود دارد.

باید به خاطر آورد که دولت های عربی در فردای جنگ در دو اجلاس مهم کویت و دوحه برای کنترل خوی تجاوزگری رژیم صهیونیستی هم قسم شدند. آنها در هر دو اجلاس پای بیانیه ای را امضا کردند که مفاد اصلی آن بر بسیج امکانات و ظرفیت سیاسی جهان عرب برای شکستن محاصره غزه تأکید می کرد. اکنون سؤال این است که آیا آنچه در اجلاس شرم الشیخ اتفاق افتاد با تعهدی که در کویت و دوحه ، اعراب به فلسطینیان ساکن غزه سپردند سازگار است.

برای قضاوت در باره آنچه در دیپلماسی خاورمیانه نسبت به غزه می گذرد کافی است که به نگاه گزارشگران اروپایی و امریکایی نگاه شود، اغلب این ناظران تأکید کرده اند که برنده اصلی نشست های بین المللی دو سه روز اخیر اسرائیل بوده است زیرا در این نشست ها نه تصمیمی برای گشودن گذرگاه های غزه گرفته شد و نه تعهدی برای دفع تجاوزات ارتش صهیونیستی امضا شد. طنز ماجرا در این است که این اجلاس ها مهمترین دستاورد دیپلماتیک دولت میزبان (مصر) را که همان تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین بود با خطر مرگ روبه رو ساخت. زیرا امریکا و شرکای اروپایی آن در این اجلاس همه کمک های خود را به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی موکول کردند و معنای این حرکت این است اختلافی که مصری ها پس از چندین دور مذاکره و چانه زنی میان حماس و فتح حل کرده بودند آنها دوباره زنده کرده اند.

به هر حال اجلاس های جهانی، با وجود حضور ده ها کشور و سازمان بین المللی، اقدامی برای گشودن راه های کمک رسانی به غزه بکار نبستند و اتفاقات این ۵۰ روز در دنیای سیاست خاورمیانه، جنبش مقاومت اسلا می فلسطین را به اتخاذ سیاست های جدید وادار کرد.

اتفاقات اخیر در عرصه دیپلماسی خاورمیانه، جنبش مقاومت اسلامی را به این نتیجه رساند که راه های بازسازی غزه را نه در سازمان ملل و مجامع غربی که در پایتخت کشورهای اسلامی جست وجو کند. اگر این نظریه که «تنها راه عقب راندن رژیم صهیونیستی و شکستن محاصره غزه، تشکیل جبهه مشترک دولت های اسلامی و تقویت تفکر مقاومت است » تا دیروز به عنوان یک آرمان و شعار نگریسته می شد اکنون پس از چند اجلاس بی نتیجه ، واقعیت های دنیای سیاست درستی این نظریه را ثابت کرد، بویژه بعد از اجلاس شرم الشیخ که با حضور سازمان ملل و مشارکت دولت های غربی برگزار شد مشخص گردید که اگر رهبران فلسطین سرنوشت مردم جنگزده غزه را معطل تصمیم های این نشست ها بکنند عاقبت همان اتفاقی رخ خواهد داد که بعد از اجلاس های اسلو و مادرید شاهد بودیم یعنی با گذشت زمان دشمن صهیونیستی خود را قویتر خواهد کرد و گروه های فلسطینی نیز اعتبار سیاسی و توان تشکیلاتی خود بواسطه اختلاف های گوناگون از دست خواهند داد.

سلیمان دعویسرا