یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نئولیبرالیسم زمینه ای برای نبرد جدید کارگران


نئولیبرالیسم زمینه ای برای نبرد جدید کارگران

شاید برای نخستین بار در تاریخ سیستم سرمایه داری ,سرمایه در حال حمله به نیروی کار در سرتاسر جهان در کل صنایع با روش ها,خواسته ها وفشارهای مشابه است مانند گذشته نزدیک وحال, آینده ممکن است با دشواری قطع اجباری حقوق ومزایا,عدم تامین اجتماعی,تجدید سازمان های دراکونینی ۳ قوانین وشرح مشاغل ,کاهش نرخ اتحادیه گرایی وکاهش اثربخشی اعتصابات مرسوم آشکار گردد دورنماهای ظهور یک جنبش جهانی کارگری هیچگاه بهتراز این نبوده است

مهمانداران هواپیما،کارگران ،پروفسورهای دانشگاهها ،کارکنان دفتری وکارکنان عمومی چه وجه مشترکی دارند؟ما وبیشتر همتایان ما در ایالات متحده آمریکا ،آمریکای لاتین،اروپا،آسیا،آفریقا و براستی در سرتاسر جهان در معرض شلیک توپ نئولیبرالیسم هستیم.بیش از ۱۵۰سال قبل کارل مارکس وفردریک انگلس با این فراخوان ، مانیفست کمونیست خود را به پایان بردند:

"کارگران جهان متحد شوید.شما چیزی جز زنجیرهایتان را از دست نخواهید داد."

اما برای یک قرن ونیم به جای اتحاد در یک مقیاس جهانی ،کارگران برای مزایا ،برتری ها ومشاغل با یکدیگر به رقابت پرداخته وتا سقوط به ناسیونالیسم و نژادپرستی حتی تا حد جنگیدن در مقابل یکدیگر برای کشتن همدیگرسقوط کردند.

اکنون شاید برای نخستین بار در تاریخ سیستم سرمایه داری ،سرمایه در حال حمله به نیروی کار در سرتاسر جهان در کل صنایع با روش ها،خواسته ها وفشارهای مشابه است. مانند گذشته نزدیک وحال، آینده ممکن است با دشواری قطع اجباری حقوق ومزایا،عدم تامین اجتماعی،تجدید سازمان های دراکونینی[۳] قوانین وشرح مشاغل ،کاهش نرخ اتحادیه گرایی وکاهش اثربخشی اعتصابات مرسوم آشکار گردد. دورنماهای ظهور یک جنبش جهانی کارگری هیچگاه بهتراز این نبوده است.

سرمایه داری از رکود بزرگ وجنگ جهانی دوم با یک اقتصاد سیاسی تجدید سازمان شده خارج شد.کینز گرایی[۴]-توسعه رشد کلان اقتصادی از طریق دستکاری تقاضای کل- چارچوب غالب سیاستهای دولت،شرکت ها ونیروی کار و مکتب عمده فکری اقتصاددانان آکادمیک در سراسر جهان شد.دولتها کوشیدند تورم وبیکاری را از طریق تنظیم نرخ بهره وافزایش وکاهش تقاضا با تکیه بر کسر مخارج ویا مازاد بودجه تنظیم کنند.کارفرمایان واتحادیه ها قراردادهای دسته جمعی ای را به مذاکره گذاشتند که افزایش بهره وری به عنوان زمینه افزایش حقوق، پیش فرض آنها بودوهدف آن، توانا کردن شمار وسیعی از کارگران به عنوان مصرف کننده واقعی بود.

یک زمینه انتقادی اقتصاد سیاسی برای این سیستم، نظم جهانی خاصی بود که در آن ایالات متحده آمریکا وشرکت های آمریکایی محور، اقتصادهای اروپایی وآسیایی را که تحت تاثیر جنگ جهانی دوم ویران شده بودند، تحت سیطره قراردادند .این نظم جهانی از به موازات قدرت اقتصادی ازطریق قدرت نظامی نیز به بلند ترین جایگاه مشروعیت خود در جنگ سرد دست یافت.قسمت اعظم بقیه جهان که بتازگی از استعمار اروپایی آزاد شده بودند،برای استثمار منابع ملی ،نیروی کار و بازارهایشان در دسترس ایالات متحده آمریکا قرار گرفتند.برای یک نسل کامل ، بیشتر آمریکایی ها از جمله کارگران، بهیود استاندارد زندگی وامنیت اقتصادی موثرتری را در مقایسه با دوران رکود که بسیاری از آنها تجربه آن را در زندگی خود داشتند، تجربه نمودند.

این سیستم از نیمه دهه ۱۹۶۰شروع به فرسودگی واز نیمه دهه ۱۹۷۰ شروع به فروپاشی سریع نمود.استفاده از کسری بودجه برای تامین هزینه های "جنگ برعلیه فقر"[۵]وجنگ ویتنام –که به قول اولین معلم اقتصادم "کوشش برای در دست داشتن هم زمان تفنگ وکره"[۶] نام گرفت- رابطه بین تورم وبیکاری را به عواملی فراتر از پارامترهای شناخته شده مرتبط کرد. بیش از پیش آشکار گردید که هردو این جنگ ها در مسیر غلطی پیش می روند،پول بیشتری باید قرض گرفته می شد یاچاپ

می شد و در ارتباط با مشکلات دور ریخته می شد.به نظرمی رسید سیاست های تورمی که زمانی مشوق رشد بودند ، به نظر می رسید اکنون باید متوقف شوند.یک واژه جدید اقتصادی تحت عنوان "تورم رکودی"[۷] ضرب شد. دراوایل سال ۱۹۷۲اقتصاددانان گزارش نمودندکه منحنی فیلیپس[۸] که این رابطه را توضیح می داد،از۴درصد به ۷درصد انتقال پیدا کرده است.این امرتقریباً مانندآن بودکه منجمان از کشف ماه جدیدی اطراف زحل اطلاع بدهند.نرخ های بهره به ۲۰درصد وبیشتر افزایش یافت .کینزگرایی وارد بحران های مهلک بالقوه وعمیقی گردید.

ضمناً اوضاع جهان در حال تغییر بود.ژاپن وآلمان غربی در حال بازسازی ویرانی های جنگی شان و تبدیل شدن به رقیبی برای تجارت ایالات متحده آمریکا بودند.کشورهای خاور میانه درحال کشف صدای خود بودند ودر سازمان اوپک[۹] (سازمان کشورهای صادر کننده نفت) سازمان یافتند.قیمت محصولات تولید شده بر مبنای سوخت ونفت سریعاً در حال افزایش بود.رئیس جمهور ریچارد نیکسون [۱۰] نه تنها برای کنترل تورم داخلی بلکه برای تضعیف قدرت آقایی آنهایی که بالاتر از آمریکا قرار داشتند و به عنوان یک بانکدار جهانی بهره مند می شدند ، خروج آمریکا از نظام پولی طلا را اجباری کرد. موضوع این بودکه تازمانی که درساختار وعملکرد کینز گرایی باقی می ماندند، توانایی دولت آمریکا وسرمایه آمریکایی برای انتقال بارهزینه های تحمیلی خود به دیگران ،محو می شد.

حتی با بدتر شدن اوضاع ،کارفرمایان شرکتها با طبقه کارگر مبارز و رو به رشدی در کشورهای خود مواجه شدند. کارگران اتحادیه ها علاوه بر بهبود شرایط از طریق گسترش افزایش حقوق ومزایا ، پرداخت های بیشتر وکار کمتر وتعطیلی بیشتررا نیزخواستار شدند.کارگران آفریقایی تبار آمریکا نیزکه هنوز قایقهایشان با طغیان رشد کینزی دچار تلاطم نگردیده بود،نه تنها حقوق سیاسی ومدنی خود را مطالبه نمودند بلکه در جستجوی استفاده از قدرت سیاسی افزایش یافته خود برای بدست آوردن مشاغل،حقوق بالاتر، دسترسی به مسکن، آموزش ومراقبت های بهداشتی بهتر شدند. صدها وهزاران نفر ازکارکنان بخش عمومی مانند کارگران پست تا معلمان وکارکنان ایالتی و شهرداری درسرتاسر کشور متشکل شده وبا چانه زنی های جمعی در جستجوی حقوق مدنی ،پیگیری افزایش حقوق واستحکام آینده شغلی خویش شدند.در نیمه اول دهه هفتاد کارگران آمریکا به طور متوسط ۴۰۰ اعتصاب بزرگ (بابیشتر از ۱۰۰۰شرکت کننده) را در سال پشت سر گذاشتند.

به موازات اقتصاد کینزیانیسم، سرمایه داری جهانی با افزایش مبارزه طبقه کارگر،رشد تهدید آمیزجاذبه ایدئولوژی فمینیستها(که برخی از آنها آشکارا سرمایه داری را به زیر سوال می بردند)،جنبش ضدجنگ وشکست در جنگ ویتنام ،بحرانهای دوره ریاست جمهوری نیکسون و ایالت ایلی نویز[۱۱] که با رسوایی همراه بود،بحران انرژی که درآن شهر به شهر فشار وارد می شد که دستگاههای گرمایشی خود را کم نموده ولباس گرم بیشتری بپوشند،افزایش نرخ های بهره به سطحی که صنایع خانگی را فلج نمود،بحرانهای مالی نیو یورک،ظهور خارج از کنترل تورم،کارگران اخراجی ومبارز،شورش های زاغه نشینان و... بحرانهای سیاسی و ایدئولوژیک و بحران مشروعیت عمیقی را به نمایش گذاشت.جای تعجب زیادی ندارد که پیوستگی این بحرانها ، چرخش ساختاری،سازمانی وایدئولوژیکی عمیقی را در میان سرمایه داران عمده جهان بویژه در ایالات متحده آمریکا پدید آورد.

این تغییرجهت ها منجر به چشم انداز جدید کامل وعملی در روند اوضاع نگردید بلکه یک سری پروژه ها، گفتمان ها وکمپین ها ،تجارب وعقاید بتدریج مبنای عملکرد طبقه بورژوازی وکلید موسسات سیاسی واقتصادی ای شدند که آنها کنترل می نمودند.رویکردهایی که برخی از آنها موفق بوده وبرخی از آنها با شکست مواجه شدند،برخی توسط سرمایه داران منفرد وبرخی از آنها توسط دولتهای خاصی به اجرا گذاشته شدند:اقتصادهای طرفدار عرضه [۱۲] و ایده های مربوطه ،فروپاشی وکاهش فعالیتهای صنعتی[۱۳] ، فرار سرمایه[۱۴]،شکل گیری وتقویت موسسات اقتصادی فراملیتی[۱۵] مانند صندوق بین المللی پول[۱۶]،بانک جهانی[۱۷] وسازمان تجارت جهانی [۱۸]،استفاده از جایگزینی دائمی کارکنان برای ریشه کن کردن وشکستن اعتصابات و ورشکسته نمودن اتحادیه ها،درخواستهای انحصاری حقوق ومزایا،تعریف تولید ناب[۱۹]،تمرکز زدایی که پست فوردیسم[۲۰] نامیدهمی شودوفشارهایی که بردولتهای محلی وایالتی برای تعهد سرمایه گذاری های شرکتها واردمی شود،با هم ترکیب شده واز یک سوبا شکوفایی ایدئولوژی ضد حکومتی تنیده شده و از سوی دیگر با کاهش افزایش مالیاتها ،کاهش شدید هزینه های اجتماعی در آموزش،مراقبت های بهداشتی وخدمات گره می خورد. این ایدئولوژی در جاهایی که شبکه سلامتی دولتی[۲۱] ارائه شد، مسئولیتهای فردی ،نظم فردی و به صورت فزاینده بنیاد گرایی مسیحی را فریاد برآورد.این استراتژی طبقه به هم پیوسته به عنوان نئولیبرالیسم مشهور شده وشکل گرفت.

چرا این سیاستها نئولیبرالیسم نامیده شد؟ این عنوان به لیبرالیسم فلسفی واقتصادی که با ضرورت بازار آزاد سرمایه داری خارج از کنترل دولت رسمی دوران فئودالی،سوداگری[۲۲] وسیاست استعماری[۲۳] همراه بود، برمی گردد.این لیبرالیسم آغازین از طرف اشخاصی از قبیل آدام اسمیت [۲۴] جان استوارت میل[۲۵] وجان لاک[۲۶] مطرح گردید وبازار- رها ازطریق مداخله دولت - به عنوان یک نهاد کارآ وعقلایی مشهورشد که درآن تامین کنندگان منابع،متناسب با ارزش همکاری خود، بهره مند می شوند.به موازاتی که سرمایه داران – بانکداران ومسئولین شرکتها،وکلای آنها،نمایندگی های سیاسی وتوپخانه رسانه ای آنها- به آنچه در دهه۱۹۷۰ به عنوان بحران کینز گرایی مشاهده نمودند، بویژه برنامه های مزایای اجتماعی ارائه شده از سوی دولتهایشان،تمایل به محدود نمودن رفتار شرکتها وقراردادهای اجتماعی ضمنی میان کارفرمایان وکارگران اتحادیه ای پاسخ می دادند، درصدد باز گرداندن محیط بازار در یک مقیاس جهانی مانند مقیاس ملی شدند که در آن دستهایشان برای سرمایه گذاری روی هرچیزی که می خواهند،باز باشد.استخدام کسانی که آنها هرقدرمی خواهند به آنها مزد دهند وهرچه را می خواهند از هرجا بخرند وهرجا می خواهند بفروشند.این لیبرالیسم جدید آنهاست.

تجربه ۲۰تا ۲۵سال به موازات نمایان کردن پیامدهای نئولیبرالیسم ،مارا قادرمی کند تا عناصر کلیدی نئولیبرالیسم را شناسایی نماییم.این عناصر شامل موارد زیرند:

تجارت آزاد- مفهوم این عبارت بیش از حذف تعرفه گمرکی،مالیات ها وعوارض گمرکی است. این به معنی حق صادرات وسرمایه گذاری برای خرید مواد اولیه،ساختن قطعات،فروش محصولات وحمل ونقل مواد ومحصولات بدون اهمیت دادن به مقررات دولتی است.توجه داشته باشید که نیروی کار مجاز به نقل مکان آزادانه نمی باشد.

مالی سازی[۲۷]- سرمایه مالی نه تنها از طریق سوداگری(سفته بازی)،خرید وفروش های اعتباری ودستکاری سهام از طبقه کارگرثروت می اندوزد بلکه از ساخت ،خرده فروشی وصنایع دیگرنیزثروت به جیب می زند.گردش کلی روزانه تراکنش های مالی در بازار های بین المللی از ۲۳ بیلیون دلار در سال ۱۹۸۳ به ۱۳۰بیلیون دلار در سال ۲۰۰۱ افزایش یافت.با هر معامله ای جهت انتقال سرمایه(سهم) از یک بخش به بخش دیگر، نمایندگی های سرمایه مالی کمیسیونی دریافت می نمایند. بانکها و سایر وام دهندگان در برخی از بخشها ازقبیل خطوط هوایی، مالکیت هواپیماها را بدست آوردند.اجاره های ماهانه قابل توجهی را وصول نمودند تا آنجا که در این صنعت خطوط هوایی یکی پس از دیگری ورشکست شدند.

مقررات زدایی[۲۸]- آغاز این روند با قانون ۱۹۷۸ که اساساً حمل ونقل را قانون زدایی

می کرد،آغاز شد. این به معنی کاهش نظارت وکنترل دولت بر روی رفتار اقتصادی شرکتها بود. جلب توجه به این نکته ضروری است که هنوز نیروی کار به صورت نمونه وار[۲۹] تحت کنترل است.(به طور مثال پایان یافتن حق اعتصاب)

حذف خدمات عمومی[۳۰]- خدمات وکالاهایی که در دسترس شهروندان یا اعضای جامعه بودند،اجناسی شدند با برچسب های قیمت. آب ،ارتباطات از راه دور،برق،فرهنگ و حتی هوای پاکیزه تنها در دسترس کسانی قرار گرفت که توان پرداخت برای آنها را داشته باشند.حقوق عمومی به دسترسی ومصرف کالایی کمیاب و متعلق به برگزیدگان می گردد.

خصوصی سازی[۳۱] – دولتها در سرتاسر جهان گاه تحت فشار صندوق بین المللی پول وبانک جهانی موسسات عمومی را فروخته اند. پیمان سپاری وبرون سپاری[۳۲] حتی در پیشرفته ترین اقتصادها رقابت بخش خصوصی را برای تامین خدمات بخش عمومی مانند آموزش وخدمات پستی مورد تشویق قرار داده است.

انباشت از طریق سلب مالکیت[۳۳]- ترکیبی از حذف خدمات عمومی وخصوصی سازی مبنایی رابرای بازگشت به آنچه مارکس "انباشت اولیه"[۳۴]نامید،ایجاد می کند.سرمایه جدید از طریق ریشه کن نمودن فعالانه مالکان وتولید کنندگان کوچک ، انفرادی یا تعاونی به عنوان بنیان حقوق استفاده یا حق مالکیت آنها برکالاها وخدمات ( یا زمین در بسیاری از کشورها ) دردولت بوجود آمد .این کالاها وصنایعی که آنها را تولید می کنند ، به امکانات خصوصی ومنابعی از سود وثروت برای طبقه بورژوازی که آنها را می خرند ، تبدیل می شوند.

کاهش هزینه نیروکار- با کاهش بخش نیروی کار متشکل در اتحادیه ها و کاهش قدرت اتحادیه ها، کارفرمایان حقوق ومزایا را به منظور افزایش بهره وری کاهش می دهند.شمار بیشتر وبیشتری از کارگران به عنوان کارگران موردی،موقتی ،فرعی ومشروط به کار گرفته می شوند.

آنها کارگران کارگران جدید الاستخدام ، مهاجران،یا کارگرانی که بیرون از ایالات متحده آمریکا از طریق برون سپاری بین المللی به کار گماشته شده اند ،را به جای کارگران با حقوق بالا،کارگران مبارز و با تجربه جایگزین می نمایند .طی دوران آغازنئو لیبرالیسم درایالات متحده آمریکا برای مثال کارگران ۲۰درصد از خالص دریافتی خود را از دست داده اند در حالی که طی همین دوره ۱۶۰ساعت(یک ماه کامل) به میانگین کار سالانه آنها افزوده شده است.کارگرانی که نتوانند مصرف خود را با فروش بیشتر نیروی کار خود وخانواده خود سازگار کنند یا اعتبار مالی بیشتری بدست آورند،مجبورند برخی از دارایی های خود را که پس انداز نموده اند،مصرف نمایند.از این رو در سال ۲۰۰۵خانواده های آمریکایی حدود ۶۰۰بیلیون دلار ازپس انداز دارایی خانگی خود را خرج کردند.

کاهش مزد اجتماعی- با کاهش خدمات اجتماعی ارائه شده از سوی دولتها در زمینه های آموزش،بهداشت و همانند آنها ،کارگران مجبور شدندبرای خریدن کالاها وخدمات (نیازمندی هایشان)، نیروی کارو زمان بیشتری را برای خریدن نیازمندی هایشان بفروشند یا به سادگی کار را ترک کنند.

برای مثال شمار آمریکائیان بدون بیمه بهداشت ودرمان از زمانی که بیل وهیلاری کلینتون[۳۵] اعلام نمودند که یک بحران موردی در بهداشت وجود داشته که آنها در صدد رفع آن هستند، از تقریباً ۳۷میلیون نفر به ۴۷ میلیون نفرافزایش یافته است.

افزایش نابرابری- تحت چنین شیوه هایی جای تعجب زیادی نخواهد بودکه نابرابری در سراسر جهان بویژه در خود ایالات متحده آمریکا به سرعت افزایش یافته است.۴۵درصد از کارگران آمریکا کمتر از ۲۵/۱۳دلاردر ساعت بدست می آورند که برابر ۲۷۶۰۰دلار در سال است.این مبلغ بیشتر از۷ طبقه از۱۰ طبقه بالای درآمدی در برنامه ریزی انجام شده برای رشد شغلی در ۱۰سال آینده است.

● بین ۱۹۷۲و۲۰۰۱

درآمد ۱۰ درصد بالای درآمدی ۳۴درصد افزایش یافت.(تنها حدود ۱ درصد در سال)

درآمد ۱ در صد بالای درآمدی ۸۷ درصد افزایش یافت.(کسانی که درآمد آنها بیش از ۴۰۲۰۰۰دلار درسال است).

درآمد ۱/۰ درصد بالای درآمدی ۱۸۱درصد افزایش یافت.(کسانی که درآمد آنها بیش از ۷/۱میلیون دلار در سال است.)

درآمد ۰۱/۰بالای درآمدی ۴۹۷ درصد افزایش یافت.(کسانی که درآمد آنها بیش از ۶ میلیون دلار درسال است.)

این عناصر به آنچه مفسران "جنگ طبقاتی یک طرفه"[۳۶] یا "مسابقه ای به سوی پایین"[۳۷] نامیدند در سرتاسر جهان اضافه گردید.کارگران از شیلی تا کانادا ،از هندوستان تا آفریقا،از فرانسه تا چین با فشارهایی برای افزایش بهره وری و افزایش ساعت کار در هفته،کاهش دستمزدها،امنیت اجتماعی واقتصادی کاهش یافته وخدمات عمومی کاهش یافته همراه با خاموش گردن صداهای سیاسی شان مواجهند.

با اینکه این شیوه ها در لفافه ایدئولوژیهای آزادی فردی و وعده های رشد اقتصادی کلان پیچیده شده اند،بیشترکارگران آن رابه عنوان" سخت ترکارکن و برایش کمتردریافت کن"[۳۸]تجربه کرده اند. عدم امنیت، فرمان روزشده است.در ایالات متحده آمریکا ،نه تنها ۴۷میلیون مردان وزنانی که کارمی کنند وکودکان از بیمه بهداشتی محرومند، یک سوم از شرکت ها ۲۰۰نفر یا بیش از ۲۰۰نفر کارگررا بدون تامین هرگونه مزایای بهداشتی برای دوران بازنشستگی به کار می گیرند وفقط به یک چهارم کارگران واریزمستمری بازنشستگی وعده داده شده است.

دیوید هاروی[۳۹] در کتاب جدیدش "تاریخچه خلاصه ای از نئولیبرالیسم" توجه را به این بحث جلب می کند که :

۱) نئولیبرالیسم در باززایی رشد اقتصاد کلان شکست خورده است.ارقام تولید ناخالص ملی[۴۰] وتولید ناخالص داخلی [۴۱]برای دهه ۱۹۹۰ ودهه نخست قرن بیستم درمقایسه با اندازه گیری های دهه ۱۹۶۰ و۱۹۷۰افت کامل داشته است.

۲) نئولیبرالیسم باید به عنوان راهکاری جهت بازگرداندن قدرت طبقاتی به برگزیدگانی در سطح ملی وجهانی از زیرآتش دهه های ۱۹۶۰و۱۹۷۰ درک شود.درواقع نئولیبرالیسم در رشد نابرابری اقتصادی در داخل وبین کشورها وافزایش تمرکز بر ثروت وقدرت سیاسی موفق بوده است.برنامه های "تعدیل ساختاری"[۴۲] در کشور های فقیر از یک سو و مالیات گرفتن وکاهش هزینه های اجتماعی در کشورهای توسعه یافته از سوی دیگر ،سبب شده است به تناسب این برنامه ها ثروت بیشتری به جیب ثروتمندان سرازیر شود و پول کمتری نصیب فقرا گردد.

۳) نئولیبرالیسم علی رغم تحقیر نظری دولت ،در عمل طرفدار مداخله روش های دولتی از شکستن اعتصابات تا جنگ دستمزدها بوده است. دولت، ایمنی بیشتر را برای برگزیدگان فراهم نموده و با اطمینان، قدرت خود را برای اداره حفاظت و پیش بردن منافع آنها به کار گرفته است تا آنجا که خود دولت – ملت [۴۳] به مراتب تحت تاثیر راه مخرب جهانی سازی نظامی تر ومسلح تر شده است.

۴) نئولیبرالیسم علی رغم توجه زیاد به آزادی فردی،از یک سو در عمل محدودیت های بنیادی بر رفتارانسانی را افزایش داده واز سوی دیگر نیازمندیهای روابط اجتماعی را محدود نموده است. همچنین حقوق اجتماعی را از پایه خراب کرده است (آموزش،بازنشستگی،تامین اجتماعی،مراقبت های بهداشتی،تفریح و...) . حقوقی که نسل هایی از مردان و زنان برای بدست آوردن آنها جنگیدندوقربانی دادند،حقوقی که بستری شد تا ما بتوانیم تلاش هایمان برای آزادی فردی را پیگیری نماییم.

مانند هر ساختارسیاسی،فرهنگی وایدئولوژیک برای خارج شدن ازسرمایه داری در مرحله خاصی از توسعه آن ،نئولیرالیسم هم واقعیت (برای مثال کاهش حقوق ومزایا برای همه بسیار واقعی است.) بوده وهم عامل تاریکی و ابهام است.نئولیبرالیسم سریعاً به سخن مسلط در انتخابات،جلسات تدریس[۴۴] ،مذاکرات دسته جمعی ،کلاس های درس و رسانه های عمومی تبدیل می شود.نئولیبرالیسم به گونه ای ظاهر می شود که گویا "هیچ جایگزین دیگری نیست."

اما البته بکلی واقعیت های تاریخی متناوبی وجود دارند که درسطح ایده ها وجنبش ها در حال پدیدار شدن هستند.فقط دردهه گذشته ما ظهور زاپاتیست ها[۴۵] را در چیاپاس[۴۶] ،دولت هوگو چاوز[۴۷] را در ونزوئلا[۴۸] ،تصرف کارخانه ها را در آرژانتین[۴۹]،جنبش زاغه نشینان را در آفریقای جنوبی[۵۰]،جنبش کارگران جوان را در فرانسه[۵۱]،جنبش ضد سدسازی را در هندوستان[۵۲]،یک جنبش در حال تولد نیروی کار را درچین[۵۳] و...جنبش عمومی جامعه جهانی که در جستجوی یافتن راههایی برای پیوستن این جنبش ها به یکدیگراست، را شاهد بوده ایم.گرچه پیشرفتش تا کنون محدود بوده است اما ایده "جهانی دیگر ممکن است"در حال انتشار است.

اینجا درایالات متحده آمریکا ،ترویج وتعمیق نئولیبرالیسم پیامدهای گسترده ای داشته است.باربارا بوون[۵۴] رئیس ستاد کنگره اتحادیه دانشکده های با بیش از ۳۵۰۰۰عضو دانشگاه نیویورک [۵۵] مقاله ای را به کنفرانس "طبقات چگونه عمل می کنند"[۵۶] در سانی استونی بروک[۵۷] در ژوئن ارائه کرد که درآن اشاره نمود ۷۰ درصد از مشاغلی که نیاز به آموزش دانشگاهی دارند، از سوی دولت ایالات متحده به طور کلی به صورت اتفاقی ،موقتی،پاره وقت وفرعی ایجاد شده اند.هنگامی که ۱۰۰۰۰مکانیک به درخواست مدیریت برای ۵۰ درصد کاهش در مشاغل و۲۶درصد کاهش در حقوق ومزایا از طریق اعتصاب پاسخ دادند،خطوط هوایی شمال غربی یک استراتژی ای به کار گرفت که در آن برون سپاری تسهیلات غیراتحادیه ای در ایالات متحده آمریکا وخارج آمریکارا با جایگزینی اشتغال دائمی با قراردادهای داخلی، مطرح کردن ورشکستگی برای بدست آوردن اهرمی نه تنها روی اتحادیه مکانیک ها بلکه همه اتحادیه ها در خطوط هوایی و تهدید دور شدن از پرداخت های زیر وجوه قبلی را درهم آمیخت.

از شمال غربی تا دلتا[۵۸]،از دلکو[۵۹] تا جی ام[۶۰]،که میراث کارفرمایان نامیده شده است( آنهایی که برای بازنشسته ها تعهد مالی دارند)،اعلام نموده اند که آنها اگر مجبور شوندبه تعهدات گذشته عمل کنند، مدت زیادی نمی توانند رقابت کنند.زمانی که ایالت مینه سوتا[۶۱] اعلام کرد که کسر بودجه ای درحال اتفاق افتادن است ،فرماندار جمهوری خواه فوراً تصمیم گرفت ۳۰۰۰۰ بزرگسال را ازبرنامه مراقبت های بهداشتی سوبسیدی ایالت "مراقبت های مینه سوتا"[۶۲]خارج نماید واینگونه شد.

داستان در سراسر کره خاکی اینگونه است. در آفریقای جنوبی ،پذیرش نئولیبرالیسم از سوی دولت پسا نژادپرستی[۶۳] نه تنها مشاغل با پرداخت مناسب را فراترازدسترسی میلیونها نفر از شهروندانش قرارداد بلکه همچنین مسکن،برق،مراقبت های بهداشتی وآب را هم در برگرفت.

در برزیل[۶۴]حزب کارگران در متوقف کردن وحتی کند نمودن جانشین سازی مردمان بومی جنگل های بارانی جهت برش صحیح درختان برای مزارع بزرگ لوبیا ودیگر موسسات صنفی شکست خورده است.در هندوستان در حالی که چشمه های خانواده ها و روستاها خشک می شوند، کوکا کولا[۶۵] سفره های آب زیر زمینی را برای تهیه کردن آب برای ساختن نوشیدنی های گوارا تخلیه می کند.درشیلی[۶۶] تامین اجتماعی خصوصی شده و مزدبگیران وخانواده هایشان مجبورند آینده خود را به بازار بورس گره بزنند.در چین میلیونها نفر از دهقانان وساکنان روستاهای کوچک به منظور پیدا کردن مشاغلی که به دستمزدهای پایین تر وپایین ترجابجا شده اند ،در حال مهاجرت به شهرهای در حال رشد سریع وآلوده با زیرساختها وخدمات اجتماعی ناکافی هستند. به هرجا که

می نگریم،زندگی مردم زحمتکش در حال سخت تر شدن است.

کارگران سراسر جهان نیز با همین دشمن مواجهند.این دشمن ،شرکت یا دولت خاصی نیست.این دشمن حتی نهادهای فراملی مانند بانک جهانی،سازمان جهانی تجارت یا صندوق بین المللی پول نیست.این دشمن، نئولیبرالیسم ، یعنی سازمان سیستم اقتصادی جهانی است. با اینکه نبردهای انفرادی – از جانب گروههای ویژه ای از کارگران در کشورهای خاصی- در دودهه گذشته به صورت قابل ملاحظه ای موفق نبوده اند،از نظر ساختاری،شیوه ها،پیوستگی با ارتباطات بین المللی،سازمانی وانسجام ،رشد موثر ومهمی داشته اند.اعتراضات در مقابل سازمان تجارت جهانی،صندوق بین المللی پول از یک سو و همایش محکمه جامعه جهانی[۶۷] وشاخه های منطقه ای آن از سوی دیگرشالوده هایی را برای جنبش های کارگران جهان بنیان گذاشته است.ارتباطات اینترنتی،درخواست وجوه همبستگی یا حتی همبستگی عملیاتی کم کم در حال اضافه شدن به استحکام این ارتباطات است.

من در این مقاله فرصت ارائه عمیق تر این مشارکت جدید را ندارم اما امیدوارم توانسته باشم برخی همکاری های مفید را ارائه نمایم :

۱) برای درک جانوانی که در حال ویران کردن زندگی مردم زحمتکش در سراسر جهان هستند،

۲) برای درک اینکه چگونه وچرا این آغاز شده وچگونه عمل می کند،

۳) برای بنیان گذاشتن مبنایی برای همبستگی جهانی وایجاد جنبش جهانی و

۴) برای تشویق فعالین جهت قراردادن نبردهای خاص دربستر جهانی آنها وجستجوی سازوکارهایی برای ایجاد همبستگی فراملی ،نه برخی آینده های خیالی[۶۸] بلکه همینجا وهمین حالا.

پیتر راچلف[۱]

مورخ کارگری و پروفسور کالج مکالستر،خیابان پاول مینه سوتا[۲](۱۰/۰۸/۲۰۰۶)

برگردان : مسعود امیدی

۱) پیتر یک مورخ کارگری،یک پروفسورتاریخ دانشگاه مکالستراست ودر حمایت از مکانیک ها ومهمانداران پرواز در شمال غربی آمریکا فعال بوده است.

Peter Rachleff-[۱]

Macalester College, St. Paul, Minnesot ۲۰۰۶-۰۸-۱۰-[۲]

)مربوط به دراکو مقنن سختگیر آتن ،قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه) [۳]-Draconian

[۴]- Keynesianism

[۵]-War on Poverty

[۶]-Trying to have guns and butter at the same time(مراد،سیاست چماق دریک دست وشیرینی دردست دیگراست)

[۷]-Stagflation

[۸]-Phillips curve

[۹]-OPEC (the Organization of Petroleum Exporting Countries)

[۱۰]-President Richard Nixon

Agnew (Illinois), USA- [۱۱]

[۱۲]- Supply-side economics

Deindustrialization-[۱۳]

[۱۴]-Capital flight

[۱۵]-Transnational economic institutions

International Monetary Fund-[۱۶]

[۱۷]-World Bank

World Trade Organization-[۱۸]

Lean production -[۱۹]

Post-Fordism-[۲۰]

[۲۱]-Government-provided “safety net”

روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات بر واردات و حمایت دولت از صنایع Mercantilism -[۲۲] داخلی و بالاخره جمع آوری هر چه بیشتر طلا در کشور

Colonialism-[۲۳]

Adam Smith -[۲۴]

John Stuart Mill -[۲۵]

John Locke -[۲۶]

Financialization-[۲۷]

Deregulation-[۲۸]

Typically -[۲۹]

Commodification-[۳۰]

Privatization-[۳۱]

Contracting out and out sourcing -[۳۲]

Accumulation by dispossession–[۳۳]

Primitive accumulation-[۳۴]

Bill and Hilary Clinton -[۳۵]

One-sided class war-[۳۶]

Race to the bottom-[۳۷]

Work harder and get less to show for it -[۳۸]

David Harvey, A Brief History of neo-liberalism (Oxford University Press, ۲۰۰۵) -[۳۹]

Gross National Production(GNP)–[۴۰]

[۴۱]- Gross Domestic Production(GDP)

Structural adjustment-[۴۲]

Nation-state -[۴۳]

School board-[۴۴]

Zapatistas -[۴۵]

Chiapa-[۴۶]

Hugo Chavez -[۴۷]

Venezuela -[۴۸]

Argentina-[۴۹]

South Africa -[۵۰]

France-[۵۱]

India-[۵۲]

China-[۵۳]

Barbara Bowen-[۵۴]

City University of New York-[۵۵]

How Class Works-[۵۶]

SUNY-Stony Brook -[۵۷]

Delta-[۵۸]

Delco-[۵۹]

GM-[۶۰]

Minnesota-[۶۱]

MinnesotaCare-[۶۲]

Post-apartheid -[۶۳]

Brazil-[۶۴]

Coca-Cola -[۶۵]

Chile-[۶۶]

World Social Forum -[۶۷]

utopian-[۶۸]



همچنین مشاهده کنید