پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

یک فنجان قهوه تلخ


یک فنجان قهوه تلخ

نگاهی به اثر ماندگار مهران مدیری

مجموعه قهوه تلخ توانسته به خوبی با مخاطب ایرانی رابطه برقرار کند

نمادسازی، نمادگرایی و نمادشناسی، هرم موضوعه ای راهبردی پیرامون درک شاخص های هنر و رسانه هستند و در این میان قالب اصلی روایت در ساختار بصری آثار کمیک، بیش از دیگر گونه ای روایی قابلیت ارایه تحلیل نمادین را دارا است.

از این منظر آنچه شاخص کیفی بسیاری از مجموعه ها و فیلم های ماندگار را نمود و جلوه ای روشن وحقیقی می بخشد، به کارگیری درست نماد جهت انتقال پیام درونی اثر به مخاطبان است که به ویژه بازی اندامی، نمونه حرکتی شاخص در بازتاب تصویری برخی از خطوط قرمز درعالم رسانه به شمار می رود.

به عنوان مثال آنچه مشکلا تی را برسرراه پخش مجموعه «بزنگاه» ایجاد کرد، اجرای برخی از نمادهای حرکتی توسط بازیگران اثر بود که البته جلوه بیرونی چنین شیوه ای از حرکت دست، القای یک آموزه منفی در رفتارهای اجتماعی می نمود.

همچنین ساختار نمادگرای «شب های برره» با آن وجه پررنگ در نقد گفتمان اجتماعی و فرهنگی، چنان هنرمندانه بازتاب یافته بود که واکنش های پیرامونی این مجموعه را در سطحی بالا قرار داد، به گونه ای که جهت معناشناسی المان های نمادین اثر، جلسات نقد و بررسی میان عوامل تولیدی مجموعه و تحلیلگران و منتقدان برگزار شد; جلساتی که برآیند آن حکم به پایانی غیرمنتظره برای مجموعه داد.

از این منظر ساختار سمبولیسم هنری در رسانه های دیداری را می توان در چند مولفه پیگیری نمود: یکی بحث نمادسازی های عقیدتی است که به ویژه در ارکان موضوعی یک سبک روایی از وقایع تاریخی بیشترین قابلیت نمود و نشانه گذاری را داراست و در این عرصه «روز واقعه» نمونه ای شاخص محسوب می شود.

نکته دیگر بحث نمادسازی های اجتماعی به معنای عام است که در هریک از مولفه های مفهومی و کلید واژه های کاربردی علوم اجتماعی، علوم اقتصادی، علوم سیاسی، فلسفه و منطق، فرهنگ، زبان و ادبیات و...جلوه گری نماد به پویایی ظرف روایی و ایجاد ارتباط بهتر مخاطب با ساختار هنری اثر منجر می گردد.

به واقع نمادها در چارچوب و اسلوب مشخص و منتظمی قابلیت اثربخشی و اثرگذاری را دارا هستند که در این میان شیوه راهبردی نقد از دریچه هنر نمادگرا، کارکردی چند سویه در تحول فرهنگ گفتاری و رفتاری انسانها می یابد.

البته ظرف هنر با لذات دارای چارچوبه ای هنجارمند از استقرار نمادهاست و در این عرصه آنچه یک اثر را در بهره گیری از سمبل ها و نمادها به اوج می رساند و در کمال فنی و هنری قرار می دهد نگره افق محور جامعه پندار از سوی عوامل تولیدی به شمار میآید.

از این بعد ساحت نظری و عملی دو علم راهبردی جامعه شناسی و روان شناسی به عنوان مبانی و پایه های اصلی تحلیل فرد درجامعه بیشترین تاثیر را در ساختار یک اثر هنری نمادگرا برجای می گذارد و تطابق مفهومی سناریو با اصول اجتماعی نیز در قالبی نمادین صورت می پذیرد.

منطبق براین رویکرد و در یک نگاه تحلیلی به قالب آثار این سه دهه، اگر چه شاخص نمادگرایی به عنوان یک اسلوب روایی، کاربردی هدفمند در آثار سینمایی و تلویزیونی داشته اما بی شک تنها کارگردانی که وجه نماد را به عنوان یک سبک پردازش هنری در خلق متوازن موقعیت های زندگی در بستری کمیک و نشاط انگیز به کار برده مهران مدیری است.

به واقع مهران مدیری که بی اغراق برترین کمدی ساز تلویزیون محسوب می شود در تحلیل مفهومی زندگی ایرانی به یک چارچوبه نمادین منحصر به فرد می رسد که قالب روایی آثار وی از «پاورچین» به این سو را در قابی خاطره ساز متجلی می سازد.

از این بعد تاثیرات هنری مدیری بر تفکر اجتماعی، گفتمان مردمی و شاخص رفتاری جامعه را می توان در الگوی هرمی نقد در سه ساحت پندار اجتماعی، معرفت سیاسی و هویت تاریخی مورد ارزیابی قرار داد. مدیری در این هرم موضوعی سه گانه به عنوان شاخص های نقد در غالب آثارش، بیشترین وجوه نمادین را در مسیر تحلیل استفاده می کند و در این میان مکانیسم سنجشی نماد در بستر هنری آثار این کارگردان مولفه هایی چون آداب و رسوم زندگی فردی و اجتماعی، بینش اجتماعی فرد و جامعه نسبت به یکدیگر وهمچنین مرور تحول رفتاری فرد و جامعه در فرآیندی تاریخی را دربرمی گیرد.

به واقع از «پاورچین» تا «قهوه تلخ» الگوی نقد جامعه در قالبی نمادین، شاخصی حقیقی در پیکره ساختاری تجربه های کمیک مدیری به شمار می رود و کلید واژه هایی چون برره، برریه، نخودچی خوران، بی خیال کنون، بزاندازون، خاک بر سرون، اقتصاد نخودی، نیک نیک کنون، پاچه خواری، داربید، خشکه، رپ برره ای، زامبولی، بال مشکه و... در الگوی روایی «پاورچین» و «شبهای برره» در مقام دو کمدی نمادگرای شاخص به خوبی ویژگی ها، حالا ت، صفات و الگوهای گفتاری، رفتاری و بینشی جامعه ایران را بازتاب می دهد.

مدیری در «باغ مظفر» نیز به خوبی از کمدی لفظ جهت تحلیل نمادین شرایط تاریخی جامعه تهران در عهد قاجار بهره می برد و اکنون مجموعه «قهوه تلخ» با الگوی روایی جابه جایی زمانی یک تاریخدان به بستری مناسب جهت بازیابی دوره ای گمشده و نامکشوف از برهه اواخر زندیه تا روی کارآمدن قاجار بدل گشته است.

به واقع «قهوه تلخ» منطبق براسلوبی به قالب بندی موضوعی و تنظیم مسیر دراماتیزه و بسترروایی پرداخته که قبلا در مکانیسمی دیگر در «شبهای برره» پیموده شده بود و البته تفاوت تحلیل اجتماعی و نگاه جامعه شناسانه به تاریخ ایران با تحلیل تاریخی از جامعه ایران به خوبی توسط مدیری مرزبندی گشته و ضوابط بررسی رفتارهای خارج از قاعده و ناهنجار مردم برره در مواجهه با جدیت و نگاه افق بینانه کیانوش استقرار زاده در کانالی متفاوت از شیوه رویارویی درباریان قصر دولو با نیمازندکریمی شکل گرفته است.

در حقیقت کیانوش استقرارزاده و نیمازندکریمی در شرایطی ناخواسته به جابه جایی مکانی- زمانی می رسندکه در الگوی «شبهای برره» این مکان، ناکجاآبادی در سرزمین ایران و البته در برشی نمادین کشور ایران مفروض گشته اما در الگوی قهوه تلخ، تاریخ مبهم و پرآشوبی از ۵ سال آشفتگی سیاسی حدفاصل اواخر زندیه و اوایل قاجار دستمایه کمدی موقعیت قرار گرفته است.

در الگوی روایی شبهای برره این جامعه است که مورد نقد تند و تیزکارگردان کمدی ساز قرار گرفته اما قهوه تلخ به وضوح وآشکارا الگوهایی از رفتارهای سیاسی جامعه و مدیران نسبت به همدیگر را مورد نقد و واکاوی قرار داده است.

به بیانی دیگر در شبهای برره جامعه در آیینه فرد حقیقت گرایی چون کیانوش استقرارزاده زیر ذره بین نقد قرار می گیرد و نقش راهبردی روزنامه نگار منتقد در ناکجاآباد برره آگاهی بخشی عمومی در نظر گرفته شده است اما این الگو در شاکله ای متفاوت به بیدادگری تاریخی توسط نیما زندکریمی در قهوه تلخ می رسد و این استاد دانشگاه که مسلط به تاریخ گذشته ایران است ناخواسته در همان دوره ای گیر می افتد که از قضا ابهامات و راز و رمزهای بسیاری پیرامونش وجود دارد و از اینجا نقش هدایت گرانه نیما در مقام مستشار الملک دربار به بهره گیری از مکر و سیاست بلوتوث جهت تجهیز قشون برای جلوگیری از یورش آقا محمدخان قاجار به تهران معطوف می گردد.

در زوایه ای دیگر الگوی روایی قهوه تلخ منطبق بر استقرار اندیشه ای اجتماعی شکل گرفته که توسط افراد و در برابر رویدادهای تاریخی در لفظی چون اگر بودیم این اتفاق می افتاد و این کار را می کردیم قابل استدراک شده و اینگونه سعی گشته تا از دریچه هنر به چالش های تحقق این امر مفروض در ذهن اجتماعی در قالبی نمادین پرداخته شود و بسترها و زمینه های حقیقی اثربخشی انسان مدرن بر تاریخ گذشته مورد ارزیابی قرار گیرد.

قهوه تلخ در اسلوب روایی خود از الگویی چون هجو اجتماعی تاریخ شاهنشاهی نیز بهره می برد و قاعده های نامطلوب رفتارهای پرتنش و غیر منطقی بسیاری از درباریان در مواجهه با مدل گفتمانی و کرداری مستشارالملک با نگاه های وی به سمت دوربین و لفظ کنایی اهالی دربار نسبت به مستشار همراه می گردد.

قهوه تلخ در نگاهی دیگر می تواند شاخص نمادگرایی سیاسی در قاب هنر را تداعی گر باشد; چرا که بسیاری از الفاظ، اطوار و القاب آدم ها در نگرش فراساختاری نوعی نقد نظام کنونی به شمار می رود.چنانکه برخی این الگوی نظری را در مباحث خود به مثابه شیوه ای تهاجمی برضد ساختار روایی اثر به کار گرفتند; گروهی آن را هزل نامیدند، برخی ساختار آن را متضاد با ارزش ها و مقدسات بر شمردند و گروهی با مباحث بسیار سطحی نوع پوشش یا چهره آرایی بازیگران را عامل گمراهی جوانان بر شمردند که به ویژه با توجه به موضع گیری گروه اخیر می توان گفت که عرصه هنر و فرهنگ در قابی متشتت و پرتنش روزگار می گذراند.

اما صحبت های حمایت گرانه از مجموعه در سطحی بالا تر از گفتارهای انتقادی شکل گرفت; وزیر ارشاد با حمایت قاطع تولید آثاری چون قهوه تلخ و قلب یخی را از برنامه های موثر در جذب مخاطب برشمرد. در نگاهی دیگر قهوه تلخ از سوی گروهی از تحلیلگران اثری ارزیابی می شد که سعی دارد برخی از طرح ها را به چالش بکشد اما وقتی در گفتارها دقیق می شدیم مصداق های روشنی برای این مدعا مشاهده نمی شد و بیشتر به نظر می رسید که نوعی بازی رسانه ای و فکری جهت زیر سوال بردن مجموعه ای در جریان بود که رسانه ملی از پخش آن استنکاف ورزیده بود و به همین علت حجم عظیمی از توجه به جزیی ترین نکات فنی و ساختاری مجموعه توسط جامعه سینمایی نویس که اغلب با تائیدات این گروه همراه بود، نشان می داد که مدیری این بار از آزمونی موفق بیرون آمده که تا قبل از آن کسی جرات ورود به آن را نداشت.

تجربه پخش یک مجموعه کمیک به صورت هفتگی از شبکه نمایش خانگی ریسکی تمام عیار بود که شکست در آن می توانست حتی به پایانی تلخ برای کارگردان مجموعه بدل شود; اما مدیری و گروه حرفه ای اش با رهگیری شرایط اجتماعی و در دورانی که کپی رایت در کشور ایران یک امر فراموش شده است با تمهیداتی چون جوایز هفتگی و نیز جایزه ویژه برای خریداران تمامی پک ها و همچنین بهره گیری درست از محبوبیت و اعتبار اجتماعی مدیری به فروش خیره کننده چند ده میلیاردی رسیدند.

از اینرو راز توفیق قهوه تلخ را علا وه بر جریان های حاشیه ای چون موضع گیری رسانه ملی در برابر این سریال خوش ساخت آن هم در روزهایی که صداوسیما به دنبال مخاطب ایرانی می گردد می توان در انعکاس و بازتاب نظرات موافق و مخالف نسبت به این مجموعه برشمرد که جامعه را با ماهیت فنی و هنری این اثر آشنا ساخت و البته جدای از این مباحث جانبی، ساختار حرفه ای نیز نقش مهم در جذب مخاطب به همراه داشته است.

در زاویه ای دیگر کارگردانی برجسته مهران مدیری که به وضوح در میزانس ها، طراحی صحنه، چرخش دوربین و بازی ها قابل رهگیری است چنان خود را بر پیکره فنی این اثر مسلط ساخته که آقای بازیگر (عزت الله انتظامی) با حضور در لوکیش مجموعه، صحنهآرایی آن را متقارن با سبک اجرایی علی حاتمی برشمرد.

از منظر شاخص بازیگری اثر تا اینجای کار حضور گرم و باورپذیری از گروه بازیگری دیده ایم که در این میان بازی به یادماندنی سیامک انصاری در نقش نیمازندکریمی- مستشار الملک، الیکاعبدالرزاقی در نقش فرخ التاج، سحرزکریا در نقش لعبت الملوک، مریم بخشی در نقش اخترالملوک، هادی کاظمی در نقش شاه بابا، جواد عزتی در نقش ابترخان، سحر جعفری جوزانی در نقش نازخاتون و مهران مدیری در نقش بلوتوث کبیر از نکات طلا یی مجموعه محسوب می شود.

سیامک انصاری در گروه بازیگری چون نگینی درخشیده و جدیت رفتاری او هنگامی که در تقابل با ناهنجاری های کرداری درباریان قرار می گیرد گوشه ای دیگراز توان وی را در بازی با نگاه از طریق همگام سازی حس تعجب و عدم ادراک از رفتار درباریان در نوع نگرشی به دوربین بازتاب می دهد.

صحنه های رزم چاقو توسط مستشار و گروهی از درباریان نیز ازجمله سکانسهای به یادماندنی قهوه تلخ است و البته این حجم از سکانس ها که به نوعی هجو نظام شاهنشاهی آن دوران است درگذر تاریخ، مترو معیاری صحیح جهت تحلیل شاخصه های ساختاری این اثر به شمار خواهد آمد و به ویژه کمدی ضرباهنگی که شاخص حقیقی سینمای نازل امروز است به خوبی در متن تصویری قهوه تلخ نشسته است.

اجرای جذاب الیکا عبدالرزاقی در نقش یک زن سیاسی و مقتدر از دیگر بازیهای به یادماندنی مجموعه است و این بازیگر به خوبی در تلا زم حسی صحنه های رویارویی با سوگلی (کاترین) صفاتی چون رقابت و حسادت را در نگاه و بیانش مستقر می سازد و البته در سکانس های مواجهه با اخترالملوک نیز نوعی چشم و هم چشمی و روکم کنی برقالب رفتاری فخرالتاج سایه انداخته است; نکته مهم این سکانسها را می توان در اجرای ماهرانه این بازیگران برشمرد چرا که لحن کنایی، پرتنش و عصبی مریم بخشی با بیانی آرام و جوابی رندانه توسط عبدالرزاقی همراه می گردد.

مهران مدیری نیز در نقش بلوتوث به خوبی ظرافت های حسی- رفتاری و باطنی- ظاهری یک شیاد را متجلی می سازد و البته زنگ صدایش هنر دو بلور آلن دلون را در یادها زنده کرده و به ویژه بسیاری از المان های حسی و تکنیکی چون تغییرات اجزای چهره و تناژ صدا در صحنه های مواجهه با افراد مختلف دربار گوشه ای از توانایی های این کمدی ساز برجسته به شمار می رود.

به واقع مدیری در سکانس رویارویی با افراد مختلف ری اکشن های حسی و بیانی متفاوتی را به کار می گیرد که در این میان نحوه رویارویی اش با جهانگیر شاه نوعی صمیمیت غلو شده را دربردارد و البته در شیوه مواجهه اش با فخرالتاج نوعی احترام بیرونی، با لعبت الملوک نوعی دوستی نمایشی و با بروز خان سپهسالا ر نوعی استفاده از پاشنه آشیل این فرد یعنی تعریف را به کار می گیرد.

در خصوص داموس الملک نیز با توجه به پول دوستی این فرد از حربه اقتصاد بهره می گیرد و در نهایت رویارویی هایش با مستشار نوعی رندی را به همراه دارد.

در مجموع قهوه تلخ به عنوان یک کمدی نمادگرای تاریخی با وجوه پررنگ نقد گفتمان سیاسی، تجربه ای ارزنده در کارنامه مدیری به شمار می رود و نشاندهنده فکر خلا ق نویسندگان و کارگردان کمدی سازی است که در رهگیری علا یق ذهنی جامعه به مرحله استادی رسیده اند و می دانند مخاطب ایرانی چه درمانی را می طلبد و ذهن آشفته اش را کدام مرهم، دوا و درمان است.

به واقع قهوه تلخ به این علت حرفه ای ترین ساخته مدیری بر شمرده شده که از یک تداوم و تلا زم منطقی در سیر روایی برخوردار بوده و برخلا ف دیگر تجربه های این کارگردان در تلویزیون که بازتاب نظرات مردمی در تغییر ساختارروایی و زیاد و کم شدن بازیگران اثر داشت، این بارفرآیند آفرینش و خلق هنری در اوج خود قرار دارد و تمامی کاراکترها و حتی تیپ ها دارای شناسنامه و هویت هستند و علا وه بر آن که پیشینه این افراد به خوبی در ظرف بیانی مجموعه گنجانده شده، شرایط تحول موقعیت اجتماعی آنها نیز انعکاس درستی از شرایط ایران در اواخر زندیه و اوایل عهد قاجار به شمار می رود.

نویسنده : نیما بهدادی مهر