یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

چالش های تئوری بومی مدیریت درایران


چالش های تئوری بومی مدیریت درایران

گرچه گام نهادن دراین راه ناشناخته وتفحص وتحقیق درتئوری بومی مدیریت کاری دشوار ونیازمندتوانایی علمی بیشتری است امابراساس آب دریا رااگرنتوان کشید هم به قدرتشنگی باید چشید

● موقعیت تئوریهای بومی در مدیریت درایرانی

گرچه گام نهادن دراین راه ناشناخته وتفحص وتحقیق درتئوری بومی مدیریت کاری دشوار ونیازمندتوانایی علمی بیشتری است امابراساس"آب دریا رااگرنتوان کشید هم به قدرتشنگی باید چشید"درپاسخ به رغبت وعلاقه خودوبه امیدرهیابی وبهره گیری ازآثاربزرگان هرمقاله وکتاب ونوشته ا ی که بوی "مدیریت بومی"می داد ودردسترس بودپی گرفتم تامگردرنهایت ازمیان این راههای پیچ درپیچ حرفی برای گفتن بازیابم. وقتی سخن ازمدیریت واداره ی امورعمومی به میان می آیدبایدآن را درمیان فرهنگ وتمدن بشری جستجونمودچراکه پیدایش مدیریت به پیدایش گروههای اجتماعی وشکل گیری خانواده اجتماعات وزندگی جمعی انسانها برمی گردد.روابط متقابل اساس زندگی جمعی است وروابط برهراساس مبتنی باشد اداره ومدیریت رادرپی دارد.

مطالعه ای ولواجمالی درتمدنهای باستان درشرق وغرب ازچین وایران گرفته تاروم ومصر وجود یک نوع ویژه ازمدیریت عمومی رانمایان می سازد.تجهیزارتشهای منظم اداره سرزمینهای پهناور وامپراطوریهای قدرتمندهمه وهمه نشان ازیک نظم وسازمان دقیق حکومتی دارد.وجود سلسله مراتب ونظم وانظباط درارتشها وسازمان دهی دقیق آن ها مقررات خراج ومالیات سرانه حکومتها وجودحاکمان ورهبران مقتدربادفترودستک ودواوین مالی ولشکری به خوبی مشخص می سازند که تولد مدیریت قرنها پیش همراه باتولداجتماع وگروههای بشری صورت گرفته است.لذا به جرات می توان گفت مدیریت جدیدعلیرغم خصوصیات ویژه وسیستماتیک-که مستلزم شرایط خاص اجتماعی وپیشرفت علوم بشری است-ریشه درگذشته های دورداردومسیردورودرازی راطی کرده تابتدریج یک دانش آکادمیک ودانشگاهی مطرح شده است.

گرچه"مدیریت"به مفهوم کلی آن سابقه ای به قدمت زندگی جمعی انسانهادارداماآن چه که بنام دانش مدیریت سازمانهاوموسسات بخصوص موسسات انتفاعی تکامل پیداکرده است مربوط به اواخر قرن نوزدهم وعمدتا بیستم است تاقبل ازقرن بیستم سازمانها درمقیاسی کوچک وبااستفاده ازروشهای ساده اداره می شدندووهنوزپیچیدگی امروزخودراپیدانکرده بودنددرحالی که امروزمدیریتهابامسائل گوناگونی همچون جمعیت فزاینده .رکود.آگاهی اجتماعی. کمبودمنابع-بخصوص منابع انرژی-تورم .تامین ورفاه رقابت ونظایرآن روبروهستند.توجه به همه این مسائل همراه بابزرگ شدن نسبی سازمانها وپیشرفت تکنولوژی واستفاده ازعلوم ریاضیات .اقتصادوکامپیوتر پیچیدگی مدیریت رابیشترکرده است.پیشرفت مدیریت تاانقلاب صنعتی هماهنگ ومحسوس نبود(جاسبی-۱۳۶۸-ص۱۹).سقوط فئودالیسم وایجادنظامهای سلطنتی نظریه مرکانتی لیستها انقلاب صنعتی وپدیده ی رسانس ایجاد کارخانه ها پیدایش شهرنشینی مدرن وبطورکلی تغییر وتحول درساختاراقتصادی اجتماعی شرایط جدیدی رااقتضاء می نمود رهبران فکری اقتصادآزاد بتدریج ضرورت نقش پذیری دولتها رامی پذیردچراکه لزوم بازاریابی برای گسترش دامنه ی بازرگانی وفروش محصولات کارخانجات وتهیه ی مواداولیه موردنیازایفای نقش دولت وسازمانهای متعدد راالزامی می سازد.کامرالیستهای آلمانی اولین جریان بودندکه لزوم آموزش برای اداره عمومی رالازم برشمردند.البته به طورحتم اگوست کنت جامعه شناس فرانسوی باپایه گذاری جامعه شناسی علمی راه تول سایرعلوم انسانی واجتماعی-ازجمله مدیریت جدید-راهموار ساخت .ویلسون باانتشارمقاله معروف خودبطور مشخص فتح بابی بوددراندیشه مدیریت جدید.درهرحال آن چه قطعی به نظرمی رسدایجادرشدوتوسعه نظریه ی جدیدمدیریت ازاوایل قرن بیستم باتولدنظریه های کلاسیک-اعم ازبورکراسی ماکس وبر نظریه اداری هنری فایل مدیریت علمی تایلور پابه عرصه ی وجودگذاشته است.

ظهوراکثریت قریب به اتفاق دانشمندان ومخترعان ومکتشفان درممالک اروپایی وغربی وکشورهایی که وجهه استعماری دارندصحت این استنباط راقطعی می سازد که پیشرفت علوم وتکنولوژی درممالکی میسراست که دارای حاکمیت مستقل سرمایه وامکانات کافی باشند.لذامشاهده می شودکه مدیریت جدیدبه سان سایرعلوم جدیدازغرب واروپا سربلند می کند.به نظرمی رسد پیروزی کشورهای فاتح جنگ های جهانی اول ودوم وسیطره ی آنها برجهان ودستیابی به سرمایه های هنگفت کشورهای محکوم یکی ازعوامل مهم واساسی پیشرفت آنان درعلم وتکنولوژی بوده است بدیهی است که همین عامل نیزبستر رشدوتکامل مدیریت جدید رادرهمین سرزمینها ایجادنموده باشد.ظهوربانیان اصلی نظریه کلاسیک درآمریکا واروپاغرب رامرکزاصلی ومهدمدیریت جدیدقرارداده است.رشدوتکامل اندیشه هایی که پس ازرنسانس وانقلاب صنعتی وظهورماشینیسم دراروپاایجاد شده بودندپس ازتحکیم پایه های قدرت بی رقیب جهانی آمریکاواروپا بتدریج به تناسب نیازها وضرورت پیشرفت علم وتکنولوژی ولزوم گسترش سازمانهاومراکز صنعتی وبازرگانی ظهورتئوریهای جدیدومکمل تئوریهای موجود راباعث گردید.مدیریت جدیددرغرب که ازتئوریهای کلاسیک آغازوبه نظریه رفتاری وتئوری نئوکلاسیک وسرانجام نظریه های نوین سیستمها اقتضاء رسیده است یک مسیروروندطبیعی متناسب باخواستهانیازهاورشدوترقی نظامهای حاکم برغرب راطی نموده است وهنوز هم این روندپابپای احتیاجات جامعه غربی به پیش می رود.

ممالک سوسیالیستی ودرراس آنهاروسیه ی شوروی اگرچه درابتدابه خاطر اندیشه های دگم وبسته مارکسیستی بامنطقی سست دربرابرمدیریت جدید وهسته ی اولیه ی آن بورکراسی بنای مخالفت نهادند وآن راابزاری دردست طبقه ی حاکم برای استثمار می دانستند اما به مرورزمان ازآن جاکه علیرغم اختلافات ظاهری اساس وپایه ی ارزشهای موردقبول آن هاباغرب تفاوت چندانی نداشت نه تنها وجود سازمان وبورکراسی ومدیریت جدیدبرای دستیابی به قدرت-لااقل درمراحل اولیه تاسیس یک جامعه ی سوسیالیستی-رالازم دیدند(جاسبی.۱۳۵۸ص۲۹و۲۸)بلکه حراست ازمتخصصین مدیریت راهمانند تخم چشم ازوظایف مسئولان ورهبران جامعه سوسیالیستی شمردند(جاسبی ص۴۷)البته بعضا اظهارنظرهایی ازجانب رهبران کشورهایی مانند چین ویوگسلاوی برعلیه بورکراسی-بعنوان یکی ازارکان تئوری کلاسیک-شده است که اکثرا جنبه ی سیاسی داشته است امادرهرحال.شرق ناگزیرا ازتوجه به مدیریت جدیدشده ودراین راه تاجایی پیش رفت که لنین می گوید:"به نظرمن اکنون لازم ترین چیز برای مایادگیریی اصول ومبانی مدیریت جدیدازاروپاوآمریکاست"(جاسبی ص۴۸)بدین سان مشاهده می شودظهور استخانوسیم-که کوپیه اشمیت قهرمان کارتایلور است-موجی ازگرایش روسیه به تئوریهای جدید مدیریت غربی راعیان می سازدودرسالهای اخیربا سقوط پایگاه اصلی رژیمهای کمونیستی وگرایش چشمگیرآنان به روشهای غربی پذیرش تئوریهای غربی تاحدزیادی قطعی شده است.

● زمینه های پیدایش تئوری بومی مدیریت:

کشورهای جهان سوم که عموما یامستعمره ی دول غربی بوده اندیابه نحوی تحت نفوذآنان پس ازدستیابی به استقلال سیاسی بازهم متاثر ازفرهنگ غرب ومحکوم خواستها ونیات آنان شدند ازآن جاکه سرمایه های هنگفتشان توسط قدرتهای بزرگ تحت لوای کمک به رشدوتوسعه ازاختیار خودشان خارج شده است.طبیعی است ممالک محکوم هیچگاه دارای نظریه ی مستقل وبرخاسته ازنیازهای جامعه ی خودنشده واستفاده ازهدفهاوروشها بصورت تزریقی وبانظر استعمارگران جدید ودرجهت منافع آنها بوده استدرواقع"آنچه بعنوان نهادهای اداری وسیاسی درکشورهای عقب نگه داشته شده وجوددارندنهادها وسازمانهایی هستند که فارغ ازنیازها واحتیاجات بومی آنها تاسیس شده اندوتنها بصورت اهرمهایی درجهت تحصیل غارت منابع آنها بوسیله کشورهای امپریالیست بوده است بنابراین پس ازاستقلال سیاسی{واقعی}دراین کشورها بایدتحول وانقلابی درنظام اداری آنهاروی دهد"(طاهری۱۳۶۴)ونیز"اداره عمومی درکشورهای درحال توسعه بواسطه عوامل مختلف همواره به تناسب توسعه سریع اقتصادی واجتماعی دیگر هدفهای ملی بنیان نیافته است.به همین خاطرمدیریت جدید درممالک جهان سوم نتوانسته است روندصحیح ومنطقی مناسب احوال خودبیابد".

آمریکا بخاطر ویژگیهای خاص خود ازجمله برخورداری ازنیروهای نخبه ازهمان ابتدای تشکیل کشور آمریکابدورماندن ازصحنه های جنگ اول ودوم جهانی وسیاستهای مالیویژه ای که طی یک قرن اعمال نموده است چندین دهه است درسطح جهان به ایجاد سلطه ی فرهنگی سیاسی اقتصادی پرداخته ودراین راستا تایک دهه پیش به بهانه جلوگیری ازنفوذ مارکسیسم درکشورهای جهان سوم درزمینهای مختلف فعالترین کشور سلطه گری پس ازجنگ بوده است:"ازآغازسال۱۹۶۳تا۱۹۴۵ایالات متحده به تنهایی علاوه برارسال یک میلیاردوششصد میلیون دلارهزاران تکنسین رابه عنوان بخشی ازبرنامه کمکهای فنی خود{دارامرمدیریت}به۵۷کشورجهان سوم گسیل داشته است این کمکها بطورمختلف انجام گرفته آمریکاییهابعنوان مشاور پیمانکار محقق قطعات دانشگاهی ونظایرآن بهکشورهای جهان سوم فرستاده شدند""درسال۱۹۶۰گروهی علاقمند به مشکلات اداری ممالک درحال توسعه باعنوان گروه مدیریت تطبیقی درایالات متحده آمریکا تشکیل شد.علاقه ی{!}این گروه آن طور که درنوشته هایشان منعکس است به بهینه کردن ساختار وعملکرد اداری کشورهای درحال توسعه بود"(فقیهی اقتصادمدیریت ۱۳۶۸شماره۲ص۹۸)شکی نیست آمریکا دراین حاتم بخشی ها انگیزه وهدفی جزنفوذفرهنگ غرب ووابستگی بیشتر جهان سوم به بلوک سرمایه داری نداشته است کمااین که پس ازگذشت قریب نیم قرن مشاهده می شود جزدویاسه مورداز۵۷ کشوری که توسعه آن ها موردنظرآمریکا بوده است تاکنون نه تنها دهها کشور موردحمایت آمریکا پیشرفت نداشته اندبلکه روزبه روز اقتصادونظام مدیریتی شان بیمارترازگذشته می شود.

همانگونه که قبلاذکرشد مدیریت تطبیقی اصطلاحی است که گروهی علاقمندبه مشکلات اداری جهان سوم مطرح ساختند.بطورطبیعی عوامل متمایل به غرب عنوان"مدیریت تطبیقی"یامدیریتی که منجربه توسعه ی این کشورها شود را پذیرفته وتبلیغ نموده اندباور آنه براین بودکه"هدف اصلی درکوشش های مربوط به اصلاحات بایدموجب توانییهای اداری ومدیریتی بیشتربرای نیل به هدفهای ملی گردد(مدیریت امروز ص۱۹)این سخنی است که درسمینار بین المنطقه ای دانشگاه ساکن انگلستان درسال ۱۹۷۱توسط موسسه مطالعات توسعه برگزارشده مطرح می شود:"مکرراشنیده ایم که اداره ی عمومی دربسیاری ازکشورهاازحدیث دیدگاه متاثرازسنت هاوازحدیث عمل درمحدودیت روشهای اجراقراردارد وبه این جهت بایدآنرا بصورت وسیله ای موثردرتوسعه ی اقتصادی واجتماعی درآورد"(مدیریت امروز ص۱۹)و"نظربه تفاوتهایی که میان کشورها وجودداردتعیین یک استراتژی خاص یا نمونه که بتوان آن رابعنوان قالبی کلی وعمومی ازاستراتژی مناسب برای همه کشورهای درحال توسعه یایک دسته ای ازآن ها ارائه دادامکان پذیرنیست.درهرکشوربایداستراتژی مخصوصی باتوجه به شرایط واوضاع واحوال تنظیم کرد"(مدیریت امروز ص۱۹)درواقع "مدیریت توسعه یعنی اداره ی خط مشی ها برنامه ها وطرحهایی که برای هدفهای توسعه ای تنظیم شده است.درمفهوم بهبوداداره نیز به کارمی رود"(فقیهی ص۹۸)اگرچه ظاهرا چنین برداشت ی ازالگوی عرضه شده ی غرب محتمل است اماعملا بسیاری ازعلمای مدیریت ومدیران نسبتا علاقمند به کشورهای جهان سوم دریافتند که دیکته کردن طرحهای ازپیش ساخته غرب نمی توانند گام مثبتی درپیشرفت وتوسعه جهان سوم بردارند وعکس العمل های متفاوت ازخودشان دارند چراکه:"مدل مدیریت توسعه زمینه ی روشنفکرانه ای برای اجرای سیاست خارجی امریکادرآن زمان{۱۹۵۰-۱۹۶۰} شد"(فقیهی ص۹۸)ودرهمین حال تعدادی معتقد به پیروی ازالگوی ممالک غرب شده وبرخی نیز براین باورکه:"درپیوستگی بافرهنگ غرب اگربه تسخیرواخذ عوامل خلاق این فرهنگ توجه نشود ضعف عمومی یعنی فقدان تولیدکننده فرهنگ همچنان درجسم وجان یک فرهنگ ضعیف ترباقی می ماند"(مدیریت امروز۱۳۵۲ ش۸ ص۱)چراکه"روشهای مدیریتی غرب منبعث ازنیازمندیهای آنان وقدرتی است که در امکانات وشرایط آنان وجودداردوناشی ازیک تجربه وممارست طولانی ومولودتکامل تدریجی نظام اجتماعی واقتصادی آنهاست"(مدیریت امروز ۱۳۵۱ ش۸ ص۷)این گونه است که علیرغم وابستگی فکری اکثزافراد مرتبط باتوسعه ورشددرممالک جهان سوم اندیشه تئوری بومی ومدیریت والگوی که متناسب باساختار اجتماعی وفرهنگ جوامع تحت سلطه باشد دربرابرتئوری قالبی غرب ساخته مدیریت تطبیقی وتوسعه مطرح می شود.

"پی گیری هدفهای توسعه ای مناطق درحال توسعه-توسط غرب وبدلیل سیاسی-منجر به پیدایش رشته فرعی مدیریت تطبیقی وتوسعه که گرایشی ازدانش مدیریت دولتی است شد"(فقیهی ص۹۸)امابروز انقلابهای مردمی وحصول استقلال سیاسی برخی ازممالک جهان سوم بسیاری ازصاحب نظران مدیریت آن ها رابه تبیین الگوی مناسب درمدیریت وتلاش برای مصرفی تئوری بومی ومحلی مدیریت واداشت.دراین فضباوربراین شدکه:"ماازراه ترجمه وانتقال روشهای مدیریت غرب به سیستم آموزشی خودنمی توانیم آگاهی ودرکی کافی ازعوامل شناسایی نیازمندیهای واقعی مطالعه درروشها وکیفیت مدیریت بدست آوریم مگرآن که خوددرکارمدیریت باتوجه به سه عامل فوق دست به مطالعه وتحقیق زده وبااستفاده ازقواعد تحقیقی علمی وضوابط کلی که علم مدیریت بدست میدهد ازتقلید واقتباس کلمه به کلمه ی روشهای مدیریت درفرهنگ ودرتجربه های عینی وعلمی روزانه اداری خودداری کنیم مامی توانیم بامطالعه وتحقیق درکارمدیریت ضرورت علمی تغییراساسی مضمون ومحتوای کارسازمان ها وایجادروشهای تازه مدیریت رابرای تضمین حداکثرسرعت مطلوب رشدوتوسعه گوشزدنمائیم ووجودناهماهنگی بین شکل غربی مدیریت ومضمون بومی ومحلی آن راازراه بررسیهای تجربی وعملی نشان دهیم"(مدیریت امروز۱۳۵۱ ش۸ ص۴)درهمین زمینه گروه تحقیق سازمان ملل درتوصیه های خودبه ممالک درحال توسعه می گوید:"دستگاههای دولتی بایددرخدمت ومتعلق به جامعه باشند بعبارت دیگر درفرهنگ ارزشها مشکلات وآروزهای جامعه شریک باشندحتی هنگامی که مشورتهای کارشناسی ازکارشناسان خارجی پذیرفته می شود.دولتهاباید به این اقدامات وتوصیه ها جنبه بومی بدهند"(طاهری.ص۱۶و۱۵)ونیزتاکیدمی نماید: "اگردریک کشوردرحال توسعه تمایل به رشداقتصادی وتغیرات سریع اجتماعی وجود داشته باشد دستگاههای دولتی آن کشورناگزیرندازروشهاومراحل اداری گذشته خلاص شوند.امادربکارگیری روشهای جدیدونیروی انسانی آموزش دیده بایدفرهنگ ملی وقابلیت پرسنل دربکارگیری آن روشها رانیزدرنظرداشت.برای توسعه عمل پویا نیازبه دستگاههای اداری مناسب می باشد.البته بایددرعین این که ازروشهای جدید استفاده می شودبه سنن ملی نیزتوجه کافی می شود".(طاهری ص۸۸)اگرچه بازهم ردپای نفوذغرب دررهنمودهای فوق مشهود است لکن به هرحال خوداندیشمندان جهان سوم به این مهم پی می برندکه تبعیت ازیک الگوی قالبی وتحمیلی نه تنها دررشدوتوسعه ی کشورشان موثرنیست بلکه آنان رابه ورطه ی نابودی می کشاند.گروه فوق الذکراضافه می نماید:"یک مشکل ومسثله دیگری که کشورهای درحال توسعه باآن روبروهستند مدیریت نیروی انسانی است.درگذشته یعنی پیش ازاستقلال نظام پرسنلی این کشورها براساس سیستمهای مدیریتی غربی بوده است لذالازم است که کشورهای مذبورباتوجه به آداب ورسوم ملی وسنن خودوشرایط بومی نظامی جدیدبنیان نهند"(طاهری ص۸۸)مهمترین ویژگی تئوری بومی مدیریت که وجه تمایزآن باتئوری تطبیقی وتوسعه نیزهست هماناارائه آن توسط اندیشمندان ممالک جهان سوم است که بامدل قالبی وپیش ساخته ی غربیها تفاوت خواهدداشت انتظارمی رودازآن جاکه برخاسته ازخواستها آرمانها وشرایط فرهنگی اجتماعی جهان سوم است بتواندبابهره گیری ازابتکار تجربه مطالعه وتحقیق درجهت توسعه وپیشرفت جامعه موثرباشد.

تئوری بومی مدیریت درایران:ایران باستان شش صدواندی سال قبل ازمیلادباپی ریزی دولت مادوسپس دولتهای هخامنشی واشکانیان وسرانجام ساسانیان موجب گردیدسلاطین وشاهان ایرانی بااختیارات کامل دراداره امورمالی لشکری وقضاوت که منشاء خدایی برای آن تامل بودندصدها سال براین سرزمین حکمرانی کرده که امپراطوریهای وسیع منظم وقدرتمندشان نشان ازوجودمدیریت دارد.درآخرین حکومت قبل ازاسلام حکومت استبدادی برپاست شاه ایجاد تشکیلات دولتی متمرکز شده ومقامات مهم مملکتی ازحالات توارثی خارج وشاه شخصاامراء وصاحب منصبان راانتخاب می نمود بطورکلی ازویژگیهای بارزدوران قبل ازاسلام وجودتشکیلات منظم ارتش سیستم مالیات وخراج ودفترودواوین وحساب وکتاب مالی تمرکز سیاسی رامی توان نام بردکه همه بیانگروجودشیوه ای مشخص ازنظام مدیریتی درایران باستان است.

اسلام بعنوان دینی فراترازارتباط شخصی فردباخدا باداشتن مجموعه ی قوانین مقررات ویژه توانست درشبه جزیره ی عربستان تشکیل حکومت داده وبه تدریج باشعارعدالت خواهی ومبارزه باظلم افکارملل همجوار ازجمله ایران –رابه خود جلب نماید وسرانجام سایه ی خودرابراین سرزمین گستراند.اسلام زمانی واردایران شدکه دامنه ی حکومت خلفای راشدین (رض)وسیعتر شده وتشکیلات نسبتا منظم لشکری وکشوری ایجاد کرده بود.تشکیلات سیاسی(خلیفه ووالیان)تشکیلات نظامی(خلیفه وامراوسرداران)تشکیلات قضایی(خلیفه وقضات)تشکیلات مالی(خلیفه ومتصدیان بیت المال وعاملین زکات)و..ازحکومت اسلامی یک نظام مقتدرومتمرکز ساخت.درآن زمان حاکم ایران بمنزله ی یکی ازوالیان خلیفه تلقی شده وایران یکی ازایالتهای قدرتمند نظام خلافت اسلامی بود.این روند تاپایان حکومت خلفای راشدین تداوم یافت.پس ازاستقرار نظام سلطنتی وموروثی بنی امیه تشکیل حکومت استبدادی آن ها بخاطرتبعیضات نارواجنبشهای ملی ومذهبی درایران نضج گرفت وبه تدریج دوره ی سلاطین مستقل ایرانی فرارسید.پس ازحمله ی مغول ترکان حاکم شدند ودرمقاطعی بازهم حکومت های کوچک وخودمختاربه وجود آمدند تااین که صفویان باایجادقدرت مرکزی سازمان دائمی ارتش رابه وجودمی آورند.حکومت استبدادی اختیارات شاه وماموران دولتی زیرنظروی درسازمانها عمل می کنندپس ازصفویه بازهم مدتی حکومتهای پراکنده وغیرمتمرکز حاکم شدندتااین که قاجاریان دگربارتمرکزنسبی رابه ایران برمی گرداند.تاسیس دولت قاجاریه هم زمان باتحولات عمیق سیاسی واقتصادی اروپاست ولذابه تدریج باارتباطات شاهان قاجار باممالک غربی باب مراوده بازشدوپای آنها به ایران بازمی شود واندک اندک فرهنگ واندیشه ی غربی واروپایی واردایران می شود تشکیل وزارتخانه وسازمانها بخصوص پس ازمشروطه-روند سریعتری به خودمی گیرد.زمانی که شاهان قاجار باب مرآوده باغرب راگشودند بتدریج درپی اجرای الگوی جدیدغربی برآمدندتااین که باجریان مشروطه وتدوین قانون اساسی وتفکیک قواتشکیل هیئت وزراوایجادوزارتخانه هاوسازمان های دولتی به سبک اروپا کشورواردمرحله ی جدیدی می شود-پس ازاضحلال سلسله ی قاجاریه وحکومت یافتن رضا خان که باحمایت انگلیسی ها ورضایت شوروی صورت گرفت ایران نیزپس ازجنگ وحضورسران سه قدرت فاتح وغالب-آمریکا-شوروی-انگلستان وشکست وتجزیه کامل عثمانی واردجرگه کشورهای جهان سوم شدکه وضعیت اموراداری متناسب باغرب ونیات سوء سیاسی بعنوان الگوونمونه ترقی وتمدن وتحت لوای توسعه وپیشرفت ممالک جهان سوم به این کشورها تحمیل گردیددرنتیجه وضعیتی حاصل شدکه شکل ومحتوای راه حل مغایرفرهنگ وشرایط عمومی این کشورها وروند پیشرفت علوم وتکنولوژی بوده وتناسبی باآن الگوی ازپیش ساخته نداشتند ولذاتنشها بوجودآمد وبرخی کشورها که موفق به انقلاب درارزشها می شدنددرصددارائه الگوی بومی ومحلی برای اداره کشور خود برآوردند.درایران نیز به سال ۱۳۵۷ه.ش نظام سلطنتی موروثی استبدادی متمایل به غرب ساقط وانقلاب اسلامی به پیروزی رسید وتحولاتی راموجب شدکه به آن اشاره خواهدشد.دخالتها وحضورآمریکا وغرب درایران عصرپهلوی تاحدی بودکه درسال ۱۳۲۹ یک گروه آمریکایی برای تجدید ساختارونظام خدمات کشوری واردایران شده وپس ازکودتای ۲۸مرداددرپی طرح اصل۴ترومن به فعالیتهای خودسرعت بیشتری داده وتاسال ۵۷تقریباهمه ارکان اداری راباب طبع ونظرخودسازماندهی کرده بودند."به اعتقاد پارهای ازصاحب نظران رشته ی مدیریت دولتی ایران دردوران شاه قراربود الگویی از"مدیریت توسعه"باشد"(فقیهی ص۹۸)ودلایل این امر راتامین ثبات وحفظ ایران درقلمرو غرب حفظ وصدورنفت به غرب استحکام روابط بین ایران وآمریکاراایجادثبات سیاسی ورفاه عمومی{رفاه ظاهری}ومقاومت دربرابرکمونیسمدانستند.(فقیهی ص۹۸)امابرخورد صاحبانظران اموراداری ایران پس ازپیروزی انقلاب اسلامی دوگونه بوده است به طوری که دودیدگاه نسبتا متفاوت رادنبال کرده اند دراین جابه اجمال به نظریات این دوگروه اشاره خواهدشد: دکترجاسبی ضمن اشاره به دیدگاه متاثرازغرب می گوید آنها براین باوراندکه درزمینه ی تهیه وتنظیم وارائه مطالب گذشته که عمدتا برگردان کتب غربی وترجمان فرهنگ غرب است بایستی بدون کم وکاست وحتی بدون نقدوبررسی اصول ومبانی آن مورداستفاده قراربگیرند(جاسبی ص۱۴)دکترفقیهی درمقاله ی دیوان سالاری وتوسعه درتئوری وعمل اشاره دارندبه این که:"تعدادی ازنویسندگان معتقدند که نوین گرایی سیاسی وتحول اقتصادی واجتماعی بایدمبتنی برالگوهایی باشدکه ممالک صنعتی غرب تجربه کرده اند"(فقیهی ص۹۸)بدیهی است افرادی که تحصیلات عالیه خودرا درزمینه ی مدیریت درغرب گذرانده ویا درداخل درمحیطی غرب زده وهمه ی منابع وکتب موردمطالعه ی آن ها آثارغربی ویا برگردان ترجمه ی آن ها بوده است چنان چه درهمان چهارچوب بیندیشند نظری جزآن نخواهندداشت وحتی مباحث صرفا عملی وداخلیشان هم درچهارچوب اندیشه ی مدیریت غربی عرضه خواهدشد.نگاهی گذرا به کتب مدیریت منتشرشده پس ازانقلاب به مامی گویدکه غالب مطالب یاترجمه آثارغربی هاست ویادرچهارچوب آن مقالات.و نشریات معدودمدیریت نیزوضعی مشابه دارندوچنانچه انتقادی ازجانب افرادایرانی-این طرز فکر-صورت گرفته باشدتکرارانتقادات غربی هاست ونه ازدیدیک کشورجهان سومی ودرراستای تبیین تئوری بومی ومتناسب بامقتضیات جامعه خود.تفکردیگرازاین توهم ونادرست نشأت می گیردکه هرآنچه ازغرب وآثارمنصوب به آن هابه دست می آیدرابایستی یکجابه دست فراموشی سپردویکباره دورریخت.درحقیقت این طرزفکر.نفی نظام های سرمایه داری سوسینالیستی رابه معنی نفی علوم تکنولوژی.فنون .روش هاوهرآنچه که دراین نظام هامی توان به دست آوردتلقی می نماید.(جاسبی ص۱۴).پس ازپیروزی انقلاب اسلامی وایجاداین اندیشه که اسلام به عنوان مکتبی حاوی قوانین اجتماعی می توانداداره ی جامعه رابرعهده بگیردبرخی رادراین توهم فروبردکه صرفاباتوصیه های اخلاقی وذکرصفات مدیرمی توان مکتب جدید مدیریت به وجودآورد.فاصله وجدایی عمیق بین طرفداران اسلامی کردن مدیریتوطرفداران اجرای کامل هرآن چه غربی هامی گویندبه وجودآمدکه قطعا عامل این شکاف وجدایی عدم توجه به مرزهای دین وعلم کاربرد هریک ازآن دوزمینه ی مدیریت ودراصل نبودساختمان بین این دو دسته است.عدم ارتباط متقابل دوگروه فوق الذکر ریشه درزمینه های تاریخی اندیشه ی آن دودارداززمانیکه شاهان قاجارشیفته ی فرهنگ وتمدن غرب شدند زمینه ی رشدگسترش این اندیشه فراهم آمدکه رمزپیشرفت وموفقیت غربی هاصرفادرشکل وظاهرپیگیری شدتاجایی که دراواخردوران حکومت شاه درتمام زمینه هاسعی درالگوگرفتن ازغرب می شد.به همین روال سیستم اداره عمومی ومدیریت نیزمتاثرازتئوریها ونظرات غرب بود.نگاهی اجمالی آثارمدیریتی تالیفات وترجمه ودرج مقالات درمجلات ویژه مدیریت برای اثبات این مدعاکافی است.پس ازپیروزی انقلاب اسلامی در۲۲بهمن۵۷وظهورتفکرجدیدی به نام لزوم اسلامی کردن روابط قوانین وبرنامه ها یک تضادعمیق بین حامیان اندیشه ی توسل به غرب وفکرجدیدبوجودآورد.اگرچه تفکرجدید درقریب یک ربع قرن پس ازانقلاب نه تنهاتئوری ونظریه مشخص وقابل اجرایی ارائه ننموده اندبلکه می روند که دراثرافراط کاری پذیرای مجددوکامل اندیشه توسل به غرب شوند.متاسفانه طی این مدت نه تنهاارتباط وهمفکری برای ایجادیک تئوری والگوی بومی ومتناسب باشرایطامعه ایرانی حاصل نشد بلکه قلمها به ردوقبول وتعصب بیش ازحد کشانیده شده چنانچه هیچکدام ازتحصیلکرده های غرب-جزمعدودانگشت شمار-حاضربه مطالعه وایجاد بشری واستثمارگرتلقی کرده وعلیرغم تلاشهای محدود سالهای اخیرتوسط برخی مراکزی مثل مرکزآموزش مدیریت دولتی این تضادتاکنون ادامه داشته است.

توسط غلامرضا دهقانپور

منابع:

۱-اپل بام،گالووی استامف،لوکالیس،مدیریت استراتژیک عباس منصوریان،تهران،مرکزآموزش مدیریت دولتی،۱۳۷۹

۲-استانلی،دیویس،مدیریت فرهنگ سازمانی،ناصرمیرسپاسی،تهران،مروارید،۱۳۷۳

۳-الوانی،سیدمهدی ،مدیریت عمومی ،تهران نشرنی،چ چهاردهم،۱۳۷۹

۴-بابایی،عبدالله،ارتباطارزشهای انسانی،تهران،انتشارات دستان،۱۳۷۲

۵-باقریان،محمد،مفاهیم وچارچوب مدیریت راهبردی بانگرشهای بومی،تهران،مرکزآموزش مدیریت دولتی،۱۳۷۹

۶-جاناتان،اچ،ترنر،مفاهیم وکاربردهای جامعه شناسی،محمدفولادی ومحمدعزیزبختیاری،تهران موسسه پژوهش امام خمینی،۱۳۷۸

۷-جفری هریسون وکارول جان،مدیریت استراتژیک،بهروزقاسمی،تهران،آبتین،۱۳۸۰

۸-دراکر،پیتر،چالشهای مدیریت درسده ۲۱،محمودطلوع،تهران،رسا،۱۳۷۹

۹-رابینز،استیفن پی،مبانی رفتاروسازمانی،علی پارسائیان وسیدمحمداعرابی،تهران،دفترپژوهشهای فرهنگی،چ سوم،۱۳۷۳

۱۰-راگونات،مدیریت تطبیقی،عباس منصوریان،تهران،دانشگاه آزاداسلامی،۱۳۷۱

۱۱-گلوک،اف،ویلیام وجاج،آر،لارنس،سیاست بازرگانی ومدیریت استراتژیک،مهراب خلیلی شورینی،تهران،شرکت یادواره کتاب،۱۳۷۱

۱۲-سازگارا،پروین،نگاهی به جامعه شناسی باتاکید برفرهنگ،تهران،نشرکویر،۱۳۷۷

۱۴-سروش،عبدالکریم،مداراومدیریت،تهران،صراط،۱۳۷۶

۱۵-محسنی،منوچهر،جامعهشناسی عمومی،تهران،کتابخانه طهوری،۱۳۷۴

۱۶-کیا،منوچهر،تئوری مدیریت ومدلهای سازمان،تهران،مرکزآموزش مدیریت دولتی،۱۳۷۷

۱۷-محمدافندی،حسن،نگرش تولیدی درمدیریت امورعمومی،تهران،مرکزآموزش مدیریت دولتی،۱۳۷۶

۱۸-مصباح یزدی،محمدتقی،پیش نیازهای مدیریت اسلامی،تهران،موسسه آموزش وپژوهش امام خمینی،۱۳۷۶

۱۹-جمعی ازنویسندگان،تبیین مفهوم مدیریت اسلامی(دیدگاههای اسلام درباره مدیریت)،تهران،مرکزآموزش مدیریت دولتی،۱۳۷۸

۲۰-۱۹۸۲-usa،culture’s consegences،geert hostede

۲۱-understanding organi zational،۲۰۰۲mats alvesson،sage pubcications،london،culture

۲۲-masteriny strategic mangment،۲۰۰۲tim hannayan،newyork،pelyrave


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.