یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
مجله ویستا

ترکیه چگونه در مسیر سرمایه داری قرار گرفت


ترکیه چگونه در مسیر سرمایه داری قرار گرفت

از فروپاشی عثمانی تا ۱۹۶۰

دولت‌های سرمایه‌دار ترکیه به‌رغم در دست داشتن قدرت بارها کودتاهایی را علیه سوسیالیست‌های این کشور به انجام رسانده‌اند و پیکان حملات‌شان همواره چپ‌گراها را نشانه رفته است. دولت‌هایی هم که از مسیر سرمایه‌داری دولتی به سمت سرمایه‌داری لیبرال گرایش پیدا کرده‌اند، از پیکان سرمایه‌داری دولتی بی‌نصیب نمانده‌اند.

اگرچه ممکن است ترکیه به طور کامل با سیستم سرمایه‌داری انطباق نداشته باشد، ولی از سال ۱۹۲۳ بدین سو در مجموعه ساختار سرمایه‌داری غربی طبقه‌بندی می‌شود. از طرف دیگر مساله این است که درجازدن در وضعیت سرمایه‌داری وصله‌پینه‌دار امکان رسیدن به مراحل پیشرفته سرمایه‌داری را سلب می‌کند. توجه داشته باشیم که غرب روندهای تاریخی طولانی‌ای همچون استعمار و انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته است. کافی است به نقشه جهان نگاهی بیندازیم تا از گستردگی مستعمرات غرب شگفت‌زده شویم. جمع‌آوری مواد معدنی و ثروت کشورهای مستعمره و فروش آنها به سایر کشورها، تجارت انسان و استفاده از برده‌ها در کارهای سنگین باعث تشکیل بخشی از هسته‌های نخست ثروت در غرب شد. علاوه بر مورد ابتدایی ذکر شده، دانش، صنایع، تجارت و پژوهش نیز نقش بی‌بدیلی در پیشرفت غرب بر عهده داشته‌اند؛ خیزش‌های صنعتی افق‌ها را روی ذهن و اندیشه انسان‌ها گشود و سیاست و دانش از این سرچشمه بهره‌مند شدند؛ نهاد دین از امر اداره دولت‌ها و از نهاد سیاست فاصله گرفت و رشد علمی، ریزش بنای خرافه‌ها را به همراه آورد و.... اینها بخشی از روندی است که سرمایه‌داری غرب پشت سر گذاشته، اما ترکیه چه؟

عثمانی که در جبهه متحدین و در کنار آلمان وارد جنگ نخست جهانی شده بود، با شکست متحدین و به‌رغم کسب پیروزی در «چاناق‌قلعه» به اشغال متفقین درآمد. در همان حال وقوع انقلاب پرولتری در روسیه تاثیر بزرگی در روند آتی رویدادها برجاگذاشت؛ چراکه اگر انقلاب یادشده به وقوع نمی‌پیوست، روسیه نیز در جرگه اشغالگران عثمانی قرار می‌گرفت و در چنان صورتی تشکیل یک جمهوری جدید در سرزمین عثمانی چندان محتمل به نظر نمی‌رسید، اگرچه گروه‌هایی در ترکیه نگاهی منفی به انقلاب کمونیستی روسیه دارند، اما وقوع این انقلاب در عمل تاثیر مهمی در شکل‌گیری جمهوری ترکیه داشته است.

در آخرین مراحل جنگ، کشورهای انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا که قدرت‌های بزرگ متفقین به حساب می‌آمدند، پیگیر خروج نیروهای یونانی از آناتولی بودند. در این میان حکومت لرد جورج در انگلستان بیشتر تمایل داشت که دولت فقیر و ضعیف یونان از این نبرد سودی به دست بیاورد، اما سایر دولت‌های متفق، مثل فرانسه، موضعی صلح‌طلبانه‌تر اتخاذ می‌کردند. در همان مقطع دولت اتحاد شوروی طی یک نامه رسمی نسبت به دخالت متفقین در جنگ ترکیه و یونان هشدار داد و تاثیر این هشدار در رفتار مخاطبان آن به وضوح دیده شد، البته همزمان ارسال سلاح از طرف متفقین به یونانی‌ها هم آشکار شد و جالب آنکه فرانسه نیز در این تامین اسلحه نقش داشت.

وضعیت یادشده نشان می‌دهد توافقی کامل بین قوای متفق وجود نداشته است. وقتی جنگ با شکست طرف یونانی به پایان رسید، متفقین کوشیدند قدرت مانور و چانه‌زنی خود را از دست ندهند. در چنان شرایطی گرایش پیدا نکردن ترکیه به سیستم سوسیالیستی می‌توانست برای غربی‌ها به عنوان یک پیروزی رضایت‌بخش مورد ارزیابی قرار بگیرد. از دیگرسو در ترکیه هم بعد از سال ۱۹۲۰ از طرف عناصر بومی حرکتی به سوی سرمایه‌داری آغاز شده و رو به رشد گذاشته بود. در مراحل بعدی ما شاهد اعمال فشار بر سوسیالیست‌ها (کمونیست‌ها)ی ترکیه با هدف حذف آنها هستیم. اصطلاح «چاغداش‌لیک» (معاصرشدن) در ترکیه در اصل به مفهوم انطباق با سیستم سرمایه‌داری است و علیه کسانی به کار می‌رفته که به ساختار سوسیالیستی گرایش پیدا می‌کردند.

سال ۱۹۲۳، دو ماه مانده به امضای عهدنامه صلح لوزان، کنگره اقتصاد ازمیر به طرف دیگر این پیمان‌نامه، یعنی اردوگاه متفقین پیام داد که ترکیه به‌رغم ادامه مناسبات با اتحاد شوروی، گام در مسیر سرمایه‌داری خواهد گذاشت. در کنار موضع‌گیری مذکور، ماجراجویی در سیاست خارجی مردود دانسته شد، کشورگشایی مورد نقد قرار گرفت و از اسلام‌گرایی و توران‌گرایی هم با نگاه منتقدانه به عنوان سیاست‌های افسانه‌ای یاد گردید. ترکیه با مواضعی که اخذ کرد، پیش از امضای پیمان‌نامه، سیگنال‌های مورد انتظار سرمایه‌داری غرب را به آنها نشان داد و بدین ترتیب با دو امتیاز، یکی پیروزی بر یونان و دیگری پایه‌های مشخص شده دولت آتی، سر امضای پیمان‌نامه نشست.

در آن مقطع با اتحاد شوروی، کشور و ساختار سوسیالیستی‌ای روبه‌رو هستیم که ترکیه را مورد حمایت قرار داده بود. گرایش ترکیه به آن سیستم در مراحل بعدی می‌توانست عرصه را برای تحرک غرب تنگ‌تر کند، اما اگر ترکیه در سیستم کاپیتالیستی به حیات خود ادامه می‌داد، کار برای غرب آسان‌تر می‌شد. از آن پس ترکیه سیاستی را برگزید که شکل کلی آن تا به امروز حفظ شده. آنکارا شوروی را همچون یک برگ برنده به رخ طرف مقابل می‌کشید و اینطور بلوف می‌زد: «اگر رفتار نادرستی با ما داشته باشید ما هم از این برگ استفاده خواهیم کرد!» این بلوف برای غرب قابل تحمل بود؛ چراکه ترکیه همچنان ترجیح می‌داد در اردوگاه کاپیتالیسم قرار بگیرد. در واقع ترکیه می‌خواست به متفقین بگوید: «نگاه کنید! ما هم می‌خواهیم مثل شما باشیم؛ می‌خواهیم ساختار شما را ادامه بدهیم و عاملی برای تضاد در بین ما وجود ندارد.» وضعیت فوق ادامه داشت و ترکیه به عنوان حیاط خلوت غرب به مسیر خود ادامه می‌داد تا اینکه آتش دومین جنگ جهانی نیز برافروخته شد...

جنگ جهانی دوم جنگ تراژیکی است که مرگ نزدیک به ۷۳ میلیون انسان را به همراه داشت. در این نبرد مجموع تلفات نظامی و غیرنظامی شوروی به ۲۳ میلیون نفر رسید و چینی‌ها نیز ۲۰ میلیون نفر تلفات داشتند. پس از پایان جنگ شرایط به شکلی طبیعی ایجاب می‌کرد تعادل‌ها و جبهه‌گیری‌های جدیدی در دنیا سربرآورد، اگرچه ترکیه توانسته بود با موفقیت خود را از عرصه جنگ دور نگه دارد، دنیای پس از پایان جنگ دنیای پیشین نبود؛ چراکه مرزبندی‌ها بین دو قطب سوسیالیزم و کاپیتالیزم شکلی کاملا آشکار به خود گرفته بود.

پیش از جنگ جهانی دوم هم بین دو تفکر سرمایه‌داری دولتی و سرمایه‌داری لیبرال کشمکش‌هایی در ترکیه وجود داشت و مصطفی کمال و عصمت اینونو بر سر گزینش یکی از این دو به توافق دست نیافته بودند. اختلاف یادشده تا بدانجا رسید که اینونو از نخست‌وزیری کناره گرفت. در دوره نخست‌وزیری اینونو که مدافع سرمایه‌داری دولتی بود، جلال بایار، اقتصاددان لیبرال، به وزارت اقتصاد منصوب و موظف به تاسیس بانک کار شد.

در پایان جنگ دوم جهانی جلال بایار از اعضای حزب جمهوری خلق(CHP)، عدنان مندرس از فارغ‌التحصیلان کالج آمریکایی، رفیق کورالتان، آتاترک‌گرای افراطی و فواد کوپرولو بیرق مخالفت با رییس‌جمهور جانشین آتاترک، اینونو را علم کردند و «قانون زمیندارکردن کشاورزان» به نقطه گسست مهمی بین آنها بدل شد. اختلاف مذکور نشانه مهمی بود که از صف‌بندی‌های طبقاتی در ساختار سیاسی سرمایه‌داری ترکیه حکایت می‌کرد. عدنان مندرس فرزند خانواده‌ای کشاورز و ثروتمند بود. به عبارت دیگر مخالفین تصویب قانون مالکیت زمین که بعدها قدرت را نیز در ترکیه به دست آوردند، با طرح درخواست لغو این قانون در کنار زمینداران بزرگ(اربابان) قرار گرفته بودند.

پس از پایان جنگ دوم جهانی، رهبر شوروی، استالین در تنگه‌های ترکیه(بوغازها) خواستار ایجاد پایگاه بود و از نواحی شرقی کشور خاک طلب می‌کرد. در مقابل این مطالبات، آمریکا دکترین ترومن را پیش کشید و بدین ترتیب یونان و ترکیه در صف آمریکا قرار گرفتند. راهبرد یادشده با ارائه کمک‌های مالی و نظامی به کشورهایی که زیر سایه کمونیزم قرار داشتند، جلوگیری از گرایش آنها به بلوک سوسیالیزم را هدف خود قرار داده بود و در چارچوب همین دکترین کشورهای یونان و ترکیه هر دو از کمک‌های کاخ سفید برخوردار شدند. در جنگ کره ترکیه از نظر نظامی به یاری آمریکا شتافت و از دیگرسو خود را آماده عضویت در ناتو کرد.

پایگاه‌های نظامی آمریکا هم در ترکیه برپا بود. علاوه‌براین ایالات متحده قصد داشت در جنگ سرد با بهره‌گیری از عنصر اسلامگرایی، در سرزمین‌های نفت‌خیز امکان استقرار خود را تامین کند.

ترکیه در سال ۱۹۴۵ در کنفرانس سانفرانسیسکو قول داد به ساختار چندحزبی بپیوندد. گروه مخالف دولت نیز آماده به رسمیت شناخته شدن تکثر حزبی بود. بدین ترتیب آنکارا با نادیده گرفتن سیاست تعادلی خود، با هدف تحکیم جایگاهش در اردوگاه سرمایه‌داری، گام به عرصه جنگ سرد نهاد. دولت سیاست‌های اجتماعی(برنامه توسعه پنج ساله و انستیتوهای روستایی و...) را به حال خود وانهاد و پس از برگزاری انتخابات، حزب تازه تاسیس دموکرات(DP) با کسب آرای عمومی قدرت را در دست گرفت. سپس ترکیه به کره سرباز اعزام کرد و وارد ناتو شد.

مردم در انتخابات نه به حزبی که نماد ایدئولوژی دولتی بود، بلکه به حزبی رای دادند که نماد سرمایه‌داری و زندگی مرفه محسوب می‌شد. از دیگر سو حزب جدید پیام‌های دروغینی نیز به ملت داد که در عمل هرگز به آنها اعتنایی نکرد. مثلا آنها گفته بودند: «ما با دفاع از آزادی سرمایه، امکان دسترسی عمومی به رفاه را فراهم خواهیم کرد.» همچنین حزب جدید حاکم به رهبری جلال بایار که به ریاست‌جمهوری رسید و با نخست‌وزیری عدنان مندرس، به عنوان مقابله با کمونیزم از دین به عنوان وسیله استفاده کردند و با همین هدف بود که مدارس دینی «امام-خطیب» ترکیه تاسیس شد. تضاد دو مورد بالا با آنچه در تکوین سرمایه‌داری غرب گذشته مشخص است.

سرمایه‌داری وصله‌پینه‌داری که ذکرش گذشت به جای تامین رفاه عمومی به دولتی منجر شد که نقش یک ارباب بزرگ را ایفا می‌کرد. آنها سیاست‌های اجتماعی و جنبش روشنگری را از میان برداشتند و با زایش بحران‌ها، کودتا را به عنوان راهکار خود برگزیدند و سرانجام خود نیز با کودتای جمال گورسل در سال ۱۹۶۰ از پهنه سیاسی ترکیه حذف شدند.

فاتح اوتو

مترجم: آیدین فرنگی

منبع: روزنامه رادیکال، چاپ ترکیه