چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شوالیة تاریکی
شوالیة تاریکی (the Dark knight) ساخته کریستوفر نولان و محصول سال ۲۰۰۸ میلادی، بیتردید یکی از خوشساختترین فیلمهای دهة حاضر است که با مجموعهای از علل وعوامل شگفتیساز، میتواند در حافظه هنری قرن حاضر ثبت شود. گذشته از ابعاد تراژیک شوالیه تاریکی که در متن و حاشیه فیلم وجود دارد و جدیترین نمونه این ابعاد مرگ نابهنگام هیت لجر است، چیزی که در این اثر هنری از تشخص و تعین برخوردار است، مضمون استواری است که از پس حادثهها نمایان میشود و در ناباورانهترین شکل ممکن به تصویر کشیده میشود. به نظر میرسد «شوالیه تاریکی» فیلمی کاملاً استعاری و یا استعارهای کامل است. استعاری بودن کار کریستوفر نولان از نامگذاری غریب فیلم آغاز میشود و در پلان پلان اثر چهره مینماید. گرهگشایی از «شوالیه تاریکی» بدون درنظر گرفتن رازها و رمزهایی اجتماعی و فلسفی نمیتواند به نتیجه برسد. در اینجا نمیتوان از کنار این بحث به سهولت گذشت که: هیچ اثر هنری، هرگز نمیتواند بدون استعاره به کمال خود دست بیابد. هنر، در ذات و اندرون خویش نه تنها با استعاره بیگانه نیست بلکه در میان عوامل و اسبابی گوناگون بیشترین بهره را از استعاره و وابستههای استعاری میگیرد. در مواردی بسیار زبان هنر، زبان استعاره است. از این رو، هر اثر هنری به میزان استعاری بودن خویش هنری است. بیجهت نیست که در آثار شامخ و فاخر قرون گذشته، چه در حوزة نثر و چه در حوزة شعر، چیزی که بیش از هرچیز وجود دارد و سبب شده است اثر از مانایی بیشتری برخوردار شود استعاره است که به مثابة باطن هنر، راه پیوند ظاهر و باطن را در آینه یک اثر هنری برای استفادهکنندگان هموار میکند. از اینروست که میتوان از استعاره به عنوان ماده و مایه هر نوع خلق هنری یاد کرد. با این حال، اگر استعاره را ماده بدانیم، نمیتوانیم از صورت و مسائل و جوانب دیگر صرفنظر کنیم.
اشاره به این نکته ضروری است که استعاره لزوماً رمزدار و رازناک نیست. بسته به مقصود و سنخ اثر، استعاره نیز تغییر میکند. در the Dark knight داستانی کامل وجود دارد که اجزاء آن مثل حلقههای یک زنجیر به هم پیوستهاند. چینش درست آدمها چینش درست قضایا را درپی دارد و با این که اساس فیلم سوررئالیستی و مدرن است و روی آن تأکید شده است، در عین حال ماجرا و گفتارهای ماجرا در سطوح گوناگون از دقت و انسجامی برخوردار است که باورپذیری آن را مشهود میکند. عوامل تولیدکننده و خصوصاً نویسنده با هوشمندی توانسته است روبنا و زیربنای فیلم را به مدد انضمام احساساتی واقعی به درجهای از اتصال و حقیقی بودن برساند تا وجود بتمنی دارای تواناییهای ویژه مسلم انگاشته شود ولی چیزی که حتماً مسلم است، اصل این جریانهاست که درجوامع امروز به صورت پنهان و آشکار به صورت قصهای نانوشته بر مجاری زندگیها تسلط دارد و حکم میراند. شوالیه تاریکی به این لحاظ، بازخوانی غمگنانة فرایندهایی تو در توست که انسانهای کوچک و بزرگ جامعه را در کام خویش گرفته و با جزرها و مدهایی ناشناخته و عمدتاً خبیثانه هربار به شکلی در میآید از آنرو که هربار دستی نفعطلب از آستینی خارج میشود و درجستجوی تأمین منافع فزونطلبانه، باگروهی پیوند و اتحاد برقرار میکند. توجه داشته باشیم در این پروسه، داستان چنین متغیر است که با کمترین حرکت ارادی و غیرارادی، بزرگترین تغییرها و تحولها را تجربه میکند. اینجاست که اگر استعاره پا به میان نگذارد، امتداد داستان میتواند به خسته کنندهترین حالت ممکن برسد و مخاطب را از هجوم رویدادها و به میان آمدن گفتارهایی که عمدتاً حساب شده و عمیقاند، آکنده سازند درحالی که میبینیم در فیلمهایی مثل شوالیه تاریکی هرگز حس خستگی و دلزدگی به انسان دست نمیدهد، بلکه ذهن درجستجوی غایت و غرض برفراز جنبههای گوناگون داستان به کنکاش و تکاپو دست میزند. آری، در چنین مواردی، استعاره نقش روحی را ایفا میکند که با دمیده شدن خود برپیکر ماجرا و داستان، چراغی را در بحبوحة اثر هنری روشن میکند که میتواند راهنما و رکن خللناپذیر و فرجامآفرین مسئله و موضوع باشد. باور و اعتقاد بسیاری از کسانی که به استعارهمندی در آثار هنری جدید قائلند، از این روست که استعاره را عاملی بیکران فرض میکنند که می تواند هر داستانی را هربار به گونهای دیگر و با زبان و اسلوبی متفاوتتر روایت کند. در مقام جمعبندی چهرة استعاری «شوالیه تاریکی» میتوانیم به دقایق پایانی فیلم اشارت آوریم که همچون اغلب لحظهها و صحنهها فیلم از ضرباهنگ محتوایی برخوردار است.
در انتهای فیلم با میان آمدن سخن قهرمان مردن، یا تا آن اندازه بد زندگی کردن که به فساد انجامیدن امری طبیعی میشود، کارگردان با تمهیدی ناباورانه و بسیار دقیق ماردی را با چهرهای در مقابل دوربین قرار میدهد که یک سوی آن نماد و تجسم یک قهرمان و سوی دیگر آن مظهر تباهی و ویرانشدگی است؛ چیزی که به لحاظ رسایی و بلاغت میتواند برعالی مضمونترین داستانها و سرودههای بشری پهلو بزند و بالاتر بایستد.
از این مهمتر، فرار غیر مترقبه و تند و تیز سگی سیاه رنگ است که تمام داستان را به دنبال خود میکشد تا در یکی از سنگینترین صحنههای فیلم این تصور پا به میان نهد که حیوانی زبانبسته نیز چه بسا با مشاهدة گوشهای از آنچه در دنیای پرکشمکش انسانها جاری است، حق داشته باشد که فرار را برقرار ترجیح بدهد! در عین حال، این پایان استعاری اندیشههایی دیگر را نیز درخصوص جهتیابی مجموع داستان فیلم مطرح میکند که بدون متنکاوی شوالیة تاریکی ممکن نیست و کوتاه سخن این که: شوالیه تاریکی در کنار استعارههایی کوچک استعارهای بزرگ است که میتواند با منطق خاص و جهانی خود همچنان مایه شگفتی باشد.
کریم فیضی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست