پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی به نمایش”پیربابا و شمع های سحرآمیز” نوشته گیتا داوودی به کارگردانی ناصر آویژه


نگاهی به نمایش”پیربابا و شمع های سحرآمیز” نوشته گیتا داوودی به کارگردانی ناصر آویژه

نمایش پیر بابا و شمع های سحر آمیز از آن گونه نمایش هایی است که بر اساس کنار هم نهادن مجموعه ای از حکایت ها و قصه ها در یک قالب کلی شکل گرفته است

نمایش"پیر بابا و شمع‌های سحر‌آمیز" از آن گونه ‌نمایش‌هایی است که بر اساس کنار هم نهادن مجموعه‌ای از حکایت‌ها و قصه‌ها در یک قالب کلی شکل گرفته است. نمایش، داستانی اصلی دارد که سفر خیالی دو فرزند پیربابا (پولاد و پندار) را که بازیگری دوره گرد است به تصویر می‌کشد.

داستان‌های فرعی دیگری در این مجموعه در کنار هم قرار می‌گیرند و این کلیت واحد را به وجود می‌آورند. این داستان‌ها هر کدام به شکلی با قصه‌های کودکان مرتبط هستند.

قصه‌های گوش آشنایی که آشنایی پیشین مخاطب با آن‌ها به او کمک می‌کند تا ارتباط بی‌واسطه‌تری با آنچه در صحنه می‌گذرد برقرار کند. این موضوع علاوه بر این که در درک و فهم مخاطب از روال داستان تاثیرگذار است به گروه نمایشی نیز فرصت می‌دهد تا زوائد و اضافه گویی‌هایی را که ممکن بود با بیان یک حکایت کمتر شنیده شده به وجود بیاید از نمایش حذف کرده و داستانی شسته و رفته را به نمایش بگذارند که در آن با حذف برخی اطلاعات نمایش صدمه نخورد. نمونه ‌آن داستان پینوکیو است که در آن با روالی غیر از روال موجود در داستان اصلی پینوکیو روبرو می‌شویم.

اتفاق جالبی که در این نمایش رخ می‌دهد این است که روند سیر ماجراها با حضور دو پسر پیربابا بر صحنه تغییر می‌کند و به نوعی با بازخوانی دوباره‌ از هر کدام از خرده داستان‌های روایت شده ‌روی صحنه روبرو می‌شویم. این موضوع را می‌توان به روشنی در حکایت خواهر ماه پیشانی نیز پی گرفت. در حکایت اصلی از سرنوشت و ماجرای خواهر ماه پیشانی که زشت می‌شود به مخاطب خبری نمی‌رسد ولی در این نمایش با برخورد پولاد و پندار با او تحول کاراکتر و تغییر او را می‌بینیم. تحولی که دو کاراکتر اصلی یعنی پسران پیر بابا به وجود آورنده ‌آن بوده‌اند.

پولاد و پندار که به ترتیب پسر بزرگ و کوچک پیربابا هستند با طی کردن این مسیر علاوه بر آنکه به کاراکترهای بیرون آمده از قصه‌ها یاری می‌رسانند تا مشکلات خود را حل کنند خود نیز به رشدی ذهنی و شناختی تازه از خود دست می‌یابند، شناختی که می‌توان آن را به تحول و تغییر همزمان این کاراکترها با کارکترهای قصه‌ها تعبیر کرد. این موضوع وجه آموزشی اثر را پررنگ کرده و آن را به نمایشی با مختصات مشخص برای کودکان بدل می سازد. مختصاتی که گروه نمایش لحظه‌ای از آن خارج نمی شود، بدین ترتیب نمایش"پیربابا و شمع‌های سحر آمیز" در محدوده ‌نمایش‌های شناخته شده ‌کودک با ساختاری مشخص باقی می‌ماند.

ساختار کلی نمایش در بخش اول و آخر یادآور نمایش‌های سنتی ایرانی است که گروهی بازیگر دوره گرد را به تصویر می‌کشد. گروهی که نمایش‌های سنتی ایرانی همچون زنجیر پاره کردن توسط پهلوان و یا عروسک مبارک را نمایش می‌دهند. نقل آنان نیز از حکایت‌های ایرانی برگرفته شده است.

پیربابا در صحنه ‌اول قصد دارد نقل رستم را آغاز کند که با درگیری بین دو پسرش تصمیم می‌گیرد آن‌ها را به سفری جادویی بفرستد. ساختار نمایش از این لحظه تغییر می کند. حتی نور عمومی سالن که تا این لحظه روشن است و گویی تماشاگران را در میدان نقل بازیگران دوره گرد جمع کرده است، معطوف به صحنه می شود.

خرده حکایت‌های استفاده شده در این نمایش، همگی به جز داستان پینوکیو در قالب حکایت‌های فارسی می‌گنجند و در این میان استفاده از قصه پینوکیو اندکی با فضای اصلی نمایش نامتجانس می‌نماید. گرچه موضوع آن اندکی با دیگر حکایت‌ها متفاوت است و به مسئله‌ای مهم در زندگی اجتماعی و آینده ‌یعنی یادگرفتن "نه گفتن" می‌پردازد. این صحنه که با شک و تردید دو پسر پیربابا برای رفتن یا نرفتن به سرزمین بازی آغاز می‌شود با"نه گفتن" آن دو به پایان می‌رسد و پس از آن آنها متوجه درستی کاری که کرده‌اند می‌شوند. بدین ترتیب این مسئله که کمتر در نمایش‌های کودک مورد توجه قرار گرفته‌ به عنوان پایه‌ای از ساختمان رفتاری در جامعه در قالب نمایش به کودکان آموزش داده می‌شود.

پولاد و پندار با برخورد با هر کدام از کاراکترها با دانسته‌های خود به یاری آن‌ها می‌شتابند و علاوه بر این می‌آموزند که خود چگونه می‌توانند نقایص اخلاقی خود را برطرف سازند. با پایان هر حکایت کاراکتری که در آن حکایت از کمک آن دو بهره مند ‌شده ‌دو ‌شمع را به عنوان هدیه و برای تشکر به آن دو می‌دهد.

دو شمعی که راز آن‌ها تا پایان نمایش بر مخاطب پوشیده می‌ماند و در پایان با نتیجه‌گیری آموزشی و اخلاقی پیربابا لزوم وجود این شمع‌ها در زندگی کودکان برای آن‌ها مشخص می‌شود. هنگاهی که سفر ذهنی دو پسر پیربابا به پایان می‌رسد مجدداً به دنیای بازیگران دوره گرد و نمایش‌های سنتی بازمی‌گردیم. نور عمومی سالن دوباره بخش تماشاگران را روشن کرده و آن‌ها را شریک این بازی می‌کند.

"پیربابا و شمع‌های سحر‌آمیز" نمایشی است که با استفاده از نشانه‌های نمایش سنتی همچون لباس و آکساسوار و شکل اجرا در صحنه‌ اول و آخر و ترکیب آن با حکایت‌ها و قصه‌ها با اجرایی غیرسنتی روایتی را تصویر کند که تنوع وجوه دیداری و شنیداری آن برای مخاطبان کودک بسیار جذاب است.

شکل اجرایی این نمایش با تاکید بر عنصر طنز باعث می‌شود تا مخاطب بزرگسال نیز به راحتی با نمایش ارتباط برقرار کند. غلو در حرکات و بیان بازیگران، اجرای پرانرژی و ژست‌های بدنی خاص در هر بخش نمایش از ویژگی‌های جذاب این نمایش است. تکرار که یکی از عناصر طنز است در این نمایش کاربردی دیدنی می‌یابد، برای مثال در صحنه‌ای می‌بینیم که آقا وفا و آقا صفا با بوسیدن همدیگر از نو و بارها، روزهای دوستی خود را برای پولاد و پندار به تصویر می‌کشند.

موسیقی نمایش"پیربابا و شمع‌های سحر‌آمیز" در بخش‌هایی که بازیگران دوره گرد یعنی پیربابا و گروه نمایشش بر صحنه حضور دارند، به تبعیت از فضای کلی حاکم بر صحنه با استفاده از تنبک نواخته می‌شود، اما در صحنه‌های دیگر اجرا با موسیقی ضبط شده همراه می‌شود که شعرهای آن کارکردی دراماتیک نیز دارند و از فضایی شاد و انرژیک برخوردارند.

دکور نمایش با استفاده از لته‌های نقاشی شده به تناسب حال و هوای هر صحنه تغییر می‌کند و در کل دکور ساده بدون زائدات است و بیشتر جنبه ‌صحنه‌آرایی و فضاسازی نمایش را بر عهده دارد تا جنبه ‌کاربردی.

افسانه نوری