شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پیوندهای استراتژیك یا مواضع تاكتیكی


پرونده هسته ای ایران پس از دو سال كش و قوس و فراز و نشیب سرانجام به حساس ترین مرحله خود رسیده و كشورهای اروپایی متحد با آمریكا و در تقابل با ایران, اجماعاً خواستار برخورد جدی تر و خصمانه تر با ایران هستند این اجماع كه پس از قطع مذاكرات بین ایران و اروپا متعاقب آشكار شدن اختلافات شدید در مواضع نهایی طرفین درباره میزان مجاز فعالیت هسته ای ایران و تنش های حاصل از آن به وجود آمده, می رود كه نتیجه دو سال تلاش و رفتار حساب شده تیم دیپلماتیك كنترل كننده روند سیاسی فعالیت هسته ای كشور را زایل كرده و بیم آن می رود كه سرانجام این پرونده با قرار گرفتن كشورمان در یك انزوای فراگیر به پایان برسد

ایران در این شرایط جدید تلاش دارد كه همزمان با ایجاد بحران در روابطش با قدرت های غربی، دامنه مذاكرات را گسترده تر كرده، با ائتلاف و یارگیری در بین كشورهای خارج از حوزه سیاسی غرب، ضمن حفظ پروسه كامل فناوری هسته ای، مذاكرات در این باره را به طرز مطلوبی به پایان رساند. این در حالی است كه كشورهای غربی نیز با استفاده از توانایی های سیاسی و اقتصادی خود، تلاش دیپلماتیك گسترده ای را جهت وارد آوردن فشار سیاسی به ایران و مجبور كردن كشورمان به گردن نهادن به شرایط آنان و یا تن دادن به انزوای سیاسی و اقتصادی مطلق آغاز كرده و ادامه می دهند. در این شرایط بررسی دقیق شرایط سیاسی و دیپلماتیك طرفین منازعه در شورای حكام و شورای امنیت و به ویژه چگونگی طرز تلقی و تعاملات استراتژیك كشورهایی كه به نظر می رسد ایران در این منازعه، آنها را متحد خود قلمداد می كند از اهمیت وافری برخوردار است .در نگاهی به مواضع فعالان عرصه سیاست بین الملل در دو سال گذشته در قبال پرونده هسته ای ایران، می توان به طور كلی با چهار گروه از كشورها با ویژگی ها، توانایی ها و مواضع مختلف برخورد كرد. دو گروه اولی كشورهای واقع در حوزه سیاسی موسوم به بلوك غرب است. این گروه كه عمده ترین متحدین آمریكا در تقابل با بلوك شرق در دوران جنگ سرد بوده اند، هر چند هنوز هم همسو و همراه با آمریكا بوده و در كنار این كشور از ابتدا توقف كامل فعالیت های مربوط به غنی سازی ایران را خواستار بوده اند، اما شیوه برخورد این گروه از كشورها با موضوع اندكی متفاوت از آمریكا بوده است. بدین صورت كه در شرایطی كه ایالات متحده به همراه برخی از دشمنان شناخته شده ایران از ابتدا خواستار ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و قرار دادن ایران در انزوای سیاسی و اقتصادی و به طور خلاصه، محدودسازی ایران در فضایی تهدید آمیز و نظامی بوده است، عمده كشورهای اروپایی با همان هدف ولی با شیوه ای متفاوت، سعی داشته اند محدودسازی ایران را از طریق دیپلماتیك و صلح آمیز پیگیری كنند. شیوه ای كه ظاهراً به علت مجموعه تحولات چندماهه گذشته به بحران برخورده و متوقف شده است. (هر چند نمی توان از پایان یافتن آن به طور كلی سخن گفت.)در مقابل این جریان، كشورهایی خارج از حوزه غرب به سر می برند كه بخش عمده ای از آنان طی این مدت هر چند بر طبق اساسنامه آژانس خواستار رفع ابهام از فعالیت های هسته ای ایران بوده اند، اما در كنار آن و بنابر الزامات ان پی تی و موافقتنامه الحاقی خواستار رعایت حقوق ایران برای دستیابی به میزان مشخصی تكنولوژی هسته ای است. این گروه از كشورها یا همچون چین، روسیه، هند و برزیل دارای توانایی هسته ای بوده و از قدرت های تاثیرگذار در نظام بین الملل هستند و یا مانند ونزوئلا و یا ویتنام كشورهایی حاشیه ای در سلسله مراتب قدرت جهانی هستند. اما به هر حال همه این دولت ها در زمینه میزان مجاز تجهیز ایران به انرژی هسته ای دارای مواضع متفاوتی نسبت به مجموعه غرب به رهبری آمریكا هستند. در این میان و بنا به شرایط پیش آمده، به نظر می رسد ایران با توجه به اختلافاتش با مجموعه غرب و تصمیم جمعی این مجموعه برای اعمال فشار جدی به ایران، تلاش دارد استراتژی خود را با همراهی و همكاری كشور های پرنفوذ و قدرتمند خارج از مجموعه غرب به ویژه كشور های روسیه و چین كه به علت ویژگی های سیاسی و استراتژیك از نفوذ قابل توجهی در تمام عرصه ها ازجمله شورای حكام آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل برخوردارند، پیش ببرد. این ابتكار هرچند به نوبه خود مهم و قابل بحث است اما حقیقت مهم تر این است كه آیا این كشور ها عزم، اراده و توان كافی برای حمایت از كشورمان را حتی در صورت تقابل با غرب دارند؟متاسفانه باید گفت پاسخ این سئوال از سوی اكثریت قریب به اتفاق كارشناسان روابط بین الملل منفی است.باید برای بررسی و پیش بینی بالنسبه دقیقی نسبت به نحوه تعامل توامان كشور های قدرتمند غیر غربی علی الخصوص روسیه و چین با ایران و غرب، ابتدا استراتژی ملی این كشورها و اولویت های آنان در سیاست داخلی و خارجی تبیین شود. با تبیین این موضوع و روشن شدن اهداف اصلی سیاست خارجی این كشورها می توان با بررسی میزان اهمیت روابط آنان براساس اولویت های موجود و طراحی شده با غرب و ایران، نحوه عملكرد آنان را در صحنه های بین المللی تخمین زد. در بررسی با مختصات پیش گفته خواهیم دید كه مهم ترین اولویت و استراتژی اصلی چین، روسیه و حتی كشور هایی همچون هند و برزیل در سیاست داخلی و خارجی توسعه اقتصادی است. هر دو كشور چین و روسیه تلاش دارند كلیه فعالیت های سیاسی داخلی و خارجی خود را به نحوی تنظیم كنند كه بتوانند حداكثر میزان توسعه اقتصادی را به خود اختصاص دهند. در حقیقت باید گفت با توجه به اهمیت قدرت اقتصادی دولت ها در دنیای معاصر و تجربه فروپاشی اتحاد شوروی به دلیل ضعف بنیه های اقتصادی، بدیهی به نظر می رسد كه كشور های خارج از حوزه سیاسی غرب كه عموماً از توانایی های اقتصادی اندكی برخوردارند، تمام تلاش خود را معطوف به رشد و توسعه اقتصادی، محو فقر، بالا بردن استاندارد های زندگی و به طور خلاصه هر اقدامی در جهت تقویت بنیه های اقتصادی كرده، اولویت های خود را براین اساس تعریف كنند. از طرف دیگر نباید فراموش كرد كه در دنیای سرمایه سالار كنونی و در شرایط تفوق اقتصاد سرمایه داری در تمام عرصه های روابط بین الملل بدون حمایت و همراهی دنیای غرب كه سر رشته های اصلی تجارت و سرمایه را در جهان در اختیار دارند، هیچ گونه حركتی به سوی توسعه اقتصادی متصور نیست. به بیان دیگر كشورهایی كه هدف اصلی خود را بر توسعه اقتصادی قرار داده اند، مجبورند برای به دست آوردن سرمایه و تكنولوژی لازم برای این فرآیند حتماً روابط خود را با مجموعه غرب به رهبری آمریكا بهبود بخشند تا در جهان سرمایه به سوی آنان و توسعه تجارتشان خللی پیش نیاید. در این شرایط می توان گفت روابط با غرب برای اینگونه كشورها روابطی استراتژیك است كه هرگونه خدشه بر آن می تواند رسیدن به اهداف ملی را ناممكن سازد.اما آیا رابطه با ایران نیز برای كشور هایی همچون روسیه، چین و یا حتی در مقیاس پائین تر هند و برزیل یك روابط استراتژیك است. بدیهی است كه خیر. كشور هایی همچون چین یا روسیه برای پیشبرد اهداف و مقاصد كوتاه مدت خود و در راستای اهداف ملی بلند مدت خود، روابطشان را با ایران یا هر كشور پیرامونی دیگری همچون ایران تنظیم می كنند، این روابط هرچند با توجه به اهمیت سیاسی، اقتصادی و استراتژیك ایران از اهمیت خاصی برای كشور های فوق الذكر برخوردار است ولی به هیچ وجه استراتژیك نبوده و مصداق روابطی تاكتیكی است. یعنی كشور هایی همچون روسیه و چین هر چند بنا به مقاصد اقتصادی و یا سیاسی به توسعه روابط با دولت هایی همچون ایران علاقه مند هستند و در موارد متعدد حاضرند برای حفظ پرستیژ خود از برخی كشورهای پیرامونی حمایت كرده و در كنار آن اغلب در جهت تبیین مواضعشان، دیدگاه های متفاوت خود را كه در عرصه های متعددی متباین با اهداف موردنظر غرب است به نمایش بگذارند، اما هیچ گاه در موقعیت های حساس، حیاتی و شرایط بحرانی روابط خود را با غرب به خطر نمی اندازند و در نهایت به توافق لازم با آنان می رسند. در این میان بررسی بحران های بین المللی در دو دهه اخیر كه به طور طبیعی در اكثریت قریب به اتفاق آنها پای كشورهای روسیه و چین نیز به میان آمده، نشان می دهد كه برای كشورهای فوق الذكر، بیشتر از خود بحران و كشور پیرامونی موضوع بحران، مابه ازایی كه غرب در ازای حمایت آنان می پردازد مهم بوده و در هر شرایطی اگر غرب مابه ازای مناسب را از نظر سیاستمداران دولت های فوق الذكر تادیه كند، توافق مطلوب به عمل خواهد آمد. در این میان بدیهی است هنگامی كه غرب تهدیدات را علیه منافع خود واقعی و نزدیك تلقی كند، در جهت حفظ امنیت خود با متحدان نزدیكش امتیازات موردنظر را، در نظر گرفته و توافق به عمل خواهد آمد و در سایر موارد با بی میلی غرب به اعطای امتیاز، اختلاف نظر نیز باقی خواهد ماند. در نهایت باید به یاد آورد كه سیاست و دیپلماسی چیزی به جز عمل و عكس العمل در سیستم مبتنی و متكی بر قدرت و فرآیندهای مربوط به این اعمال و عكس العمل ها نیست و بر این مبنا تمام كشورهای جهان در عرصه بین الملل مجبورند سیاست ها و تعاملات خود را براساس نحوه توضیح مولفه های متفاوت قدرت در بخش های مختلف سیستم بین الملل تنظیم كرده و روابط خود را در این بستر تعریف كنند. لذا در شرایط فعلی و در وضعیتی كه بخش اعظم قدرت جهانی در مجموعه غرب متمركز شده، كشور ما نیز مجبور است كلیه سیاست های خود را در نهایت با همراهی و یا حداقل سكوت غرب به انجام برساند و تقابل با غرب در هر زمینه مربوط به سیاست خارجی، دست آخر منجر به عقیم ماندن آن حركت و آسیب دیدن منافع ملی خواهد شد. در این راستا و با علم به موارد فوق و همچنین به یاد داشتن تلقی تاكتیكی قدرت های جهان دومی و سومی از رابطه با ایران، طراحان و مجریان سیاست خارجی باید نهایت دقت را در حفظ تعادل در رابطه با غرب و سایر قدرت های جهانی به ویژه در شرایط حساس فعلی به عمل آورند. در این میان باید به یاد داشت كه تعامل با قدرت های پیرامونی تنها وقتی اثرات مفید دربر خواهد داشت كه در راستای روابط با غرب و در جهت تصحیح حركات این قطب سیاسی، اقتصادی طراحی شود والا این تعاملات به هیچ روی تعاملات قابل اتكایی نخواهند بود. امروز باید بدانیم كه چه بخواهیم و چه نخواهیم، در نهایت پرونده هسته ای كشورمان تنها در تعامل با قدرت های غربی ظرفیت آرام گرفتن و تثبیت را دارد و باید این واقعیت را بپذیریم كه ما در نهایت باید مشكل هسته ای خود را با قدرت های غربی حل كنیم. روابط با چین، روسیه و هر كشور دیگری، اگر در این راستا و در جهت تعدیل مواضع قدرت های غربی و تحریض آنان به همراهی با ایران باشد، بی تردید مفید خواهد بود. اما هرگونه تلقی و انتظار دیگری از این روابط در عمل سرانجام نامطلوبی خواهد داشت.



همچنین مشاهده کنید