سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

علل و عوامل نابودی جوامع


علل و عوامل نابودی جوامع

در طول تاریخ جوامع و ملتهای بسیاری پدیدآمده و نابود شده اند جوامع همانند انسانها زندگی و مرگ را تجربه می کنند و مانند آنها کودکی و نوجوانی و جوانی و پیری دارند

در طول تاریخ جوامع و ملتهای بسیاری پدیدآمده و نابود شده اند. جوامع همانند انسانها زندگی و مرگ را تجربه می کنند و مانند آنها کودکی و نوجوانی و جوانی و پیری دارند.جوامع نیز مانند انسانها دارای تفاوتهایی از نظر اندازه زندگی و بقا می باشند، این گونه که برخی هنوز متولد نشده می میرند و برخی تنها کودکی و یا نوجوانی را تجربه می کنند و برخی سالیان و سده ها بلکه هزاره ها باقی می مانند. گاهی بیمار می شوند و گاهی دیگر از مرگ حتمی و قطعی نجات می یابند. در همین چندسال گذشته ملتهایی را دیدیم که جوامع ای پدید آمده و در مدتی کوتاهی نابود هستند و امت هایی هنوز کودکی و نوجوانی را تجربه نکرده راه نیستی و نابودی را پیموده اند.

پرسش این مطلب آن است که چرا جامعه به تباهی می رود و از هم می پاشد؟ قرآن کریم به عنوان کتاب الهی چه تحلیلی از این وضعیت ارائه می دهد و خداوند آفریدگار و پروردگار هستی و انسان و جوامع چه علل و عواملی را برای نابودی جوامع مطرح می سازد تا جامعه ما نیز برای حفظ وبقای خود از آنها پرهیزکرده و به سوی علل و عوامل نابودکننده گام بر ندارد. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● شکل گیری امت ها و جوامع

هرچند که بسیاری از جامعه شناسان و اندیشمندان علوم انسانی از جمله فیلسوفان بر این باورند که شکل گیری جوامع به سبب نیازهای طبیعی و گرایش ذاتی بشر است و انسان به هر علت درونی و بیرونی گرایش طبیعی به اجتماع دارد و حتی برخی براین باورند که انسان موجودی مدنی بالطبع می باشد؛ ولی نمی توان از این نکته غافل ماند که هرجامعه ای به سبب پاسخگویی به برخی از نیازها و یا اهداف خاص شکل می گیرد. از این روست که گرایش به استخدام در برخی از اندیشمندان برای تبیین و توجیه فلسفه و علت اصلی ایجاد و پدیداری جوامع قوت گرفته است؛ زیرا در این تبیین و تحلیل به علت و فلسفه ایجاد گروه ها و طبقات و اقشار و دیگر ابعاد ایجادی جوامع پاسخ درخور و مناسبی داده شده است. انسان هرچند مدنی باشد ولی با نگاهی به شکل و ابعاد و نیز اهداف گروهها و جوامع می توان دریافت که نوعی استخدام در تحقق آنها نقش مهم و بنیادین بازی می کند. به این معنا که جوامع و گروهها هماره برای تحقق بخشی به نوعی نیاز و پاسخگویی به برخی از پرسش ها و اهداف و مقاصدی پدید می آید که امکان پاسخ گویی به آنها در بیرون گروه و یا جامعه نیست. از این روست که هر جامعه ای با اهداف و مقاصد خاص شکل می گیرد.

به نظر می رسد که در تشکیل هرجامعه ای اهداف و مقاصد عمومی و خصوصی دخالت دارد. به این معنا که همه جوامع دارای اهدافی مشترک و عمومی هستند که از جمله اهداف اصلی می توان به دستیابی به قدرت، ظرفیت و توان بالایی اشاره کرد که بتوان با آن به نیازهایی پاسخ داد که در بیرون از جامعه ناشدنی و غیرممکن و یا بسیار سخت شدنی می باشد.

● اهداف جوامع

تحلیل قرآن آن است که جوامع از نظر اهداف و فلسفه ایجادی به دو رشته اصلی دسته بندی و بخش می شوند. دسته ای از جوامع که از آن به قری و آبادی و عبادت هایی همانند آن یاد می کند، جوامع ای است تنها دارای اهداف عمومی هستند و عنصر تشکیل دهنده آن، پاسخ گویی به نیازهای عمومی می باشد. از این روست که با همه هماهنگی ها و سازگاریی ها و همراهی ها از چیزی رنج می برد و از درون دچار نوعی واگرایی می باشد. این گونه است که چنین جوامعی بسیار شکننده و آسیب پذیر می باشند و عامل پیونددهنده میان افراد جامعه بسیار سست می باشد. از این روست که به سادگی به سبب برخی از تضادها در منافع و سود از هم می پاشد. این جوامع را می توان به جوامع همسو یاد کرد که در آن نوعی پیونددهنده مصنوعی وجود دارد که هر آن ممکن است قدرت پیونددهندگی خود را از دست بدهد و موجب شود تا همسودی به همزیانی تبدیل گردد و به جای همگرایی، واگرای بنشیند.

در حقیقت جامعه ای که بر پایه سود و منافع پدیدار می شود و اهداف بسیار ساده و ابتدایی افراد آن را به سوی هم می کشاند و در کنار هم قرار می دهد همانند نوعی همسفری و همراهی اجباری است که بیش از آن که شخص همراهان خویش را انتخاب کنند این جبر اجتماعی زمانه است که آنان را در کنار هم مانند مسافران یک کشتی و یا اتوبوس قرار داده است. این مسافران کشتی هر زمانی که احساس خطر جمعی می کنند به سوی هم کشیده می شوند و هر زمانی که خطر از میان می رود و دشمن مشترکی باقی نمی ماند به جان هم می افتند و هر یک به سوی منافع و سود خویش می رود و کم توجهی به قانون در آنان تشدید می شود.

به سخن دیگر، چنین جامعه ای زمانی گرایش به همراهی و همسویی در افراد آن تقویت می شود که منافع مشترک و سود جمعی بر سود فردی چیره باشد و یا احتمال خطر جمعی داده شود. از این رو قوانین و یا مراعات آن تا زمانی است که سود مشترک را تضمین کند و یا از خطر عمومی و مشترکی حفظ کند. اما هرگاه احساس کنند که قوانین می تواند نادیده گرفته شود بی آن که خطری جدی پدید آید به دور زدن قوانین و نادیده گرفتن آن اقدام می کنند.

بیش ترین نوع شکل گیری این جوامع براساس خون و نژاد و حسب و نسبت است. به این معنا که هسته نخست این جوامع را می بایست در قوم و خویشی جست وجو کرد. از این روست که اساس و بنیاد چنین جوامع ای را می بایست قوم و قبیله دانست و ملت و جامعه ای نژادی نامید. همگرایی در آن براساس خون و نژاد است و انتخاب و اختیار کم تر در تحقق چنین جوامع ای نقش ایفا می کند. هر فردی به سبب جبر تاریخی ناچار است که با قوم و خویش خود زیست و همراهی کند و در کشتی خانوادگی بزرگی که از آن به قوم، عشیره، قبیله و نژاد گفته می شود به سر برد و با آنان به هر جایی که کشتی نژاد می رود برود.

دسته دوم از جوامع هر چند که با دسته نخست مشترکات و همانندی هایی دارند ولی عنصر اصلی همگرایی در آن عنصر درونی و بیرون از سود و زیان های عادی و معمولی است. در این نوع از جوامع، جامعه برای دست یابی به اهداف بلند و والا شکل می گیرد. از همان آغاز سود و زیان معمولی و عادی به عنوان اصل نخست و هسته اصلی همگرایی آنان مطرح نمی باشد. افراد این جامعه بیش از آن از قوم و قبیله و نژاد تشکیل شوند از افراد و اشخاص مختلف اقوام و قبایل و نژادها گرد می آیند؛ زیرا در این نوع از جوامع انتخاب نقش اساسی را ایفا می کند؛ چنان که هسته اصلی تألیف کننده میان این افراد که جامعه را پدید می آورند، نوعی تفکر و اندیشه آرمانی است. از این روست که جامعه ای این چنین پیش از آن که به سود و زیان های خویشی و خویشاوندی بنگرند به سود و زیان های مرتبط با اندیشه و آرمان ها توجه دارند.

قرآن از این گونه جوامع که از نژادها و اقوام و قبایل مختلف براساس آرمان ها و اهداف خاص پدید می آید به عنوان امت یاد می کند. در امت ها همگرایی براساس خون و نژاد نیست و جبر تاریخی کم تر در همگرایی و همراهی افراد دخالت می کند، بلکه عنصر اهداف و آرمان هایی که از آن به عنوان اندیشه سیاسی و اجتماعی یاد می کنند موجب می شود که اشخاص و افراد از قبایل و نژادها در کنار هم گرد آیند.

این گونه است که در امت ها می تواند دوبرادر خونی را دید که در یک امت مقابل هم قرار می گیرند درحالی که دو نژاد مختلف و به ظاهر متقابل در کنار هم می مانند برای هدف مشترک تلاش می کنند و حتی عنصر ایثار و ازخودگذشتگی نسبت به یکدیگر بسیار قوی تر از برادری خونی است. از این روست که در تبیین قرآن از امت ظاهر می شود که افراد آن به سبب عنصر عدالت خواهی که به عنوان یکی از عناصر محوری تشکیل امت می باشد مورد توجه قرار می گیرد و شخص برای دست یابی به آن حتی نسبت به خویشان خود سخت گیری کرده و به مخالفت با آنان می پردازد.

بنابراین در تحلیل قرآنی ما با دو دسته متفاوت با مشخصه ها و ویژگی های خاصی از جوامع روبه رو هستیم. جامعه ای که از آن به جوامع قومی تعبیر می شود و جوامعی که از آن به امت یاد می گردد. امت ها جوامعی بسیار متمدن و قانونمندی هستند که عنصر تشکیل دهنده آن اندیشه های آرمانی خاصی و اهداف بلند و والایی است که نژادها و اقوام مختلف را در کنار هم قرار می دهد و پیوند میان افراد را از درون و به شکل همراهی و همدلی چنان افزایش می دهد که عنصر برادری خونی در برابر عنصر برادری ایمانی و قلبی کم می آورد. از این روست که بارها و بارها دیده می شود که در جوامع قومی دو برابر خونی در برابر هم تنها برای منافع شخصی قرار می گیرند و به کل جامعه آسیب می رسانند و حاضر نمی شوند در برابر منافع شخصی کوتاه بیایند با آن که ناظر نابودی ملت و جامعه به سبب همین خواهش ها و خواسته های فردی وشخصی می باشند.

این درحالی است که دو برابر ایمانی و عقیدتی که در امت گردهم آمده اند به سبب منافع ملی نه تنها از منافع شخصی خود می گذرند بلکه با ایثارگری و جان فشانی می کوشند تا اهداف و مقاصد امت تحقق یابد. از این روست که منافع ملی و عمومی هماره بر منافع شخصی و قومی و قبیله ای مقدم می شود و در بسیاری از موارد نیز منافع شخصی و قومی فدای منافع عمومی و جمعی می گردد.

از خصوصیات و ویژگی های امت آن است که همواره جامعه و امت از اصالت بیشتر از فرد برخوردار می باشد و در هنگام تزاحم و تضاد منافع شخصی و جمعی، منافع جمعی مقدم می شود و شخص حتی از جان و مال خویش برای حفظ منافع عمومی چشم پوشی می کند.

به هرحال، امت برخلاف قوم گروه هایی از اقوام و قبایل مختلف با نژادهای گوناگونی هستند که به اختیار خویش وبرای هدف مشترک و مقصد یگانه ای گردآمده باشند؛ اما قوم به گروه های خونی و نژادی گفته می شود که به غیر اختیار براساس منافع مشترک و همسو در کنار هم قرار گرفته اند.

● نابودی امت ها و اقوام

هر دو نوع از اجتماعات بشری چه به اختیار ایجاد شده و یا به غیر اختیار با هم باشند به سبب و عوامل درونی وبیرونی مرگ و بیماری را همانند زندگی و شکوفایی و رشد تجربه می کنند. از این روست که در آیات قرآنی از اجل امت ها سخن به میان آمده است و برای امت ها همان قوانینی را مطرح می سازد که به عنوان سنت الهی برای یکایک افراد انسانی بیان می کند.

به نظر می رسد که امت ها و جوامع دارای یک مرگ طبیعی و مرگ غیرطبیعی هستند. بنابراین می بایست گفت که جوامع و امت ها نیز همانند انسان ها دارای اجل مسمی و اجل معلق می باشند.

برخی از امت ها و جوامع همانند انسان هایی که قتلی را انجام داده اند مجازات شده و به دار آویخته شده و از میان می روند. این همان چیزی است که از آن کیفر و مجازات امت ها یاد می شود. البته قرآن گزارش می-کند که برخی از امت ها و جوامع به سبب آن که درآخرین لحظه ها تغییر مسیر داده و راه درست را طی کرده اند از مجازات رسته و مدتی دیگر به زندگی ادامه داده اند. ازجمله این جوامع می توان به جامعه حضرت یونس (ع) اشاره کرد که به سبب انتخاب دست و هنگامه بحران توانستند مسیر تاریخ را تغییر دهند و مدتی دیگر زندگی کنند.

خداوند در آیاتی چون ۱۳ سوره یونس و ۴۲ و ۴۴ سوره انعام و ۷۴ و ۹۸ سوره مریم به سنت الهی درنابودی امت ها و جوامع اشاره می کند و می فرماید که بسیاری از امت ها و جوامع پیشین را به سبب و علتی هلاک کرده و کیفر سختی داده است؛ زیرا درمسیری گام برداشتند که آنان را از کمال انسانی و کمالات هستی دور می ساخت.

البته در آیه ۷۰ سوره توبه و نیز ۱۳ سوره یونس و آیات دیگر تبیین می کند که هماره نابودی امت ها و جوامع پس از اتمام حجت از طریق رسولان الهی بوده است. این بدان معناست که هماره گروه هایی از انسان های هدایت یافته درجوامع وجود داشته اند که آنان را از انتخاب نادرست باز می داشتند و به آنان هشدارهای لازم وکافی را می دادند تا درمسیر کمالی حرکت کنند و گام به سوی تباهی و نابودی برندارند.

آیاتی چون آیه ۴۴ سوره فاطر و ۲۱ و ۲۲سوره غافر تبیین و تحلیل می کند که علت زوال و نابودی جوامع و امت ها به دلیل ضعف و سستی و یا فقر امکانات و دوری از ثروت و نعمت نبوده است؛زیرا بسیاری از مردمان بر این باورند که اگرامت و جامعه ای از توان و قدرت نظامی بالا برخوردار باشد و یا از ثروت و نعمت رفاهی عالی و زیاد سودبرد، دچار نابودی و نیستی نمی گردد. این درحالی است که نه تنها خداوندگزارش می کند که دولت ها و ملت های بسیار درعین قدرت و ثروت و رفاه و آسایش نابود شده اند بلکه در همین سال های اخیر به چشم دیده ایم که بسیاری از جوامع و دولت ها با همه امکانات مادی و قدرت و ثروت نتوانستند باقی و برقرار بمانند و دست اجل آنان را به سوی نیستی کشاند.

بنابر این نمی توان درتحلیل علت نابودی امت ها و جوامع روی فقدان ثروت و قدرت تکیه کرد؛ زیرا اگر قدرت و ثروت موجب شکوفایی جامعه و امتی می شود ولی دلیلی برای بقای آن نیست. از این روست که آیه ۹ سوره روم و ۲۱و ۲۲ سوره غافر و آیات دیگر تبیین می کند که امت های نیرومند و قوی بسیاری در طول تاریخ به سبب علل و عوامل دیگری نابود شده اند که می بایست امت ها و جوامع موجود کنونی با شناسایی و معرفی آن علل و عوامل خود را از گزند آفات و آسیب های زمانه حفظ کنند؛ زیرا از نظر خداوندگار هستی و پروردگار آن، کیفر امت ها و جوامع، دارای سنت ها و قانون مشخصی در نظام الهی می باشد که شناسایی و بهره مندی از آن می تواند بسیار برای بقا و حفظ امتی کمک کند.

به سخن دیگر، جوامع و امت ها براساس قوانین و سنت های مشخصی ایجاد می شوند و باقی می مانند چنان که قوانین و سنت های خاصی وجود دارد که عامل نابودی آن می شود.

بنابراین شناسایی و به کارگیری این سنت ها و قوانین می تواند برای حفظ و نگه داری جامعه و امتی از مصیبت ها و گرفتاری ها بسیار مفید و سازنده باشد. (آل عمران آیه ۱۳۷ و نیز انفال آیه ۳۸ و کهف آیه ۵۵ و احزاب آیه ۶۲ و آیات دیگر)

بی گمان بنیاد هستی و جوامع انسانی به عنوان بخشی از این هستی برعدالت و قسط است. از این روست که آموزه های قرآنی بر عدالت و امور مرتبط به آن چون اعتدال و میانه روی و اقتصاد و تعدیل و قسط تاکید کرده و حتی به عنوان فلسفه وجودی و انگیزه اصلی بعثت پیامبران و ارسال کتب و قدرت و شمشیر از سوی خداوند مطرح شده است.(حدید آیه ۲۵)

● بی عدالتی

بنابراین هرگونه گام و حرکتی به سوی بی عدالتی و مخالفت با قسط به معنا و مفهوم افساد تلقی و معنا می شود و بنیاد هستی و جوامع را با خطر مواجه می سازد. از این روست که خداوند در تحلیل علل و عوامل موثر در کیفر و نابودی ملت ها و جوامع به فسادگری امت ها در زمین و خروج از دایره عدالت و قسط اشاره می کند و در آیه ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره هود آن را به عنوان عامل مهم هلاکت اقوام و جوامع معرفی می نماید.

● ظلم و ستم

در همین رابطه ظلم و ستم نسبت به دیگری و یا جوامع و اقوام دیگر (انعام آیات ۴۲تا ۴۵ و توبه آیه ۷۰ و آیات دیگر) طغیان گری و عدم بسندگی به مقدار و حدود خویش و تجاوز به حقوق و حدود دیگری و یا حدود الهی (قصص آیه ۵۸ و طلاق آیات ۸ تا ۱۰ و آیات دیگر) از دیگر رفتارها و کردارهای نابودکننده امت ها و جوامع معرفی می شود و از مردمان و امت ها خواسته می شود تا از این گونه رفتارها و کردارها پرهیز و اجتناب کنند.

● ترک امر به معروف و نهی از منکر

گاه شخص و یا گروه های اجتماع خود به این گونه رفتار رو نمی آورند و انجام نمی دهند و در حقیقت خود کسانی هستند که به دور از افساد و ظلم به عدالت و اعتدال گرایش دارند ولی نسبت به دیگر افراد و گروه های اجتماعی که رفتاری ظالمانه و افسادی دارند کاری ندارند و اجازه می دهند تا آنان به کارهای زشت و نابه هنجار خویش ادامه دهند. این گونه رفتار نیز عاملی مهم در نابودی جوامع است؛ زیرا این بیماری به زودی فراگیر می شود و گروه های بیشتری را به سوی خود می کشد و این گونه است که زمینه فساد و تباهی جمعی را فراهم می آورد. از این روست که خداوند ترک امر به معروف و نهی از منکر یعنی دعوت دیگران به کارهای خوب و اعتدالی و عدالتی و یا دعوت به ترک کارهای زشت و ظلمانه را عاملی مهم در نابودی جوامع برمی شمارد، زیرا چنین سکوت و رفتاری به معنای اجازه رشد و بقا دادن به غده های سرطانی است که جامعه را از درون نابود می کند. (هود آیات ۱۱۶و ۱۱۷)

● ترک قوانین و آموزه های الهی

ترک قوانین و آموزه های الهی که برای دست یابی به کمال فردی و جمعی می باشد و گام نهادن در مسیر تکذیب و یا انکار آن نیز از دیگر علل و عواملی دانسته شده که موجب می شود تا جامعه و امتی از هم فرو پاشد و گرفتار نیستی و نابودی شود. (انفال آیات ۵۲ و ۵۴ و انعام آیات ۱۰ و ۱۱ و نحل آیه ۳۶ و آیات بسیار دیگر) علت این امر را می بایست در آن جست که قوانین الهی چیزی جز راهنما به سوی شکوفایی و رشد فردی و جمعی نمی باشد و ترک و انکار آن به معنای نادیده گرفتن اصول و مبانی است که می تواند جامعه را حفظ و بقای آن را تضمین کند.

● رفاه زدگی

از دیگر علل و عواملی که بسیار موثر برای نابودی جوامع دانسته شده است رفاه زدگی است؛ زیرا رفاه زدگی نوعی ظلم و ستم نسبت به خود و دیگران و سوءاستفاده از امکانات و توانمندی های بشری است. بسیاری از جوامع به سبب آن که به درستی از نعمت های الهی بهره نگرفته و از امکانات سوء استفاده کرده بودند نابود شدند. خداوند در آیه ۴۲ و ۴۴ سوره انعام و ۵۸ سوره قصص و ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره هود و نیز آیات دیگر تحلیل خود را از رفاه زدگی و تاثیرات سوء بر جامعه بیان می کند و توضیح می دهد که چگونه جوامع به سبب همین رفاه زدگی از درون متلاشی و نابود می شود و مجرمان و فاسقان مدیریت جامعه را به دست می گیرند و آن را از درون به سوی نابودی می کشانند.

این ها کلی ترین و اصلی ترین علل و عواملی است که نابودی جوامع و امت ها را به دنبال دارد. بنابراین لازم است که هماره برای رهایی از چنین علل و عواملی هوشیار بوده و اجازه ندهیم تا جامعه و امت شیعی در ایران اسلامی دچار این بیماری ها شود و از درون بپوسد و زمینه کیفر و اجرای سنت های الهی برای نابودی آن فراهم آید.

محمد رحمت زاده