سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

هرمنوتیك و قرآن


هرمنوتیك و قرآن

شلایر ماخر, بنیانگذار هرمنوتیك مطرح شده است البته باید توجه داشت كه شلایر ماخر یك مطلع مسیحی و به اصطلاح, یك متكلم مسیحی است كه آراء هرمنوتیكی او در زمان حیاتش, جالب توجه قرار نگرفت

نكته‌ای را كه پیش از ورود در این بحث باید اشاره كنم، این است كه، بحث هرمنوتیك‎، یك بحث كاملاً تخصصی و در یك حوزه‎ی بسیار خاص از مباحث فلسفی و تفسیر متون است كه متأسفانه این بحث از ابتدای طرحش در كشور ما، در مجلات غیر تخصصی و در قالب‎های غیر تخصصی مطرح شد و اطلاعات ناقص و احیاناً اشتباه درباره‌ی این بحث، آن‌هم در جایگاه‎های نامناسب عرضه شد و در نتیجه، این دانش در كشور ما، نه از پیشینه‎ی استواری برخوردار است و نه در جایگاه خودش طرح شده است و در همان جایگاه رشد كرده است. به هر حال، این بحث به ساحت مباحث عمومی‎ و فرهنگی عامه كشیده شده است و ما هم ناگزیریم به این بحث بپردازیم.

هرچند كه من از عرضه‎ی این بحث در جایگاه‎های غیر تخصصی به شدت ابا دارم؛ اما برای شناخت و فهم بحث‎های هرمنوتیك، دست‌كم به اندازه‌ای كه بتوانیم تصوری نسبتاً درست از بحث‎های هرمنوتیك به شكل كلی داشته باشیم، ناچاریم مروری بر تاریخچه‎ی بحث‎های هرمنوتیكی بكنیم، هرچند آنچه را كه در ساحت فرهنگی ما مطرح شده است، بخشی از این بحث‎هاست. و این مباحث بیش‌تر به یك نحله و مكتب خاص در هرمنوتیك ناظر است، كه در ادامه‎ی سخن به آن خواهیم پرداخت.

همان‌طور كه اشاره شد، شلایر ماخر، بنیانگذار هرمنوتیك مطرح شده است. البته باید توجه داشت كه شلایر ماخر یك مطلع مسیحی و به اصطلاح، یك متكلم مسیحی است كه آراء هرمنوتیكی او در زمان حیاتش، جالب توجه قرار نگرفت. بحث‎های شلایر ماخر در باب هرمنوتیك، پس از مرگ او به دستِ شخصیت دیگری، كه در تاریخ هرمنوتیك او نیز نقش بسزایی دارد؛ یعنی "دیلتای"، به جهانِ علم عرضه شد و شلایر ماخر در زمان خودش، مُبدِع هرمنوتیك مطرح نشد. در واقع آنچه شلایر ماخر برای گشودن باب این دانش، در هرمنوتیك خودش مطرح كرد، جست‌وجویی از قواعد عمومی ‎تفسیر متن بود. در فضای فكری شلایر ماخر كه دورانی است، اندیشه‎ی كانت در آلمان به شدت رواج دارد و كانت به قواعد عمومی ‎اندیشه در آثار خودش پرداخته است، شلایر ماخر تحتِ تأثیر این نوع نگرش كانتی، به دنبال قواعد عمومی‎تفسیر برآمد.

مقصود او تفسیر متن بود و به صورت خاص، توجه او به متون مقدس مسیحی بود. وقتی شلایر ماخر با این مشكل مواجه شد كه مفسران متون مقدس مسیحی تفسیرهای گوناگونی از این متون عرضه می‎كنند، در واقع این بحث را مطرح كرد كه آیا ما معیارها و قواعد و ضوابطی برای تفسیر متن، فارغ از متنی كه آن را تفسیر می‎كنیم، داریم یا نه؟ و با این پرسش اساسی، بحث خودش را آغاز كرد.

بنابراین هرمنوتیك شلایر ماخر،

▪ اولاً، هرمنوتیك متن است.

▪ ثانیاً، هرمنوتیك شلایر ماخر، قواعد عمومی‎تفسیر متن است. البته حاصل بحث‎های شلایر ماخر در این زمینه، چندان با هدفی كه او در آغاز مطرح كرد، سازگاری نداشت؛ یعنی نتیجه‎ی بحث‎های شلایر ماخر، تنها تفكیك بعضی از اقسام تفسیر و بیان ویژگی‎های این اقسام بود. شلایر ماخر در آثار خودش دو نوع تفسیر را مطرح می‎كند:

یك نوع، كه از آن به تفسیر دستوری، یعنی دستور زبانی یا گراماتیكال یاد می‎كند و نوع دوم، تفسیری كه از آن به تفسیر فنی یا تكنیكال یاد می‎كند.

مقصود شلایر ماخر از تفسیر دستوری، یعنی تفسیر متن بر اساس قواعدی كه در دستور ‎یك زبان؛ مانند صرف و نحو و معانی و بیان آمده است.

من برای این‌كه این بحث‎ها به بحث خودمان نزدیك بشود، سعی می‎كنم كه مثال‎ها را از مثال‎های فرهنگ خودمان انتخاب كنم. البته در این جهت باید احتیاط و دقت بیش‌تری كرد؛ چون بعضی وقت‎ها، این مثال‎ها، كاملاً منطبق با این بحث‎ها نیست. به این دلیل كه، این بحث‎ها در یك بستر دیگری مطرح شده است. و در یك فضای غیراسلامی‎ و مسیحی مطرح شده است و زمینه‎هایش دقیقاً با بحث‎های ما در فرهنگ اسلامی، ‎منطبق نیست. اما من سعی می‎كنم، مثال‎ها را از مواضعی انتخاب بكنم كه در بحث‎های ما است و شبیه‌تر نیز است و این‌ها می‎تواند مثال‎های مناسب‌تری برای بحثمان باشد؛ مثلا اگر تفسیر كشّافِ زمخشری را در نظر بگیرید، این تفسیر از نظر شلایر ماخر نمونه‌ای از یك تفسیر دستوری است كه، در آن، مفسّر بر اساس قواعد زبان عربی، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع، سعی می‎كند تا به تفسیر آیات قرآن كریم بپردازد.

نوع دیگری از تفسیر كه شلایر ماخر مطرح می‎كند، تفسیر فنّی یا تفسیر تكنیكال است. به اعتقاد شلایر ماخر، تفسیر فنی بر ویژگی‎های خاص بیانی نویسنده‎ و گوینده‎ی متن، استوار است و در واقع به سبك خاص نویسنده و نحوه‌ای كه در بیان و عرضه‎ی مطالب داشته است، توجه می‎كند.

در واقع این دو گونه تفسیری كه شلایر ماخر مطرح می‎كند، به تعبیر خودش، دو جهت متفاوت دارند: تفسیر دستوری، كه مبتنی بر جنبه‎های مشترك زبان است؛ یعنی، قواعد عمومی مثل صرف و نحو، معانی و بیان، كه در زبان عربی مشترك‌اند. هر كسی كه بخواهد به زبان عربی سخنی بگوید و یا هر متنی كه، به عربی نوشته شده باشد، اگر ما بخواهیم با این قواعد تفسیر كنیم، در واقع به جنبه‌ی مشترك زبان توجه كرده ایم؛ اما وقتی ما به تفسیر فنی می‎پردازیم، در واقع جنبه‎ی اختصاصی آن گوینده و متن را در نظر می‎گیریم: یعنی چیزهایی كه او را از سایر گویندگان و متون متمایز می‎كند؛ مثلا، وقتی كه ما قرآن كریم را تنها از دید ادبی تفسیر می‎كنیم، برخورد ما با قرآن، با این كتاب آسمانی، برخورد با یك متن عربی است و در واقع ما جنبه‎ی مشتركی را كه میان این كتاب و سایر كتاب‌ها و متون عربی وجود دارد، در نظر گرفته‌ایم؛ اما اگر ما بخواهیم قرآن را به تعبیر شلایر ماخر تفسیر فنی كنیم، باید به جنبه‎های خاص بیانی قرآن و به شیوه‎هایی كه قرآن برای عرضه‎ی پیام و مفاهیم خودش دارد كه اختصاص به قرآن نیز دارند و ادبیات خاص قرآن به شمار می‌روند، توجه كنیم؛ به ویژه، در آثار تفسیری ما، نمونه‌ای كه بیش‌تر به این جنبه توجه دارد؛ از جمله، تفسیر المیزان علامه‎ طباطبایی ـ رضوان الله علیه ـ است، كه بیش‌تر به جنبه‎های خاص بیانی قرآن توجه دارد و اگر به دنبال فهم معانی آیات است، می‎خواهد از سایر آیات برای فهم آنها كمك بگیرد.

شلایر ماخر معتقد است كه، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوه‌ی تفسیری در جهت عكس هم هستند. هم‌چنان كه اشاره كردم، تفسیر دستوری بر جنبه‎های مشترك متن با سایر متون مشابه، تاكید دارد؛ در حالی كه، تفسیر فنی بر جنبه‎های اختصاصی متن توجه و تأكید می‎كند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه كه ما به تفسیر دستوری نزدیك می‎شویم، از تفسیر فنی فاصله می‎گیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیك می‎شویم، از تفسیر دستوری فاصله می‎گیریم.

بحث‎های شلایر ماخر، تقریباً در همین اندازه، متوقف می‎شود. یعنی او پس از معرفی این دو گونه تفسیر و بیان ویژگی‎هایشان، چیزی فراتر از این پیش نمی‎رود. البته شلایر ماخر مطالب بسیار زیادی را در توضیح این دو گونه‎ی تفسیر و بیان ویژگی‎های آنها گفته است؛ اما حاصل كار شلایر ماخر، هم‌چنان كه اشاره كردم، یك قواعد خاصی را به دست مفسر نمی‎دهد، كه آن مفسر بتواند بر اساس آن قواعد، به تفسیر متن بپردازد. "دیلتای" كسی است كه اندیشه‎ی شلایر ماخر را در زمینه هرمنوتیك به جهان معرفی كرد و در واقع شلایر ماخر را در كتابی كه درباره‌ی زندگی او نوشت، پدر هرمنوتیك معاصر مطرح كرد. دیلتای انگیزه‎ی دیگری در جست‌وجوی هرمنوتیك دارد. هدف او دستیابی به قواعدی برای تفسیر متن نیست. مشكلی كه دیلتای در روزگار خودش با آن مواجه است، مشكلی است كه پزیتیویست‎ها در آن دوران مطرح كردند و دیلتای در قبال آن جریان پزیتیویستی می‎خواهد از آن چیزی كه پزیتیویست‎ها به آن حمله كرده اند، دفاع كند.

پزیتیویست‎ها كه تأكیدشان بر آزمون‌پذیری گزاره‎ها است و هرگونه گزاره‎ی غیر قابل آزمون را فاقد معنا معرفی می‎كنند، علوم انسانی، به اصطلاح امروز ما، كه در زمان دیلتای این اصطلاح وجود نداشته است و دیلتای خودش اصطلاح دیگری را جعل كرده است، تحت عنوان "علوم معنوی" كه مقصودش همین علوم انسانی است. پزیتیویست‎ها حمله‎ی گسترده‌ای را بر علوم انسانی آغاز كرده اند و آنان اعلام كرده اند كه، همه‌ی گزاره‎های مربوط به علوم انسانی، فاقد معنا است؛ چراكه این‎ها آزمون‌پذیر نیستند. البته در آن زمان بسیاری از شاخه‎های علوم انسانی نیز شناخته‌شده نبود و تنها برخی از زمینه‎های علوم انسانی مطرح بود. یكی از آن زمینه‎ها كه در آن زمان جالب توجه پزیتیویست‎ها بود و دیلتای هم بسیار به این زمینه توجه داشت، تاریخ بود. از دید پزیتیویست‎ها، تاریخ گزاره‎های معنادار نداشت؛ به این دلیل كه، گزاره‎های تاریخی، قابل آزمون تجربی نبودند. این امكان وجود ندارد، كه ما یك حادثه‎ی تاریخی را كه در یك ظرف خاص زمانی و موقعیت خاص مكانی اتفاق افتاده است، آن را در فضای دیگری بیازماییم. دوباره آن موقعیت را ایجاد كنیم تا ببینیم آیا همان حادثه با همان ویژگی‎ها رخ خواهد داد یا نه؟ بنابراین، آزمون تجربی در گزاره‎های تاریخی امكان‌پذیر نیست.

پزیتیویست‎ها می‎گفتند: "این گونه گزاره‎ها فاقد معنا هستند و معنای محصلی ندارند." دیلتای در روزگاری زندگی می‎كرد كه، تاریخ برای آلمانی‎ها اهمیت ویژه‌ای یافته بود. هویت آلمانی كم‌كم داشت در اروپا به صورت هویت مهمی مطرح می‎شد و در واقع زمینه‎ی جنبشی كه بعدها به ناسیونال سوسیالیسم، یعنی جنبش نازیسم منتهی شد، آن زمینه فراهم می‎شد. در این فضای تاریخی خاص برای دیلتای بسیار مهم بود كه بتواند از تاریخ دفاع كند. همین اهمیت بحث تاریخ به صورت خاص و علوم انسانی به صورت عام برای دیلتای باعث شد كه دیلتای به آثار شلایر ماخر توجه خاصی بكند و در این آثار مطلبی را بیابد كه، پیش از دیلتای به آن توجه نشده بود و اهمیت آن دانسته نشده بود و آن مطلب هرمنوتیك بود. دیلتای بحثی را مطرح كرد كه در واقع در مقام دفاع نسبت به آن حمله‌ای كه پزیتیویست‎ها داشتند، بود.

دیلتای این بحث را مطرح كرد كه دانش‎های ما به دو گروه تقسیم می‎شوند: دانش‎های طبیعی و دانش‎های معنوی. البته این اصطلاح "دانش معنوی" هم‌چنان كه عرض كردم، اصطلاحی است كه در روزگار ما به علوم انسانی تبدیل شده است و چون در آن زمان هنوز علوم انسانی مطرح نشده بود؛ تعبیر دانش معنوی در آثار دیلتای دیده می‎شود. دیلتای در بیان تفاوت این دو نوع دانش، این‌چنین گفته است: "در دانش‎های طبیعی، ما یك فاعل شناسایی داریم، كه عبارت است از انسان؛ كسی كه در مقام شناخت و بررسی و پژوهش بر می‎آید و موضوع شناسایی، كه عبارت است از مثلا، یك امر طبیعی؛ برای مثال، وقتی یك دانشمند علوم طبیعی به بررسی یك درخت یا یك جانور می‎پردازد، آن دانشمند، فاعل شناسایی است؛ در مقام شناختن بر می‎آید و آن درخت یا جانور، موضوع مطالعه و شناسایی او است.

در این‌جا كاری كه ما انجام می‎دهیم، توصیف است؛ یعنی این دانشمند، در واقع به توصیف این درخت می‎پردازد، كه این درخت یا این جانور چه ویژگی‎ها و چه خصوصیاتی دارد. و روشی كه در این مطالعه به كار گرفته می‎شود، روش تجربی است" بنابراین، دیلتای با پزیتیویست‎ها در علوم طبیعی موافق بود. او هم پذیرفت كه، چون ما در علوم طبیعی در مقام توصیف هستیم و فاعل شناسایی؛ یعنی انسان با موضوعِ مطالعه؛ مثلا، گیاه یا جانور متفاوت هست، روشی كه به كار می‎رود، روش تجربی است. اما دیلتای ادعا داشت كه در علوم معنوی، فاعل شناسایی با موضوع مطالعه، یك چیز است. ما در علوم انسانی به شناخت انسان می‎پردازیم. فاعل شناسایی، انسان است و موضوع این مطالعه، خود انسان؛ بنابراین، فاعل شناسایی و موضوع یكی هستند. آنچه كه ما در مقام شناخت علوم انسانی انجام می‎دهیم به اعتقاد دیلتای تفسیر است؛ نه توصیف؛ یعنی، یك دانشمند علوم طبیعی، به توصیف درخت می‎پردازد؛ اما یك مورخ، در مقام یك دانشمند علوم انسانی، به تفسیر یك حادثه‌ی تاریخی، كه یك حادثه‎ی بشری است، می‎پردازد. روشی كه در این تفسیر به كار گرفته می‎شود، هرمنوتیك است. در علوم طبیعی، فاعل شناسایی با موضوعِ مطالعه، دو چیز است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.