پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رئیس جمهور مذهبی


ریاست جمهوری بوش نخستین دولت اعتقادی را در تاریخ آمریكا ایجاد كرده است این روند مطمئناً از زمان ریاست جمهوری های پیشین آغاز نشده بود, به طوری كه نخستین رؤسای جمهور نامی از خداوند در قانون اساسی نمی آوردند بنجامین فرانكلین یك ماه پیش از مرگش تردید خود را نسبت به اصول دین بیان كرده بود

مؤمنان، نخستین رؤسای جمهوری آمریكا را چندان پرهیزكار نمی‌دانستند. جرج واشنگتن یك انگلیكان اسمی بود و به ندرت در مراسم عشای ربانی شركت می‌كرد. جان آدامز نیز پیرو كلیسای یونیتاری بود كه معتقدان به تثلیت از آنها به علت ارتداد بیزار بودند.

توماس جفرسون هم كه به‌عنوان خداشناس و كافر شناخته می‌شد در واقع خداشناس بود ولی از مذهب تنظیم شده دل خوشی نداشت، جیمز مدیسون كه خود پیرو كلیسای اسقفی بود، تنظیم‌كننده قانون آزادی مذهبی ویرجینیا محسوب می‌شد. جیمز مونرو نیز مانند مدیسون عمل می‌كرد. جان كونیسی آدامز، عضو كلیسای یونیتاری و اهل ماسو‌چوست بود. اندرو جكسون نیز در دوره خود توسط كشیشان تحت فشار بود تا روزی ملی برای روزه گرفتن اعلام كند تا به این طریق با اپیدمی وبا مقابله كنند، او با مخالفت با این امر پاسخ داد: من نمی‌توانم آنگونه كه شما می‌خواهید عمل كنم زیرا همواره احساس خواهم كرد امنیت فعلی مذهبی حاكم بر این كشور تا حدودی مخدوش خواهد شد و اكنون در كشور ما مسائل دینی كاملاً از موضوعات سیاسی جدا هستند. در قرن ۱۹ تمامی رؤسای جمهور به سمت خدا بازگشته و خواستار موهبت‌های الهی شدند اما مذهب، حضور اساسی در زندگی آنها نداشت كه البته نیكلن استثنا بود. این افراد هیچ‌گاه از مذهب به‌عنوان عاملی برای كسب رأی استفاده نمی‌كردند چنانكه جیمز گارفیلد می‌گفت: من ترجیح می‌دهم شكست بخورم تا با توسل به دین به قدرت برسم. از سوی دیگر هیچ خواسته مردمی مبنی‌بر وجود اعتقاد و ایمان در سیاستمداران ابراز نمی‌شد. در سال ۱۸۷۶ جیمز بلین كه خواستار نامزد شدن جمهوری‌خواهان برای كسب كرسی ریاست جمهوری بود، سرهنگ رابر اینگرسل را برای سخنرانی نامزدها انتخاب كرد. این فرد سخنوری نامی بود اما به تمسخر مذهب شهرت داشت. به این ترتیب مؤمنان وی را به عنوان «كافری بزرگ» شناخته و از وی بیم داشتند. در طول قرن ۲۰، رئیس جمهورهای بسیار معتقدی به قدرت رسیدند. وودرو ویلسون كاملاً مطمئن بود كه خداوند متعال، آمریكا و او را برای رهایی و رستگاری نوع بشر به وجود آورده است. جیمی كارتر نیز مانند بوش پسر بود ولی رونالد ریگان با اینكه همیشه در مراسم كلیسا شركت نمی‌كرد، پیرو سرسخت انجیل بود. با این حال ویلسون، كارتر و ریگان هیچگاه مذهب را در مورد مسائل سكولار به كار نبرده و همچنین از اعتقادات دینی خود برای رسیدن به مقاصد سیاسی استفاده نكردند. اینگونه مسائل محور موضوعاتی را تشكیل می دهد كه رئیس جمهور بوش كاملاً از آنها فاصله گرفته است. تمركز حزب جمهوری‌خواه در جنوب و افزایش پیروان انجیلی به عنوان قدرتی سیاسی سبب بازسازی سیاست آمریكا شده است. هنگامی كه جوان بودم، قشری‌ها اقلیت كمی را تشكیل داده و به سبب كمربند انجیل خود مایه خنده و شوخی بودند. اما به‌طور قطع قشری‌ها ضد كاتولیك و یهود ستیز بودند به‌طوری كه در سال ۱۹۲۸ علیه ال‌اسمیت و در ۱۹۶۰ در برابر جان اف كندی مبارزه كردند و همینطور لئوفرانك را در سال ۱۹۱۵ بدون محاكمه اعدام نمودند.

ولی در سال‌های اخیر راستی‌های مذهبی ائتلافی با كاتولیك‌های راستی درباره سقط جنین و با یهودی‌های راستی در مورد سرزمین مقدس تشكیل داده و از این رو پیروان انجیل (تبشیری) كمی آوازه سیاسی به‌دست آورده‌اند. به‌رغم اینكه آمار مذهبی واقعاً قابل اطمینان نیستند اما احتمالاً بنابر مركز پژوهشی پیو و رسانه‌ها تعداد این افراد از پروتستان‌ها بیشتر است. این راست مذهبی پایه سیاسی بوش است كه نتیجه آن هم ایجاد نخستین ریاست جمهوری برپایه ایمان در كل تاریخ آمریكا است. یكی از دستورات اولیه بوش، ساخت دفتر جامعه و مذهب در كاخ سفید بود. در سال ۲۰۰۳ به گفته وی، دولت فدرال بیش از یك میلیارد دلار به سازمان‌های مذهبی كمك كرده است. بوش از جهت استفاده گسترده از مذهب در موارد سكولار نیز در میان رؤسای جمهور دیگر منحصر به فرد است. به همین جهت اخیراً ۴۸ نفر از برگزیدگان نوبل آمریكایی با انتشار بیانیه خواستار تغییر روش ها در واشنگتن شدند. مخالفت با تحقیقات سلول بنیادین كه سبب ناراحتی همسر ریگان شده است نمونه‌ای از موارد فوق است. این تحقیقات در واقع در جهت تسریع درمان بیماری‌هایی چون آلزایمر، دیابت، ایدز، پاركینسون و نمونه‌های مشابه انجام می‌گیرد اما پیروان سرسخت انجیل از جمله جرج بوش با این مسائل مخالف هستند. یكی از دیگر موضوعات نگران‌كننده، استفاده از كلیساها برای رسیدن به اهداف سیاسی است. به نوشته نیویورك تایمز در یكی از اسناد مبارزاتی بوش آمده است: برنامه‌ای سریع برای تعداد كثیری از حامیان كلیسا تهیه شود تا از «كلیساهای محافظه‌كار» و پیروان آن پشتیبانی شود. این كار كاملاً انتقادات شدید ران ریگان پسر رئیس جمهور اسبق را در مراسم خاكسپاری پدرش توجیه می‌كند كه گفت: رئیس جمهور ریگان هیچ‌گاه اشتباهات مهلك بسیاری از دولتمردان را مرتكب نشد و از اعتقادش برای كسب منافع سیاسی بهره نگرفت.

البته در مورد صحت تغییر مذهب بوش تردیدی وجود ندارد. بدون تجربه تولدی دوباره كه به زندگی او معنا، هدف و مسیری جدید داد، او نمی توانست به ریاست جمهوری برسد. رستگاری او باتوجه كامل به مسیح از او یك مرد و یك رهبر ساخت. اما چنانكه باب وودوارد در كتابش به نام بوش در جنگ می‌نویسد: بوش مأموریت خود و كشورش را بخشی از اهداف الهی می‌دانست. از این‌رو درباره اظهارات رئیس جمهور ما، اطمینانی پیامبرگونه وجود دارد. در میان همه رؤسای جمهور آمریكا، لینكلن دقیق‌ترین دید مذهبی را داشت. او از فاصله سنجش‌ناپذیر میان خداوند و بندگان خطاكار او كاملاً آگاه بود مانند هاشورن و معتقد بود كه اعلام آگاهی از مسائل الهی نتیجه ای جز ارتكاب گناهی نابخشودنی ندارد. لینكلن اگر تعریف دولی را از متعصب مذهبی می‌دانست مسلماً خوشحال می‌شد به گفته دولی متعصب یا تندروی مذهبی كسی است كه كاری را انجام می‌دهد كه تصور می‌كند اگر خداوند هم از حقایق امر آگاه بود، همان كار را صورت می‌داد. به این ترتیب خطرناك‌ترین افراد در دنیا امروز آنهایی هستند كه خود را متقاعد كرده‌اند در حال اجرای اراده خداوند هستند. لینكلن از وضعیت موجود چنین برداشتی داشت كه هر دو نیمه در حال جنگ ایالات متحده، یك انجیل را خوانده و به خداوندی یكسان ایمان داشتند. هر یك از دو طرف از خداوند درخواست كمك برای مقابله با طرف مقابل می‌كردند. از این‌رو لینكلن گفت: فكر نكنید كه بر اعمال ما، داوری صورت نمی‌گیرد چرا كه خداوند اهداف خودش را دارد. او در پاسخ به نامه وید نوشت: انسان با نشان‌دادن اینكه میان اهداف خداوند و آنها اختلاف وجود دارد، خوشحال نمی‌شود. خداشناس بزرگ آمریكایی در قرن ۲۰، رینهلد نیبهر نام داشت. او می‌نویسد: چنین تلفیقی از عزم و اراده اخلاقی را درباره موارد موجود با آگاهی مذهبی از ابعاد معنی و داوری موضوعات، باید بهترین نمونه وظیفه دشوار و البته نه ناممكن، معتقد ماندن و مسؤولیت در برابر ارزش‌های اخلاقی یك تمدن دانست در حالی كه فرصت‌های مذهبی دیگری در جنگ وجود داشت اما ما كه خود را انسان‌های پرهیزكار زمان می‌دانیم هیچ‌وقت از وسوسه‌ها در امان نیستیم و خیلی ساده خداوند را تقدیس كننده اعمالی می‌دانیم كه خود مشتاقانه درپی انجام آنها هستیم. از این‌رو احتمالاً بوش باید نوشته‌های نیكلن و نیبهر را بخواند تا از محدودیت دانش انسان درباره اهداف الهی آگاهی پیدا كند.